مشابه این
روید
اد
در جنبش سبز و بروز نارضایتی مردم رخ
داد، که هیچ ارتباطی با انتخابات و نامزدان آن نداشت؛ بطوریکه حتا نامزدان اصلاح
طلب که از حق خود محروم شده بودند هم شگفت زده شدند که بیرون چه خبر است! آنان از
ترس رویدادی غیرمنتظره، مردم را ترغیب کردند به خانه هایشان برگردند و بازگشت به
دوران طلایی امام (دهه شصت) را که خونین ترین دهه تاریخ معاصر ایران بود نوید
دادند! رویداد 88 یک انقلاب حقوق مدنی و قابل پیش بینی بود؛ همانگونه که از سال 84
سقوط آزاد کشور را با آمدن احمدی نژاد پیش بینی کرده بودم و در سال 87، یک انقلاب
رنگین و بروز تظاهرات اعتراضی مردمی را درپی انتخابات دوره دهم هشدار داده بودم، و
با تشکیل همبستگی برای دموکراسی و حقوق بشر و انتشار مانیفست "پیشنهاد برای
نجات میهن" در صدد جلوگیری از آشوبهای خشونت آمیز خیابانی و تغییر مسالمت
آمیز شرایط بی اینکه کسی آسیبی ببیند و حتک حرمتی شود برآمدیم. البته نظامهای
خودکامه از گذشته دیکتاتوریها عبرت نمیگیرند و خود را "متفاوت" فرض
میکنند، و نخستین غریزه آنها خفه کردن صدای وجدان، منطق و خردورزی است، که فقط
سرنوشت خودشان را کمی به تاخیر میاندازد.
امروز، جامعه
ایران امکان انقلابی دیگر را ندارد، هرچند شرایط و استعداد آنرا دارد. حافظه
کژراهه رفتن انقلاب 57 که برای آزادیهای سیاسی برپا شده بود، ولی از مردم دزدیده وسیاستهای
ضد ایرانی و ضد مردمی حاکم شده بود هنوز از ذهن مردم پاک نشده است، و اینکه اکنون
در اوج بدبختی ناشی از آن زندگی می کنند. کشورشان که در رفاه و قدرت صنعتی و
اقتصادی رو به رشد بود، اکنون به یک کشور ذلیل شده در فقر و بیکاری و اعتیاد و
ناامیدی، و مبتلا به زشت ترین بلایای اجتماعی، سیاسی و اقتصادی؛ و فسادی غیرقابل
تصور، شده است. افزون بر آن، سیاستهای قبیله ای نادانانه و تاریخ گذشته نظام حاکم
گرداگرد کشور را تبدیل به دشمنان بالفعل و بالقوه کرده است. اکنون اگر نام انقلاب
را هم ببرید مردم تا مغز استخوانشان از ترس میلرزد.
واقعیت اینست
که در کودتای 32 و هم در انقلاب 57، این خیانتکاران داخلی بودند که مرکب بیگانگان
شدند و سرنوشت ایران را فدای هدفهای مالی و مقامی آنی خودشان کردند. ما اگر درهیچ
تولید دیگری سرآمد نشده نباشیم، در خائن پروری سرآمد شده ایم؛ و به باور من در
زمان حاضر دچار فراوانی آن هستیم. به همین دلیل باید در مورد جنبشهای انقلابی
بسیار محتاط باشیم. یک انقلاب و آشوب خیابانی، نه اعتراضات مسالمت آمیز صنفی یا
حقوق بشری، نفوذیها را فعال خواهد کرد، انواع ادعاهای ضد منافع و یکپارچگی ملی در
برخی نقاط کشور که برخی هم مسلح هستند ظاهر خواهند شد، و راه ورود تروریست هایی
چون داعش هم باز خواهد شد. در زمان انقلاب ما فقط یک دشمن از یک سوی مرز داشتیم که
ترغیب به حمله و جنگ علیه ایران شد؛ ولی اکنون در سراسر مرزهای ما دشمن کمین کرده
و منتظر فرصت است.
