سیاست بین المللی غالبا عرصه جولان کشورهای بزرگ جهان و به
ویژه ابرقدرتهاست. کشورهای کوچکتر و
کشورهای جهان سوم کمتر فرصت می یابند که در اظهار نظرهای بین المللی شرکت موثر
داشته باشند و بتوانند از این طریق لیاقت خود را به عنوان یک عضو ارشد جامعه
کشورها به ثبوت برسانند و برای خود کسب پرستیژ کنند. کشورهای درجه دو معمولا توسط
دولتهای با لیاقت خود کسب پرستیژ بین المللی می کنند و با عوض شدن آن دولتها افول
می کنند. افول دولتهای اخیر چین، هند و پاکستان نمونه هایی از این موردند.
بحران خلیج فارس، سوای نتیجه مصیبت باری که برای مردم کویت
و عراق داشت، از دید فرصتهای سیاسی در مغتنمترین زمان و مکان برای ایران رخ داد.
هیچ
بحران یا مسئله جهانی نمی توانست چنین فرصت طلایی ای را برای ایران بوجود آورد که
با استفاده از آن بتواند خود را با سرعت از انزوای سیاسی بیرون آورد، قدرت سیاسی
خود را به صورت یک عضو ارشد، با نفوذ، مسئول و صاحبنظر در جامعه کشورها اعمال کند و
زیاده روی در نقش مداخله گرایانه امریکا و کشورهای غربی متحد آن را غیر موجه نشان
دهد. یک کشور دیکتاتوری و دشمن ایران که سالها با ایران جنگیده بود و همه جهان
از او به ناحق حمایت کرده بودند (چون از ماهیت انقلابی دولت ایران بیم داشتند و به
آن اعتماد نمیکردند) اکنون مرتکب یک اشتباه بزرگ استراتژیک شده و با این اشتباه
چهره اهریمنی خود را به همه جهان نشان داده بود.
کشورهای بسیاری کوشش کردند تا از این بحران قبایی برای خود
بدوزند. از میان آنها که دخالت در این بحران برایشان طبیعی بود، شوروی به دلیل
وجود اختلاف نظرهای داخلی و همچنین عدم تمایل به رنجش خاطر امریکا که به کمک
اقتصادی اش متکی است، پیشنهادهایی برای مطرح کردن خود داد که چون حاکی از استقلال
رای نبود و توام با رفتار ضد و نقیض فقط مورد بی اعتنایی و استهزاء قرار گرفت. ترکیه
با قدرت و استقلال رای وارد گود شد و حتی خود را آماده جنگ نشان داد، ولی در نهایت
به علت وابستگی به پیمان ناتو و سیاست امریکا مجبور شد تسلیم برنامه ریزی و رهبری
آنها بشود. سوریه به علت اینکه مورد اعتماد نبود ولی میخواست برای نخستین بار خود
را در یک جناح بندی غربی مطرح کند، بیشتر ساکت بود و اظهارنظر نمی کرد. مصر با
وجود کوشش به اظهار وجود، جبرا تابع سیاست کلی امریکا بود و راسا هرگز مطرح نشد.
کشورهای "شورای همکاری خلیج" هم نمیتوانستند جز در راستای سیاست دیکته
شده امریکا اظهار نظری کنند و چند اظهار نظر علنی آنها نیز درباره مسیر جنگ
احتمالا برنامه ریزی شده بود. پاکستان و هند نیزهر دو به علت ضعف سیاسی دولتهایشان
در سایه ماندند. ایران تنها کشوری بود که به دلائل زیر کلیه عوامل یک فرصت
استثنایی را برای درخشیدن در صحنه سیاست جهانی در اختیار داشت:
۱.
عدم درگیری مستقیم با عراق و اعلام بیطرفی در جنگ کویت.
۲. عدم
تعهد و مسئولیت پیمانی در حمایت از کویت یا عربستان.
۳. نداشتن
رابطه سیاسی با امریکا و در نتیجه امکان حفظ استقلال عمل.
۴. بودن
طرف مظلوم تجاوز عراق در جنگ گذشته و خنثی کردن آن بدون کمک عملی کشوری دیگر.
۵. طلبکار
بودن از عراق بابت غرامت آسیبهای وارده.
۶. حساس
بودن در قبال خطر جنگ در همسایگی و نزدیک مرزهای خود.
۷. پناهگاه
طبیعی آوارگان احتمالی جنگ.
۸. حامی
طبیعی ک
ُ
ردها و شیعیان عراق.
۹. احساس
خطر از ماندن و پیروز شدن صدام حسین.
۱۰. ارائه
چهره ای محافظه کارانه و میانه رو و مسالمت اندیش توسط دولت اخیر.
