من در دوران جنگ، که از سطح پایین دانش و تجربه نوسرداران
آگاه بودم، تا آنجا که دانش و توان داشتم به شما کمک کردم. اکنون، هرچند که بسیار
دیر، نوبت شماست که از اقلیت گمراه در صنف خود جدا شده به دفاع از ملت و آینده
کشور که در مسیر نابودیست بپردازید:
۱
. در
اوایل انقلاب، نیروی دریایی ایران من را با قایق به جزیره بوموسو (ابوموسی) برد تا
طرحی برای سیستم دفاعی جزیره بدهم. من باور داشتم که ما باید در بوموسو کارآمدترین
سیستم و تجهیزات پدافندی دریایی و هوایی را داشته باشیم. همچنین در مشارکت با کشتی
سازی استرالیایی سریعترین قایق تندرو آلومینیومی را طراحی و نمونه سازی کردیم و نخستین
واحد آن را برای نیروی دریایی و فرمانده لجیستیک نیروی انتظامی نمایش دادیم. لجیستیک
نیروی انتظامی برای ساخت آن جهت جلوگیری از قاچاق از کشورهای جنوبی به ایران بودجه
گرفت، نیروی دریایی یک اسکله خودش را برای تولید آن عرضه کرد. وقتی که سرعت بسیار
تندتر طرح ما از قایقهای قاچاقجیان مطرح شد، بودجه نیروی انتظامی را لغو و
فرمانده لجیستیک را گریان کردند!
۲
. وقتی
حسن فیروزآبادی وزیر دفاع شد، معاونش را به دفتر من فرستاد که به ایشان کمک کنم.
پیامش این بود که او یک دکتر داروساز است و هیچ چیز درباره جنگ و دفاع نمیداند. من
از صراحتش خوشم آمد و پس از دو سه ماه پژوهش و تلاش، گزارشی کامل در حدود 300 صفحه
درباره سیستمهای دفاعی موشکی، شیمیایی، میکربی و رادیو اکتیو و ساخت پناهگاههای
اتمی و رادیو اکتیویته، با توضیح نوع موشکهای عراق و روسیه (که به عراق کمک
تسلیحاتی میکرد)، دفاع موشکی، شلیک موشک و در نهایت راهبرد حمله و دفاع موشکی،
نقطه زنی و غیره را تدوین و فرستادم، که بعد از جنگ با اجازه نخست وزیر کتاب شد.
۳
. در
دفاع علیه گازهای کشنده شیمیایی و رادیو اکتیو، معاون ؛شیمیایی-میکربی-رادیواکتیو؛
سپاه به دفتر من آمد و گفت که رزمندگان با وجود ماسکهای محافظ دائم شیمیایی میشوند.
نمونه ماسک را که از چین خریده بودند آورد. من با یک حرکت آن را پیچاندم و گفتم
این لاستیک نیست و تاب میخورد و حفره باز میکند. باید ماسکهای ناتو را که بهترین
است بخرید. او گفت که به ما نمیفروشند. به کارخانه آن در سوئیس زنگ زدم و مدیر
عاملش گفت تحریم امریکا به ما اجازه نمیدهد. من نامهای مستقیم برای فرماندهی
ناتو نوشتم که به علت مطرح بود جان رزمندگان، این یک مسئله حقوق بشری است و من به
دادگاه کیفری بینالمللی به عنوان جنایت علیه بشریت شکایت خواهم کرد. چند روز بعد
مدیرعامل کارخانه تماس گرفت که بیایند بخرند. این موفقیت را یک مسئول سپاه در
تلویزیون، البته به نام خودشان، اعلام کرد، ماسکهای جدید باید که شمار زیادی از شما
رزمندگان عزیز ما را از کشته یا شیمیایی شدن نجات داده باشد.
۴
. بار
دیگر فرمانده "شین-میم-ره" سپاه آمد دفتر من که ما حسگر شیمیایی-رادیو
اکتیو خوب و کافی نداریم که در بدو حمله متوجه شویم و به بچهها ماسک بدهیم. کارخانه
سازنده بهترینش امریکایی بود. با آنها تماس گرفتم و مدیر عاملش گفت که خزانهداری امریکا
آن را تحریم کرده و نمیتوانیم بفروشیم. من باز نامهای به وزیر خزانه داری امریکا
نوشتم و آنها را تهدید به کیفرخواست در دادگاه کیفری بینالمللی به جرم جنایت علیه
بشریت کردم. مدیر عامل شرکت یک هفته بعد تماس گرفت که اکنون میتوانند بفروشند.
