پس از
انقلاب، با تشکیل دولت موقت به نخست وزیری مهندس بازرگان، مهندس بازرگان شخصا از
امیرانتظام که علاقه ای هم به کار دولتی نداشت، درخواست کرد که با پذیرش معاونت
نخست وزیری و سخنگویی دولت او را یاری دهد. علاقه زیاد امیرانتظام به بازرگان وی
را وادار کرد پیشنهاد او را بپذیرد. در
۲۳
بهمن 1357، حکم سخنگویی دولت
موقت و معاونت اداری نخست وزیر برای امیرانتظام صادر میشود. او همچنین
نماینده
ویژهٌ رئیس دولت موقت در مذاکرات با ایالات متحده و اتحاد جماهیر شوروی شد.
در دوران
نخست وزیری بازرگان بود که محفلهایی در جمهوری اسلامی برای اینکه مجلس موسسان
تشکیل نشود، طرح ایجاد شورای نگهبان را ریخته بودند. امیرانتظام این حرکت را در
تضاد با خواسته های مردمی که به امید آزادی سیاسی انقلاب کرده بودند، و شیوه های
دموکراتیک، تشخیص داد و موضوع را با بازرگان مطرح کرد. بازرگان که خود بشدت مخالف
انحصار و کنترل جامعه توسط روحانیت بود، به او گفت که لایحه ای برای مخالفت با آن فراهم
کند و به امضای همه وزیران برساند.
[1]
امیرانتظام هم که واکنشی جز این را از بازرگان انتظار نداشت، بیدرنگ این کار را
کرد و طرح را نخست به امضای مهندس بازرگان رساند و برای گرفتن امضا با یک یک
وزیران جداگانه ملاقات کرد و امضای آنان را گرفت، بجز سه نفر از وزیران عضو حزب
نهضت آزادی، مهندس هاشم صباغیان، ناصر میناچی و دکتر ابراهیم یزدی، که از امضا
خودداری کردند، ولی اکثریت قاطع حاصل شده بود. در اینجا اشتباهی که بازرگان کرد
عدم اعلام فوری آن بود که امیرانتظام بر آن اصرار داشت. بازرگان طرح را در هیئت
وزیران، که در هر حال با اکثریت قاطع آن را تصویب کرده بودند اعلام کرد. ولی در
نشست های هیئت وزیران پنج روحانی ناظر از سوی شورای انقلاب می نشستند و طبیعی بود
که با این طرح مخالفت کنند. این روحانیان عبارت بودند از آیت الله سید محمد حسینی
بهشتی، حجت الاسلام سید علی خامنه ای، حجت الاسلام علی اکبر هاشمی رفسنجانی، آیت
الله سید عبدالکریم موسوی اردبیلی و آیت الله محمد یزدی.
معلوم
نیست که روحانیان حاضر در جلسه هیئت وزیران چه واکنشی نشان دادند، که بازرگان
بیدرنگ امیرانتظام را به دفترش می خواند و در شرایطی که شنودها نتوانند صدایشان را
بشنوند به او می گوید که بیدرنگ با نخستین هواپیما کشور را ترک کند. یک حکم
ماموریت سفارت هم به او می دهد. امیرانتظام حدود خرداد 58 به عنوان سفیر ایران در
کشورهای اسکاندیناوی به استکهلم رفت. ر آن روزها سفارت ایران در اسکهلم همه چهار
کشور اسکاندیناوی (سوئد، دانمارک، فنلاند و نروژ) را نظارت می کرد. در آذرماه
1358، محمد نقی (کمال) خرازی معاون وزیر خارجه در زمان وزارت صادق قطب زاده، ظاهرا
بدون آگاهی وزیر خارجه، امیرانتظام را برای
"مشورت در یک امر مهم" به تهران احضار کرد. در سوئد وزیر خارجه سوئد به
امیرانتظام گفت که این یک توطئه است، و اینکه می خواهند بازداشتت کنند، در فرودگاه
فرانکفورت هم نماینده وزیر خارجه آلمان همین را به امیرانتظام گفت؛ ولی امیرانتظام
استوان از بیگناهی خود در 28 آذر 58 به ایران بازگشت و بیدرنگ بازداشت شد.