دولت ایران هر چند که
در بحران خلیج فارس موضع گیریهای معقولی کرد، ولی از تصمیم گیریهای مقطعی و اظهار
نظرهای مسئولان مختلف کشوری معلوم بود که برنامه استراتژیک تدوین شده ای در سیاست
خارجی ایران در مورد این بحران وجود ندارد و تاکتیکهای سیاسی مناسب برای حفظ یا بهبود
موقعیت کشور در منطقه و حفظ منافع ایران در صورت دخالت دیگران در خاک عراق محاسبه
نشده است.
سیاست ایران عکس العمل در برابر وقوع حوادث بود نه پیشگیرانه، هرچند که این
اظهار نظر در مورد تلاش مبتکرانه ایران برای حفظ تمامیت ارضی عراق و شاید جلوگیری
از حمله ترکیه صدق نمیکند.
اعلام بیطرفی ایران در بحران کویت، هرچند که از
لحاظ سیاسی اقدام صحیحی بود، ولی
اگر استراتژیستهای ایران ارزیابی درستی از
اجتناب ناپذیر بودن جنگ امریکا علیه عراق و حتمی بودن شکست عراق و صدام حسین کرده
بودند، دولت ایران می توانست از آغاز موضع بسیار قدرتمندانه تری در برابر تجاوز
عراق بگیرد. اخراج آخرین بقایای ارتش
عراق از ایران نیازی به مذاکرات محرمانه آن هم در چنین موقعیت حساسی نداشت، بلکه
با یک موضع گیری تهدیدآمیز ایران، عراق که در کویت تحت فشار قرار داشت چاره ای جز
ترک ایران و پذیرش پیمان ۱۹۷۵ نمیداشت. در صورتی که مذاکرات محرمانه بار دیگر عدم
اعتماد اعضای شورای امنیت سازمان ملل را تحریک کرد و نگران شدند که مبادا ایران در
تبانی با عراق به کمک آن کشور اقدام کند و شاید برای اقدام علیه آمریکا با آن متحد
شود، تا هنگامی که ژاپن عکس ماهواره ای خود را از پایگاههای ایران که در آنها
جنگنده های فراری عراقی پارک شده بودند به متحدان نشان نداده بود، آنها مطمئن
نبودند که ایران جنگنده را برای استفاده مجدد عراق آماده نمیکند. این جو عدم
اعتماد به ایران، قدرت نفوذ کلام ایران را در رابطه با بحران خلیج فارس تقلیل داد.
اظهار نظر ایران مبنی بر اینکه هواپیماهای فراری
عراقی تا پایان جنگ پس داده نخواهند شد خیلی دیر ولی به هر حال اطمینان بخش بود.
لکن، علاوه بر آن،
ایران بایستی برای تضعیف صدام حسین به خلبانان عراقی در
ایران امان می داد که تشویق می شدند و با هواپیماهای خود سالم در ایران به زمین می
نشستند. بسیاری از خلبانان عراقی از ترس سرنگون شدن توسط ایران بنزین خود را
در آسمان ایران می سوزاندند و سپس خود را از هواپیما پرتاب کرده جنگنده را رها
میکردند تا سرنگون شود. امان دهی ایران هم صدام حسین را زودتر از پا در می آورد و
کمتر به مردم عراق صدمه می خورد، هم تعداد بیشتری جنگنده عراقی به گرو ایران در می
آمد، هم شورای همکاری خلیج از ایران ممنون میشد و هم متحدان مطمئن میشدند که ایران
قصد کمک به عراق را ندارد. اگر عکس ماهواره ای ژاپن به کمک ایران نمیرسید، چه
تضمینی بود که امریکا پایگاههای پارکینگ جتهای عراقی را بمباران نمیکرد و باعث
تحقیر ایران نمیشد؟
رفتار نوعدوستانه ایران در پذیرایی از آوارگان
عراقی از هر کشور متمدن که خود را عضوی از جامعه بشریت به شمار می آورد انتظار
میرفت، ولی دولت ایران بایستی این مسئله را در آغاز جنگ و حتی پیش از آن پیش بینی
و خود را از نظر تجهیزاتی و تبلیغاتی آماده میکرد و کشورهای دیگر را که اکنون برخی
از آنها در حال کمک به آماده سازی ایران برای پذیرش آوارگان کمک کنند. ارزیابی این
امر دشوار نبود که ایران مطمئن ترین، نزدیکترین و طبیعی ترین مامن برای آوارگان
جنگی عراق خواهد بود. ایران بیشترین مرز با عراق را دارد.
