شما که خود به خرافات و فساد دینی باور ندارید، چرا در
برابر این همه دروغ و بی اخلاقی و فساد و خشونت هم صنفی های خود ساکت نشسته اید؟ اگر
آیت خدا هستید و به حمایت خداوند ایمان دارید از چه می هراسید؟ شما هستید که گوش
مردم ناآگاه و کم سواد و ساده لوح را در کنترل خود دارید، شما هستید که مردم فقیر
و مستاصل به امید راست بودن معجزه امامان و امامزادگان، پول ته جیب خود را صدقه
میدهند و در ضریحها میریزند تا شاید معجزه ای در کاهش دردها و فقر و استیصال آنان
رخ دهد. مسئولیت شما بس بزرگ و مردمیست، بویژه در شرایط خطیر کنونی که موجودیت
کشورمان با سیاستهای روحانیان حاکم در تهدید است. سکوت شما در برابر کژی ها،
نادرستی ها و ناراستی ها را تاریخ فراموش نخواهد کرد.
شما به غارت خزانه ملی در این سه دهه، بویژه در دهه گذشته
که کشور به ویرانی کشانده شد، فقر و فساد به اوج تاریخی رسانده شد و زمینه برای
جنگ داخلی و حمله بیگانگان فراهم آورده گشت بی اعتنا بودید. شما به هزار برابر شدن
اعتیاد و تجاری شدن روسپیگری با تایید نهادهای مذهبی به نام صیغه ساعتی بی اعتنا
بوده اید. شما به گسترش قاچاق رسمی، غارت رسمی اموال عمومی، انحصار و احتکار کالاهای
ضروری مردم توسط نهادهای مذهبی و نظامی، و دهها فساد سازمان یافته دیگر ساکت
بودید. شما به افت علمی دانشگاهها، با اخراج استادان فرهیخته و جانشینی استادان کم
سواد، با گریزاندن دانشجویان نخبه از کشور و جانشینی درس نخوانهای سهمیه ای و غوطه
ور شدن پزشکی و مهندسی و تخصصهای دیگر ما که شهره جهان بودند در نابلدی و بی
اخلاقی، با حذف کتابهای درسی جهانپایه ما و جانشینی خرافات ساکت بودید. شما به
حذف تاریخ و فرهنگ والای ایرانی در مدارس بی اعتنا بودید. آیا هیچکدام از اینها
مشمول نهی از منکر نمیشود؟ آیا تنها تار موی دختران ما سزاوار اسیدپاشی به سیمایشان،
شادی دانشجویان از فارغ التحصیلی، و درخواست حقوق معوقه کارگران سزاوار تازیانه
است؟ آیا شما باید با سکوت خود اجازه دهید هم صنفی های شما امر به معروف و نهی از
منکر را اینگونه وحشیانه تعبیر کنند؟ آیا در همه این اقدامات رسمی حکومتی آن چهار دهه
بوی خیانت برنامه ریخته شده به مشامتان نمی خورد؟
اگر امامزاده های شناسنامه
دار کمتر از هزار تای پیش از انقلاب راستین بوده اند، شما به تجارت امامزاده سازی
و افزایش آنها به یازده هزار در هشت سال برای بهره برداری از صدقات مردم بی پناه و
ناامید و مستاصل بی اعتنا بودید. آیا این توهین به امامزاده های راستین شما نبوده؟
آیا شما به بازیچه گرفتن ایمان مردم و اخاذی از آنان به نام مذهب بی اعتنا نبوده اید؟
آیا میلیاردها میلیارد پولهایی که از جیب تهی فقیران و دردمندان با امیدهای کاذب
هر روز به ضریح ها و صندوقهای صدقه ریخته میشود، برای رفع رنج مردم و رفاه آنان
هزینه میشود یا به جیب متولیان میرود تا هر روز ضیافت داشته باشند، کاخها در داخل
و خارج کشور بسازند و آقازاده هایشان خودروهای میلیاردی سوار شوند؟ آیا امامان
معصوم راضی هستند میلیونها مردم گرسنه و بیخانمان و معتاد گردند، و سرمایه کشور
خرج زراندود کردن گنبدها و تجملی کردن آرامگاه هایشان در کشورهای دیگر شود؟ من نمی
پندارم که روح امامان در آن دنیا از این نادانی و تظاهر و فساد خرسند باشند که از
جیب فقیران بدزدیم تا بارگاه دنیایی آنان را مجلل نماییم و در این راه جیب خود را هم
زراندود کنیم. آیا این اعمال فساد مالی، اخلاقی و بیرحمی به مردم است یا ترویج
