در جریان جنگ تحمیلی با عراق، یک سرهنگ بلوچ با
۹
سرباز یک لشگر عراقی
را برای
یک شبانه روز
ایستاند،
و آن تپه به نام «تپه طلایی» نام گذاری شد. همچنین تپه استراتژیک
۴۰۲
که به فرماندهی یک سرهنگ دیگر بلوچ نگهبانی می شد، صدام حسین
برای تسخیر آن جایزه
۴۰۲
خودرو مرسدس بنز تعیین می کند، ولی هرگز موفق به تصرف آن تپه نشدند.
بلوچان از اصیل ترین
ایرانیان هستند، و زبان بلوچی پهلوی اوستایی است که اصالت خود را حفظ کرده است.
زبان بلوچی با زبانهای شمال باختری ایران طبقه بندی شده، و بلوچان در مسیر کوچ خود
از شمال به جنوب ایران، آثار زیادی از زبان خود در روستاهای کویرهای مرکزی فلات
ایران بر جای گذاشته اند.
این زبان دربخشی
ازبلوچستان و همچنین در برخی نواحی ترکمنستان رایج است. در بلوچستان افزون بر
بلوچی، زبان براهویی هم متداول است که ازجمله زبانهای بومیان این منطقه پیش از
مهاجرت و نفوذ آریاییان است.
زبان، شعر، موسیقی و
باورهای آنان نشانگر ویژگیهای مشترک فرهنگی بلوچان با دیگر مردمان کاسپی، یعنی از
شمال تا جنوب کرانه دریای کاسپین و تا قزوین و کاشان است.
با ظهور اسلام و حمله
عرب به ایران، از سده هشتم و بیشتر در سده های نهم و دهم میلادی بلوچان از شمال و
شمال غرب به جنوب ایران در کرمان مهاجرت کردند و تا حمله مغول در آنجا اقامت داشتند،
و پس از آن بار دیگر به سوی خاور مهاجرت کردند و سرانجام بخش عمده جمعیت بلوچ در
مکران زیست یافتند و نام بلوچستان بر آن منطقه گذاشته شد. بنابراین، می توان نتیجه
گرفت که مردم بلوچستان کنونی، آمیخته ای از مردم کهن مکران و قوم کاسپی هستند که
هر دو از کهنترین ایرانیان این سرزمین پیش از آغاز کوچ آریاییان به فلات ایران
هستند. پس از حمله های وحشیانه مغول بود که بخشی از این مردم به سوی سند و پنجاب
(بلوچستان پاکستان) جابجا شدند. .
پس از حمله عرب به
ایران و پایداری این مردم، برای درهم شکستن روحیه دفاع از سرزمین مردم بلوج، به
دروغ شایع کردند که آنان از نوادگان حمزه عموی پیامبر اسلام هستند، ولی نگفتند
چگونه در این مدت کم صدها هزار نفر می توانند نواده آن حضرت باشند. برخی گفتند که
بلوچان ار
سوریه مهاجرت کرده اند، ولی هیچ
مدرکی بر مهاجرت صدها هزار نفر فارسی زبان با فرهنگ ایرانی این مسافت دو هزار
کیلومتری را پیموده اند و در این میان عربی را فراموش کرده اند. البته نخبگان بلوچ
هیچگاه این انتساب ها را نپذیرفتند. در زمان خليفه دوم اسلام، اين سرزمين به وسيله
عربان فتح و يكي از سرداران عرب به عنوان حاكم آنجا گماشته شد، ولي مردم بلوچستان
با وي سخت جنگیدند و او را مجبور به فرار کردند. در سال 304 ماهگاهی، سرزمين
بلوچستان از سلطه عربان بکلی زدوده شده بود.
رهبران بلوچ در سپاه نادرشاه، کریم خان زند و محمدشاه قاجار هم
حضور داشتند. نادرشاه نصیرخان بلوچ را به دلیل خدمات نظامی او در حمله به هند به
سمت بیگلربیگی بلوچستان منصوب کرد، و حکمرانی کهکیلویه و بویراحمد را به محمدخان
بلوچ که در جنگ علیه عثمانی شرکت کرده بود داد. امیرکبیر هم محمدرضا خان نخعی،
سردار بلوچ، را فرماندار سیستان کرد.
