پرسش ۲:
در زمان رژیم گذشته، بسیاری از مسیحیان
کشورمان تا سطح مدیرکلی و حتی معاون وزیر پیش رفته بودند؛ ولی بعد از انقلاب
اسلامی تمام اقلیت های مذهبی و حتی سࣳنی کیشان مسلمان بعنوان ایرانیان درجه دو یا
سه محسوب میگردند و اجازه ورود به سطوح عالی اداره کشور را ندارند ولی از سوی دیگر
با کمال تعجب، اینطور که برای ما در خارج کشور تعریف میکنند، برخورد ایرانیان با
مسیحیان از گذشته صمیمی تر و دوستانه تر گشته و پدیده جالبی که این اواخر بچشم
میخورد تعداد ایرانیان غیرمسیحی که در کریسمس خانه شان را با درخت کریسمس تزئین
میکنند رو به ازدیاد است. آیا این از نظر شما نوعی دهن کجی به رژیم میباشد یا علت
آنرا در جای دیگری باید جستجو نمود؟ در ضمن باید این را هم به اطلاع برسانم که در
دستگیریهای اخیر در برخی از شهرستانها درخت کریسمس را بعنوان مدرک جرم ضبط و ضمیمه
پرونده کرده اند.
کورش زعیم:
من بارها
نوشته ام و در مصاحبه ها و سخنرانی هایم تاکید کرده ام، که همه شهروندان ایران
باید بتوانند برپایه شایستگی و استعداد خود، و بی هیچ محدودیت، به هر مقامی که
بخواهند برسند. من بارها در حضور روحانیان بلندپایه هم گفته ام که همه دین ها، اعم
از زرتشتی، مسیحی، یهودی، بودایی، بهایی و غیره باید بتوانند به بالاترین مقام های
کشوری و لشگری برسند، اگر شایستگی آن را داشته باشند یا مردم به آنان رای بدهند.
من اصلن نمیخواهم بدانم دین چه کسی چیست؟
فراموش نکنید که از زمان پیدایش مسیحیت، ایران همیشه
پناهگاه مسیحیان بوده، و بسیاری از مسیحیانی که در پلستین و روم زیر فشار و تهدید
بودند به ایران پناه می بردند. در نسل کشیهای ترکیه پس از جنگ یکم، و نیز در کشورهای
مسیحی اروپای خاوری پس از انقلاب کمونیستی شوروی، بسیاری به ایران مهاجرت کردند.
ایرانیان با مسیحیت احساس خانوادگی فرهنگی می کنند، زیرا نزدیک به همه آداب و رسوم
مسیحیت از فرهنگ آیین مهر ایران برآمده است. حتا جامگان رسمی پاپا، کاردینالها،
اسقفها، و سلسله مراتب مذهبی کاتولیک. نام پارسی پاپا یا پاپ، درخت نوئل یا کریسمس،
آیین عید پاک، پاپا نوئل، زادروز حضرت مسیح که همان یلدای ایرانیست، و غیره و غیره
همه سرچشمه ایرانی دارند.
ایران در درازنای تاریخ پناهگاه یهودیان هم بوده است. از
زمان فتح بابل و نجات یهودیان در بند و بیانیه حقوق بشر کورش بزرگ تا جنگ یکم و
جنگ دوم، آنان از ستم و وحشیگری رژیم های بابل و تزار و نازی به ایران پناه
میاوردند. ایران تنها کشوری بود که خود راه فرار یهودیان به ایران را فراهم و حتا
برای نجاتشان گذرنامه ایرانی برایشان صادر میکرد. بخش عمده ای از ایران باستان هم
بودایی بودند. آثار بودایی در افغانستان که آریانای ایران بوده، و تندیس بزرگ بودا
که توسط طالبان منفجر شد، نشان از اهمیت و گستردگی آیین بودا در ایران دارد.