دینداری؟
وقتی بودجه ملت را می دزدند، شما ساکت هستید. وقتی میلیونها
کودک و نوجوان ما بجای درس خواندن برای زنده ماندن به کارهای سخت واداشته میشوند، مدرسه
ندارند یا در هوای آزاد و در کپر و طویله های متروک درس میخوانند و پابرهنه راه
میروند، ولی حوزه های علمیه با صدها میلیارد تومان از مجلل ترین کاخهای تاریخی
جهان تجملی تر ساخته میشوند، شما ساکت هستید. آیا در تاریخ ایران هرگز اینهمه
محرومیت و فقر در کشور، و کاخهایی مجلل تر و گرانتر از حوزه های علمیه کنونی در قم
و مشهد داشته ایم؟
وقتی مردم دردمند و فقیر ما پول نان شب کودکانشان را در ضریح
امامزاده های زیر نظارت روحانیان می اندازند، آیا هرگز پرسیده اید این پولها به کجا
میروند؟ آیا نسبت به زندگی این دردمندان احساس مسئولیت می کنید؟ شما که چنین
هواداران کورکورانه مطیع دارید، چرا از این ابزار قدرتمند که مذهب در اختیار شما
گذاشته بهره نمی گیرید تا خودکامگان و غارتگران و خشونتگرایان را به راستی و درستی
و دادگری فرابخوانید؟ مگر نه اینکه اگر در راه خداوند، که همانا راستی و درستی و
دادگری است، شهید هم بشوید به بهشت میروید؟ آیا نوید بهشت را تنها برای ما
ناآگاهان تبلیغ میکنید؟ شما در راه خدا نباید از هیچ خطر ترس داشته باشید، و
استوان باشید که کسی قدرتمندتر از او نیست که راستی و درستی را پیشه و ترویج کند.
این وظیفه دینی شماست.
به دهه های گذشته که همواره هم صنفی های شما در ستمگری
حکومتی شریک بوده اند و شما ساکت بوده اید کار ندارم، من از آغاز دولت نهم را که ملموس
تر و هنوز در حافظه ملی ما هست مثال میزنم. آغاز فساد و خیانت دولتی با سیل میوه
وارداتی مشابه تولید داخلی برای ورشکست کردن و تعطیل کردن باغداری در ایران آغاز
شد؛ چوب بستنی و سنگ قبر و گلدان سفالین و امثال آن برای بیکار و ورشکست کردن کارگاههای
کوچک، چنگ انداختن بر کارخانه های بزرگ و انحصارهای واردات کالاهای ضروری مردم و
به تعطیلی کشاندن دهها هزار کارخانه های داخلی، و سرانجام نابودی صنعت در ایران.
اقدامات عمدی دولت نهم برای ایجاد بحرانهای مصنوعی و تحریم های متعدد بین المللی،
ایجاد تورم عمدی با یارانه ها و جانشینی واردات بجای تولید، رواج نزولخواری بانکها
به نام بانکداری بی ربا، و محروم کردن تولیدکنندگان از اعتبار و سرمایه، وام های
کلان بی دلیل، بی پشتوانه و بی بازگشت و در نتیجه افزایش فقر و نارضایتی و آمادگی
برای شورش و جنگ داخلی،... و شما ساکت بودید. صنف شما در همه کار مردم و دولت
دخالت و مشارکت می کند، ولی مسئولیت نمی پذیرد.
ما از آنان که اسلحه بدست دارند و فساد و خیانت می کنند
انتظار نداریم که خدایی باشند و به مردم بیاندیشند؛ ولی مگر وظیفه دینی شما
روحانیان این نیست که در برابر نامردمی و ستمگری و فساد و جنایات سازمانی سکوت
نکنید؟ اگر این نیست، پس باید وظیفه روحانیان خود را که میگویند آینه خداوند هستند
چه بدانیم؟
شکوه ها از جامعه روحانیت زیاد است و پیشینه سدها ساله
دارد، ولی برای چاره اندیشی و ایجاد شرایط یک دوربرگردان، من به شرح زیر پیشنهاد
میکنم:
۱. پیشنهاد سال ۱۳۹۰ من درباره ایجاد یک شورای مرجعیت تحت
عنوان "پیشنهاد برای ساماندهی مرجعیت شیعه" در راستای تمرکز و یگانه
سازی سیاستگزاری در امور مذهبی، تایید یا سلب صلاحیت روحانیان، انحصار صدور فتوا و
دستورهای مذهبی و غیره را اجرا نمایید. متن پیوست این پیام است.