امیرانتظام
از این تاریخ برای 555 روز به جرم "توطئه برای انحلال شورای نگهبان" و
مخالفت با نظام ولایت فقیه و تماس با ماموران امریکا، بدون محاکمه در سلول انفرادی
زندان اوین زندانی شد. سپس در دادگاه انقلاب بدون حضور وکیل مدافع، هیئت منصفه، یا
روند قانونی دادرسی، توسط آیت الله محمدی گیلانی محاکمه و بجرم اتهامات واهی و
بدون هیچگونه سند یا شاهد، به حبس ابد محکوم شد. در رابطه با اتهاماتش، تنها کس از
نهضت آزادی یا دولت موقت که از او دفاع کرد مهندس مهدی بازرگان بود. جالب است که
دانشجویان مسلمان پیرو خط امام پس از بالارفتن از دیوار سفارت امریکا و ایجاد آن
آسیب جبران ناپذیر به کشور، ادعا کردند که مدارک زیادی دال بر ارتباط سری
امیرانتظام با امریکاییان در اختیار دارند. ولی این کار زشت و خرابکارانه آنها فقط
برای گل آلود کردن آب و فریب مردم بود. ما که چیزی ندیدیم و نخواندیم. امیرانتظام
در طول هفده سال زندان که در اوین زندانی بود، همه گونه توهین و تحقیر ممکن را،
حتا توطئه تصادم مصنوعی با مینی بوس را، بستن دست و پایش با زنجیر به تخت
بیمارستان را، و دستور تمیز کردن مستراح های زندان و غیره را با ایستادگی و متانت
تحمل نمود ولی سر خم نکرد.
پرسش: حبس
ابد مهندس امیرانتظام در سالهای بعد با تغییر شرایط منجر به آزادی مشروط ایشان شد.
شما آن موقع ها را فکر می کنم از نزدیک با ایشان در تماس بودید.
کورش زعیم:
زندانی
بودن امیرانتظام از حدود سال 1375، که روزنه روابط بین الملل کمی باز و رسانه های
جهانی پایشان به ایران باز شده بود، یک مسئله بزرگ حیثیتی برای نظام شد. او در سال
1370 (1992) با آقای رینالدو گالیندوپل، بازرس ویژه سازمان ملل، در زندان اوین
ملاقات کرد و موارد فاحش نقض حقوق بشر را برای او تشریح و علیه مسئولان نظام
جمهوری اسلامی اعلام جرم کرد. عکسهای او روی تخت بیمارستان در حالیکه به تخت غل و
زنجیر شده بود در برخی رسانه ها چاپ شد و شهرت سرنوشت امیرانتظام جهانی شد.
بارها به اوگفتند که
اگر درخواست عفو کند، آزادش می کنند؛ ولی امیرانتظام از این کار خودداری می کرد و
می گفت که این جمهوری اسلامی است که باید از وی طلب عفو بکند. حتا یک بار آیت الله
محمد یزدی در ملاقات با مهندس بازرگان و ابراهیم یزدی می گوید که ما می خواهیم امیرانتظام را آزاد کنیم، ولی
اوعفونامه نمی نویسد. سرانجام در سال 1375، به گفته خودش، او را از زندان اوین
بیرون کردند! البته زمینه اش مرخصی درمانی بود.
در همان سال 1375
(1997)، با آقای موریس دنبی کوپیتورن، نماینده سازمان ملل، در دفتر سازمان ملل در
تهران ملاقات کرد و موارد نقض حقوق بشر را شرح داد. در سال 1380 (2002)، هم با آقای
لویی دو ژوانه، رییس گروه پژوهش بازداشتهای خودسرانه، در تهران ملاقات نمود و نسبت
به نقض حقوق بشر در ایران اعتراض کرد.
در سال 1375،
امیرانتظام برنده جایزه بین المللی حقوق بشر "برونو کرایسکی" از اتریش شد.
در سال 1383، جایزه بین المللی شهامت اخلاقی "کرانسکی" به او اهدا شد، و در 1386،
لوح سپاس حقوق بشر از سازمان مدافعان حقوق بشر ایران به ریاست خانم شیرین عبادی را دریافت کرد.