همه این آثار و شواهد ثابت میکند که در ایران همیشه آزادی
دین و عقیده بوده و مردم به هیچوجه دارای تعصب دینی نبوده اند. آنچه در ایران ارج
گذاشته می شده "خࣲرؘد و دانایی" بوده است. سرشت مردم ایران زمین آزادگی
است. به همین دلیل نزدیک به چهار دهه فساد و خشونت جمهوری اسلامی نتوانسته فرهنگ مردم
ایران را به عقب افتادگی قبیله های ماقبل تاریخ سرزمین های انیرانی تبدیل کند. اینها
اسلام را که دین صلح و دانایی است به ابزار قدرت و ثروت اندوزی با نیرنگ و دروغ
تبدبل کرده اند. از آنجا که سرشت ما ایرانیان آزادگی و مردمدوستی و آزادی گزینش
است، ما مغز اینان را نیز دگردیس خواهیم کرد. تغییرات مثبتی که شما امروز به آن
اشاره می کنید تغییر در سرشت مردم ایران نیست، بلکه نشانگر تحول در مغز سردمدارانی
است که آهسته آهسته تسلیم فرهنگ ایرانی میشوند. همین روند تحول فکری و رفتاری را
ما پس از حمله عرب و مغول هم شاهد بودیم، بطوری که عرب همه جا دانش ایرانی را که
به اجبار به عربی نوشته میشد، از آن خود معرفی، و مغول و تاتار زبان و ادبیات پارسی
و دانش ایرانی را ترویج میکردند.
پرسش ۳:
ما یکی از کلیساهای بزرگ در اقصی نقاط جهان
میباشیم و همکیشان ما در ایران نیز حضور دارند. بخشی از اعضای کلیسای ما ایرانیان
مسیحی زاده میباشند ولی بخش بزرگی را ایرانیان نو ایمان تشکیل میدهند که تغییر دین
داده و به مسیحیت گرویده اند. من خود یکی از همین نو کیشان میباشم که دارای سمت
بالائی در کلیسای خودمان میباشم. شاید اطلاع از این موضوع برایتان جالب باشد که هم
مسیحی زادگان و هم نو مسیحیان دارای علاقه و حتی تعصب زیادی نسبت به سرزمینشان
ایران دارند. مراسم کلیسائی از سوی نوازندگان سازهای ایرانی همراهی میگردند و
سرودهای مذهبی بزبان فارسی بر روی پرده بزرگی منعکس میشود و گروه کر همراه با
موزیک و با همخوانی حاضران در کلیسا سرودهای فارسی مسیحی را میخوانند که انسان
محال است احساسات خود را از اینکه هموطنانمان اینطور شاد و پرشور میخوانند و
مینوازند بتواند کنترل کند. این در حالیست که مسئله تغییر دین در کشور ما یک مسئله
حاد و حتی خطرناک میباشد و کسانیکه آزادانه دین خود را تغییر داده اند و تعدادشان
رو به ازدیاد است با خطر جانی روبرویند، نه از سوی مردم بلکه از سوی رژیم. از نظر
شما در یک ایران آزاد هموطنان ملی ما چگونه برخوردی با هموطنان تغییر دین داده خود
خواهند داشت و اصولا نظرشان درباره تغییر دین چیست؟
کورش زعیم:
من به
جمله "
هموطنان ملی ما چگونه برخوردی با هموطنان تغییر دین داده خواهند
داشت" شما سخت اعتراض دارم. هموطنان شما همان هستند که هزاران سال است
بوده اند. منظور شما این رژیم یکسونگر انحصارگر واپسگرای تعبدی و تحمیلی است که با
شما سر ستیز دارد. رفتار تحمیلی مذهبی نظام حاکم همان است که شدیدتر و غلیظ تر آنرا
اکنون در گروه داعش شاهد هستیم: یا اندیشه ما را بپذیر یا باج بده یا بمیر!"
این اندیشه، گفتار و رفتار ایرانی نیست. ما در گذشته نزدیک
به سه سده
گرفتار چنین خشونت
داعشی بوده ایم. ولی در ایران اکنون نظام حاکم هم کم کم متوجه شده که با خشونت و
تحمیل اندیشه های دوران غارنشینی نمیتواند بر این مردم آزاده و دانشمند حکومت کند؛
و بنابراین در حال تغییر رفتار است.
پرسش ۴:
آیا در جبهه ملی جدائی مذهب از حکومت به معنای
جدائی مذهب از سیاست نیز میباشد؟ به عنوان مثال در کشوری آزاد مانند هلند که محل
اقامت من نیز میباشد احزاب مسیحی در کنار احزاب چپ، راست و میانه قرار دارند و در
تمام تصمیم گیری و رای گیریها نیز شرکت دارند.
