Monday, December 23, 2024   امروز ,   دوشنبه 3 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
20 ارديبهشت 1392
بیانیه شماره 1 جبهه ملی ایران درباره انتخابات ریاست جمهوری 1392
بیانیه جبهه ملی ایران درباره انتخابات 

هم میهنان گرامی،

یکصد و اندی سال پیش، ملت ایران، در دورانی که در آسیا تنها پنج کشور مستقل و در آفریقا دو کشور در تعاملات سیاسی وقت مطرح بودند، انقلابی را برای رسیدن به آزادی، عدالت اجتماعی و حکومت قانون، زیر عنوان نظام مشروطه با پیروزی به ثمر رساند. ولی شوربختانه، دو قدرت استعماری وقت، پس از عهدنامه 1907، ناظر بر تقسیم ایران به مناطق نفوذ خود، از آنجا که تحقق و شکوفایی و باروری ارزشهای مندرج در انقلاب مشروطیت را در تعارض با منافع سیاسی وقت خود میدیدند، بر آن شدند تا با ایجاد نفاق و اختلال، و در نتیجه عقیم ساختن فرایند پویای انقلاب، آن را در یک مفهوم اسمی محدود نمایند و از اجرایی شدن هدفهای آن جلوگیری نمایند. در نتیجه، جامعه ایران دوباره به گونه دیگری از نظام استبدادی دچار شد. پس از گذار از یک دوره استبدادی پرتلاطم شانزده ساله، که در آن نوسازی اداری، اقتصادی و اجتماعی به شکلی ناموزون انجام گرفت، ولی از نوسازی سیاسی مبتنی بر وجود سازمانهای مدنی، حزبهای سیاسی، مطبوعات آزاد، و عملکرد مستقل مجلس شورای ملی، و مهمتر و فراتر از همه انتخابات آزاد، جلوگیری شد. در نتیجه، جامعه ما از آشنایی و تجربه و دمسازی با ارزشها، اصول، مضامین و مکانیسم های اجتماعی-سیاسی یک دموکراسی، یا یک فرهنگ دموکراسی، محروم ماند. به این ترتیب، جامعه ایرانی جز در مقاطع زمانی بسیار کوتاه دوران نهضت ملی شدن صنعت نفت و 28 ماه حکومت ملی دکتر محمد مصدق، مانند گذشته با شکلهای متفاوتی از نظامهای استبدادی دست به گریبان بوده است.

اینک، در شرایطی که جامعه با نابسامانی ها، نارسایی ها در عرصه اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و پیامدهای نگران کننده آنها روبرو است، و با توجه به آنکه رابطه تنگاتنگی میان روند تحولات داخلی و روابط بین المللی وجود دارد، بی شک چگونگی نحوه برگزاری انتخابات و فرآیند آن، وقتی می تواند در برونرفت از تنگناها و بن بستهای موجود اثر گذار باشد که انجام آن در فضای باز سیاسی، از جمله آزادی همه زندانیان سیاسی، عقیدتی، و مطبوعاتی از یک سو و مشارکت سایر آگاهان و فعالان سیاسی باورمند به ارزشهای ملی و آزادی های بنیادین و حقوق بشری، صورت گیرد.

جبهه ملی ایران در راستای پایبندی خود به آزادی، مردم سالاری، حقوق بشر و حکومت قانون، از هر روندی که منتهی به خروج کشور از تنگاها و بن بست های اقتصادی، سیاسی و اجتماعی موجود شود و همچنین تحقق بخش رفاه عمومی، آزادیهای بنیادین، توسعه اقتصادی پایدار، اعتلای علمی و فرهنگی، پیشرفت اجتماعی و احراز و ارتقای جایگاه شایسته ایران در صحنه بین المللی و حضور و شرکت موثر در تصمیم گیریهای منطقه ای و جهانی قویا ارج می نهد. ولی در حال حاضر، با توجه به شرایط حاکم بر انتخابات، از هیچ نامزدی پشتیبانی نمیکند. باشد که در این آزمایش سیاسی-اجتماعی پیش رو، خردمندی، واقع نگری و جهان بینی رهنما و رهنمون دست اندرکاران باشد.

