پرسش ۲
:
چنانچه خاطرتان باشد زمانیکه جنبش همبستگی در
ایران اعلام موجودیت نمود بخشی از رهبری جبهه ملی بعد از موافقت اولیه، بعدا نسبت
به این حرکت و یکی از فعالان اصلی آن مخالفت نشان دادند در حالیکه تعدادی از اعضای
جبهه ملی جزو بانیان این حرکت بودند. اینبار هم هیئت اجرائی جبهه ملی در تهران در
یک بیانیه مخالفت خود را با شرکت در نامنویسی انتخابات اعلام نمودند که با
پشتیبانی بعضی از یارانشان در خارج کشور همراه بود در حالیکه شما و یارانتان در
هیچ کجا این اقدامتان را بنام جبهه ملی اعلام ننمودید. این نفی مکرر اقدامات شما و
یارانتان از سوی هیئت اجرائی که اصولا صلاحیت رد یا تائید حرکتی که خارج از جبهه
انجام گرفته را ندارد در ذهن بخشی از جامعه سیاسی، مخالفت جبهه ملی با بختیار در
زمان انقلاب و سکوت و عدم پشتیبانی از
صدیقی را تداعی نمود. آیا این انفعال بخشی از صدرنشینان جبهه ملی از یکطرف و
فعالیت و حضور دایم خودتان در صحنه سیاسی را از طرف دیگر، چگونه تعبیر میکنید.
کورش زعیم
:
ما این دشواری را از آغاز شکل گیری جبهه ملی
پنجم در
۱۳۷۳
داشته ایم که از آن زمان تعدادی بسیار اندک در شورا کارهای مبارزاتی و چالشی
علیه نظام را عقیم میکردند. بزرگانی در جبهه ملی مانند علی اردلان و پرویز
ورجاوند، و حتا عباس امیرانتظام از آن کارشکنی ها رنج میبردند و گله میکردند،
بطوریکه آنان بارها بعنوان اینکه کاری نمیشود از پیش برد از حضور در شورا خودداری میکردند.
مهندس امیرانتظام هم بجز یکی دو جلسه که با او بی ادبانه صحبت کردند تصمیم گرفت
عضوی غیابی باشد. این حرکات از آغاز دوران احمدی نژاد شدت گرفت. بارها و بارها تلاشهایی
برای اخراج دکتر پرویز ورجاوند، جمال درودی و من از شورا در طی این بیست سال پی
گرفته میشد، که توسط شماری به اندازه انگشتان دست در امریکا، آلمان و فرانسه، که
صاحب سایتهایی هم هستند، با تهمتهای دروغین و من درآری پشتیبانی تبلیغاتی میشد. دو
بار آخر در طی دو ماه گذشته رخ داد که دو بیانیه هیات اجرایی مبنی بر اخراج دکتر
هرمیداس باوند، جمال درودی و من از شورا را یکی از بزرگان پیشکسوت شورا که مورد
احترام همه است برای جلوگیری از آبروریزی خنثی کرد. بطور کلی، هیات اجرایی جبهه
ملی که ریاست آن در طی دو دهه ثابت مانده چیزی شبیه دولت احمدی نژاد در جمهوری
اسلامی عمل میکند. خوب، برخی از خوانندگان این سایتها و وبلاگهای وابسته به آن
اقلیت، که مطالعه سیاسی چندانی ندارند، این حرفهای منفی را باور میکنند و زمینه
دیدگاهشان نسبت به ما منفی میشود و به خود حق میدهند که همه چیز نخوانده و نسنجیده
رد کنند.
از آنجا که این دوستان در شورا، که خودشان هیچ
تحلیل یا کنشی نداشته و ندارند، پیوسته محافظه کاران شورا را نگران میکردند که
هرچه شادروان ورجاوند یا زعیم انجام دهد برای همه اعضاء هزینه ساز خواهد بود. با
این سیاست فضای فعالیت سازمانی بسیار تنگ شده بود و در زمانهای حساس برای کشور یا
هنگام پیش آمدن فرصتهای مناسب برای عرضه دیدگاه دموکراتیک و حقوق بشری جبهه ملی
ایران، هیچ کاری در چارچوب سازمانی امکانپذیر نمیشد. هر برنامه انتخاباتی درون
سازمانی هم ناگهان جور دیگری از آب در میآمد که به منجر به اعتراضات گسترده ولی بی
نتیجه میشد. برخی از دوستان، بویژه جوانان، هم که بعلت شرکت در جلسات خانه من احضار
یا بازداشت میشدند، وقتی بیرون میآمدند رفتارشان پرهیز از رابطه با من بود و حتا
برخی به جرمهایی مانند عضویت گروهک مرتد یا رابطه و ملاقات با من بازداشت میشدند؛
شرایطی که تا کنون ادامه دارد.
