مصدق از این ذهنیت حقارت آمیز و تسلیم در برابر اراده بیگانگان بخوبی آگاه بود و می دانست که برای ایجاد تحول در کشور، نخست باید اعتماد به نفس ملی و تاریخی مردم را باز گرداند و به آنان ثابت کند که می توان حاکم بر سرنوشت خود بود. برای این کار می بایستی که با قدرتمندترین و بانفوذترین کشوری که عامل ایجاد این عقده حقارت شده بود رویاروی شود و آن را شکست بدهد. از اینرو، مصدق برای حفظ منافع ایران، سیاست خارجی «موازنه منفی» را پیش گرفت، یعنی به هیچ کشوری امتیاز نمی دهیم، خود سیاست خود را تعیین و خود بر منابع خود مدیریت می کنیم.
میراثی که مصدق از خود بر جای گذاشت، نه تنها آزاد کردن منابع طبیعی ایران از چنگ استعمارگران و بازگرداندن سیاستگذاری اقتصادی و سیاسی به سیاستمردان منتخب مردم بود، که فشار بر سامانه پادشاهی برای رعایت قانون اساسی برآمده از انقلاب مشروطیت ملت ایران، آزادی حزب ها و سازمانهای سیاسی و مدنی، آزادی مطبوعات و جلوگیری از هرگونه سانسور، انتخابات آزاد، توسعه اقتصادی بدون اتکاء به نفت، و بازگرداندن اعتماد به نفس ملی بود.
عظمت عملکرد مصدق در دوران پس از او نمایان شد که با وجود حاکمیت دوباره دیکتاتوری بر ایران و مدیریتی نه چندان دلخواه، و خفقان حاکم بر اندیشه مستقل، کشور برای دهه های پسین راه پیشرفت و رفاه را پیمود؛ زیرا محور اصلی سیاستها همان پیشرفت میهن شده بود، نه سیطره مذهبی و عقبگرد در زمان. ولی اکنون بیش از چهار دهه است که کشور ما در چنگ ایدئولوژی واپسگرای مذهبی و دیگرانی است که ایران برایشان فقط یکی از "بلاد" است. ما هنوز ۲۹ اسپند ٦۹ سال پیش را جشن می گیریم و از همه جا بی خبر با شعارهای گذشته گرا دلخوش هستیم. قلم فرسایی می کنیم، سخنرانی می کنیم، باد در غبغب می اندازیم که رستم پهلوان بود. دلخوش از گذشته ای گذرا شرایط موجود را ندیده میگیریم تا مسئولیتی ملی که وظیفه ماست بر دوشمان نیافتد و خطری تهدیدمان نکند.
این ملی گرایی و میهن دوستی ما که هفت دهه است به خواب رفته، کی از خواب رویایی خود بیدار خواهد شد؟ مصدق رفت، ۲۹ اسپند ۲۹ هم رفت، ملی کردن صنعت نفت، که قرار بود مایه رفاه و سعادت ملت ما شود، امروز وسیله غارتگری شده و کشور ما را به ویرانی کشیده است؛ زیرا حکومت ما دیگر مردمی نیست، زیرا ما ملی گرایی راستین را در گذشته شیرین خود جاگذاشته ایم، و اکنون رو به آسمان و فرامرز در انتظار معجزه ای برای نجات کشور هستیم. همانگونه که غارتگران نفت ما، پیش از ملی شدن آن، دارایی ما را میبردند، ما را تحقیر می کردند و کشور ما را در فقر نگه میداشتند و دست بردار نبودند تا اینکه مصدق برخاست، امروز هم آنان که کشور ما را به فقر و عقب افتادگی و ویرانی کشیده اند دست بردار نیستند. مصدق سد راه را شکست و راه آینده را برای ما باز کرد. او سرمایه ملی ما را از بیگانگان گرفت و به ما داد تا صنعت خود را شکوفا کنیم، تا کشاورزی را رونق دهیم، تا با دانش و تکنولوژی جهان پیش برویم و رفاه ملت خود را تامین نماییم.
ولی ما نگاهمان را از گذشته برنگرفتیم و گذاشتیم چهل سال میهنمان به ویرانی اقتصادی و اجتماعی و سیاسی کشانده شود. هنوز در میان ما هستند کسانی که رو به گذشته و پشت به آینده دارند. ما فقط یاد گرفته ایم چگونه به یکدیگر تنه بزنیم که کدام "مصدقی" تر هستیم، بی اینکه معنای آنرا بدانیم یا بتوانیم معنای آنرا در چارچوب نیازهای کشورمان تعریف کنیم.
امسال ما فرا می خوانیم که آغاز جنبش ملی کردن دیوانسالاری کشورمان را، میهنمان را، سرزمین مقدسمان را، بزرگ بداریم و این جنبش را تداوم ببخشیم. نگاهمان را از بیگانگان به هم میهنان برگردانیم، عافیت طلبی را کنار بگذاریم، از شعارهای توخالی، با فراخوانهای بی برنامه و بی هدف مردم را خسته و ناامید نکنیم و خود از جدلهای تضعیف کننده بپرهیزیم. اگر براستی میخواهیم از راه مصدق، از روش مصدق و از سیاستهای مصدق سرمشق بگیریم، باید تلاش کنیم، مبارزه کنیم و فداکاری کنیم تا اداره کشورمان بار دیگر ملی شود. باشد که در چنین روزی، اگر دست در دست هم نهیم، در آینده ای نه چندان دور، ملی شدن حکومتمان را جشن بگیریم.
جبهه ملی ایران-سامان ششم
تهران-۲۹ اسپند ۱٣۹۷خ