پرسش: آقای کورش زعیم عزیز، سئوال بعدی من شاید کمی شخصی باشد، ولی شما چگونه
با ایشان آشنا شدید، و سالهای این آشنایی چگونه سپری شده است؟
کورش
زعیم:
البته
من دورادور ایشان را می شناختم، ولی نه از نزدیک.
در سال 1375 که
امیرانتظام به عنوان مرخصی درمانی و کهولت سن آزاد شد، برخی دوستان او مانند
آقایان فولادی، دکتر حسین ذکاء، غلامحسین خیر، قرنی، و حسن لباسچی، با نشست هایی
برای آغاز یک حرکت یا حزب سیاسی می گذاشتد. پس از دو سه جلسه یا بیشتر، من را هم
که خیلی فعال بودم در رسانه ها، نوشتارها و در جبهه ملی ایران، دعوت کردند. من در
آنجا بود که برای نخستین بار از نزدیک با امیرانتظام آشنا شدم.
با آزاد
شدن امیرانتظام علاقه رسانه های خارجی برای با تماس با ایشان زیاد شد. آن روزها
این همه تلویزیون فارسی زبان نبود. برخی رادیوها که گاهی با من گفتگوهایی می
کردند، مانند صدای امریکا، بی بی سی، دویچه وله، فرانس انترناسیونال، به من گفتند
که علاقه دارند با ایشان مصاحبه کنند. من از آقای امیرانتظام دعوت کردم که به خانه
من بیایند و با رسانه ها حرف بزنند. نخستین رسانه و نخستین مصاحبه با آقای حسین
مهری از رادیو صدای امریکا بود. ایشان هر هفته به خانه من میامدند و مصاحبه های
خود را انجام می دادند. بیانیه ها و نامه های سیاسی خود را هم با مشورت می نوشتند.
امیرانتظام
خیلی علاقه داشت کاری برای کشور و ملت بکند. بهمین دلیل وقتی یکی از بستگان محمد
خاتمی از او خواست پیشنهادهایی برای بهبود وضع کشور به رییس جمهور بدهد، مهندس
امیرانتظام در ملاقات بعدی این موضوع را با من در میان گذاشت و من استقبال کردم.
نخستین طرح ما برای بهبود مدیریت کلان کشاورزی در کشور بود. نتیجه این کار پیشنهاد
جامعی بود که از طریق همان کس به دست رییس جمهور رسید و ایشان آن را عینا به وزیر
کشاورزی خود ابلاغ کردند
[2]
.
هیچکدام از ما نمی خواستیم با هم تماس مستقیم داشته باشیم. نه ما می خواستیم با یک
رییس جمهوری اسلامی تماس مستقیم داشته باشیم و نه آقای خاتمی می خواست با اعضای
سازمانهای ملی، بویژه جبهه ملی تماس مستقیم داشته باشند.
در همان
سال بود که امیرانتظام برنده جایزه حقوق بشر برونو کرایسکی شد. دشواری ما برای
مراسم دریافت جایزه این بود که امیرانتظام نمی توانست به اتریش برود، و مراسم
اهدای جایزه را در خارج از سفارت هم اجازه نمی دادند. در هر حال من برنامه ای را
تدوین کردم که این جریان به بهترین وجه و با بالاترین پوشش رسانه ای انجام شد.
من در
مصاحبه های امیرانتظام و بیانیه های ایشان که می دانستم ایشان در چه شرایط خطیری
هست و گفتار او ممکن است آزادی موقت او را به خطر بیاندازد، ولی در ضمن باید برای
ملت ایران آینده نگار باشد، کمی اظهار نظر می کردم.
پس از ترور
اسدالله لاجوردی
دادستان
انقلاب و رییس زندان اوین، امیر انتظام مصاحبه ای با صدای امریکا کرد که این بار
در خانه من انجام نگرفت. وی در این مصاحبه که در شهریور ۷۷ انجام گرفت، افزون بر
«جلاد» خواندن لاجوردی و انتقاد از عملکرد او، به قاضی دادگاه انقلاب آیت الله
محمدی گیلانی که ایشان را به حبس ابد محکوم کرده بود هم حمله کرد. حمله به یک
روحانی کار بسیار خطرناکی است، چون آنان فراتر از قانون هستند، و من این را به
ایشان یادآوری می کردم.