داود هرمیداس باوند

سخنگوی جبهه ملی ایران

20 اردیبهشت 1392

بازدید صفحه: 2048
 



با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی استاد سخن زیبایی گفتید امیدواریم که آقای روحانی از نام ایرانی خود فریدون شرمسار نباشد بلکه باعث افتخار او باشد. البته ما نباید خیلی خوشبین باشیم ایشان همان کسی است که در سه دهه گذشته در راس مقام های امنیتی قرار داشت و علیه اعتراضات مردمی در 25بهمن و 18تیر موضع گیری کرد.البته امیدواریم ایشان تغییر کرده و درک کنند بیشتر کسانی که به او رای دادند نسل جوانانی است که در همان اعتراضات شرکت کردند.رای به آقای روحانی رای به سوابق او نبوده بلکه رای به تغییر است.و همچنین رای به مخالفت با همه سیاست های افراطی هشت سال گذشته.به نظر من ایشان برای اعتماد جهانیان در اولین قدم باید موضعی متفاوت در قبال حوادث سوریه بگیرند.ایشان باید نشان دهند هدف از مذاکرات هسته ای رفع تنش ها و حل مشکلات با جامعه جهانی است نه صرفا همانند8سال گذشته نتیجه مذاکرات فقط بیانیه باشد.جامعه جهانی نیز نباید انتظارات غیر معقول داشته باشد زیرا در ایران اختیارات ریاست جمهوری محدود است.البته احساس می شود هیئت حاکمه ایران نیز علاقه دارد در صحنه بین المللی رفع تنش شود زیرا اقتصاد ایران دیگر تحمل تحریم های بیشتر ندارد. با سپاس
hossein bodaghi
***

