ترکیه که از خاکستر عثمانی که کشورهای منطقه را با خشونتی غیرقابل تصور تصرف کرده بوده برخاست، سرزمینی بود که ساکنان آن کُرد ایرانی و ارمنی و یونانی و اقلیتی از بالکانیان بودند. کشتارهای عثمانی و سپس ترکیه از سده نوزدهم و سپس در جنگ جهانی اول تا کنون در تاریخ بشریت بیسابقه بوده است. تازیان و مغولان هم جنایات زیادی در تصرف ایران مرتکب شدند، ولی خود در فرهنگ ایرانی تحلیل رفته و یکی از ما شدند. ولی ترکیه هنوز به این ما شدن و تحمل و تعامل با بومیان سرزمین تسخیر شده خود که ارمنیان و کردان و یونانیان و علویان بوده اند نرسیده است.
ما نیز از خشونت عثمانیان بی نسیب نبوده ایم، برای مثال، در 1585 م (993 هجری ق)، وقتی ترکان عثمانی که به ایران حمله کرده تبریز را تصوف کردند، مردم تبریز خود به دفاع و مقاومت پرداختند و شماری از سربازن عثمانی را کشتند. عثمانیان با نیروی کمکی به مردم تبریز تاختند، خانه ها را غارت و ویران کردند، زنان و کودکان را ربودند و تجاوز کردند و بیش از 12 هزار شهروندان تبریز را مرد و زن و کودک را قتل عام کرده از سرهای آنان منارها ساختند. در سال 1724 هم به قصد تبریز از خوی گذشتند، و مردم خوی چنان سخت و مردانه مقاومت کردند که عثمانیان با نیروی کمکی شهر را تصرف و همه ساکنان خود را بجز 7 تن کشتند یا سر بریدند و مناره ساختند. آن 7 تن را هم فرستادند به شهرهای دیگر بگویند که عاقبت مقاومت چه خواهد بود.
در سال 1861 در اقدامی که زیر پوشش اصلاحات برای کاهش جمعیت جامعه ارمنی که در سرزمین خودشان که عثمانی تصرف کرده بود میزیستند انجام شد و ایالات عثمانی به ولایات تقسیم شدند. تا آن زمان ارمنستان غربی ایالت ارمنستان عثمانی نامیده میشد که این ایالت به چهار ولایت و چهار شهر وان، دیاربکر، ارزروم و خاربرت بخش بود. سپس دو ولایت بیتلیس و سیواس به آن افزوده شد و در نتیجه نام ارمنستان بکلی از تقسیمات کشوری عثمانی حذف شد.
در سال 1876 سلطان عبدالحمید دوم (معاصر ناصرالدین شاه قاجار) به کمک مدحت پاشا که رئیس گروه لیبرالهای عثمانی بود به سلطنت رسید. عبدالحمید نخست خود مدحت پاشا را بقتل رساند و دو سال بعد مجلس ملی را منحل کرد و خود زمام کشور را بدست گرفت. شرایط ارمنیان در زمان سلطنت او به اسفبارترین و دهشتناک ترین وضع خود از آغاز سلطه آل عثمان رسید. روزی نبود که در شهر و روستایی ارمنی نشین شماری ارمنی بدست تُرکها کشته نشوند.
در زمان سلطان عبدالحميد دوم، در سال 1894، این قتل ها ابعاد کشتارهای گروهی بخود گرفت و در سرتاسر آناتولی گسترش یافت. تعداد قربانیان بطور بی سابقه ای افزایش یافت و به شکل قتل عام ارمنیان عمومیت یافت و به همه منطقه های دیگر هم سرایت کرد. در این دوره حدود 300 هزار ارمنی بطرز فجیعی سلاخی شدند؛ از جمله رویداد اورفا در 28 دسامبر 1895 که بیش از 2500 زن و مرد و کودک ارمنی که از ترس جان خود به داخل یک کلیسا پناه برده بودند، ماموران دولت عثمانی کلیسا را آتش زدند و همه زنده زنده سوختند.