۲. روش اعطای صلاحیت اجتهاد و مرجعیت را باید این شورا
تعیین کند تا از سیاست بازی و فرقه گرایی در امور دینی و رسوخ ناشایستگان و فرصت
طلبان به کسوت روحانی جلوگیری شود. صلاحیت بسیاری از روحانیان که با القاب رسمی
موعظه، و در امور مالی و سیاسی کشور دخالت می کنند باید بازنگری شود. آیت خدا باید
براستی خدایی و مردمی باشد نه در پی شهوات دنیایی و مال اندوزی و قدرت طلبی.
۳. به امامان جمعه و سخنرانان مذهبی توصیه شود که برای حفظ
احترام دین از نشر خرافات و دروغ پردازی نسبت به رویدادهای مذهبی و گریه های
دروغین و نمایشی بپرهیزند، که همگی توهین به شعور مردم و به باورهای دینی ماست؛ و
هنگام موعظه نزاکت اخلاقی را رعایت و از الفاظ مستحجن و شهوانی پرهیز کنند. روایت
های دینی باید بطور مستند اظهار شود نه با خیال پردازی سخنگو. ما ایرانیان هزاران
سال است که یک روز در سال، از مرگ سیاوش تا شهادت امام حسین (ع)، سیاه می پوشیم و
سوگواری می کنیم. اینها قهرمانان اخلاقی ما هستند. گریه کردن و تخلیه خود از غم و
نامهربانی های زندگی سالی یک بار یک چیز است و گریه های دروغین منبری سالی ۳۶۵ روز
که مقدسات ما را به سخره میگیرد چیز دیگری. چرا باید همه آیین های زیبای خود را
زشت نمایی کنیم؟
۴. سدها سال است که روحانیت کشور به تحجر، نابخردی سیاسی و پشتیبانی
از دیکتاتوری متهم شده است. آیا زمان آن فرا نرسیده که روحانیت چهره خردمند خود را
بنماید و براستی مردمی شود؟ من هشدار میدهم که با انقلاب اطلاعاتی که در دهه های
اخیر رخ داده و با گسترش شبکه های اجتماعی مردم بهم و با مردم جهان بسیار نزدیک
شده اند، سانسور حکومتی دیگر اثری ندارد و خبرها مانند برق به سرایر جهان میرسند؛
و اگر روحانیت اقدام به بازنگری در سیاست وجودی خود نکند، و سیاست درهای باز برای
روحانی خوانده شدن و آزادگزاری هم صنفی های خود تجدید نظر نکند، و نتواند با دستور
سازمانی از دروغ پردازی و ترویج خرافات از منبرها جلوگیری کند، نه تنها روحانیت
بعلت جولان شمار زیادی روحانی نمای منبری به استهزای جهانی کشیده خواهد شد، که
روحانیت بطور اعم بسوی فروپاشی دینی و اجتماعی پیش خواهد رفت.