این مصاحبه منجر به تشکیل پروندهای جدید علیه وی با شکایت ساختگی خانواده
لاجوردی به اتهام «تهمت»، و شکایت دادستان به اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» شد:
یعنی شکایت از رفتار آشکار اسدالله لاجوردی اقدام علیه امنیت ملی بوده است! ایشان
آنقدر آدم می کشت در زندان اوین که من که در سال 61 چهار ماه در انفرادی آنجا
زندانی بودم، نیمه های شب کارمان این بود که تیرهای خلاص را بشمریم ببینیم چند نفر
را امروز کشته اند. اتهام جدید علیه وی در دادگاه واقع در پل صدر انجام شد که من
هم همراه با چند تن از دوستان برای پشتیبانی به مجتمع قضایی رفتیم. در سال ۷۹ امیرانتظام
بار دیگر به زندان اوین بازگردانده شد. ولی باز با مرخصی درمانی آزاد شد. دادگاه
وی در ۲۳ خرداد ۸۵ برگزار شد؛ و او در دادگاه تاکید کرد:«هرآنچه در مصاحبه سال ۷۷
گفتم، حقیقت است.» دستگاه قضایی چندی بعد علیرغم زندانی کردن وی، این پرونده را مختومه
کرد. این داستان آشنایی من با مهندس امیرانتظام بود.
پرسش: آقای زعیم، یکی از حاشیه های امیرانتظام پیوند ایشان با جبهه ملی ایران
بود، ایشان در چه زمانی
به جبهه ملی ایران پیوستند؟
کورش زعیم
: در آغاز
امیرانتظام زیر فشار دوستانش در آستانه بنیانگذاری یک حزب سیاسی قرار گرفت. من به
دوستان گفتم وقتی چرخ گرد وجود دارد، اختراع چرخ چهارگوش صلاح نیست. امیرانتظام
نمی تواند صبر کند تا یک حزب نوپا تشکیل شود، شناخته شود و قدرت پیدا کند تا ایشان
بتواند فعالیتی را که وظیفه اش است انجام دهد. ایشان متعلق به جبهه ملی ایران است،
و این بهترین بستر برای فعالیت در راستای نجات کشور است. من و حسن لباسچی او و
دیگران را در آن نشست ها قانع کردیم که یک شخصیت سیاسی محبوب مردم در شرایط کنونی
که کشور نیاز به یک منجی دارد، یک سازمان سیاسی ریشه دار است. من ماندلا را مثال
زدم که اگر یک حزب سیاسی ریشه دار در جامعه افریقای جنوبی پشتیبان رهبری او نبود،
هرگز موفق نمی شد و ماندلا نمی شد. من پیوستن ایشان را به جبهه ملی ایران پیشنهاد
کردم و بر آن پای فشردم. قرار شد ما هر شش شخصیت را که شامل ایشان و اعضای گروهشان
می شد عضو جبهه ملی کنیم. حسن لباسچی که یک عضو برجسته شورا بود به من گفت که حلقه
کوچکی در شورا هست که به علت ترس از موقعیت خود نخواهند گذاشت شخصیتی مانند
امیرانتظام وارد شود. من گفتم ما باید بر این دشواری چیره شویم. ما با برخی شخصیت
های تاثیرگذار شورا صحبت کردیم و موافقت آنان را گرفتیم و قرار شد یک جلسه معارفه
با همه اعضای شورا بگذاریم. در این نشست که من حضور نداشتم، یکی دو نفر به
امیرانتظام چیزهایی گفتند که او را بسیار ناراحت کرد. او سپس به ما گفت که دیگر در
نشست شورا شرکت نخواهد کرد، ولی ما گفتیم مبارزه سیاسی یعنی چیرگی بر دشواری ها.
جای شما در جبهه ملی است.
