هنگامی که در بهاران پسین از کنار کنده سرسخت وابسته به زندگی می گذشتم، هنوز نیمه برکنده از خاک بود و چند شاخه به بلندای نوجوانان برافراشته بود. سرسبز و پر از زندگی.
ماه پسین که به عیادت کنده رفتم، درخت کشان شهرداری آن شاخه های سبز جوان را کنده بودند تا بهانه کنند که کنده مرده است، و خود او را از زندگی ناامید کنند.
در تابستان باز از کنار کنده گذشتم و دیدم که بار دیگر پر از شاخه های نورس و برگهای شاداب وسبز است. کنده پیر از زندگی دست نمی شست و با شهرداری در جنگ مرگ و زندگی سخت پایداری می کرد.
ماهی دگر گذشت و باز کنده نیم درآورده از خاک را بی شاخ و برگ دیدم. درخت کشان شهرداری این بار هم حق زندگی را از او گرفته بودند.
پاییز شد و باز کنده را سبز و پر شاخ و برگ دیدم، ولی سرمای خزان برگهای سبزش را از شادابی انداخته و به خشکی گرایانده بود. یک کنده درخت با تنه ای چنان تنومند که نتوان درآغوشش جای داد. چند شاخه نوجوان چون جوجه هایی زیر بالهای مادر در آرزوی زندگی به تنه کنده چسبیده بودند.
هراسیدم که مبادا این برگهای کنده سرسخت به زردی گرایند و کنده از ناامیدی بمیرد. شاید آنگاه درخت کشان بیایند و این درخت سرسخت عاشق زندگی را بسوزانند.
بهار امسال باز از کنار کنده می گذشتم که دیدم انبوهی از شاخه های سرسبز را شتابان به بلندای یک نوجوان رویانده است. کنده پیر برکنده از خاک می خواست زندگی کند، و در شتاب بود که تا درخت کشان شهرداری نیامده اند شاخه های خود را چنان شتابان بیافرازد که شاید این بار او را رها کنند و بگذارند زندگی کند.
کنده نیمه برکنده از دل خاک هنوز برای زندگی می جنگد. هزاران درخت کهنسال دیگر توسط داعش درختان کشتار شده بودند و جنایت همچنان ادامه دارد.
کورش زعیم
۸ خرداد ۱۳۹٤