با آگاهی از اینکه عملیات لو رفته، فرماندهی سپاه دستور حمله هزاران جوان سپاهی و بسیجی را بسوی مواضع ارتش عراق در ساحل خاوری اروندرود می دهد و پیشروی به سوی بصره آغاز می شود، ولی به امان خدا و بدون هیچگونه آتشباری پشتیبان نیروی هوایی یا توپخانه. ارتش عراق که میدان جنگ را مین گذاری و با سیم های خاردار خاکی و زیرآبی گذرناپذیر کرده بوده منتظر رزمندگان ما بود. عراقی ها با توپخانه و هواپیما و هلیکوپتر به جان رزمندگان ما افتادند و میدان جنگ به یک کشتارگاه تبدیل شد. در خندق هایی که در مسیر نیروهای سپاه و بسیج کنده بودند قیر سیاه ریخته بودند تا پیشروی نیروهای ما را کند کنند. همه این تدارکات ارتش عراق نشانگر آن بود که از این عملیات "غافلگیرانه شبانه" آگاه بوده اند. نیروهای آبی خاکی ما بکلی از بین رفتند و در مدت ۳٦ ساعت جنگ، ما هزاران کشته و زخمی دادیم و روز دوم شکست خورده مجبور به عقب نشینی شدیم. هرچند عملیات کربلای ۵ که چند روز بعد مطابق برنامه از پیش تعیین شده، به پیروزی های چشمگیری نایل شد، ولی آنرا نمی توان جبران نابخردی عملیات کربلای ٤ بشمار آورد.
حال پرسش اینست که با علم به اینکه عملیات لو رفته، چرا دستور حمله در همان ساعت و روز تعیین شده داده شد؟ برخی از فرماندهان سپاه پاسداران پیش از حمله، از لو رفتن عملیات آگاهی داشتند. فرمانده کل سپاه گفته بود که احتمال لو رفته بودن عملیات ۵٠% است. اگر احتمال لو رفتن ۱% هم می بود، عملیات بایستی دستکم به تاخیر می افتاد. از سوی دیگر، وقتی نقشه عملیات ضرورت ۵٠٠ گردان نیرو و حمله از سه محور محاسبه شده بوده، و با کمبود امکانات نظامی تنها ۲٠٠ گردان تدارک شده و با حذف محورهای هور و فاو، حمله فقط از یک محور جنوبی شلمچه باقی مانده، فرماندهان در عملیات شک داشتند و می گفتند بازگشتی وجود ندارد، رزمندگان ترسیده بودند، آیا این نقشه محکوم به شکست نبوده؟ آیا کنفرانس سازمان همکاری اسلامی که قرار بود چند روز در کویت برقرار شود، اینقدر مهم بود که برای یک "پیروزی" تخیلی پیش از آن دست به این عملیات نابخردانه و انتحاری زده شود؟ اگر با فرماندهان ارتش ملی ایران که دانش چگونه جنگیدن را داشتند مشورت شده بود، هرگز چنین عملیاتی را تایید نمی کردند.
امروز برای بدرودگویی به گروهی از بهترین فرزندان دلاور ایرانزمین که دست بسته و وحشیانه در خندق ها غرق کرده شده بودند به بهارستان رفتیم. البته در آن مراسم سخنی از آنان نبود و شعارها همه ثنای سیاسی و در پشتیبانی از سران نظام جمهوری اسلامی سر داده می شدند و جنازه های این مردان فراموش نشدنی بهانه ای بیش نبودند. آنان فدای بیسوادی نظامی و نابخردی در سطح فرماندهی شده بودند. آن فرمانده عراقی که جنایت دست بسته غرق کردن اسیران جنگی را انجام داد یک جنایتکار جنگی بشمار می آید؛ و اگر هنوز زنده باشد، احتمالن در گروه داعش فرماندهی می کند. و آن فرماندهان سپاه که دانسته دست به چنین حمله نابخردانه ای زدند لابد اکنون در پست های بالای کشوری و لشگری خدمت می کنند، در صورتیکه بایستی محاکمه صحرایی می شدند.
کورش زعیم
میدان بهارستان – 26 خرداد 1394خ