با روی کار آمدن نژادپرستانی چون محمد طلعت پاشا وزیر اعظم، اسماعیل انور پاشا وزیر جنگ و احمد جمال پاشا فرمانده سپاه شام، و توهم "پان تورانيسم" و طرفداری آنان از آلمان نازی، "تشکيلات مخصوص" را برای تُرک سازی آناتولی غیر ترک سازمان دادند. این بار شهر آدانا قربانی سیاست کشتار غیر ترکان شد. در این نسل کشی نزدیک به 30 هزار ارمنی ساکن شهر قربانی شدند. کشتار با تیراندازی آزاد، تجاوز به عنف زنان، غارتگری و آتش زدن خانه ها و کلیساها انجام شد و هیچکس به هیچ جرمی محاکمه و مجازات نشد.
در آستانه جنگ جهانی یکم، سیاست عثمانی تحت تأثیر دو هدف بزرگ قرار داشت: پان ترکیسم و پان تورانیسم. هدف از نقشه نخست تُرکی کردن اجباری همه ملتهای غیر تُرک ساکن امپراتوری عثمانی بود که اکثریت نزدیک به اتفاق ساکنان امپراتوری عثمانی را تشکیل میدادند، یعنی بیرون کرده ساکنان غیرتُرک و وارد کردن تُرکان از کشورهای دیگر. هدف از نقشه دوم یعنی پان تورانیسم، که تئوری مونس تکین آلپ و ضیاء گوک آلپ بود، گردآوری همه ملتهای به اصطلاح "تورانی" (که نام آنرا از شاهنامه فردوسی برداشت کرده بودند)، در محدوده یک کشور بود. نهضت پان تورانیسم یکی کردن حکومتهای همه مناطق آسیای مرکزی تا تنگه بُسفُور بود. از آنجا که روسیه شوروی مانع چنین حرکتی بود، عثمانی با آلمان هم پیمان شد.
در تابستان سال 1914 آتش جنگ جهانی یکم در جهان شعله ور شد. در روز 24 آوریل 1915 بدستور دولت عثمانی حدود 300 تن از رهبران و بزرگان، روحانیان، نویسندگان و سیاستمداران ارمنی دستگیر شده و همه را، بجز اُسقف کومیتاس که موسیقیدان بزرگی بود، اعدام کردند. اسقف با مشاهده آنچه گذشته بود، مشاعر خود را از دست داد و دیگر به حالت طبیعی بازگشت نکرد. در همان روز حدود پنج هزار تن از ارمنیان استانبول در کوچه و خانه به قتل رسیدند.
در جنگ جهانی یکم، 18-1914، در راه جلوگیری از سقوط حکومت عثمانی توسط متفقین، از سال 1915 ترکیه بارها شنیع ترین جنایت ها را علیه اقلیت های دینی و نژادی ترکیه که به همه آنان سوء ظن داشت انجام داد. کشتار گسترده و اخراج بیرحمانه ارمنیان در آوریل 1915 برای حفظ سرزمین تصرف شده هزاران ساله ارمنیان در درون ترکیه، و همچنین کشتار مسیحیان آناتولی و علویان، همه برای واردات ترکان و جانشینی آنان، که در طی آن یک میلیون و نیم ارمنی و مسیحی ساکن آناتولی در سرزمینهای اجدادی خودشان توسط ترکان عثمانی قتل عام شدند که هنوز مانند زخمی چرکین و دردناک در تاریخ بشریت زنده مانده است.
در این دوران کُردهای ساکن آناتولی هم در مسیر اجرای بخشی از برنامهنابودی هویت کُرد در ترکیه توسط تُرکان جوان مجبور به جابجایی شدند و در یک راهپیمایی اجباری مرگبار آنچه بر سر ارمنیان افتاد برای کُردان هم افتاد. در آن رویداد حدود ۳۵۰ هزار تن کُرد از بین رفتند. همزمان با جابجایی های مرگبار، بسیاری از خانه ها و مراکز اقتصادی و همچنین میراث تاریخی آناتولی چه ارمنی چه مسیحی و چه ایرانی کهن بدست ترکان ویران و نابود شدند. همچنین در یوگوسلاوی و بلغارستان، کشتارهای بیرحمانه ای که ترکیه در آنجا از اسلاوها و غیرترکان کرد منجر به انتقاجویی بیرحمانه صربهای اسلاو پس از فروپاشی یوگوسلاوی از مسلمانان و حتی ایرانی تباران ساکن بوسنی هرزگوین شد.
