برای آقای زعیم مهمترین گام اول، پایان دادن به تحریم ها و روزآمد کردن ساختار اقنصادی نیمه جان وعقب انداخته شده ایران است. گام دوم، رفع تحریم و فعال شدن مجدد بانک مرکزی است و آزادی مبادلات بین المللی است، وگر نه هیچ کاری از پیش نمیرود. همچنین محدودیت های کشتیرانی ایران و پروازهای بین المللی باید از بین برود و نیز فعالیت های بانکی بین المللی باید دوباره میسر گردد. فقط از این راه و پویا شدن فعالیت های اقتصادی در صنعت و کشاورزی میتوان برای جوانان زیر سی سال ایرانی که نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند، دورنمای امیدوارکننده ای ایجاد کرد. ضرورت این اقدامات دوچندان میشود وقتیکه میدانیم در صد بیکاری بین جوانان بیش از ۵٠ در صد است.
اینکه بحران اقتصادی چه تاثیراتی بر جامعه ایران و زندگی مردم داشته را میتوان بهتر از هرجایی در متروی تهران مشاهده کرد.در هرایستگاهی که مترو توقف میکند، گروهی از دلالان دوره گرد سوار وپیاده میشوند. در واگن زنان انواع واقسام ماتیک، لباس زیر، بلوز وجوراب برای فروش عرضه میشود ودر قسمت آقایان وسایل اصلاح وپیراهن. این وضعیت قبلا وجود نداشت ومحصول شرایط اقتصادی جدید است.خیلی از خانواده های ایرانی گوشت کمتری بر سر سفره دارند، اگر چه از عناصر اصلی غذای ایرانیان است.هر کس اجازه مسافرت داشته باشد وتوان مالی، کشور را ترک میکند.
آقای زعیم میگوید: متاسفانه در طی این ۳۵ سال فرار مغزها، بهترین سرمایه های جامعه بشدت جریان داشته و ما بهترین دانشمندانمان را از دست میدهیم. برخی از بهترین استادان ما از کار اخراج شده و بجای آنها تازه به دوران رسیده های سهمیه ای استخدام شده اند و این برای دانشجویان درد بزرگی است که می بینند استادانشان از انها کمتر میدانند. کورش زعیم، این فعال قدیمی، برای تحقق رویای یک ایران دموکراتیک که در آن همه مناطق ایران و مذاهب مردم ایران، حقوق برابر داشته باشند و بتوانند در همه امور اداره کشور مشارکت داشته باشند.
این فعال قدیمی تا بحال نتوانسته است دو فرزندش را که از اواسط دهه هشتاد در غربت بسر میبرند دیدار کند. ایشان ممنوع الخروج هستند و تا کنون چند بار با اتهام های واهی اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام زندانی شده اند. در حال حاضر هم پرونده اش در جریان است ومنتظر دادگاه می باشد. با وجود این، آقای زعیم امیدش را از دست نداده و میگوید: نقش ما بعنوان نیروهای سیاسی دموکرات اوپوزیسیون در حال حاضر نه تصاحب قدرت سیاسی بلکه تلاش برای آماده سازی افکار مردم برای تغییر در ساختار قدرت است.
این نگرش را آقای مهندس حسن شریعتمداری دیگر سیاستمدار قدیمی ایرانی که سالهاست در هامبورگ آلمان در مهاجرت بسر میبرد، نیز می پسندد ومورد تایید قرار میدهد.
آقای شریعتمداری که بطور مستمر در باره تحولات جامعه ایران با آقای زعیم ودیگر فعالان از طریق کنفرانسهای مجازی در گفتگو ومشاوره هستند میگوید: همه امید من این است که یک گذار صلح آمیز و بدون خشونت از این نظام توتالیتر به دموکراسی در ایران ممکن گردد.
آقای شریعتمداری در مورد مذاکرات اتمی با تردید صحبت میکند. ایشان خطاب به سیاستمداران آلمانی که بطور سنتی روابط اقتصادی و تجاری خوبی با ایران داشته اند ودر حال حاضر هم به فکر بهبود این مناسبات هستند میگوید: ممکن است که اوضاع اقتصادی بهتر شود و ایران دوباره از قابلیت های یک بازار مناسب برخوردار، ولی آنها در هیچ شرایطی نباید فراموش کنند که با رژیمی در حال مذاکره هستند که خیلی ها را اعدام کرده، شکنجه کرده، ترور کرده و مردم ایران را مورد ستم قرار داده و چنین رژیمی نمیتواند یکشبه تغییر رویه بدهد و دموکرات بشود.
سرنوشت پدر ایشان خود بهترین شاهد این ادعا است. آیت الله شریعتمداری که در سالهای هفتاد از رهبران با نفوذ جامعه روحانیت در ایران بود، چون بارها بطور علنی علیه خمینی موضع گرفته بود، تا پایان عمرشان در حبس خانگی بسر بردند. حسن شریعتمداری در همان سالها برای نجات جان خویش مجبور شد به آلمان مهاجرت کند.
او معتقد است که بایستی در چارچوب دیالوگ انتقادی با دولت ایران برخورد کرد، دیالوگی که موضوع حقوق بشر در آن برجسته شود. او همچنین به حمایت نیروهای بین المللی از برگزاری انتخابات آزاد و منصفانه برای رسیدن به دموکراسی در ایران امیدوار است و تاکید میکند که مسئله انتخابات آزاد نه تنها در سطح سیاست بلکه در سطوح مختلف اجتماعی مثل سندیکاها، اتحادیه ها ودیگر سازمانهای صنفی را که در حال حاضر همه تحت تسلط رژیم اند، هم مورد نظر دارند. این نیروها می توانند با انتخابت آزاد، رها شوند و با پیش بردن انتخابات ازاد و مستقل در واحدهای خود، پایه های گذار به دموکراسی رامحکم تر کنند.
البته هر دو سیاستمدار، کورش زعیم در تهران وحسن شریعتمداری در آلمان ، در مورد امکان تحقق این خواسته در کوتاه مدت تردید دارند. اما به گفته آقای شریعتمداری: بعضی تغییرات سریعتر از آنچه که ما فکر میکنم اتفاق میافتند. این را ما در مورد سقوط دیوار برلین دیدیم.
ترجمه: یزدان شهدایی