در همایش
یا پلنوم 1382 جبهه ملی ایران، ما ایشان را غیابی نامزد کردیم. یکی دو نفر اعتراض
کردند که باید صبر کنیم تا تکلیف اتهامات ایشان در دادگاه انقلاب روشن شود! من
خیلی خشمگین شدم و اعتراض کردم، و بانو اردلان همسر شادروان علی اردلان که از
برجسته ترین رهبران جبهه ملی ایران بود، بسیار خشمگین شد و فریاد زد، جمال درودی
از قدیمی ترین اعضای جبهه ملی ایران بشدت اعتراض کرد و اکثریت حاضران در پشتیبانی
از امیرانتظام هم آوا شدند، و در نهایت ایشان با نزدیک به اتفاق رای به عضویت
شورای مرکزی جهه ملی ایران انتخاب شدند. چند روز بعد هم در نخستین نشست شورای
مرکزی جدید ایشان توسط دکتر ورجاوند و من برای عضویت در هیئت رهبری جبهه ملی ایران
نامزد شدند به اتفاق رای انتخاب شدند. دیگر اعضای هیئت رهبری آقای ادیب برومند،
تیمسار ناصر فربد، مهندس نظام الدین موحد و دکتر پرویز ورجاوند بودند. علت اکراه
او در شرکت در نشست های شورای مرکزی همان حافظه او از رفتار اولیه برخی بود. او در
نشست های هیئت رهبری و تصمیم گیری های عمده، هرگاه که وضع سلامتیش اجازه می داد
شرکت می کرد.
کامیار
بهرنگ: آقای زعیم اگر کلامی سخنی در پایان دارید بفرمایید.
کورش زعیم
: من
براستی این مرد را یکی از شخصیت های نادر تاریخ
معاصر ایران می دانم. خیلی به او جفا شده، خیلی به او خیانت شده،
خیلی سختی کشیده. من به یاد نمی آورم که در تاریخ ایران کسی اینگونه سختی کشیده و
مقاومت کرده باشد. حیف که شرایط سیاسی جامعه ما اجازه بهره برداری از این گنجینه
هایی که ما در کشورمان داریم را نمی دهد. کشور ما کماکان با یک مشت آدم بیسواد و
نادان و فاسد اداره می شود. ما فقط امیدواریم که یواش یواش بتوانیم از این جهنم
فساد و نادانی و بیسوادی نجات پیدا کنیم؛ و شخصیت هایی مانند امیرانتظام که زندگیش
را وقف این کشور کرده و اکنون بیمار است و ما نگران زندگیش هستیم، بتوانند فرصت
کنند به این کشور و این ملت خدمت کنند و ما را برسانند به جایگاهی که سزاوارش
هستیم.
کامیار بهرنگ:
سپاس از شما مهندس زعیم عزیز که وقتتان را به ما دادید و در این برنامه شرکت
کردید.
[1]
آقاي احمد صدر حاج سيد جوادي در مصاحبه با روزنامه هم ميهن در تاريخ 24
خرداد 1386، در اینباره گفتند که، "
بنا به پيشنهاد اميرانتظام برای طرح
انحلال مجلس خبرگان، همان شب فتح الله بني صدر دادستان كل انقلاب و بنده با همراهي
يكي دو نفر كه نامشان را به ياد نميآورم، نتيجه مذاكرات را در قالب يك طرح حقوقي
براي تقديم به هيات دولت تهيه كرديم."
[2]
امیرانتظام خود نیر طرح هایی
برای آینده ایران نوشته و منتشر کرده است، از جمله:
-
طرح استفاده بهینه از نیرو و انرژی لایزال جوانان در ایران در قالب سپاه کار و
دانش و کشاورزی و... در سال1336
- طرح امنیت عمومی کشور در دولت موقت که به رغم تصویب به اجراء گذاشته نشد .
- طرح انحلال مجلس خبرگان در سال 1358
- طرح عمران کلی کشور
- طرح از بین بردن بیکاری در کشور
- طرح سیستم حذف واسطه ها در چرخهٌ تولید و مصرف
- طرح نجات بشریت از خطر مواد مخدر
- طرح خودکفایی کامل در خط تولید وسائط نقلیه در داخل کشور و بازاریابی برای
صادرات تولیدات مازاد
- طرح استفادهٌ بهینه از آبهای قابل استفاده برای شرب و کشاورزی برای ایران
و جلوگیری از صدور آب به خارج از کشور
- طرح ایجاد و تکمیل مترو در تهران و شهرستانها