پس از شکست و متلاشی شدن عثمانی که به علت جنایات هولناکی که در اروپای خاوری مرتکب شده بودند منفور همه اروپا بود، جمهوری ترکیه با وعده سکولار بودن در سرزمین باقیمانده آناتولی تشکیل شد. سران ترکیه از زمان بوجود آمدن کشور توسط مصطفی کمال پاشا در 1923، دچار این روان پریشی بودند که اقلیت های ساکن آناتولی که سرزمینشان را ترکیه تصرف کرده بود، یعنی ارمنیان، مسیحیان و کُردان ایرانی تبار، همه مزدوران پنهان قدرتهای بیگانه ای که امپراتوری عثمانی را در هم شکستند هستند و دشمن پنهان ترکیه بشمار میآیند. این بیماری سیاسی باعث خشونتهای بی پایان و کشتارهای وحشتناکی در دوران موجودیت ترکیه شده است. برنامه ترکیه کوچ دادن ترکها از بلغارستان و یوگوسلاوی به ترکیه و جانشین کردن ارمنیان و یونانیان و کردان بوده تا ترکیه یکدست تُرک شود. مصطفی کمال در بازدید رضاشاه از آنکارا گفته بود که، "شما ایرانیان خوشبختید که تاریخ و فرهنگ کهن دارید، ولی من باید برای کشورم هم هویت و هم تاریخ بسازم".
در سالهای 38-1937، استان دِرسیم که در آن کردان و علویان و ارمنیان سکونت داشتند محاصره و مردم آن قتل عام شدند. به گفته یکی از مسئولان پلیس ترکیه بسیاری مردم که در غارهای کوهستان پنهان شده بودند با پرتاب نارنجک گازی، "آنها را مانند موش سمپاشی کردیم"، و بسیاری مردم از 7 تا 70 ساله سربریده شدند. جابجایی اجباری 700 هزار کرد و ارمنی و زازاهای علوی از مرز ارمنستان و جانشینی آنها با ترکان وارداتی باعث کشته شدن 350 هزار تن از آنان به علت حمله های نیروی هوایی و ارتش زمینی ترکیه شد.
در 6 تا 7 سپتامبر 1955، به بهانه اینکه خانه مصطفی کمال پاشا را در شمال یونان را بمب گذاری کرده اند، گروههای سازمان یافته نیروهای ویژه و تاکتیکی به محله های یونانی نشین استانبول حمله و هر چه را در راهشان بود ویران کردند و کُشتند. در این عملیات هزار مغازه، 110 هتل، 26 مدرسه، 73 کلیسا، و دو صومعه متعلق به یونانیان غارت و آتش زده شد. در این اقدام برنامه ریخته شده نسل کشی بیش از 20 هزار یونانی کشته و صدها تن زخمی شدند و هزاران خانواده گریختند یا مهاجرت کردند. جمعیت یونانیان ساکن ترکیه از 120 هزار در 1927 به 7000 در 1978 کاهش یافت. این حرکت در راستای تُرکی سازی آناتولی بود. بعدها معلوم شد که بمبگذاری در خانه کمال پاشا را خود ماموران امنیتی ترکیه انجام داده بودند تا بهانه برای پاکسازی یونانیان ساکن ترکیه داشته باشند.
انکار هویت کُردان توسط ترکیه تا 1991 بشدت ادامه داشت و آنان را که از کهن ترین و اصیل ترین ساکنان این منطقه هستند تُرکهای کوهستانی میخواندند.
اکنون که اردوغان برای سومین بار به عنوان رئیسجمهور ترکیه با کلیه اختیارات انتخاب شده است، ناظران سیاسی بر این باورند که او در دور جدید، قدرتمندتر ظاهر میشود و رؤیای احیای سلطانیسم عثمانی را در چارچوب خلیفگی اخوان المسلمین به واقعیت تبدیل میکند. نخستین هدف سلطان جدید تبدیل کامل نظام حکومتی ترکیه به نظام ریاستی بود که نخستوزیر نداشته باشد و تمامی اختیارات قوه مجریه در دست سلطان باشد بود تا بتواند مانند پوتین در روسیه دست به هر اقدامی بزند و مانند یک قهرمانی از او تجلیل شود. رئیس مشترک حزب دموکراتیک خلق ها، صلاح الدین دمیرتاش، گفته که اردوغان خلیفه بودن خود را باور کرده است و تنها هدفش از اجرای سیستم ریاستی جمهوری، مسئله خلیفه گری مورد نظرش است.