دکتر مهری باقری می نویسد؛ که زبان بلوچی جزو مهمترین زبان های
ایرانی دوره نوین به شمار می رود و دنباله طبیعی زبانهای ایرانی دوره میانه که
تحول یافته زبانهای دوران باستان است.
امیر توکل کامبوزیا پژوهشگر زبان نوشته است؛ «اگر شما واژه نامه زبان پهلوی
را در مقابل یک فرد بلوچ بگشایید و لغاتی از هر صفحه آن پیدا کنید و به او بگویید،
او خواهد گفت: "آقا زبان پهلوی یعنی زبان بلوچی".
رقابت
فرانسه و انگلستان بر سر هندوستان و خطر روسیه
رقابت دولتهای فرانسه و بریتانیا بر سر هندوستان، بریتانیا
را برآن داشت تا کنترل بلوچستان را که راه دسترسی به هندوستان بود، در دست بگیرد. بریتانیا
برای جدا کردن بلوچستان بطور گستردهای به شناسایی بلوچستان و مردم آن پرداختند. همزمان
دولت ایران در تلاش بود تا تسلط و گسترش نفوذ خود را در بلوچستان برای کنترل بیشتر
مرزهای خاوری افزایش دهد. با پیشینه ای که از قدرت نادرشاه و حمله او به هندوستان وجود
داشت، بریتانیا نگران تحرکات جدید ایران شد و تصمیم گرفت از پیشروی ایران جلوگیری
نماید.
از سوی دیگر، پس از پایان جنگهای ایران و روسیه، بریتانیا
از پیشروی روسیه، که بخشهای عمده ای از ایران تصاحب کرده بود، از راه خراسان بزرگ
به سوی هندوستان نگران بود. پس از جنگهای ایران و روسیه، بریتانیا با روسیه توافق
کرده بود که افغانستان زیر نفوذ روسیه باشد، ولی با وجود ایران ترس داشت که روسیه
پس از تصرف افغانستان، طبق وصیتنامه منتسب به پتر کبیر از راه بلوچستان به
هندوستان حمله کند؛ و در این توهم بود که توجه دولت ایران به بلوچستان با اشاره
دولت روسیه است. در آن زمان، جاسوسان انگلستان در دربار ایران خبر داده بودند که
عباس میرزا و محمد شاه هر دو مرز طبیعی ایران را رود سند می دانند. داستان توطئه
حمله نمایشی به بوشهر و سپس تجزیه هرات بر پایه این نگرانی بریتانیا بود. براستی،
حمله شوروی و تصرف افغانستان بر پایه همین تفاهم میان بریتانیا و روسیه بوده است.
بریتانیا افدام به کشیدن خط تلگراف در سراسر بلوچستان کرد
تا بتواند اخبار مربوط به تحرکات ایران را در رابطه با هندوستان سریع دریافت کند. سپس
درخواست کرد که مرز ایران در بلوچستان که در آن زمان زیاد مشخص نبود تعیین حدود
شود. ولی دولت ایرن زیر بار نرفت. سرانجام در دوران ناصرالدین شاه که در برابر
سیاست بریتانیا سست بود، با تشکیل کمیسیون مرزی مشترک موافقت شد. نتیجه این تحدید
حدود، واگذاری بخش گسترده ای از بلوچستان، به نام بلوچستان انگلیس، و تصرف آن شد
که حایلی میان ایران و هندوستان باشد.
