Saturday, January 11, 2025   امروز ,   شنبه 22 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
8 خرداد 1394
کنده پیر درختی در نبرد زندگی با شهرداری تهران - کورش زعیم

کنده درختی پیر در نبرد زندگی


این کنده کهنسال، سده ها در کنار رودباری روان از شمیران زندگی می کرد و دم جانبخش خود را به مردم پیرامون می بخشید تا آنان نیز زندگی کنند. او سالی بیش است که با درخت کشان شهرداری می جنگد.
چنار چند سد ساله را سالی پیش به جانش افتادند و بلندای او را که با ساختمان ده اشکوبه پیشاوری می کرد تا کمر بریدند. بهانه درخت کشان تنها چند شاخه خشکیده در میان شاخه های فراوان سبز بود. چند شاخه ای که در درازنای زندگی پر بارش در هوای آلوده شهر از توان افتاده و خشکیده بودند.
نخست تنه او را از نیمه بریدند تا متهم به بریدن درختی کهنسال نشوند. گفتند نیمه آنرا از شاخه های خشک رها کردیم تا دوباره سر برفرازد و شاخ و برگ بگستراند.
دو ماهی بعد برگشتند و تنه را هم از بن بریدند. گفتند تنه ای بی شاخ و برگ بود که دل می آزرد و جای یک نهال تازه نفس را گرفته بود.
ماهی بعد برگشتند و کوشیدند کنده درخت را هم از دل خاک برآورند تا نشانی از جنایت آنان بر جای نمانده باشد. کنده را که ریشه در ژرفای زمین داشت، با ابزار خود نتوانستند برکندن. کنده نیمه درآمده از زمین را رها کردند، تا روزی دیگر و ابزاری بهتر.

هنگامی که در بهاران پسین از کنار کنده سرسخت وابسته به زندگی می گذشتم، هنوز نیمه برکنده از خاک بود و چند شاخه به بلندای نوجوانان برافراشته بود. سرسبز و پر از زندگی.


ماه پسین که به عیادت کنده رفتم، درخت کشان شهرداری آن شاخه های سبز جوان را کنده بودند تا بهانه کنند که کنده مرده است، و خود او را از زندگی ناامید کنند.
در تابستان باز از کنار کنده گذشتم و دیدم که بار دیگر پر از شاخه های نورس و برگهای شاداب وسبز است. کنده پیر از زندگی دست نمی شست و با شهرداری در جنگ مرگ و زندگی سخت پایداری می کرد.
ماهی دگر گذشت و باز کنده نیم درآورده از خاک را بی  شاخ و برگ دیدم. درخت کشان شهرداری این بار هم حق زندگی را از او گرفته بودند.
پاییز شد و باز کنده را سبز و پر شاخ و برگ دیدم، ولی سرمای خزان برگهای سبزش را از شادابی انداخته و به خشکی گرایانده بود. یک کنده درخت با تنه ای چنان تنومند که نتوان درآغوشش جای داد. چند شاخه نوجوان چون جوجه هایی زیر بالهای مادر در آرزوی زندگی به تنه کنده چسبیده بودند.
هراسیدم که مبادا این برگهای کنده سرسخت به زردی گرایند و کنده از ناامیدی بمیرد. شاید آنگاه درخت کشان بیایند و این درخت سرسخت عاشق زندگی را بسوزانند.
بهار امسال باز از کنار کنده می گذشتم که دیدم انبوهی از شاخه های سرسبز را شتابان به بلندای یک نوجوان رویانده است. کنده پیر برکنده از خاک می خواست زندگی کند، و در شتاب بود که تا درخت کشان شهرداری نیامده اند شاخه های خود را چنان شتابان بیافرازد که شاید این بار او را رها کنند و بگذارند زندگی کند.
کنده نیمه برکنده از دل خاک هنوز برای زندگی می جنگد. هزاران درخت کهنسال دیگر توسط داعش درختان کشتار شده بودند و جنایت همچنان ادامه دارد.
کورش زعیم
۸ خرداد ۱۳۹٤

بازدید صفحه: 737
 


شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد