مصاحبه با کورش زعیم (عضو شورای مرکزی و هیئت اجرایی جبهه
ملی ایران)
هفته نامه فریاد آزادی: شماره 45، سوم خرداد 1382
حرکت بسوی
رفراندوم!
پرسش:
در
اعلامیه اخیر جبهه ملی ایران صحبت از حرکت بسوی رفراندوم شده است. با توجه به
اینکه جبهه ملی ایران امکان فعالیت آزاد را در کشور ندارد و از هیچ پشتوانه خارجی
نیز برخوردار نیست، راهکار پیشنهادی شما برای رسیدن به این هدف چیست؟
پاسخ: کشور ما بعلت سیاستهای نابخردانه و خودکامگی
قدرت بدستان در طول این دو دهه به یک
تقاطع بسیار خطرناک در تاریخ معاصر ما رسیده است. ما بدون فوت وقت باید به یک تصمیم گیری هوشمندانه درباره آینده کشور دست
یابیم، که در صورت اشتباه یا کژروی، تبعات آن برای بیش از یک نسل گریبانگیرما
خواهد بود.
هنگامیکه
موج اصلاح طلبی مردم خاتمی را سر کار آورد و جبهه دوم خرداد را بوجود آورد، همه بر
این باور شدند که قدرت بدستان انحصار طلب پیام ملت را دریافت کرده اند. خاتمی تنها
وآخرین امید بقای جمهوری اسلامی به شکل کنونی آن بود. ظهور خاتمی، در واقع، یک
عصیان ملی را به تعویق انداخت و کشور را از یک نابسامانی و درگیری های خشونتبار
سراسری نجات داد. ولی دیر نپایید که قدرت بدستان انحصار طلب که از ضربه خاتمی تکان
خورده بودند، بعلت مماشات خاتمی و ناباوری او از اراده مردم برای تغییرات اساسی،
دوباره از زمین برخواستند و به رویارویی با مردم پرداختند. ولی ظهور خاتمی که به
سوپاپ اطمینان جناح انحصارگر تبدیل شد، یک فایده داشت، و آن این بود که بخش هوشمند
جناح محافظه کار انحصارگرا زنگ خطر را شنید. در نتیجه، بخش محافظه کار حاکمیت
جمهوری اسلامی، یعنی سوای آن جناح که بعلت هوشمندی بیشتر بی درنگ به ملت پیوست و
جناح اصلاح طلب را تشکیل داد و خود را محبوب و در کنار مردم قلمداد کرد، به سه
گروه تقسیم شد. یک گروه تصمیم گرفت تظاهر به شنیدن پیام ملت کند، وبا تشکلهایی که
نامهای ایرانی داشت وروزنامه هایی که کوشش می کرد اندیشه بظاهر متفاوت آنان را
بازتاب دهد، خود را در حاشیه قرار داد که نظاره گر رویارویی مردم با حاکمیت شود و
ببیند کدام پیروز می شوند. این گروه کمتر به فساد مالی و فشار و خشونت نسبت به
مردم آلوده است و می تواند به زندگی سیاسی خود چه با پیروزی اصلاحات و چه با
پیروزی انحصارگران ادامه دهد.
گروه
دوم، در حالیکه عنان قدرت را رها نمی کند، منتظر فرصت است که یا به گروه اول
بپیوندد، به شرط اینکه امنیتش در برابر بازخواست مردم حفظ شود، و یا، در غیر این
صورت، از ابزار قدرت برای سرکوب هرگونه آزادیخواهی یا اصلاحاتی که زمام را از دست
او بگیرد، استفاده کند. گروه دوم، به علت آلودگیهای مالی وخشونت فراوان که برای
ایجاد موقعیت خود، آقازاده ها و پیرامونیان خود در گذشته بکار برده، نگران عواقب
اعمال خود می باشد. این گروه، در حالیکه بخوبی می داند زمان سلطه آنان بسر
رسیده و بزودی باید تحت حسابرسی قرار
گیرند، راه فراری برای خود نمی یابد و کوشش دارد با طولانی کردن روند اصلاحات، عمر
اقتصادی خود را بسر کند تا در مدت زندگی خود گرفتار بازخواست مردم نشود. عمده خطر
این گروه را برای مردم شاید بتوان به آسانی یک عفو عمومی که ترس آنان را از
حسابرسی مردم کاهش دهد برطرف کرد. من جزئیات این پیشنهاد خود را در فرصت دیگری شرح
خواهم داد.