۵
. روزی یک
فرمانده سپاه هیجان زده آمد که امروز ما یک موشک به سوی بغداد شلیک کردهایم و همه
نگرانیم که چه خواهد شد. پرسیدم کدام نابخرد چنین فرمان نادرستی را داده؟ گفت آقای
خامنهای. کی شلیگ شده؟ گفت ساعت 3 نیمساعت پیش. گفتم سریع برو بگو موشک را در
آسمان ایران پیش از رسیدن به عراق بزنند و منفجر کنند. گفت سرداران میگویند صدام
نمیتواند پاسخ بدهد چون موشکهای آنها نمیتوانند به تهران برسند. شرح دادم که
چگونه میتوانند و گفتم تا ساعت پنج بعد از ظهر منتظر موشکپرانی صدام باشید؛ ضمناً
او پارک هنر در تهران را خواهد زد که پیشتر سربازخانه بوده، تا متهم به هدف گرفتن
مردم و کشتار مردم عادی نشود. من فوری آغاز کردم به تلفن زدن به خانواده و دوستان
که از ساعت پنج در جای امن باشند که تهران موشک خواهد خورد. موشک آمد و شیشههای
در و پنجرههای دفتر من هم خرد شدند!
۶
. یک معاون
سپاه آمد دفتر من و گفت صدام حسین شروع به بمباران شهرک صنعتی نیروی زرهی در اراک
را که پشت کوه است کرده و با جتهای خود راحت میاید، بمباران میکند و برمیگردد! پرسیدم
مگر رادار و پدافند هوایی ندارید؟ گفت داریم، ولی تا کنون موثر نبوده. از او نقشه
جایگذاری رادارها را خواستم. فردا آورد و من دیدم که جایگاه رادار دوربرد و
کوتاهبرد نادرست است. با خشم گفتم کدام احمقی اینها را جایگذاری کرده؟ بروید جای
اینها را عوض کنید: کوتاهبرد روی کوه و دوربرد روی زمین. حفره بزرگی که میان دو
رادار ایجاد شده بوده اجازه میداد جتها با سرعت بیایند بمباران کنند و اوج بگیرند
و از روی کوه برگردند. اگر حفرهای وجود نداشته باشد بمب افکن به تله میافتد و با
توپخانه میتوان آن را زد. با این روش دو جت را سرنگون کردند و عراق دیگر به آنجا
حمله نکرد.
۷
. شلیک موشکها
به سوی تهران آغاز شد. باز یکی از سرداران آمد دفتر من که ما نمیتوانیم این موشکها
را با توپخانه هوائی بزنیم. گفتم با موشک اسکاد بزنید. دوباره آمدند که نمیخورد.
گفتم مگر گرمایاب ندارید؟ گفت چرا. گفتم خوب رویشان نصب کنید. دو روز بعد آمدند که
گرمایاب هم کاری انجام نداد. اسکاد برای جتها است نه موشکها. گرمای یک موشک برای
اسکادهای شما کافی نیست، اکنون که دو موشک همزمان و موازی میزنند، اسکادها را به
فاصله میان دو موشک شلیک کنید. این کار را کردند و دو موشک صدام در هوا منفحر شد و
آسیبی به کسی یا چیزی نرسید و موشک پرانی عراق پایان یافت.
۸
. پس از
پایان جنگ، یکی از فرماندهی بسیج از من خواست که برای بسیجیان بازگشته از جنگ طرحی
برای اشتغال آنان پیشنهاد کنم. من به رایگان طرحی جامع برای ایجاد اشتغال مورد
نیاز و برازنده رزمندگان برگشته از جبهه تدوین و ارائه دادم؛ ولی ظاهرا دولت
رفسنجانی تصمیم گرفت از آنان یک نیروی مسلح بسازد.