در بلوچستان، ورود افسران انگلیسی به بهانه نگهبانی از خط های
تلگراف با مقاومت بلوچان روبرو شد. انگستان با دادن اسلحه و مقرری به سران طایفه
ها به عنوان نگهبانی از خط تلگراف آنها را فریب داد، و فرصت یافت تلفنخانه های
زیادی بر پا کند و پرچم انگلستان را بر سردر آنها بیافرازد. مردم بلوچستان که
مخالف حضور انگلیسی ها بودند سیم های تلگراف را بریدند و با حمله به تلگرافخانه ها
برخی کارکنان را کشتند یا اسیر کردند. انگلیسیان به بهانه ناامنی از دولت ایران
خواستند که مرز ایران و هند تعیین شود که دولت نپذیرفت. گلداسمیت فرمانده نیروهای
بریتانیا آغاز به تحریک بلوچان ناراضی به شورش کرد، و یک گردان سرباز هندی را به
مرز بلوچستان آورد و تهدید کرد که بلوچستان را تصرف خواهد کرد. ناصرالدین شاه
تعیین مرز را پذیرفت.
موضوع تعیین مرز را انگلستان مسکوت نگه داشت، ولی در سراسر
بلوچستان به نصب تیرهای تلگراف و سیم کشی پرداخت. اکنون بریتانیا در همه بلوچستان
حضور یافته بود، و حتا دومین آکادمی نظامی خود را، پس از رویال آکادمی نظامی
کمبرلی در انگلستان، در کویته تاسیس کرد و در آنجا به آموزش افسران انگلیسی و هندی
پرداخت و یک نیروی نظامی حدود چهل هزار نفری را هم در آنجا مستقر کرد. آکادمی
نظامی کویته هنوز موجود است و حتا شماری افسران ایرانی هم در آنجا آموزش دیده اند.
در زمان محمدرضا شاه تا 450 افسر ایرانی در آنجا و فقط چهار تا پنج نفر در کیمبرلی
آموزش می دیدند. هنگام جدا شدن پاکستان از هندوستان، بخش بزرگی از بلوچستان را که در
عمل جدا و تصرف شده و بلوچستان انگلستان نامیده می شد به پاکستان واگذار کردند، که
داستانش ر همه می دانند. اکنون هم، به باور من، مهمترین خطر سرزمینی برای ایران از
سمت بلوچستان پاکستان متوجه ایران است، و استان بلوچستان را باید یکی از راهبردی
ترین استانهای ایران دانست.
از آن زمان کنترل دولت مرکری ایران در بلوچستان کاهش پیدا
کرد و به علت حضور ماموران و نظامیان بیگانه و فقدان امنیت برای ماموران دولت
مرکزی، بلوچستان عملا رها شد. بویژه اینکه ماموران انگلستان به تحریک مردم به
مخالفت و شورش علیه دولت مرکزی می پرداختند. امیرکبیر نخستین بار به بلوچستان توجه
کرد و دستور داد که در آنجا به کارهای عمرانی و رفاه مردم بپردازند، ولی پس از
کشته شدن او دوباره استان بلوچستان به فراموشی سپرده شد.
پس از آن من فقط دوران کوتاه 1346 تا 53 را به یاد دارم که
سازمان برنامه به بلوچستان توجه کرد و بسیاری پروژه های عمرانی و آموزشی در آنجا
آغاز شد. پس از انقلاب، مهندس بازرگان شخصی را که مورد اعتماد او بود به بلوچستان
فرستاد و از او خواست که بررسی کند مردم چه دارند، می خواهند، چه می اندیشند و
دولت چکار باید بکند. این تلاش هم پس از دولت موقت تا امروز به فراموشی سپرده شده
است.
جالب اینکه در تمام طول تاریخ، با وجود محرومیت و فراموش
شدگی، با وجود تحریک های انگلستان، و با وجود شورش های متعدد ایل ها و یاغیان و
غیره در دوران هرج و مرج انقلاب مشروطیت، مردم بلوچ در با وجود روحیه جنگاوری، یک
بار هم علیه دولت مرکزی شورش نکردند.
پرسش: آقای زعیم، شما با مردم منطقه به
صورت مستقیم در تماس بوده اید با توجه به اتفاقاتی که در منطقه رخ داده، اگر بخواهیم
نگاه دیگری به منطقه داشته باشیم، شما عمده ترین مشکلات منطقه را چه می بینید؟
کورش
زعیم:
بزرگترین مشکل منطقه فراموش شدگی است. در طرح های عمرانی فراموش شده، در طرحهای
آموزشی فراموش شده، در آبادانی راه و روستا فراموش شده. کمترین سهم سرمایه گذاری
دولتی به این استان گسترده که دارای امکانات اقتصادی خارق العاده ایست تخصیص داده
شده و هیچ انگیزه ای برای سرمایه گذاری بخش خصوصی هم از سوی دولت عرضه نشده است.
