ما هنگامی خود را یک کنشگر مبارز سیاسی برای دستیابی به آزادیهای مدنی و حقوق بشری می خوانیم که، بر خلاف سیاست بازان درون جمهوری اسلامی که دیدگاه هایشان با نسیم جهت عوض می کند، همان باشیم که ادعا می کنیم. اگر ما نتوانیم اطمینان مردم را به راستگویی و درست کرداری جلب کنیم، جمهوری اسلامی در گزینه سازی با عوامل خودش ما را خنثی خواهد کرد. کما اینکه برخی منتقدان درون جمهوری اسلامی که خودشان در بوجود آوردن این مصیبت بزرگ بر سر مردم ایران مشارکت داشته اند، اکنون بسیار تندتر از ما به انتقاد و توهین به شخصیت های نظام می پردازند و آزاد می گردند، در صورتیکه ما با کمترین انتقاد احضار و تهدید و زندانی میشویم، حتا هنگامی که درستی انتقاد ما به اثبات می رسد. جمهوری اسلامی هرگاه خود را در معرض تهدید و تضعیف می بیند، برخی همکاران خود در درون نظام را به عنوان منتقدان و آلترناتیو گردانندگان آینده فعال می کند تا آنها هر انتقادی نسبت به همه کس و همه چیز بکنند، همه جا حضور داشته باشند، عکس بگیرند و رسانه ای کنند و توجه مردم بخود جلب کنند تا کثرت این عکسها با آسیب دیدگان نظام و خانواده های زندانیان، یا سخنرانی در مجلس و دانشگاهها به عنوان نشانه مبارز بودن آنان جلوه کند. ولی این اشخاص نمی گویند در دورانی که این خشونت و فساد رخ می داد کجا و چرا ساکت بودند، و چرا امثال ما کنشرگران ناخودی را اجازه حضور و سخن گفتن در همان جاهایی که آنان با آزادی کامل انتقادهای خود را رسانه ای می کنند حتا حضور داشته باشیم. روشنفکران نظام با دسترسی به همه رسانه های ملی و برونمرزی همان حرفهایی را می زنند که ما برای کمتر از آن احضار می شویم، تهدید میشویم و محاکمه می شویم. همزمان، نهادهای امنیتی نظام جبهه ملی را با هر ترفندی که شده زیر فشار قرار می دهند و به کارهایی وا می دارند که اعتبار این سازمان ملی و پر اعتبار در ذهن مردم تخریب شود. دکتر علی رشیدی برای دادن آمار فساد در جمهوری اسلامی و هشدار به پیامدهای آن به زندان می افتد، ولی عوامل خود نظام برای نشان دادن حساسیت خود به فساد فاش شده، کاسه داغتر از آش می شوند. نیروهای امنیتی به جوانان ما هشدار می دهند که با فلان کس در جبهه ملی همکاری نکنید که برایتان هزینه خواهد داشت، ولی می توانید با آن فلان کس دیگر همکاری کنید. ما در جبهه ملی با نفوذ فریبکاری های رایج در نظام جمهوری اسلامی به درون جبهه ملی، که باید امید مردم ایران باشد، مخالفت می کنیم.
بطور کلی من این روش رفتار سازمانهای اطلاعاتی با جبهه ملی را تف سربالا می دانم که برازنده سازمانی که خود را "مقتدرترین" می داند نیست؛ و در بهمن ۹۲، در نامه ای به وزیر کنونی اطلاعات نوشتم که وزارتخانه باید روشهای کهنه و ناکارآمد کا گ ب و سازمان اطلاعات آلمان شرقی را که در آغاز انقلاب به آنها آموزش داده شده بود علیه کنشگران ملی و روشنفکران و فعالان مدنی و حقوق بشری کنار بگذارد که نتیجه ای بجز آنچه بر سر نظام های شوروی و آلمان شرقی آمد نخواهد داشت.
