همانگونه که ددان بیشه برخی جانوران را طعمه و خوراک خود میدانند، در میان برخی کشورهای عقب افتاده فرهنگی، موجودات دوپای نر، زن را یک موجود ماده و طعمه شهوترانی خود و تولید مثل می دانند. ولي محدود کردن زن در ايران و در گستره جغرافيايي فرهنگ ایرانی، که در کشورش از آغاز تاریخ، نه تنها از حقوق برابر برخوردار بوده که همدوش مردان در همه زمينه هاي زندگی درخشیده و شایستگی خود را نشان داده است، پذیرفتنی نیست.
ما تنها ملت جهان هستیم که از آغاز تاریخ، زن و مرد در جامعه ما ایرانیان برابر بوده اند و به هر مقامی که شایسته آن بودند می رسیدند. ایران تنها ملتی است که زن و مرد همدیگر را "همسر" میخوانند، نه آقای خانه و ضعیفه، یا نسبت های شرم آور دیگری، چون "منزل"، "بچه ها" یا "والده آقا پسرشان"! و چون خودشان همیشه چشمان هیزشان به زنان دیگر است، زنان و دختران خانواده خود را با لایه هایی از پارچه تیره رنگ می پوشانند. نامرداني که چون در برابر زن ایرانی خود را حقیر و بی شخصیت احساس می کنند، به تحقیر او می پردازند. آقایان: اینجا ایران است، و شما هرگز نخواهید توانست زن ایرانی را برده خود کنید.
زن ستم دیده ترین قربانیان این فرهنگ جاهلیت هستند؛ نیمی از جامعه که شخصیتی مهربان تر، فداکارتر، بردبارتر، متعادل تر و بخشاینده تر دارند؛ زيرا از مردان باهوش تر و خردمندتر هستند، از حافظه بهتری برخوردارند و مدیران بهتری بشمار می آیند. این برتري ها مردان حقیر را پریشان میکند؛ و وقتی این مردان حقیر و بی شخصیت بر مقام های قدرت می نشینند، برای پنهان کردن کاستی های خود زور بکار میبرند تا زنان را از ابراز وجود بازدارند. خود را سزاوار چهار زن می دانند، قانون میسازند تا بتوانند با دختربچه فرزندخوانده خود ازدواج کنند، دختران را از دانش آموختگی در بسیاری از رشته ها باز میدارند، صدایشان را ممنوع می کنند زیرا از شنیدن زن تحریک می شوند، از تماشای رویدادهای ورزشی باز میدارند که مبادا چشمشان به پای مردان دیگر بیافتند، به سیمای زیبایشان اسید می پاشند، و با مراجعه به خوی خودشان تفکیک جنسیتی می کنند، و دهها محدودیت و آزار این نیمه بهتر جامعه. آنان زنان را بردگان خانگی و برای خدمت به نیاز شخصی خود می انگارند، از دانش آموختن و پیشرفت علمی آنان نگران میشوند، زیرا خود نادانند و توان رقابت ندارند. آنان زنان را از رسیدن به مقامهایی که شایستگی آنها را دارند باز می دارند، که بی لیاقتی خودشان آشکار نشود. آنان قانون می گذرانند تا زن را محدود تر از مرد و حقوق بشری او را انکار کنند، تا زن همیشه سرگرم دشواریهای زندگی خویش باشد و به رقابت با مرد نپردازد. زن را نیمی از مرد می انگارند، زیرا می دانند که براستی خود نیمی از زن هستند و زن بايد نيمی از خود باشد تا با آنان برابر شود.
این فرهنگ جاهلیت را چه کسانی بر ملت ما تحمیل کرده اند؟ همان کسانی که اکنون در عراق و سوریه به نام "داعش" قتل عام می کنند، سر می برند، به زنان تجاوز می کنند و دختران و کودکان را اسیر و به بردگی جنسی وامیدارند یا می فروشند، کتابها را میسوزانند و خانه ها غارت و میراث تاریخی چند هزار ساله را نابود می کنند. وحشتی که آنها به دل دهها میلیون مردم آن چند کشور تیره بخت انداخته اند و آوارگی و بیخانمانی میلیونها نفر را ما با گوشت و پوست و خونمان احساس می کنیم. تصور کنید که ما بیش از دویست سال گرفتار "داعش" زمان بودیم، و هنوز کسانی در میان ما هستند که منتظرند تا فرش قرمز جلوی راه داعش نوین پهن کنند.
در آستانه روز جهانی زن، شاهد هستیم که زنان ایران در طی بیش از سه دهه سرکوب، تحقیر، محرومیت از بنیادی ترین حقوق مدنی و بشری، آزار و توهین و مزاحمت های رسمی خیابانی و ترساندن و بازداشت و زندان، و ایجاد تنگناهای زندگی روزمره، همچنان ایستاده بر فرهنگ والای ملی خود، استوار در برابر بربریت پایداری می کنند. من به تو ای نامرد که میکوشی زن ایرانی را چون حیوانی اهلی مهار کنی، هشدار می دهم که هرگز موفق نخواهی شد، و سرانجام این زن ایرانی خواهد بود که تو را مهار خواهد کرد.
تهران – ۱۷ اسپند ۱٣۹٣ – ۸ مارس ۲٠۱۵