در برنامه ها و تحلیل هایی که درباره کارتل تولیدکنندگان جنگ افزار امریکا که در کنگره امریکا بسیار پرقدرت هستند خوانده ام، بر این باور شده ام که آنها با راه انداختن جنگهای موضعی و منطقه ای میخواهند برنامه تولیدی خود را تا سال ۲۰۵۰ تضمین کنند. بنابراین، جنگهایی باید رخ دهد تا ذخیره کنونی جنگ افزارهای فروخته شده تمام شود و فروش جدید امکانپذیر گردد. بهانه اختلافات میان کشورهای خاورمیانه بیشتر سطحی و سیاسی است و خطری از سوی هیچکدام از کشورهای خاورمیانه نسبت به یکدیگر تهدید نمیکند. حتی تهدید اخیر آقای نتانیاهو به بمباران اتمی ایران هم عملیاتی نیست. امروزه بازی با بمب اتمی دیگر مانند هیروشیما نیست که یک بمب ۲۱ کیلوتُنی آن فاجعه را به بار آورد. اکنون کوچکترین بمب ها ۲۰۰ تا ۳۵۰ کیلوتُن و بزرگترین امریکا ۴۰۰۰ کیلوتُنی است. هرگونه حمله مستقیم اسراییل به ایران، افزون بر واکنش کشورهای اسلامی، اروپا و آسیا، بخش عمده ای از جمعیت اسراییل را که یا ایرانی هستند و یا ایرانوفیل خشمگین میکند و علیه حزب لیکود برمی انگیزاند.
از سوی دیگر دولت اسراییل می داند که ملت ایران هیچ دشمنی با مردم اسراییل ندارد و خواستار دوستی است، ولی هرگونه حمله به ایران براستی اسراییل را دشمن ایران خواهد شناساند و نفرت جهانی را برخواهد انگیخت. ایران خواهد توانست با جلب همکاری کشورهای منطقه هم پیمانان منطقه ای و سپس نیروی زمینی و داوطلبان خود را به اسراییل بفرستد و آسیبهای جبران ناپذیر وارد نماید. احتمال مشارکت برخی کشورهای عرب هم در این جنگ زیاد است و در نهایت پلستین سرزمین خود را پس خواهد گرفت و برنده میدان خواهد بود. در هر حال، یک حمله اتمی علیه ایران دامنه آسیبهای رادیواکتیو آنرا به همه کشورهای پیرامون و حتی اسراییل خواهد رساند. همانگونه که نشت مختصر مواد رادیو اکتیو از نیروگاه چرنوبیل شعاع ۳۵ کیلومتر پیرامون آنرا غیرقابل سکونت کرد و با طی بیش از هزار کیلومتر به کشتزارهای ما در گیلان هم رسید، انفجار یک بمب اتمی جدید همه کشورهای منطقه را آلوده خواهد کرد و آقای نتانیاهو را دشمن بشریت خواهد شناساند.
همانگونه که مشاهده کرده ایم، آقای ترامپ در پی افزایش تولید ناخالص ملی در امریکا، کاهش بیکاری و افزایش درآمد سرانه است. او هر کاری را برای دستیابی به این هدف انجام خواهد داد. توجه باید کرد که ایشان هر وعده ای را که در مبارزه انتخاباتی خود داده بود انجام داده یا در شرف انجام است. بیکاری نیم درصد پایین آمده، رشد اقتصادی بالا رفته، حتی ۲۲ میلیارد دلار هزینه ساختن دیوار ضد حقوق بشری مرز مکزیک را که مکزیک از پرداخت آن خودداری میکرد، با تحمیل ۲۰٪ تعرفه گمرکی روی کالاهای صادراتی مکزیک بدست می آورد. همه محاسبات او بازاری و در راستای قدرتمندتر کردن ایالات متحده امریکا و قدرتمند نشان دادن خودش است. سیاستگذاران ما که شاید از روحیات این مرد شناختی نداشته باشند، در تصورات و توهمات سیاسی خود دست و پا میزنند. کیم ایل جونگ خیلی زود او را شناخت و از جلوی راهش کنار رفت. در هر حال ترامپ از دوران جوانی از احساس قدرت لذت می برده، ولی اهل بده بستان است. مذاکره با او یکطرفه نخواهد بود، همینکه احساس کند طرف بخاطر فشارهای او پای میز مذاکره نشسته، نرم خواهد شد.
اگر امریکا به آنجا کشیده سود که بخواهد جمهوری اسلامی را مانند رژیم صدام حسین با حمله نظامی فروبپاشاند، تصور نمیکنم حمله مستقیم بکند. هزینه های بسیار سنگین امریکا در جنگهای جرج بوش در خاور میانه که هیچ دستاوردی برای امریکا نداشت درس عبرتی برای دولت ترامپ است. ولی احتمال توطئه برای ایجاد جنگهای مرزی قومی زیاد است، و یا وادار کردن کشورهای عربی به حمله؛ چیزی شبیه جنگ ایران و عراق که هر دو سو فرسوده و محتاج غرب شدند. آقای ترامپ آماده نیست مانند بوش از خزانه امریکا هزینه کند و نه اینکه نیروی انسانی خود را به خطر اندازد. امریکا همچنین میتواند از شبکه گسترده بازمانده داعش که هنوز دارای حدود ۱۷ پایگاه در کشورهای خاور ایران است برای ایجاد ناامنی در ایران بهره برداری کند.