پرسش: شما چند سال پیش پیشنهادی تعیین برای مجازات دروغگویی به شورای جبهه ملی ایران داده بودید که ظاهرآ آنرا توهین آمیز خواندند و از دستور جلسه خارج شد. ماجرا چه بود؟
کورش زعیم: من قصد توهین به کسی را نداشتم، بلکه از آنجا که دولت نهم بیش از هر دولت دیگر در جمهوری اسلامی بر پایه دروغ و فریبکاری عمل می کرد، می خواستم جبهه ملی پیشگام مبارزه با دروغ در کشور شود. برای همین من در شهریور ۱۳۸۷، پیشنهاد مصوبه ای مبنی بر منع دروغگویی اعضای شورا نسبت به اعضای جبهه ملی و نسبت به رویدادهای جبهه را در شورا مطرح کردم؛ نه اینکه برخی از ما دروغگویی می کردیم، بلکه اینکه هشدار بدهیم که جبهه ملی ایران دروغ را یک گناه نابخشودنی می داند. آنان که در آن زمان در شورای مرکزی خودمان با طرح من مخالفت کردند و آنرا توهین به خودشان دانستند همانان هستند که امروز متهم به فریب هستند.
در آذر ۸۸، پیشنهادی را با همین مضمون برای ریاست مجلس شورای اسلامی هم فرستادم که طی لایحه ای منع دروغگویی توسط مسئولان دولت و برگزیدگان انتخابی در کشور به مردم، ۵ تا ۱۵ سال زندان داشته باشد. اگر مجلس جمهوری اسلامی آن لایحه را جدی می گرفت و تصویب می کرد، که البته درک می کنم علیه خودشان نمی توانستند قانون بسازند، امروز نود درصد مسئولان دولت نهم و دهم و مجلس هایشان در زندان می بودند و این فساد گسترده چند صد میلیار دلاری و تحریم های بین المللی ناشی از خیانت دولتمران که کشور را به خاک سیاه نشانده رخ نمی داد.
پرسش: دوستان دیگر طیف شما در جبهه ملی هم در آن نشست شورای مرکزی که نسبت به آن اعتراض دارید حضور داشتند، ولی مخالفتی نکردند، مانند آقایان شاه حسینی، دکتر باوند، جمال درودی و خانم اردلان. البته پس از جلسه و پس از انتشار نامه اعتراضی شما تنها آقای درودی و خانم اردلان اعتراض کردند.
کورش زعیم: شما روابط انسانی و ملاحظات عاطفی در میان اعضای جبهه ملی را دستکم نگیرید. بانو اردلان، که هرگز در جلسات هیئت اجرایی که عضو آن بودند و حتا در نشست های شورا در اعتراض شرکت نمی کردند، بر پایه همین احساس عاطفی و بدون اینکه خبری از برنامه تدوین شده در شورا داشته باشند و به اصرار رییس هیئت اجرایی همه را دعوت کردند. در جلسه بود که ایشان متوجه شدند که انتخابات از پیش طراحی شده با وجود نرسیدن به حد نصاب حاضران انجام می گیرد. افزون بر آقای دکتر باوند و آقای شاه حسینی، دو سه نفر دیگر هم بودند که از روند جلسه رضایت نداشتند، ولی من باید از آقای دکتر باوند که شخصیت و اعتباری جهانی دارند گله کنم و کردم که در شآن ایشان نمی دانستم که روند انتخابات فرمایشی را که خودشان هم از آن رضایت نداشتند تحمل کنند. ایشان عقیده داشتند که می شود در جلسات شورا با منطق و اعتراض درون سازمانی وضع را بهبود داد. در حالیکه من باور داشتم در یک جو فریب زده و از پیش تدارک شده، و باقدرتی که پشت این جریان بوده و همیشه کوشش داشته شورای جبهه ملی ایران را به ربات های بی تاثیر تبدیل کند، نمی توان کاری از پیش برد؛ بنابراین، باید از ورود به این بازی ها پرهیز کرد. من براستی امیدوارم که دکتر باوند که مورد احترام همه هستند از این روند نمایشی برائت بجویند و اعتبار و شخصیت خود را برای برخی که اخلاق در دستور کارشان نیست هزینه نکنند. شاید یک دلیل که ایشان در مصاحبه های خود از ذکر عنوان "سخنگوی جبهه ملی ایران" پرهیز می کنند، همین نارضایتی از کیفیت اداره جبهه ملی باشد. ولی ما انتظار داریم که از این پس در این نارضایتی فعالتر و پویاتر عمل کنند.
http://www.jebhemelli.info/?p=4297