مهدی مهدوی آزاد، روزنامه نگار
: مذاکرات اتمیِ یک سال گذشته به خودی خود نتایج بسیار مثبتی برای ایران داشته؛ از شکستن تابوی مذاکره با آمریکا گرفته تا کم کردن فشار تحریمها. با همه اینها باید واقع بین باشیم. واقعیت این است که نتیجه این مذاکرات در یک سالگی آن تا حدی مایوس کننده است. طرفین نه تنها به توافقنامه جامع نرسیدند، که حتی نتوانستند یک توافق سیاسی مکتوب داشته باشند. یک سال بعد از توافقنامه ژنو و بعد از این همه مذاکرات نفس گیر و محرمانه، ایران و گروه ۱+۵ مجددا یک فرصت هفت ماهه به خود دادهاند تا «شاید» به جایی برسند که قرار بود شش ماه قبل آنجا باشند. همین مساله نشان میدهد که هم ایران و هم آمریکا در محاسبات اولیه خود بیش از حد خوشبین بودهاند. تمدید مذاکرات آشکارا به ضرر دیپلماسی اوباما - روحانی است. مخالفان بین المللی سازش هستهای آرام ننشستهاند. اظهارات تند و خصمانه نتانیاهو و خوشحالی او از عدم توافق ایران و گروه ۱+۵ نشان میدهد که اسرائیل، عربستان، قطر و حتی ترکیه ساکت نمینشینند. در ماههای آینده جمهوری خواهان و کنگره آمریکا، اوباما و دیپلماسی او را زیر فشار شدیدتری میگذارند. اصولگرایان تندرو که همان کاسبان تحریم هستند و رانتهای اقتصادی و امنیتی عظیمی را به دلیل تحریمها به دست میآورند نیز به کارشکنیهای خود ادامه میدهند. با این حال دلایل زیادی وجود دارند که به نتیجه نهایی خوشبین باشیم. اوباما و کری تمام حیثیت دیپلماتیک خود را در راه مذاکره با ایران گذاشتهاند و به این سازش نیاز دارند. برای روحانی نیز حل و فصل پرونده هستهای نه تنها یک موضوع حیثیتی است بلکه کلید اصلی او برای موفقیت و عمل به وعدههای اقتصادی و سیاسیاش محسوب میشود. سه الگوی سیاسی جالب در مناقشات مربوط به منع گسترش و سلاحهای کشتار جمعی وجود دارد. الگوی اول کره شمالی است. کشوری که به دلیل بیخردی رهبران جنایتکار و دیکتاتورش نهایتا تحت شدیدترین تحریمهای بین المللی قرار گرفت و با وجود دستیابی به سلاح اتمی در چاه فقر و قحطی و فلاکت فرو رفت. الگوی دوم عراق است. کشوری که به دلیل رفتارهای صدام حسین نهایتا اشغال شد. الگوی سوم هم لیبی است. معمر قذافی با افزایش فشارهای آمریکا، تمام تجهیزات اتمی خود را سوار کشتی کرد و تحویل داد و نهایتا هیچ چیزی هم نگرفت. روحانی میخواهد که الگوی چهارمی ارایه دهد. نه لیبی باشد، نه عراق و نه کره شمالی. باید به این روند امید داشت.
کورش زعیم، تحلیلگر سیاسی و عضو شورای مرکزی جبهه ی ملی ایران
: از دیدگاه من، ناتوانی مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی برای رسیدن به یک توافق و نجات مردم از این بن بست خطرناکی که در آن گیرکرده اند، نشانه عدم شهامت سیاسی آنان بود. ماه ها مذاکره، برای شخصیت هایی که خود از کسانی که در دوران احمدی نژاد نمایش مذاکره کردن می دادند یک سر و گردن بلندتر، باسوادتر، باشعورتر و دستکم میهن پرست هستند، و نتیجه ای بجز تصمیم برای ادامه مذاکره بدست نیآوردن، نشان از این دارد که نیروهای قدرتمند ناپیدای دیگری برای ناکامی ایران فعال هستند. هیچکدام از دو تیم اوباما و روحانی آماده ریسک کردن سیاسی نبودند. اگر تیم ایران تعهد توقف همه فعالیت های هسته ای ایران را می داد، تنها چیزی را که دست می دادیم یک چاه ویل می بود که بیش از صد میلیارد دلار سرمایه کشور را بلعیده، میلیونها شهروند ما را فقیر، گروه کوچکی را ابرثروتمند کرده و بخشی از بودجه روسیه را از جیب ملت ایران تامین کرده است. ریسک کردن برای درآوردن کشور از این منجلاب شهامت سیاسی و تعهد ملی می خواست. مذاکره برای نجات کشور از خطرهایی که از درون و بیرون آن را تهدید می کنند با بندبازی سیاسی امکانپذیر نیست. هر دو سوی مذاکره بجای تمرکز روی آنچه برای جهان و منطقه و کشورهایشان اهمیت دارد، تلاش داشتند همه مخالفان بومی خود را هم دستکم نیمه راضی نگه دارند. این شیوه در موضوع های راهبردی کاربرد ندارد. آنهم توجه به مخالفانی که فقط به راضی کردن کشورهای کوچک منطقه که خود سرچشمه شرارت هستند. در حال حاضر، بنظر می رسد که این مذاکرات طولانی و فشرده، دستاوردی بجز افزایش آزادسازی دارایی ایران از 500 به 700 میلیون دلار در ماه نداشته است. اگر طرفین پیشرفت دیگری کرده اند، ما بی خبریم. وقتی وزیر خارجه جمهوری اسلامی می گوید دستکم دنیا پذیرفته که ما تعهدات موافقنامه گذشته را انجام داده ایم، نشان می دهد که در مذاکرات جاری به جایی نرسیده اند. البته سستی آمریکا و عدم قاطعیت تیم آقای اوباما این بود که اجازه داد هر مدعی منطقه ای در مسیر مذاکرات دخالت کند و ادعاها و خواستهای خود را وارد معادلات راهبردی آمریکا کند. این کار عرصه را بر مذاکره کنندگان جمهوری اسلامی تنگتر و رسیدن به یک توافق جامع را بسیار دشوارتر کرد. در هر حال، من ملت ایران را که چشم امید به این مذاکرات بسته بودند، بازنده میدان می دانم.
محمد آقازاده، روزنامه نگار
: تحولات سیاسی در سطح بین المللی بسیار پیچیده و شگفت انگیزتر از آن است که بتوان مثل یک بازی فوتبال، فرجام آن را پیش بینی کرد یا بر اساس شواهد مختصر، حکم صادر کرد که فلان سوی ماجرا برنده و فلان طرف ماجرا بازنده است. نتایج مذاکرات هر چه که باشد، به طور صریحی از تفاهم هسته ای در فضای اجتماعی سخنی گفته نخواهد شد چرا که جشن هسته ای – با نگاهی به تجربه ی پایان جنگ و مسئله پذیرش قطعنامه- منجر به انفجار انتظاراتی خواهد شد که نه دولت توان و نه تمایل به تحقق آن را خواهد داشت و در شرایط کنونی مشکل اصلی دستیابی به تفاهم هسته ای نیست- بلکه چگونگی اعلام این تفاهم احتمالی است که پیامدهای سختی برای هر دو سوی ماجرا در پی خواهد داشت. از این رو نباید انتظار داشت تا نتایج به دست آمده به صراحت و به سرعت اعلام شود.