بسیار
مردم در کپر زندگی می کنند، کودکان در کپر درس می خوانند، روستا ها راه ندارند مگر
در مسیر راههای اصلی باشند، صنعت چندانی به آنجا برده نشده و صنایع سنتی هم بها
داده نشده اند. یک بندر بزرگ چابهار که آنجا ساخته شده، برای مردم نبوده، بلکه یک
برنامه استراتژیک برای کل کشور بوده است. بندر کنارک به صورت یک بندر نظامی فوق
مدرن با پیشرفته ترین تجهیزات در آمده بود که جمهوری اسلامی در همان آغاز تمام تجهیزات
را از آنجا تخلیه و آنجا را رها کرد به این بهانه که ما دیگر در اقیانوس هند بندر
نظامی لازم نداریم. این بندر می توانست پایگاه مهمی برای امنیت تنگه هرمز باشد و
برای دهها هزار نفر اشتغال بوجود بیاورد. انگار این بی اعتنایی ها و بی مهری ها کم
بوده که این مردم بشدت مورد تبعیض مذهبی هم شده اند، و بهمین دلیل در هیچ یک از
امور کشوری و لشگری نقشی بالاتر از یک کارمند داده نشده اند.
من
در زاهدان و سراوان و کنارک و چابهار بوده ام، و با هم میهنان بلوچ محشور شده ام و
از دردهای آنان آگاه هستم. مهربانتر و صلح جوتر و میهمان نوازتر از این ایرانیان
اصیل کمیاب است، و فقیرتر و محرومتر و بی پناهتر از آنان نیز کمیاب. درسده بیست و
یکم شرایط زندگی و رفاه هم میهنان بلوچ ما از زندگی آنان در بیست و پنج سده پیش
عقب افتاده تر است.
ارضایتی مردم از دولت مرکزی، و بی اعتمادی دولت مرکزی به
بلوچستان، از دیرباز دولت به دولت تا کنون منتقل شده و استان به حال خود رها شده
است. در صورتیکه مردم بلوچستان خیلی ایرانی تر از مردمانی که کشور را اداره می
کنند هستند و به سرزمین ایران وفاداری تاریخی دارند. حتا مردم بلوچستان پاکستان
دلشان برای میهنشان ایران تنگ است. چند سال پیش، که یکی از دوستان من به کویته سفر
کرده بود، توی بازار وقتی فهمیدند او ایرانی است، دورش را گرفتند و گفتند: "
ما
هم همه ایرانی هستیم، کی میایید ما را نجات دهید؟
"
مردم بلوچستان از دست
رفته ما در پاکستان زیر فقر و خفقان و فشار امنیتی شدید قرار دارند. بسیاری از
آنان که به ستم ها و خشونتهای دولت پاکستان اعتراض می کنند بشدت تحت شکنجه و زندان
قرار می گیرند. در طی چند سال گذشته حدود بیست هزار نفر را تا کنون سازمان اطلاعات
ارتش پاکستان ربوده یا ناپديد شده اند که جسدهای بیش از هزار نفر آنان پیدا شده
است.
پارسال دهها زن بلوچ در
اعتراض به این خشونت ها به یک راهپيمايی اعتراضی ۷۵۰ کيلومتری از کویته تا کراچی
دست زدند. رسانه های جمهوری اسلامی نه این حرکت عظیم را پوشش دادند و نه در اخبار
ذکر کردند. اینها هم میهنان ما هستند که از خانه دور افتاده اند و اینگونه در فقر
وخفقان و خشونت آرزوی بازگشت به میهن را دارند و ما بی اعتنا سرمان را بر می
گردانیم.