مرز ترکیه بسیار دور و کوهستانی و دولت ترکیه
احساس خوبی نسبت به ورود ک
ُ
ردهای عراقی به خاک آن کشور نداشت. سوریه نیز به دلایل
مشابه مامن مناسبی به شمار نمی رفت و اردن به علل سیاسی و اقتصادی قادر به پذیرایی
از تعداد زیادی آواره نبود. بنابراین، فقط ایران است که هم خانه دوم کردهای عراق
محسوب میشد و هم مامن و حامی شیعیان عراق بود. اکثریت جمعیت این دو گروه نزدیک به
مرزهای ایران زندگی می کنند و هر دو گروه مورد ستمگری و بی اعتمادی دولت عراق
بودند و هستند.
پیشدستی و ابتکار عمل دولت ما، ایران را محبوب
ملت عراق می کرد. کمکهای بین المللی را سریعتر و گسترده تر به سوی ایران سرازیر می
نمود و سیاست بشر دوستانه ایران را در افکار عمومی جهانی ماورای رقابتهای سیاسی و
دشمنی های دیرینه قلمداد میکرد.
مورد دیگر اعلام نوار
امنیتی در امتداد مرز ایران پیش از آغاز جنگ کویت بود که پیشنهاد آنرا در مقاله
دیگری داده بودم. پیش بینی شورشهای داخلی عراق پس از شکست و عقب نشینی از کویت
حسابی ساده بود که احتمال آن تذکر داده بودم.
اکنون که جنگ داخلی به وقوع پیوسته و مردم عراق
آواره شده اند، امریکا در شمال عراق منطقه امن بوجود می آورد و مجلس اعلای عراق که
پشتیبانش ایران است از امریکا و سازمان ملل میخواهد که در جنوب هم منطقه امن به
وجود آورند. عدم توانایی ایران در دخالت، یک پیروزی سیاسی نیست. حوادث و سیاست
جهانی جنگ نشان داد که در صورت اعلام طرح نوار امنیتی از سوی ایران، با کمی سیاست
بازی پشت پرده برای اطمینان دادن به اعراب از عدم قصد اشغال و تجزیه عراق، مورد
استقبال یا دستکم تحمل امریکا و متحدانش قرار میگرفت. به این ترتیب امریکا شهرهای
نزدیک مرز را بمباران نمی کرد. صدام حسین جرات حمله به شهرهای مقدس عراق را نداشت
و آوارگان عراقی در داخل مرز عراق توسط ایران پذیرایی می شدند و جنبه پرستیژی آن
برای ایران قابل ملاحظه بود.
دولت درخواست غرامت جنگی به ایران را بعد از شکست
ارتش عراق و اعلام امریکا مبنی بر لزوم پرداخت غرامت به کویت و کشورهای آسیب دیده،
عنوان کرد. در صورتی که دولت ایران ارزیابی درستی از اجتناب ناپذیر بودن جنگ و
شکست صدام حسین داشت، می توانست در همان آغاز جنگ اعلام کند که از غرامت جنگ عراق
با ایران گذشت نکرده و در هر پرداخت غرامتی ایران بایستی در اولویت قرار گیرد. این
ابتکار در پیشدستی، متحدان را وادار میکرد که برای جلب سیاستهای حمایت کننده ایران
هم که شده، حق ایران را پیش از این که نتیجه جنگ معلوم میشد تایید کنند. اکنون
پرداخت غرامت به کویت در اولویت قرار گرفته و پس از آن پرداخت به آمریکا و متحدان
پیروز و سپس به کشورهایی که جنگ نکردند ولی از آن اسیب دیدند و، در آخر صف، ایران
قرار خواهد گرفت که، [با وجودیکه من یادآوری کرده بودم،] به موقع برای احقاق حق
خود اقدام نکرد. امریکا صریحا خواسته که نیمی از درآمد فروش نفت عراق بابت غرامت
جنگ پرداخت شود. آیا سهمی برای ایران در نظر گرفته خواهد شد یا ایران باید خود گلیم خود را از آب
بیرون بکشد؟
مورد دیگر، پیش بینی و دخالت در عاقبت کار صدام
حسین است. صدام حسین پس از تجاوز نامردانه به ایران برای مدت هشت سال انواع
جنایتهای جنگی را در خاک ایران و نیز علیه مردم کشور خود مرتکب شد؛ و سپس در اشغال
کویت شنیع ترین جنایتها را انجام داد و پس از شکست، مردم خود را با بیرحمانه ترین
روشها سرکوب کرد.
چه کسی باید بر
دستگیری و محاکمه صدام حسین اصرار داشته باشد؟ دولت ایران یا نخست وزیر انگلستان و
وزیر امور خارجه آلمان؟ چه کسی باید سرنگونی صدام حسین را برای ایجاد ثبات و صلح
در منطقه خواستار شود؟ رئیس جمهور آمریکا یا رئیس جمهور ایران؟
ابتکار عمل ایران، ابراز عقیده یا تحمیل عقیده
سران کشورهای غربی را غیرضروری می ساخت و فقط آنها را به تایید خواست ایران وامیداشت
که این یک پیروزی سیاسی برای دولت ایران بشمار می آمد. ضمنا با ارزیابی این احتمال
قریب به یقین که صدام حسین به هیچ وجه ماندنی نیست و مردم عراق نیز علیه او قیام
کرده اند، این اظهارنظر ایران شامل هیچ ریسک سیاسی نیز نمی شد.