برای همین، یعنی برای امکان استفاده از فرصتها، ما
در سال
۸۷
همبستگی را با دعوت از شمار زیادی سازمانهای سیاسی، فرهنگی، کارگری و صنفی راه
اندازی کردیم. هنگامی که انتخابات ۸۸ فرا رسید و ما فرصت را مناسب تشخیص دادیم، و
نیز از آنجا که بانیان آن اعضای ارشد شورای مرکزی جبهه بودند، از استاد ادیب
برومند، رییس شورای مرکزی، خواستیم که ریاست افتخاری آنرا بپذیرند و بیانیه اعلام
موجودیت را در رسانه های داخلی و خارجی بخوانند. ایشان استقبال کردند و انجام
دادند. از فردای آن روز فشارهای همان اقلیت کوچک روی ایشان چنان وارد شد که مجبور
شدند تایید و حضور خود را پس بگیرد و به بیانیه نفی همبستگی توسط هیات اجرا
ﺋ
ی تن دهد.
بطور کلی من سه گروه مخالف دارم که در طول سالها
با آنها کنار آمده ام. یکی وزارت اطلاعات است که پیوسته با احضار و تهدید و پرونده
سازی و زندان روی من فشار وارد میاورد که سکوت کنم، تندروی نکنم و از انتقاد نظام
و رهبری بپرهیزم. دوم همان گروه اندک در شورا هستند که در طی این ۳۷ سال همیشه با
من مخالف بوده اند و در شورا به انواع ترفندهای غیردموکراتیک دست زده اند تا
کارهای من را نفی و خنثی کنند؛ هرچند که این کارها باعث شناخت بیشتری از جبهه ملی
ایران بویژه در میان جوانان شده
است.
این دوستان در طی دهها سال تنها به انتشار بیانیه های ادواری مربوط به رویدادهای
دوران مصدق، ونیز به تسلیت نامه های درگذشتگان اعضای جبهه ملی میپردازند.
گروه سوم شمار کمی از شخصیت های "ملی"
و "دموکرات" و "مبارز" وابسته به جبهه ملی در برونمرز هستند
که سالهای سال است من را بکلی تحریم کرده اند، تنها مطالب انتقادی و تهمت زنی
درباره من را منتشر میکنند، و در هرچه من بگویم و بنویسم آنان فقط دنبال نکته ای
برای ایرادگیری میگردند. آنان ادعا میکنند که از همانجا در حال مبارزه، براندازی و
تغییر شرایط در ایران هستند.
من نمیتوانم تصور کنم که یک ایرانی در برونمرز، که تحصیکرده و هوشمند هم هست،
درک درستی از کاری که ما در اینجا میکنیم نداشته باشد و آنرا برای سلب مسئولیت از
خود "
مشروعیت بخشیدن به جمهوری اسلامی" ارزیابی کند. در هر حال،
ما مخالفان خود را درک می کنیم، به حق آنان در مخالفت احترام میگذاریم، و میدانیم
که برای فعالیت سیاسی در ایران باید اینگونه برخوردها را تحمل کرد. ما منفی نگریها
و کارشکنی ها را در طول تاریخ معاصر، بویژه در دوران نهضت ملی ایران برای فعالان
سیاسی ملی آن زمان، داشته ایم که من خود هم شاهد آن بوده ام؛ و بنابراین برایم
تازگی ندارد.
ولی آنچه من باید اعتراف کنم و بپذیرم اینست که
همه این دوستان مخالف من در درونمرز و برونمرز
میهندوست هستند، به
جبهه ملی عشق میورزند و در اعمالشان به خیال خود حسن نیت دارند. ما اعضای
سازمانهای ملی مرعوب شده
در دوران پهلوی و نیز در جمهوری اسلامی فرصت آموختن کار گروهی و شور نیافته
ایم؛ بنابراین همه ما همه چیز میدانیم و باور داریم که تنها دیدگاه و راهکار شخص ما
درست است و باید پیروی شود. خود من هم به این گناه متهم هستم. یادم میاید که رادیو
مسکو هم در سالهای
۱۳۵۸
و ۱۳۵۹
، در
حمله های مکرر بخاطر تحلیل هایم مرا "تﺋوریسین خودساخته که "خیال میکند
همه چیز درباره شوروی میداند" میخواند، هرچند که تحلیل من از شرایط شوروی و
پیش بینی زمان فروپاشی درست درآمد و هنوز مورد توجه است. بهمین دلیل من از انتقاد
استقبال میکنم، حتا اگر به قصد تحقیر من انجام شده باشد.