با
این احساسات میهنی که این مردم دارند، ببینید ما با آنان که در درون مرزهای ما
زندگی می کنند چگونه رفتار می کنیم. امروز بزرگترین مسئله هم میهنان بلوچ ما که
آنها را آزرده و خشمگین کرده، تبعیض اقتصادی و مذهبی است.
من
انتظار داشتم، که به علت هوش و توان و پیشینه جنگاوری، همراه با عشق و احساس
مالکیتی که این مردم نسبت به کل ایران دارند، افزون بر نمایندگی مجلس و وزارت و
مدیریت های کلان، دستکم بخش عمده ای از فرماندهی نیروهای مسلح را بر عهده داشته
باشند. اگر یک بلوچ مسئولیت بالایی بر دوش بگیرد، دستکم برخلاف برخی که اکنون در
میان مسئولان هستند، به کشور خیانت نمی کند، یا مردم را غارت نمی کند.
پرسش:
در سال های اخیر بجای کارکرد اقتصادی و فرهنگی، کار امنیتی-سیاسی شده است، آیا به
نظر شما این سیاست پاسخ مثبتی داده است ؟
کورش
زعیم:
شرایط
امنیتی-سیاسی را سیاستهای دولت مرکزی ایجاد کرده است. کار اقتصادی مهمی بجز
بازگذاشتن راههای قاچاق مواد مخدر و اسلحه از پاکستان و افغانستان انجام نگرفته
است. دولت مرکزی تصور می کند که چون مردم آنجا فقیر هستند، سربازان مرزبان ما هم
باید بجای پاسگاه مستحکم امن شده در چادرهای مندرس در میان بیابان پاسداری کنند.
ما حتا عرضه نداشتیم سهم این مردم را از آب رودخانه هیرمند بگیریم، و بسیاری
کشاورزان بیکار شدند و برخی به اجبار وارد کار قاچاق شدند.
من
بارها گفته ام که استان بلوچستان امکان بالقوه آن را دارد که از خوزستان نفت خیز
هم بیشتر درآمدزا باشد. من از امکانات خارق العاده بلوچستان آگاه هستم و در طی سی
سال گذشته مطالعه کرده ام و پیشنهادها و طرح هایی را آماده کرده ام که قرار بود از
احداث شهر صنعتی چابهار آغاز شود، که پس از بازدید آنجا و سامانه مدیریتی منصرف
شدم. در هشت سال گذشته هرچند به برخی از آنها در صحبت هایم اشاره کرده ام، ولی
هرگز طرحی را ارائه نداده ام، زیرا آنها درکی از مسئولیت مردمی خود نداشتند.
اینگونه طرحهای ابتکاری سیل سرمایه و تکنولوژی خارجی را به آنها روان می کند.
اکنون
منتظرم ببینم آیا این دولت براستی قصد آبادانی دارد، و یا توان آن را دارد، یا
دشمنان ایران در خارج و داخل که اکنون سنگ اندازی می کنند می گذارند دوام بیاورد
یا نه. من در سراسر بلوچستان ایران ثروت نهفته می بینم، و این ایرانیان اصیل و
دوست داشتنی سزاوارند که از ثروتمندترین مردم ایران باشند.
پرسش:
تجربه ی شما و تحلیل شما از گروه ریگی و بعد از آن چیست؟
کورش زعیم:
منطقه سيستان و بلوچستان
در سال های اخير با دشواری های زيادی روبرو بوده است؛ يکی از مهم ترين اين مشکلات
رشد بنياد گرايی است که زائیده فقر، بیکاری، بی اعتنایی دولت مرکزی و تبعیض مذهبی
است.
من در سال 1385، هنگامی که در انفرادی اوین زندانی بودم، در
بازجویی ها گفتم که سیاست جمهوری اسلامی در بلوچستان بسیار تبعیض گرانه و خطرزا
است. من گفتم که مدتی پیش یک کشور قدرتمند ماموران مخفی خود را با جتر در آنجا
پیاده کرده، و قصدشان ایجاد گروه های تروریستی برای بی ثبات کردن منطقه، ایجاد جنگ
داخلی و تجزیه بلوچستان است.