۵. فراموش نکنید که نابودسازی زمینه و جلوگیری از گسترش و پیشرفت
علمی در کشورمان بویژه از سده چهارم که خونریزی و وحشیگری مهاجمان بوسیله فرهنگ
ایرانی مهار شد، تا صفویان و بعد قاجاریان به "تحجر" صنف روحانی نسبت
داده میشود. بسیاری دانشمندان ایرانی، مانند رازی، پورسینا، خیام، سعدی، فارابی، رودکی،
خوارزمی، سهروردی و غیره، و بسیاری دیگر که از ترس جان نام عربی بر خود گذاشتند،
بودند که روحانیت زمان به گونه ای علیه آنان برخاست و فرصت وقوع رنسانس ایرانی پس
از حمله بنیان کن عرب را نداد. ولی اندیشه همین دانشمندان ایرانی بود که زمینه
رنسانس علمی و اخلاقی اروپای دوران سیاه را فراهم کرد. شما اگر به نوشته های
اندیشمندان رنسانس اروپا، مانند دیده رو، نیچه، کانت، گوته، مارکس، هگل، بیکن،
فیبوناچی، دکارت، شوپنهاور و غیره مراجعه کنید متوجه نسخه برداری آنان از
اندیشه ایرانی و تاثیر ما در پیشرفت علمی و
فلسفی غرب میشوید. کشتن اندیشمندان و فیلسوفان ایرانی و فراری دادن آنان به
روحانیت آن دوران نسبت داده میشود، و اکنون هم دچار این بلا هستیم. اندیشه
ایرانی اروپای وحشی را بسوی تمدن و دانش پژوهی
سوق داد، و به تایید بزرگانی چون رسومی، ابن خلدون و ویل دورانت پایه دانش سده
بیستم را برای غرب گذاشت، ولی در میهن خود تکفیر و محدورالدم میشد و هنوز می شود. امروز
بنگرید که جوانان و نخبگان ایرانی که از خشونت و فساد و
تحجر جمهوری اسلامی از میهن گریخته اند، چگونه
در اروپا و امریکا درخشش جهانی یافته و کشورهای میزبان را از دانش و هنر خود شگفت
زده کرده اند. ما چرا باید پس از ۱۴۰۰ سال هنوز دچار این بلای اجتماعی و عقب
افتادگی ذهنی باشیم؟
در تاریخ ایران، روحانیت برای آغاز و شکست جنگهای نابخردانه
بسیاری از جمله جنگ ایران و روسیه سرزنش میشود، برای جلوگیری از نوآوری های
امیرکبیر و فراهانی سرزنش میشود، برای جلوگیری از برپایی جمهوری در ایران پس از انقلاب
مشروطیت و تلاش برای بازگشت سلطنت سرزنش می شود، برای شکست دولت ملی و مردمی مصدق
و بازگشت دیکتاتوری سرزنش میشود، برای نارساییها، کشتارها و کژیهای پس از انقلاب ۱۳۵۷،
دیکتاتوری، فساد و پسرفت اقتصادی و اجتماعی، فرار سرمایه، گریزاندن مغزهای کشور،
جنگ خانمانسوز عراق، دهها سال تحریم و فساد گسترده و خشونت و بیسوادی و عقب افتادگی
امروزی سرزنش میشود. تا کی می خواهید چنین نقشی را برای خود در تاریخ ایران ثبت
کنید؟ چرا برای حفظ حرمت دین و خودتان از پاکسازی صنف خودتان هراس دارید؟ همه صنف
های تخصصی مانند مهندسان، پزشگان، حقوقدانان و غیره مقررات سازمانی دارند و
همکاران را موظف به پیروی از اصولی بنیادین میکنند. چرا باید صنف روحانیان اینقدر
ولنگ و باز باشد؟
۶. یک اشکال بزرگ روحانیت و مرجعیت اینست که بجای وابستگی
به کمک های داوطلبانه مردمی برای زیستن، دست در بودجه کشور که باید برای رشد و آبادانی
و آموزش و رفاه همه مردم هزینه شود دارد. پولهای کلانی که روحانیت به بهانه های گوناگون
از حکومتهای ضد مردمی اخذ میکند، هیچ تولیدی بجز نشر و ترویج آنچه در طی ۱۴۰۰ سال
پیش مکرر بازتولید شده ندارد و کشور را در عمران و زیرساختهای ملی، رفع فقر، آموزش
همگانی، درمان و فناوری و غیره فلج و عقب افتادگی را بر مردم تحمیل کرده است.
افزون بر آن، انحصارهای اقتصادی روحانیان نه بر پایه شایستگی و تخصص بلکه بر پایه
نفوذ غیرمتعارف سیاسی از نهادهای دولتهای غیرملی اخذ شده که به اقتصاد آزاد و
رقابتی آسیبهای جبران ناپذیر زده است و کشور را به فقر بیشتر سوق داده است.
۷. طرح "شورای مرجعیت" من که در سال ۱۳۹۰ پیشنهاد
کردم، برای حفظ حرمت دین و روحانیت و قرار گرفتن آنها در جایگاه شایسته خود بود.