من می دانم
که نارضایتی و خشم مردم، آتش سوزانی در زیر خاکستر است، ولی باید این نارضایتی را
مدیریت کرد که ضمن مجبور کردن نظام به تمکین به خواست مردم، شالوده دفاعی و امنیتی
کشور از هم نپاشد. در غیر اینصورت، ضمن بشدت ناامن شدن مرزها، خشم و سرخوردگی مردم
از وعده های انقلاب 57، و حاکم شدن نادانی و فساد در کشور، باعث انتقامجویی های
خونین، ناامنی مدنی و آسیبهای فراوان به اموال مردم و ملی شود. پیامد اینگونه
تحرکات تنها میتواند جنگ داخلی یا حکومت نظامی گردد.
دو) اگر انقلاب سال 57 رخ نمیداد، امروز ایران چگونه میتوانست باشد؟ رخ
داد انقلاب را بدون با در نظر گرفتن حاکم شدن جمهوری اسلامی، مثبت ارزیابی میکنید
یا منفی؟
کورش زعیم
: ما اکنون می دانیم که سیاست راهبردی بین المللی برهبری غرب و اسراییل این
بود که ما این شویم و یا سدی در برابر شوروی. شاید به علت بلندپروازیهای کودکانه
ولی ترسناک شاه در آخرین سالهای حکومتش بود، که می خواست بمب اتمی داشته باشد، و
یکی از پنج ارتش بزرگ جهان باشد؛ کشور را تک حزبی و عرصه را بر مردم تنگ کرده، ملت
را که با حافظه زنده کودتای بیگانگان علیه دولت مردمی و ملی مصدق و تبدیل شاه به
دیکتاتور، به او اعتماد نداشتند و او را مدیون و سرسپرده بیگانگان میدانستند. شاه
برای اینکه ثابت کند مستقل است دست بکارهایی میزد و سخنانی می گفت که قدرتهای بزرگ
متقاعد شدند ترمزش بریده؛ از جمله قراردادهای پنهانی با افریقای جنوبی و پاکستان
برای تامین اورانیوم غنی شده و سانتریفیوژها، و هزینه کردن درآمد افزایش یافته نفت
که خودش باعث آن شده بود، بجای سرمایه گذاری در مسیر رشد اقتصادی، برای خرید
تسلیحات نظامی و کمکهای بی دریغ به دیگر کشورها.
ولی اگر شاه
به اطاعت از قانون اساسی برمیگشت یا مسالمت آمیز به تغییر حکومت به یک جمهوری
دموکراتیک تن در میداد، نه تنها خودش یک قهرمان ملی میمرد، که رشد اقتصادی کشور هم
میتوانست به سطح هفت یا هشت قدرت جهان برسد. سطح اشتغال آنقدر بالا بود که کشور
بهشت مهاجرت برای پزشگان، مهندسان و کارگران بیکار کشورهای آسیایی و استرالیا و
اروپا بود. من خودم بعلت کمبود مهندس در ایران سه نفر را از هندوستان و فیلیپین و
استرالیا استخدام کرده بودم. ارتش از مجهزترین و زبده ترین ارتشهای جهان و نیروی
هوایی در مهارت بی نظیر بود.
پس از
انقلاب، با توان منابع بالقوه کشور، میتوانستیم به پیشرفت در بسیاری از رشته
ها دست یابیم. اگر بهترین و زبده ترین
فرماندهان ارتش و خلبانان بینظیر نیروی هوایی را نمی کشتند، و قراردادهای خرید
لوازم و تجهیزات نظامی را که پولش را هم داده بودیم لغو نمیکردند، هرگز جنگ بر ما
تحمیل نمیشد و حمله عراق در کمتر از دوماه عقب رانده شده و صدام را در بغداد
گوشمالی میدادیم. ولی بنا بر اعتراف سفیر بریتانیا در ایران، همه اینها عمدی بود
تا با جنگی فرسایشی هر دو طرف را تضعیف کنند.