اکنون دو مورد دیگر نیز وجود دارد که ایران در
حال از دست دادن ابتکار عمل در آنهاست. نخست موضوع سرنوشت سلاحهای هسته ای در
منطقه است. نماینده ایران در سازمان ملل متحد اخیرا خواستار شده که خاورمیانه
منطقه عاری از سلاحهای هسته ای اعلام شود. در اینجا نه تنها ابتکار عملی وجود
ندارد که سه اشتباه هم به چشم می خورد. اول اینکه چنین مسئله مهمی را فقط رئیس
جمهور باید عنوان کند. دوم اینکه زمان مناسب برای اعلام چنین درخواستی که جنبه کلی
و آینده نگری دارد، از نظر میزان نفوذ کلام و جلب افکار عمومی جهان ، اکنون که
توجه همه به وضع داخلی عراق و سرانجام صدام حسین معطوف شده است، نیست. زیرا اینک
مهمترین مسائل روز که تیتر روزنامه ها را به خود اختصاص میدهند در پیرامون آوارگان
عراقی، طرح امنیتی خلیج فارس، غرامت جنگی و محاکمه صدام حسین هستند. سوم اینکه
آنچه ایران باید اکنون عنوان کند، لزوم بازدید کلیه تاسیسات هسته ای عراق و نابود
ساختن هرگونه امکانات تولید اورانیوم غنی شده یا سلاحهای هسته ای در این کشور است.
بالاخره این پیشنهاد ارائه و به مرحله عمل درخواهد آمد. چرا نباید ایران مبتکر آن
باشد؟ پس از انجام اقدامات لازم به منظور عدم توانایی عراق در دستیابی به سلاحهای
هسته ای، تنها مسئله در این زمینه در منطقه در رابطه با پاکستان و اسرائیل خواهد
بود. خلع سلاح اتمی پاکستان با ارائه یک پیشنهاد ساده از طرف ایران انجام نخواهد
گرفت، زیرا برای پاکستان مسئله دفاع در برابر هندوستان مطرح است. اسرائیل نیز
زیربار نخواهد رفت زیرا خود را در محاصره دشمن فرض میکند و از حمایت آمریکا هم
برخوردار است. ایران در سیاست خارجی باید حرفهایی بزند که عملی باشد و بتواند
حمایت دیگران را در اجرای آن جلب کند.
مورد دیگر، که ایران در حال از دست دادن فرصت در
آن است، موضوع بازسازی عراق پس از جنگ است.
در مقاله دیگری پیشنهاد کرده بودم که
ایران در همان آغاز جنگ داوطلب کمک در بازسازی عراق توسط شرکتها و نهادهای ایران
شود و برای این کار حدود ده میلیارد دلار اعتبار پنج ساله به منظور پرداخت به
شرکتهای ایرانی و خریداران کالاهای ایرانی قائل شود. این پیشنهاد که بایستی
پیش از هر کشور دیگری اعلام شود نه تنها ایران را یک کشور ارشد سیاسی با گرایشهای
سازنده و پیشرو در انظار جهانیان معرفی می کند که منبع درآمد خارق العاده ای برای
صنایع تولیدی و خدماتی خواهد بود که باعث گسترش صنعت و تولید و صادرات و افزایش
درآمد ارزی کشور می شود.
در هیچ برهه ای از تاریخ در چنین مدتی کوتاه فرصت
ابراز این همه مطالب مهم و جهانی برای یک کشور جهان سومی بدست نیامده که برای
ایران به وجود آمده است. اگر دولت ایران در شرایط استثنایی ای که قرار داشت،
می توانست از این فرصتهای طلایی برای ابراز وجود موثر و سرنوشت ساز و اعمال سیاست
خارجی پویا و فعالی استفاده کند، هیچ کشوری یا حتی ابر قدرتی، به علت میزان نفوذ
کلام ایران در افکار عمومی جهان، بدون مشورت علنی با ما درباره این منطقه اظهار
نظر نمیکرد. اکنون زمان آن فرا رسیده که ایران ارزیابیهای عمیق تر و دوراندیشانه
تری در سیاست خارجی و منطقه ای خود داشته باشد و برنامه ریزی خود را بر پایه
ارزیابی صحیح احتمال وقوع قرار دهد نه عکس العمل آنچه وقوع یافته، تا بتواند در
عرصه سیاست جهانی بایستد و به حساب آید.
مهندس کورش زعیم
تهران – مهر
۱۳۷۰خ