از: کورش زعیم
در مورد جاودانگی روح، باززایش یا بازپیدایی، یا تناسخ، باورهای گوناگونی از هزاران سال پیش در فرهنگها، دین ها و فلسفه های زندگی وجود داشته است. افسانه ها یا باورهای بهشت و دوزخ، باور بر جاودانگی یا بازگشت برخی کسان مهم مانند پیامبران، احضار یا ادعای حضور یافتن ارواح، و غیره همه از یک دانش شناخته نشده بشری سرچشمه میگیرد، که به باور من فراتر از دانشی است که تا کنون به آن دست یافته ایم. ولی امروز، با پیشرفت شگرف دانش فیزیک و کیهانشناسی در سده گذشته، درک بهتری از آنچه ممکن یا ناممکن است داریم. این دانش در دو شاخه پیشرفت کرده: یکی تئوریک و آزمایشهای کیهانشناسی و فیزیک ذره که اکنون به مرحله جستجو برای یافتن ذره بنیادینی که هر آنچه هستیم و هست از آن ساخته شده ، و شاخه دیگر آزمایشهای بالینی و مشاهده ای و راستی یابی ادعاهایی که پیشتر به دیوانگی و پرتگویی و مالیخولیا نسبت داده میشده است.
دریافته های پژوهشگران تجربی و رویدادهای واقعی در سراسر جهان این باور را القاء می کند که روح انسان پس از مرگ ممکن است بیدرنگ یا در طول زمان در کالبد کس دیگری هویدا شود. در باورهای دینی "تناسخ" یک "توهم" تلقی میشده تا امروزه که پشتوانه علمی پیدا کرده و دانش فیزیک و کیهان شناسی زیربنای بسیار استوار و انکارنشدنی را در چارچوب تئوری های آزمایش شده، و شماری تحت پژوهش، فراهم آورده است. پیش از اینکه من دیدگاه خود را در این باره عرضه کنم، چکیده ای از تئوری هایی که در دانش فیزیک، کیهانشناسی و روانشناسی پذیرفته شده یا در مسیر مثبت پذیرفته شدن است می آورم:
پیوند ذره های بنیادین با یکدیگر
این دیدگاه میگوید که به دلایل مشترک بودن "سلول" های نخستینی، انسانها بطور خودکار یکدیگر را احساس میکنند و همین اشتراک احساس در جانداران دیگر و گیاهان هم وجود دارد. نخستین کسی که در این باره پژوهش کرد، کلیو باکستر در سال ۱۹۹٦ بود که در آزمایشگاهش برای اندازه گیری زمانی که طول میکشد تا آب گلدان به برگها برسد، دو الکترود یک سر به یکی از برگها و سر دیگر را به دستگاه نمودارنگار وصل کرد، و سپس گلدان را آب داد. نمودار واکنش نشان داد و باکستر آنرا به احساس خوب گیاه نسبت داد. آنگاه تصمیم گرفت برای آزمایشی دیگر یکی از برگها را بسوزاند. باکستر گزارش داد که پیش از اینکه اقدام به سوزاندن بکند، نمودار بشدت به لرزش افتاد. باکستر آن لرزش شدید را به واکنش گیاه به خطر و ترس نسبت داد. این رویداد تنها می توانست در صورتی رخ دهد که گیاه توانسته باشد موجهای انرژی مغز باکستر را دریافت و تعبیر بکند.
باکستر نوشته که از آن روز سدها آزمایش روی گیاهان، میوه ها، سبزی ها و سلول های خون انسان و بافتهای پوستی و غیره انجام داده و نتیجه گرفته که گیاهان هرگونه نشانه ناراحتی، تهدید و مهر را احساس میکنند. او چند گام پیشتر میرود و ادعا میکند که حتا سلولهای مرده خون خشک شده هم واکنش نشان میدهند. باکستر از آزمایشهای خود نتیجه گرفت که گیاهان میتوانند نشانه های ذهنی انسان را از راه دور هم دریافت کنند. او ادعا می کند که وقتی از فاصله بیست کیلومتری به آب دادن گیاهانش می اندیشیده، گیاهان نشانه لذت و شادی بروز داده اند. او بدرستی میگوید که این ادراک از شنیدن واژه ها نیست، بلکه از ذهن شماست که به این می اندیشید و گیاهان نشانگرهای انرژی مثبت یا منفی را دریافت میکنند.
باکستر که آزمایشهای بسیار زیادی را در شرایط گوناگون با گیاهان انجام داده بود، نتیجه گرفت که، "به نظر می رسد همه موجودات را یک نشانگر زندگی بهم پیوند میدهد." امروزه باکستر را پدر ادراک سلولهای اولیه می خوانند. او اين آزمايشها را روي یک تك سلول که پارامسيوم خوانده میشود هم انجام داد و مشاهده کرد که آن جانور تك سلولی هم کنش و واکنش بنیاده های انرژیک ذهن آدمیان را هم دریافت میكند و به آن واكنش نشان میدهد.
یک نویسنده سنگاپوری بنام انوک تان، که خود را آفریننده تئوری واقعیت ذهن میخواند، در "رازهای راستین آفرینش" خود میگوید، "روح شما تندتر از خود شما خطر را حس میکند وشما را وادار میکند بیدرنگ اندیشه و کُنش کنید. دلیل آن اینست که روح شما میتواند فراتر از سرعت معمول و گسترده تر از ادراک شما چیزها را دریابد." او باور دارد که این ادراک ذهنی و واکنش به آن، همزمان رخ میدهد، ولی وقتی ادراک نخست به اندیشه میرسد و اندیشه باعث واکنش میشود، واکنش کُند خواهد شد.