پرسش ۳
:
در حمایت از اقدام شما و کسانیکه بتعداد زیاد
بخصوص در شهرستانها بدعوت شما و یارانتان برای اسم نویسی به حوزه های اسم نویسی
رجوع نمودند اقداماتی در خارج کشور انجام گرفت که از آنجمله اقدام آقای اصانلو
برای جمع آوری امضاء بود که با موفقیت روبرو گردید و بعد از آن بیانیه ای با امضاء
عده ای از شخصیتهای سیاسی از جمله آقایان حسن شریعتمداری و عبدالله مهتدی در
مخالفت با نظارت استصوابی و حمایت از حرکتهای درونمرز بود و در حال حاضر نیز سایتی
جهت فراخوان برای شرکت در یک انتخابات سایه و موازی که در حقیقت اعتراض بانتخابات
غیر دموکراتیک در جمهوری اسلامی میباشد آغازگردیده که تمام اینها نتیجه بیانیه
آغازین جنبش همبستگی با امضاء سه نفر بود. آیا این حرکتهای حمایتی در خارج کشور
باعث دلگرمی شما و یارانتان در داخل کشور بوده و شما آثار آنرا در درونمرز نیز
مشاهده نمودید؟
کورش زعیم
:
خوشبختانه برخلاف انتظار نهادهای امنیتی و
اطلاعاتی، اقبال مردم، بویژه نسل جوانتر و دانشجویان از یکسو، و شخصیت های فرهیخته
دانشگاه و حوزه، نسبت به طیف پیشرو ما در جبهه ملی ایران در مقایسه با محافظه
کاران افراطی در شورا، چشمگیر بوده است. ما در بیش از بیست شهر شاخه های جبهه ملی
را داریم که علاقه ای به مدیریت کنونی تشکیلاتی جبهه که پیوسته جوانان را پراکنده
میکند ندارند. در حالیکه دویست تا سیصد عضو در این شهرها هستند، خود تشکیلات به
اندازه انگشتان دست عضو ندارد. ما هر بار یکی از اعضای شهرستانها را معرفی میکنیم
به سراغشان میروند و با تهدید و زندان آنان از تماس با ما منع میکنند. خارج از
کشور را هم که شما خود خوب میدانید که اقبال طیف ما در جبهه ملی ایران تا چه
اندازه است. امروز در ۴۲ کشور عضو یا وابسته داریم. شماری از اعضای برجسته و
فرهیخته شورای مرکزی هم با طیف ما روابط خوب و تایید کننده دارند بی اینکه وابسته
باشند. برخی حتا دیدگاههای خود را نخست با ما مطرح میکنند.
همبستگی هم جدا از مخالفت ها و انتقادها و طعنه
زدن های ناشی از ناآگاهی و پیشداوری، مورد استقبال و ستایش شمار زیادی از شخصیت
های برجسته غیرجبهه ملی در برونمرز و درون کشور بوده است، که مایه دلگرمی و
امیدواری است. ما با حرکت چالشگرایانه خود لجن انتخابات جمهوری اسلامی را هم زدیم
تا بوی آن بلند شود؛ و بنظر میرسد که برخی فقط بوی آنرا حس کرده اند ولی معنای
آنرا نفهمیده اند. همین صندوق های موازی چه پر از رای شود و چه خالی بماند تاثیر
خود را بر مردم خواهد گذاشت. صندوقها برای این نیستند که کسی را به مجلس بفرستند،
آنها برای این هستند که تاکید کند انتخابات برای مردم است نه برای محفلهای بسته
حکومتی که غالبا در فساد و خیانت غوطه ورند و مس
ٶ
ل ویرانی کشور هستند.