کورش زعیم:
ما نمیتوانیم
و نباید جلوی مشارکت اندیشه های گوناگون، چه مذهبی و چه ایدئولوژیهای دیگر را در
اداره کشور بگیریم. این خلاف آزادی اندیشه و بیان است و حقوق مدنی شهروندان را
پایمال میکند. تحت یک قانون اساسی مردم سالارانه که شامل رعایت بیانیه جهانی حقوق
بشر، حقوق بشری که خودمان پایه گذار آن بوده ایم، هر کس با هر اندیشه میتواند در
اداره کشور مشارکت داشته باشد. ولی هیچ کس حق ندارد باورها و آموزه های شخصی خود را
که مخالف قانون اساسی باشد در قانونگزاری دخالت بدهد.
پرسش ۵:
از نظر شما مرز آزادی مذهب و آزادی عقیده در
کجاست؟ چون همانطور که خود مطلع هستید در بعضی مذاهب قوانین دینی و اصول شریعت
وجود دارد که حتی قتل را مجاز میشمارد که از اصول انسانی بدور است. آیا این اصول
نیز مشمول اصل آزادی عقیده نیز میگردند؟
کورش زعیم:
مذهب به عنوان
یک عقیده آزاد است، ولی ترویج آن در راستای زیر پا گذاشتن قانون برآمده از رای
مردم، یا خودسرانه به عنوان قانون عمل کردن، یک جرم امنیتی خواهد بود. در ایران
آینده اعدام لغو خواهد شد، و هر کس برخلاف قانون مجازات تعیین کند خود مجرم تلقی
خواهد شد. من حتا خواهم کوشید مجازات زندان را هم لغو کنیم. راههای بهتری برای
رویارویی با بزهکاری و جنایت وجود دارد که من آنرا در طرح "زندان
سازندگی" خود شرح داده ام.
آخرین پرسش:
آیا آنچه که در این مصاحبه ابراز داشتید نظرات
شخصی خودتان میباشد یا نظر سازمانی شماست؟آیا در مورد سئوالهائی که با شما
مطرح کردیم تناقضی بین نظر خودتان با جبهه ملی وجود دارد؟
کورش زعیم:
من در اینجا
آنچه را ما در منشور جبهه ملی ایران آورده ایم بازخوانی و تفسیر کرده ام. این
منشور که از
۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶
، در پژوهش نهایی و تدوین (توسط دکتر هرمیداس باوند، دکتر علی رشیدی، زنده یاد
دکتر پرویز ورجاوند و خود من) و تصویب بوده که در
۱۳۸۶
در شورای مرکزی جبهه ملی ایران به تصویب رسیده
است. اگر کسی با آن مخالفت کند، عضو جبهه ملی نیست. البته جزییاتی وجود دارد که در
خفقان خطرناک جمهوری اسلامی نوشتنی نبود. آنها را من در اینجا تفسیر کرده ام.
سید مهدی:
در خاتمه امیدواریم این سعادت را داشته باشیم
که روزی یا در ایران یا در خارج کشور بتوانیم مقدم شما را به یکی از کلیساهای
خودمان خوشامد بگوئیم. آیا هیچوقت در کلیسائی حضور داشته اید؟ با تشکر از وقتی که
در اختیار ما قرار دادید.
کورش زعیم:
من هم
امیدوارم که بزودی شما بتوانید در امنیت کامل به میهن خود باز گردید، و
خوشهال خواهم شد از یکی از کلیساهای شما دیدار کنم. کلیسای
ارمنیان ایران تا اوایل دهه
۶۰
پس از انقلاب که هنوز ممنوعیت رسمی بوجود نیامده بود، گاهی
مرا به رویدادهای مذهبی خود، مانند زادروز حضرت مسیح و عید پاک، و نیز کنسرت های
باشگاه آرارات دعوت میکردند. زنده یاد اسقف اعظم آرداک مانوکیان، که استاد دانشگاه
تهران و مرد دانشمندی بود، به من لطف ویژه داشت. او درباره کتاب "امپراتوری
شوروی به کجا میرود؟" من که در آن از جمله پیش بینی کرده بودم که ارمنستان هم
تا ده سال دیگر آزاد و مستقل خواهد شد، به من گفت "خدا از دهانتان
بشنود". در
۱۳۶۱
، که خطر دستگیری و زندان و حتا اعدام
میرفت، رهبر جوانان حزب داشناکسیون ارمنی سراغ من آمد که در صورت دستگیریم، آنان مامور
حفاظت از خانواده من هستند. -0-