در 2013، آقای اردوغان تلاش کرده بود که پرچمهای سه کشور ترک آسیای مرکزی یکی شوند. در 2017 نیز، به نقل از ملیّت چاپ ترکیه، اردوغان در شرف تشکیل ارتش اوراسیا با هم پیمانی جمهوری آذربایجان، قرقیزستان و مغولستان بوده که نامش "ارتش مشترک دنیای ترک و نیروی نظامی اوراسیا" باشد. تصور نمیکنم آقای پوتین که در صدد فعال کردن و گسترش اوراسیا با شرکت ایران و ترکیه و آسیای میانه است اجازه چنین انشعابی را که بقیه کشورهای خاورمیانه را خواهد ترساند بدهد. این تحرکات و بویژه حمله وحشیانه اخیر به منطقه کُردنشین سوریه نشان میدهد که ایشان از توهم باززنده سازی امپراتوری عثمانی دست برنداشته است.
پس از تایید ایشان توسط یک هیئت مفتی های سنی به عنوان ولی امر مسلمین جهان و خلیفه برحق مسلمانان، و متعاقب آن انحلال آخرین انتخابات آزاد ترکیه فقط بخاطر اینکه چند ارمنی و کُرد به مجلس راه یافته بودند؛ و سپس با ادعای کودتایی پرسش انگیز دهها هزار از مخالفان و منتقدان خود را در دولت و رسانه ها و ارتش کشور پاکسازی کرد. خود این پاکسازی بسیار گسترده نشان داد که ایشان روی چه سکوی لرزانی ایستاده است.
بسیاری از تحلیلگران منطقهای هم اردوغان را متهم کرده اند که او به دنبال احیای خلافت عثمانی در منطقه غرب آسیاست. به نوشته عبدالرحمان دیلی پاک، تحلیلگر روزنامه حرّیت نزدیک به حزب عدالت و توسعه چاپ ترکیه، کاخ 1500 اتاقه ریاست جمهوری ترکیه که اردوغان با هزینه ای گزاف ساخته به محلی برای نمایندگان کشورهای تابع خلافت اردوغان تبدیل خواهد شد.
آنجه برای ایران اهمیت دارد تحرکات ترکیه در ایران است. اردوغان زمان را برای اجرای آرزوهای عثمانی سازی خود تنگ می بیند، و چنان کنترل خود را از دست داده که بر خلاف اصول دیپلماتیک کردان را تهدید به خُرد کردن سرهایشان میکند، با امریکا و روسیه غیر دیپلماتیک سخن میگوید و به دولت ایران امر میکند که صدای معترضان به جنایتات او در سوریه را خفه کند. در ایران هم که حکومت مرکزی را آنچنان به حفظ تمامیت ارضی کشور هشیار نمی بینم، پرچم های ترکیه در ورزشگاهها به اهتزاز در میاید و تجزیه طلبان وابسته به ترکیه در مجلس هم پشتیبانی میشوند. این روند پشتیبانی ترکیه از یک شورش تجزیه طلبی در شمالغرب ایران را که پشتیبانی لجیستیک جمهوری آذربایجان را هم در پی خواهد داشت نمیتوان از ذهن دور کرد. با نفرتی که مردم ایران از نظام حاکم دارند، کار تجزیه طلبان چندان دشوار نخواهد بود.
در هر حال، در برابر بلند پروازیهای اردوغان و خشونت جنایت بار نسبت به کُردان ایرانی تبار ساکن سوریه که همیشه مورد نفرت ترکان بوده اند، ایران نباید سکوت کند. کمترین کاری که جمهوری اسلامی در ایران میتواند و باید بکند استقبال از پناهندگی آنان و استقرارشان در استانهای کم جمعیت و ارائه خدمات بشر دوستانه است. کاری که در حمله جنایت بار چند سال پیش داعش با پشتیبانی ترکیه به شهروندان ایزدی کوبانی، پیشنهاد کردیم و جمهوری اسلامی اعتنایی نکرد، لابد بخاط اینکه آنان مسلمان و شیعه نبودند! دست اندازی احتمالب ترکیه به سرزمانهای پیرامون، بیش از اینکه برای ایران خطرناک باشد، برای روسیه خطرناک و برای امریکا درمنطقه خفت آور خواهد بود. بنابراین بر این دو ابرقدرت است که با این خطر خردمندانه برخورد کنند.
کورش زعیم، جبهه ملی ایران – سامان ششم
28 آبان 1398خ