گروه
سوم، در واقع، کوچکترین و خطرناکترین جناح محافظه کاران و سلطه گران قدرت است. این
گروه متحجر و واپس گرا، براستی باور دارد که قیم
ومالک جان ومال مردم است، بیت المال در اختیارآنان است و مردم باید از آنان
اطاعت مطلق داشته باشند. آنان هیچ دست درازی مالی، حبس وقتل مردم را که تو جیه
مذهبی بتوانند برایش بتراشند، جرم نمی دانند، و چون خود را از سوی خداوند مسئول
اداره جامعه می شناسند، قانون، اعلامیه حقوق بشر، یا هیچ آیین رفتاری اجتماعی کشوری
یا بین المللی آنانرا متاثر نمی کند. گروه دوم نه تنها برای بقای خود با این گروه همکاری
و نسبت به خواستهای آنان تمکین می کند، بلکه بیش ازهمه از همین گروه سوم بیم دارد،
زیرا آنها امتیازات اهدایی گروه حاکم را حق خود می دانند و وجه مصالحه قرار نمی
دهند. ولی یک خاصیت تاریخی و مثبت این گروه آن است که وقتی جامعه را کلا" نا
مساعد برای اعمال قدرت خود می بیند، عقب می کشد و به خواب دوره ای فرو میرود تا در
زمان مناسب دوباره ظهور کند. ما این پدیده را دوبار دیگر در تاریخ معاصر خود شاهد
بوده ایم. بنابراین، مشکل این ملت با گروه اول وسوم نیست، بلکه گروه قدرت طلب حاکم
است که برای حفظ منافع خود و حفظ امنیت خود، درسر راه مردم می ایستد و ازهیچ کاری
در راستای تداوم بقای خود خودداری نمی کند.
ما
در جبهه ملی باور داریم که تجربه بیش از دو دهه جمهوری اسلامی با قانون اساسی
موجود ثابت کرده که سعادت و منافع ملت ما در این شرایط قابل تامین نیست، زیرا
کاستی های قانون اساسی اجازه سوء استفاده به گروه های قدرت طلب و انحصارگرا می دهد
و قدرت و حاکمیت ملت را کمرنگ می کند. با وجود اینکه قانون اساسی موجود هرگز بطور
کامل اجرا نشده، ولی تعبیر برخی مفاد آن اجازه می دهد تا اراده مردم نادیده گرفته
شود و برگزیدگان مردم، هر چند که دو مرحله ای و غیر مستقیم، از قدرت و اختیارات
لازم برای اعمال مسئولیت خود برخوردار نباشند. ناتوانی و عدم اختیاردر قانونگذاری
و مسئولیت نظارتی نمایندگان مردم و ناتوانی نهاد ریاست جمهوری در انجام وظایف،
شایسته سالاری را در کشور غیرممکن کرده است. در نتیجه، کشور توسط کسانی اداره می
شود که صلاحیت و شایستگی شغلی ندارند، و ناتوانی آنان نه تنها کشور را از دید
اقتصادی و اجتماعی به ورطه نابودی کشانده، بلکه در صحنه بین المللی باعث زبونی
کشور و از دست دادن فرصتهای تاریخی شده که شاید برای نسلها دیگر بوجود نیاید.