خوشبختانه ولیعهد جوان عربستان در تجربه یمن بسیار ناموفق بوده، و از تجربه خونین پشتیبانی از داعش در عراق و سوریه به ابتکار بندر بن سلطان عبدالعزیز، رییس شورای امنیت، و عادل الجبیر وزیر خارجه عربستان، هم عبرت گرفته است. او مرد باهوشی است و از اینکه مستقیم با ایران درگیر شود به احتمال زیاد پرهیز خواهد کرد، زیرا چیزی برای بدست آوردن نخواهد داشت و ممکن است کشورش آسیب فراوان ببیند و حیثیت بین المللی او را هم لطمه بزند. همه آرزوی فروپاشی جمهوری اسلامی در ایران را دارند که آرزوی اکثریت مردم ایران هم هست، ولی این کار با جنگ امکانپذیر نیست، زیرا جمهوری اسلامی در حال احتضار با جنگ و خونریزی جان دوباره می گیرد.
تنها سناریویی که امکانپذیر می بینم اینست که نظامیان جمهوری اسلامی برای تحریک امریکا و اسراییل پایگاههای خود را در عراق و سوریه به عنوان اقدام پیشگیرانه با موشک های میانبرد تقویت کنند. یا اقداماتی در تهدید پایگاههای دیگر امریکا در پیرامون ایران انجام دهند. آنگاه امریکا و اسراییل هر دو بهانه پیدا خواهند کرد که به آن پایگاه ها حمله کنند و خواهند کرد، چنانکه تا کنون هم کرده اند. البته چنین حمله هایی به سود روسیه خواهد بود که با اخطار و تهدیدهای لفظی در دفاع از ایران برآید و ایران را بیشتر و بیشتر به اردوگاه خود بکشاند.
در هر حال، روسیه در پشتیبانی از ایران تعارف هایی دیپلوماتیک خواهد کرد ولی وارد ماجرا نخواهد شد. البته به دلایل امنیت کشور خودش اجازه موفق شدن کشورهای عربی علیه ایران را هم نخواهد داد، زیرا ایران یکی از نامزدهای دلخواه آقای پوتین برای عضویت در اتحادیه اوراسیاست. اگر ایران وارد اوراسیا شود، ورود یا ماندن کشورهای آسیای مرکزی و قفقاز هم در اوراسیا تضمین شده خواهد بود.
سیاست آقای ترامپ ثروتمندتر کردن امریکا و ایجاد رفاه بیشتر برای مردمش است. درگیر جنگ شدن مستقیم امریکا به معنای از دست دادن شماری از نظامیان امریکایی هرچند که اندک نسبت به طرفهای دیگر خواهد بود، و بازار جنگ افزارهایی را که در آینده میتواند به ایران بفروشد به روسیه خواهد باخت. البته ایجاد شرایط ورود چین را هم به بازار جنگ افزار نباید ندید گرفت. ترامپ کماکان قدرت نظامی امریکا را برای غیرممکن کردن حمله به امریکا افزایش خواهد داد، چنانکه اکنون بودجه ای برای پژوهش تکنولوژی یک برنامه نظامی فضایی وضع کرده است.
دوم اینکه یک ایران ثروتمند میتواند مانند گذشته مشتری کالاهای امریکایی از جمله جنگ افزار باشد. ترامپ با حمله به ایران اشتباه جُرج بوش را در حمله به عراق تکرار نخواهد کرد. یک عراق سالم می توانست هم پیمان امریکا باشد و ثروت نفت خود را برای خرید از امریکا بکار برد. هرچند جنگ ایران و عراق، به گفته آقای انتونی پارسونز سفیر انگلستان تا انقلاب ۵۷، به منظور تضعیف هر دو طرف بوده، ولی نابود کردن توان نظامی و اقتصادی عراق و سپس رها کردن افعی داعش در آنجا چه سودی برای امریکا داشت؟ من در همان زمان در یک مناظره بین المللی تلویزیونی گفتم که انحلال ارتش عراق توسط اقای پال برمر، فرماندار موقت امریکا در عراق بزرگترین اشتباه امریکا بود.
دلیل راهبردی دیگر امریکا برای حفظ ایران، نقش آینده ایران به عنوان دیوار حایل در برابر پیشروی نفوذ روسیه، چین و حتی هندوستان بسوی غرب آسیا است. امریکا ایران را از دست بدهد، همه آسیا را از دست میدهد. ژاپن و کره جنوبی هم انتظار میرود که در طی دهه های آینده بیشتر وابسته به چین شوند تا امریکا. بنابراین امریکا اگر مهره هایش را درست بازی نکند بازنده سده بیست و یکم خواهد بود. فرصت برای افزایش قدرت اقتصادی و نظامی آسیای خاوری خیلی زود امریکا را ابرقدرت دوم جهان خواهد کرد؛ و از آن پس همه اش سرازیری خواهد بود.
کورش زعیم
تهران – ۹ شهریور ۱۳۹۷خ (۳۱ آگوست ۲۰۱۸م)