شما "روحانیان خوب" که مخاطب من هستید همت کنید و شهامت بخرج بدهید و آن
شورای مرجعیت پنج تنی را، با همه مخالفتها و جنجالهای احتمالی، عملی سازید. این
کار بسیاری از نارسایی هایی را که دامنگیر جامعه روحانیت و جامعه ایرانی شده کاهش
خواهد داد؛ و روحانینماهای خرافات پرداز و دروغگو و بی اخلاق و فاسد مالی را، که
باعث بدنامی شما هم میشوند، از منبر و عمامه محروم خواهد ساخت. روحانی اگر میخواهد
وارد حکومت شود باید مانند نظامیان از صنف خود کناره گیری نماید، زیرا آنها در
سیاستگزاری نمی توانند خود را از قفس محدودیتهای مذهبی رها سازند، بنابراین کشور
را هم دچار همان محدودیت ها میکنند که نتیجه آن فساد در بالا و نارضایتی و شورش در
پایین است.
۸. همچنین امیدوارم که هرچه زودتر به تشکیل این شورا
بپردازید و شما خردمندانه شورای مرجعیت را تبدیل به "
شورای روحانیت ایران"
نمایید. در حالیکه روحانی نماهای بد که کشور را به دروغ و فساد دچار کرده اند، شما
شهامت این را بیابید که بخاطر همبستگی ملی و زدودن نابرابری و محرومیت های فرقهای
شورا را گسترده تر کنید تا یک مفتی اعظم نماینده جامعه اسلام سنی ایران، و
نمایندگانی از مذهبهای دیگر ایرانیان، مانند یک اسقف اعظم از مسیحیت، یک موبد
موبدان از آیین زرتشت و یک خاخام اعظم از یهودیت را به شورا بیافزایید. این اقدام
نه تنها ملت ایران را یکپارچه و نفوذناپذیر میکند که روحانیت شیعه ایرانی درسی
بزرگ به جامعه بشری خواهد داد که: خداوند همه را برابر آفریده و پیامش از طریق همه
دینهای الهی یکیست؛ و قصد نفاق افکنی در میان بندگان خود را نداشته است. شما با
این ابتکار در تاریخ جهان جاودانه خواهید شد؛ و بار دیگر فرهنگ والا و بزرگ ایرانی
به جهانیان درس تمدن خواهد داد.
۹. من همچنین امیدوارم که در آینده نزدیک، قران به زبان
رسمی کشور آموخته شود تا مردم بفهمند چه میخوانند و توتی وار آنرا از بر نکنند.
همه دینهای دیگر جهان کتابهای دینی خود را به زبان ملی خود میخوانند و از اینکه
پیروان بدانند در آنها چه نوشته شده هراس ندارند. ما نیز باید هراس را از خود دور
کنیم. همین نماز را هم که متن آن برای ایرانیان پیشینه سه هزار ساله دارد ارجح است
هر کس به زبان خود بخواند. یکی از دلایل اصرار برای نماز عربی توهم وحدت بخشی میان
امتهای اسلامی بوده، که تاریخ ۱۴۰۰ ساله ما ثابت کرده چنین هدفی دسترسی ناپذیر و
ناممکن است. ما نباید مردم را از فهم معنای نیایشی که میکنند محروم کنیم. در مورد
اذان نیز همین استدلال وارد است. برخی علما استدلال میکنند که نماز و اذان تعبدی هستند
و باید کورکورانه انجام شوند، ولی این دلیل با روح قران که دانایی و عقلانیت را اصل
قرارداده در تضاد است. در قران آمده که "خداوند به هر زبانی داناست" و
نیز اینکه "خدا نخست به شما عقل داد." پس نیایش خداوند به زبانی که
معنای آنرا خود نمی فهمیم، ولی "او" میفهمد، ناعاقلانه و توهین به
دانایی خداوند است.
با گرامیداشت و به امید تحولی بزرگ در جامعه روحانیت ایرانی،
و نیز پشتیبانی عملی روحانیت راستین از خیزش بزرگ زنان و جوانان ایرانزمین برای
نجات از خرافات و دروغ و فساد و خشونت به نام اسلام شیعه که تغبیح همه جهان را
برانگیخته است..
کورش زعیم،
هموند شورای مرکزی جبهه ملی ایران
تهران- هیجدهم تیرماه ۱۳۹۵خ، بازنشر: سیزدهم شهریور ۱۴۰۲خ،