اکنون،
ما در یک دوراهی تاریخی قرار داریم. یا باید خود با درایت و دوراندیشی و با در نظر
گرفتن مصالح مردم و اعتبار و آبروی تاریخی و جهانی کشور، تغییرات اساسی لازم را
برای برون رفت از این تنگنای بحرانی بوجو آوریم و مردم سالاری و حاکمیت ملی را که
تنها راز موفقیت و سعادت کشور است تحقق بخشیم؛ یا باید آنقدر سرسختی و لجاجت در
برابر مردم به خرج دهیم تا عصیان مردم بهانه به نیروهای بیگانه برای دخالت در امور
داخلی ما دهد، و احتمالا برای گروه های مطرود و منفور ایجاد فرصت برای عرض اندام و
قدرت نمایی کند، و حتی تمامیت ارضی کشور را به بهانه نجات قومهای ناراضی به خطر
اندازد.
کشور
ما عملا توسط نیروهای خارجی متخاصم محاصره شده و تهدید تجاوز نظامی مانند شمشیری
بر سر ما آویزان است. همسایگان ما از ناتوانی سیاسی ما سوء استفاده کرده، هر کدام
در یک بخش از مرزهای ما به توطئه برای تجزیه خواهی می پردازند. منافع ما در دریای
مازندران، به علت بی سیاستی دولت و دشمن تراشی های بین المللی، توسط همسایگان کوچک
و تازه وارد ما زیر پا گذاشته شده و میرود که تجربه گلستان و ترکمانچای تکرار گردد.
اقتصاد ما به علت شعارگرایی های توخالی و دشمنی های بین المللی و انزوای سیاسی و تحریم
ها، در مرز نابودی است و گرانی، تورم، قاچاق و بیکاری، کشور را به عقب افتادگی
ابدی تهدید می کند. فساد اقتصادی، رشوه خواری، فحشا و اعتیاد ابعادی غیر قابل
کنترل پیدا کرده است. فرصتهای تاریخی و استثنایی اقتصادی و سیاسی در رویدادهای
افغانستان و عراق از دست رفته است. ما در این شرایط، تنها امیدمان به بیدار کردن
عقل جناح محافظه کار قدرتمدار است.
پیشنهاد
ما برای مراجعه به رای مردم برای تعیین ساختار حکومت، تنها راه نجات کشور وحتی
تنها راه نجات انحصارگرایان حاکمیت است. در خارج از کشور، گروه های سیاسی مطرود و
منفور جامعه ما، با کمکهای مالی و سیاسی دشمنانمان در حال افزایش تبلیغات و فعالیت
هستند. آنها در انتظار سرنوشتی مانند عراق برای ما نشسته اند. اگر ما خودمان مسائل
خود را حل نکنیم، چه بسا که دیگران برایمان تعیین تکلیف خواهند کرد.
جبهه
ملی ایران به حاکمیت می گوید که دوران جولان و یکه تازی بسر رسیده است. مردم
ناراضی هستند و بی صبر شده اند. ادامه شرایط کنونی به زور خفقان و زندان و ایجاد
وحشت دوام نخواهد داشت. به عقل بیایید و کاری کنید که بتوانید درکنارمردم ادامه
زندگی و حتی ادامه فعالیت سیاسی و اجتماعی داشته باشید. یک همه پرسی برای تعیین
ساختار حکومت، که البته بایستی تحت نظارت سازمان ملل انجام گیرد، نه تنها شما را
از یک رویارویی خطرناک با ملت بازخواهد داشت، بلکه به موجودیت و تداوم فعالیت شما
بعنوان یک جناح سیاسی مشروعیت خواهد بخشید. ما می گوییم پیام ملت را حالا بشنوید،
و آنقدر صبر نکنید تا با چشمان گریان پیام را دریافت کنید. شرایط جهان از بیست و
پنج سال پیش تغییر کرده و دیگر جای پنهانی در جهان برای مهاجرت وجود ندارد، پس کاری
کنید که در دامان ملت بمانید.
راهکار جبهه ملی برای رسیدن به این منظور، فقط توسل به عقل
و درایت و دور اندیشی حاکمیت است، وگرنه هیچ وسیله دیگری برای اجبار حاکمیت به
تمکین در دست ما نیست. امیدواریم که دیر نشود.