پرسش
۴
:
شما بارها اعلام
نمودید که هدف شما از شرکت جمعی خودتان و یارانتان در این انتخابات با علم باین
واقعیت بوده که رژیم هرگز اجازه ورود نیروهای ملی بصحنه مبارزات انتخابی را نخواهد
داد حالا که صدای بسیاری از اصلاح طلبان در درون کشور از رد کردن صلاحیت بخش بزرگی
از داوطلبان متعلق بطیف اصلاح طلبان بلند شده و میتوان گفت امیدی به حضور یک مجلس
معترض وجود ندارد، آیا اقدامی از سوی شما و یارانتان در جهت تحریم انتخابات انجام میگیرد یا خیر؟
کورش
زعیم: تحریم کردن انتخابات پاک کردن صورت مساله است. یک فعال سیاسی به
دشواریها و بی قانونی ها و فساد سیاسی و مالی در حکومت پشت نمیکند، بلکه آنها را
به چالش میکشد. یک مبارز سیاسی میتواند به نشانه اعتراض و عدم پذیرش سامانه
انتخابات، در انتخابات رای ندهد، ولی نمیتواند به دیگران تکلیف کند که رای بدهند
یا ندهند. وظیفه او آگاهی رسانی و آشکار کردن بی قانونی ها است. اگر مردم آگاه
شوند، خود میتوانند با مراجعه به خرد شخصی تصمیم بگیرند. هدف ما به چالش کشیدن
سامانه انتخابات در جمهوری اسلامی وهشیار کردن مردم به اینست که چگونه حقوقشان را
با قانونها و مقرراتی که مردم را برده حکومت میکند پایمال میکنند. در جمهوری
اسلامی برای تداوم و مشروعیت بخشیدن به خودکامگی و فسادگری، نمایندگان مجلس هایشان
را خودشان گزینش میکنند و مردم تنها باید به برگزیدگان مراکز قدرت رای بدهند.
من خودم سی و پنج سال است رای نداده ام و امروز
هم نخواهم داد، جبهه ملی ایران هم به عنوان یک سازمان سیاسی کهن دموکراسی خواه در
چنین شرایط انتخاباتی شرکت نخواهد کرد. زیرا جمهوری اسلامی همیشه انتخابات مجلس و
ریاست جمهوری را در میان خودیها با حذف حزبهای آزاد و شخصیت های مستقل و آلوده به
تقلب و خشونت تنها برای حفظ کیان نظام دیکتاتوری مذهبی خود برگزار کرده است. ولی
باید توجه کرد که برخی روشهای مردمی در رای دادن میتواند به شکست نظام و دیکتاتوری
هم بیانجامد. برای مثال در یکی از انتخابات مجلس شورای ملی در دهه
۵۰
، که پس از مرگ مهوش خواننده محبوب عوام صورت
گرفت، مهوش با پانصد هزار رای نماینده نخست تهران شد! در انتخابات میاندوره ای سال
۱۳۵۶
، نماینده نخست تهران چهار و نیم میلیون نفری تنها
۲۵۰۰
رای آورد، و استاد ابراهیم صهبا که شاعر محبوبی
بود و هشتاد تن از دانشمندان و استادان در نامه ای از او پشتیبانی کرده بودند
فقط با ۷۵ رای
به نمایندگی مجلس تهران رسید. مردم ایران بسیار
هوشمند و وقت شناس هستند و در هنگام مناسب توی دهن هر نظامی که دوست ندارند می
زنند.
در این انتخابات، بویژه انتخابات مجلس خبرگان که
به علت نقش کلیدی آن در انتخاب رهبری و نظارت بر آن اکنون میدان جنگ دو جناح درون
نظام شده، من به کسانی که در هر حال قصد دارند در انتخابات شرکت کنند و رای بدهند
پیشنهاد میکنم برای شکستن طلسم خودکامگی و فساد سازمان یافته در کشور و جلوگیری از
رهبری موروثی، به اینگونه شخصیت ها و دیگر نامزدهای شناخته شده ابرثروتمند شده و ذوب
در ولایت و ضد منافع ملی و حقوق مردم رای ندهند: آیت الله جنتی، آیت الله محمد
یزدی و آیت الله مصباح یزدی در تهران، آیت الله علم الهدی در مشهد، آیت الله احمد
خاتمی و آیت الله سعیدی. البته اگر آیت الله لاریجانی، رییس قوه قضاییه هم رای
نیاورد، شاید زمینه برای تغییر مدیریت در آن قوه و توجه به شبکه فساد و بیداد
قضایی امکانپذیر شود. -0-