پس از انقلاب،
باز شرایطی بوجود آمد که، برای مثال، خودروسازی ما که در سال 55 مورد غبطه کره
جنوبی بود، یکی از سه خودروسازی بزرگ جهان شود، پتروشیمی ما یکی از سه
تولیدکنندگان صنایع پتروشیمی جهان شود. صنعت پولاد ما جای خالی صنایح پولاد
کشورهای غربی را که از این صنعت بیرون میآمدند بگیرد، هواپیمایی ایران که امن ترین
هواپیمایی جهان بود، زیرا هرگز حادثه ای نداشت، به رشد خود ادامه بدهد. صنعت نفت
ما در چین فعال شود و اکتشاف و استخراج و پالایش آن کشور را بدست بگیرد؛ و یکی از
نخستین تولیدکنندگان تلفن موبایل و تکنولوژی مربوط به آن شویم.
با طرحهایی
که مردم خودشان برای ایران داشتند، بندرعباس یک قطب مهم کشتی سازی در ایران میشد،
هواپیماسازی با همکاری یک سازندگان مهم جهان از پیشرفته ترین میشد و با طرح مسخره
آنتونوف روبرو نمیشدیم که خود اوکرایینی ها گفتند که خودشان طرح را بعلل فنی کنار
گذاشته بودند. ما همچنین قطب مهم الکترونیک و تکنولوژیهای پیشرفته میشدیم. فهرست
بسیار بلند است، که من خود خالق یا آغاز کننده برخی و شاهد برخی دیگر از آنها بوده
ام. همه طرحها و پروژه های بزرگ ملی را که برخی حتا ستایش رسانه های غربی را داشتند،
دستهایی پنهان از عملی شدنشان جلوگیری میکرد. هنوز بیست سال از انقلاب نگذشته بود
که من اعلام کردم هشتادهزار کارخانه خوابیده، رها شده یا ورشکسته هستند، وزیر وقت
آنرا سی هزار اعلام کرد و وزارت تعاون پنجاه هزار. یعنی یک آلمان بالقوه را در
کشور خوابانده بودند. میلیونها ایرانی کارآفرین، دانشور، صنعتگر و هنرمند را از
کشور فراری دادند، و سرانجام دولت نهم و دهم را تحمیل کردند تا آنچه را باقی مانده
ویران، داراییهای ملت را غارت و کشور را نیست و نابود کنند و تحویل یک جنگ داخلی
بدهند.
ولی ما ملتی نیستیم که به این آسانی بمیریم.
کشور ما در درازنای تاریخ قدرتمندترین و بزرگترین اقتصاد
جهان بوده است. این روند تا دوران ساسانیان ادامه داشته و قدرتمندتر هم میشده است.
بهمین دلیل است که ما نوآوریهایی چون اختراع سکه، پست یا چاپارخانه، حداقل دستمزد،
بیمه کارگران و ساعات کار، پادگانها امنیتی در سراسر مرزها، راهسازی، آبرسانی، شبکه
فاضل آب، شرکت های سهامی صنعتگران برای تجمیع قدرت تولیدی و کاهش هزینه، و آفرینش
راه ابریشم برای داد و ستد با اقتصاد چین و حتا سازمان ملل و غیره را برای
آسانسازی بازرگانی و رشد اقتصادی و رفاه مردم در سراسر کشور داشته ایم. حمله عرب
به ایران نه تنها ویرانی سرزمینی، علمی و انسانی بوجود آورد، در ذهن خلاق ایرانیان
هم ایجاد ویرانی و کشور را چند پارچه کرد.
ولی در دوران
نادرشاه که کشور یکپارچه شده بود، ما باز بزرگترین اقتصاد جهان شده بودیم، بدون
اینکه مجبور باشیم مانند امپراتوریهای اروپایی برای غارت به کشورهای دیگر حمله و
تصرف کنیم. ما همه چیز داشتیم، سرزمین حاصلخیز، منابع طبیعی فراوان و نیروی انسانی
سازنده و کارآمد و خلاق. همین ویژگیها بار دیگر پس از دوران خانمانسوز قاجار، به
کمک ما آمد و بازسازی کشور بازآغاز شد. این بار نیز پس از ویرانی سی و پنج ساله
میهن را خواهیم ساخت.
http://www.radiozamaneh.com/203473