۹
. سازمان
آزادگان درست شده بود برای ایجاد اشتغال اسیران جنگ عراق که آزاد شده یا خواهند
شد. من به درخواست مدیر عامل کارآمد و دلسوز آن، داوطلبانه برای طرحهای اشتغالزا
و فرصتهای اشتغال آبرومند و مناسب همکاری کردم. پس از مدتی دفتر رهبری مدیرعامل
را برکنار و شخصی را از بیت گماشت. من در نشست معارفه مدیرعامل جدید اعتراض کردم
که ایشان نه دانش و نه تجربه مدیریت آزادگان را دارد. او گفت که دفتر رهبری ایشان
را مامور کرده؛ گفتم اشتباه بزرگی کرده اند. سرانجام مدیر پیشین را برگرداندند.
نتیجه: ما
آنچه را که بلد بودیم برای نجات شما از ابزار جنگی دشمن، و حتی ایجاد اشتغال و
درآمدزایی پس از پایان جنگ، انجام دادیم و حتی یک ریال هم هرگز و هیچگاه از
جمهوری اسلامی و عوامل و سازمانهای آن دریافت نکردیم، چون آنرا وظیفه انسانی و
ملی خود میدانستیم. امروز نوبت شماست که دین خود را به ملت ایران ادا کنید. کشور
توسط مشتی ناکارآمد و حریص برای تصاحب پول و دارایی کشور؛ بی اینکه یک ریال آنرا
هزینه نگهداری و بازسازی زیربناها و داشتههای ویران کشور کنند، میهن ما را تبدیل
به خرابه کردهاند.
افزون بر سرقت داراییهای کشور و ملت، نزدیک به ده میلیون
تن از نخبهترین متخصصان و صنعتگران و پزشکان و پرستاران و مهندسان و استادان و
دانشمندان ما را از کشور فراری دادهاند تا ایران ما از دانش و اندیشه تهی شود و هرگز
فرصت و توان و بخت بازسازی میهن خود را از این فاجعه تاریخی و آنچه در این دهههای
اندوهبار گذشته نداشته باشیم؛ و به عصر حجر و بربریت باز گردیم. برای آزمایش
وفاداری آنان به این آب و خاک تنها ضروریست بدانیم که خانوادههای سردمداران کشور همراه
با ثروتهای بسیار کلان دزدیده شده از من و شما و هشتاد میلیون مردم ایران به
کشورهای غیرمسلمان یا "کافر!" عاری از دروغ و خشونت و خرافات فرستادهاند
تا با پول من و شما مانند فرنگیها در آزادی مطلق زندگی کنند.
شما سربازان، رزمندگان و ایثارگران بسیار عزیز که جان خود
را برای نجات میهن از تجاوز به تمامیت سرزمینی ما روی خط گذاشتید، کشته دادید و
بسیاری از شما شیمیایی یا فلج شدید و مورد بی مهری این نظام حق ناشناس قرار گرفتهاید؛
به جوانان و زنان میهنمان که در خیابانها به روزگویی و شکنجه و تجاوز جنسی و
انواع خشونتها نسبت به مردم بیگناه اعتراض میکنند و سقوط این حکومت را میخواهند
کمک نمایید، از آنان حفاظت کنید و با آنان همراه و همداستان شوید. رژیم از صدای
اعتراض شما بیش از همه هراس دارد.
تردیدی نیست که نظام حاکم در آیندهای نه چندان دور سقوط
خواهد کرد. ما طرحی برای برکناری بی خطر آنها، شامل لغو اعدام و عفو عمومی و عدم
مصادره اموالشان به شرط سرمایه گذاری در ایران اعلام و منتشر کردهایم که
امیدواریم آنرا، پیش از اینکه دیر شود، جدی بگیرند تا این تحول بدون خونریزی و بیتلفات
صورت گیرد. ولی در هر حال، فداکاریهای شما باید مانند همه کشورهای مردم سالار، تجلیل
شود و زندگیتان تا آخر عمر در آسایش و بی نیازی تامین گردد. ما طرح راهبردی خود
را برای سربازان و رزمندگان بازگشته از جنگ و نیز خانوادههای شهیدان راه میهن، که
در سال ۱۳۹۱ منتشر کردیم بار دیگر پخش خواهیم کرد تا بدانید که شما سزاوار چه
خدماتی هستید و چه بی مهری و ستم در این دهههای هولناک بر شما و خانواده هایتان
وارد آمده است.
کورش زعیم
هموند شورای ششم جبهه ملی ایران
به مناسبت سالگرد خیزش ملی ۲۵ شهریور ۱۴۰۲خ