گروه جندالله از همان سالها تشکیل شده بود و من گفتم اگر درایت
و سیاست درست بخرج ندهیم بزودی در بلوچستان آتش درو خواهیم کرد. دولت باید بی درنگ
تبعیض مذهبی را بردارد، راه ورود مردم بلوچ و سنی مذهب را به هر مقام و مسئولیتی
که شایستگی آنرا دارند، بویژه به دولت و اداره کشور باز کند، و در آنجا به سرمایه
گذاری سنگین
عمرانی و صنعتی و کشاورزی
بپردازد.
من
گفتم گروه های مخالف مسلح بیشتری تشکیل و فعال خواهند شد و برخی کشورهایی که با
موجودیت جمهوری اسلامی و رفتار بین المللی آن، و حتا یکپارچگی ایران، مخالف هستند،
به آنان کمک مالی و تسلیحاتی خواهند کرد. اگر این رخ بدهد شاهد خشونت ها و خونریزی
های زیادی خواهیم بود.
عملیات خشونت آمیز گروه جندالله را در آن زمان می شد پیشگیری
کرد.
وقتی
در سال 88 اعلام کردند که عبدالمالک ریگی را دستگیر کرده اند، من با اعدام او
مخالف بودم، و گفتم که اعدام او ممکن است جندالله را ناتوان کند، ولی گروه های
دیگری مجهزتر و توانمندتر ایجاد خواهند شد، و این بار نه آن کشور قدرتمند که اکنون
سیاست راهبردیش درباره ایران در حال چرخش است، بلکه یک همسایه ثروتمند شرور
پشتیبانشان خواهد بود. گفتم ما شاهد خونریزی های فراوانی خواهیم بود. گروه جیش
العدل زاده شد که تا امروز بیش از 30 عملیات و قتل بیش از صد نفر را انجام داده
است.
گروه جیش العدل که رییس آن گویا یکی از گروه
جندالله است که فرار کرده، اکنون مشغول آموزش شمار زیادی کودک دبستانی برای کارهای
انتحاری هستند که معنای آن یک برنامه درازمدت تروریستی است. ولی من باور دارم که
هنوز امکان آن وجود دارد که با سیاستی معقول و آینده نگر جلوی خشونت های آینده و
برنامه ریخته شده را بگیریم.
پرسش:
گروگانگیری مرزبانان ایرانی و پروسه ی آزاد شدن آنها را چگونه تحلیل می کنید؟
کورش
زعیم
:
من تصور می کنم که این کار دو هدف را دنبال می کرده. یکی ضعف مرزبانی ما را نشان
بدهید و اینکه آنها می توانند براحتی به منافع ما ضربه بزنند، دوم اینکه با
درخواست آزادی زندانیان سنی مذهب خودشان را پشتیبان هم میهنان سنی مذهب ما قلمداد
کنند، و اینکه به آنان آسیبی نخواهند رساند.
پذیرش
میانجیگری رهبر مذهبی بلوچستان، تعهد آنان را به احترام به مراجع مذهبی سنی نمایش
می دهد، ولی کشته شدن داماد ایشان در این ماجرا، و اینکه هیچکدام از طرفین مسئولیت
آن را بر عهده نگرفته، یک معمای ناگفته است که شاید ایشان به اسراری آگاهی یافته
بوده که نباید فاش می شده، و من تصور می کنم که چیزهای شگفت آوری از این ماجرا
بیرون خواهد آمد.
پرسش:
در سال های اخیر بجای کارکرد اقتصادی و فرهنگی ، کار امنیتی - سیاسی شده است، آیا
به نظر شما این سیاست پاسخ مثبتی داده است ؟ سفر اخیر حسن روحانی و حاشیه های آن
را چگونه می بینید و اینکه اجاز ندادند مولوی عبدالحمید هم سخن بگوید.
کورش زعیم
: به هیچ وجه. برخوردهای
امنیتی-سیاسی مانند یک بومرنگ بر می گردد
به خود ما. هر چه بیشتر و تندتر برخورد کنید، شدت واکنش آن بیشتر خواهد
بود.