درود به استاد گرامی با انتخاب آقای روحانی و تاکید ایشان بر تنش زدایی در سیاست خارجی سوالی که مطرح میشود این است که آیا قرار است با این تنش زدایی(احتمالا ظاهری) ایران دوباره همانند دوران خاتمی منافع ملی کشور را فدای حفظ روابط به ظاهر خوب با همسایگان کند؟ آیا قرار است دوباره کشورهای عرب به هویت ملی و تمامیت سرزمینی ما گستاخی کنند و آقای روحانی(همانند خاتمی) به عربستان و کویت، قطر و... برود و با پادشاهان و امیران آنها روبوسی کند؟ آیا قرار است همانند زمان خاتمی برای حفظ روابط خوب مثلا با عربستان، حامی سیاستهای آنها در اوپک باشد؟آیا قرار است همانند زمان خاتمی نتیجه۸ سال سیاست تنش زدایی این باشد که در سال هشتم برای اولین بار در تاریخ خود جمهوری اسلامی ما را رسما و کتبا اشغالگر جزایر سه گانه بخوانند؟ آیا قرار است نظاره گر دخالتهای گستاخانه عربستان در بحرین و منطقه باشند و سکوت کنند تا به تنش زدایی لطمه ای وارد نشود؟ جناب استاد زعیم،من مخالف سیاست تنش زدایی نیستم اما تنش زدایی حقیرانه ای که بخواهد این گونه باشد را نمی خواهم!! من مخالف همکاری با همسایگان نیستم اما همکاری ای که همانند زمان قبل از انقلاب(با پذیرش نقش برتر ما در منطقه) باشد نه همکاری حقیرانه ای همانند زمان خاتمی. به قول پرزیدنت نیکسون: هیچگاه نباید منافع ملی را فدای رسیدن به توافق در مذاكرات با دشمنان یا رقبا کرد. با سپاس
سعید
من نگرانی های شما را درک می کنم و بسیاری از مردم همین بدبینی را در نهاد خود دارند. امیدوارم روحانی از قدرتی که مردم به او داده اند هوشمندانه بهره برداری کند. فرق میان ایشان و خاتمی آن دوران، سوای اینکه روحانی قاطعتر است و با رهبری روابط خوب دارد، این است که در آن زمان رفسنجانی پشتیبانی خود را از خاتمی دریغ کرد، خاتمی آن شهامت رویارویی را نداشت و رهبری با او ضدیت داشت و حتا سپاه یا بسیج تهدید به تعرض به جان او را کرده بودند و مانورهایی هم در این راستا انجام دادند. در آن زمان آگاهی رسانی به گستردگی امروز نبود. بنابراین، روحانی باید این موقعیت را درک کند و مارک خود را در تاریخ ایران ثبت نماید. واکنش نخستینی کشورهای عربی مثبت بوده و این دیدگاه من را که آنها آرامش و امنیت خودشان را ترجیح می دهند اثبات می کند. امریکا هم از آنها به علت فرستادن اوباش و آدمکش های حرفه ای به سوریه ناراحت است و بهمین دلیل در کمک رسانی به مخالفان بشار اسد تردید دارد که این کمکها القاعده و تروریست های حرفه ای را تقویت کند. باز به همین دلیل امریکا به امیر قطر "دستور" داده که کناره گیری کند و پسرش جای او بنشیند. عربستان هم نگران چنین "دستور" هایی است. در هر حال شرایط برای اعمال حقانیت و حاکمیت ایران در خلیح پارس فراهم است. آیا روحانی مردم میدان هست یا نه باید صبر کنیم تا کابینه اش را معرفی کند و ریتم مدیریت او را مشاهده کنیم.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی حکومت اسلامی باید بداند بیش از 14میلیون ایرانی در این انتخابات شرکت نکردند یعنی بیش از مجموعه آرای 3نامزد اصلی اصولگرا و این یک پیروزی بزرگ است.همچنین به نظر من اکثریت کسانی که به آقای روحانی رای دادند منتقد وضع موجود بودند.انتظار می رود آقای روحانی به وظیفه ملی خود عمل کرده و برای آزادی تمام زندانی های سیاسی و عقیدتی قدم بردارد. با سپاس
hossein bodaghi
14 میلیون که رای ندادند دلیل آن نیست که 14 میلیون مخالف هستند. در همه کشورها، بجز در شرایط غیرعادی، حدود 50 تا 60 درصد شرکت می کنند. فقط در کره شمالی است که 99/9% شرکت می کنند و آن 0/1 درصد اعدام می شوند! درست است که روحانی مسئولیت بزرگی نسبت به مردم ایران دارد و در صورتی که در انجام آن کوتاهی کند، مردم این بار نظام را فروخواهند پاشاند. ایشان برخلاف بیشتر روحانیان شخصیت باسواد و فرهیخته ایست و با معیارهای جهانی آشناست و می تواند درک ضروریات را بکند. همچنین امیدوارم دیگر از نام زیبای ایرانی خود (حسن فریدون) شرمسار نباشد و آن را به شناسنامه تعویض شده خود بازگرداند.

درودی دوباره آقای زعیم آیا شما معتقد به این نیستید که همانند دوران خاتمی آب سردی روی مخالفان و دمکراسی خواهان ریخته شده است؟ 2.آیا تفکر اصول گرایی جمهوری اسلامی حدود۱۶ میلیون طرفدار(۳۰ تا ۴۰ درصد پایگاه اجتماعی)دارد!؟ با تشکر
رضا
1- چرا، من این باور را دارم. آقای روحانی همان است که شنیده ام در تیر 1378، تهدید کرده بود دانشجویان عددی نیستند و افراد ما می توانند آنها را "تکه تکه" کند. امیدوارم 180 درجه تغییر کرده باشد. 2- نه. آنها حدود 6 تا 7 میلیون رای دارند، ولی بسیاری از مردم تحت تاثیر تبلیغات انتخاباتی قرار می گیرند. در هر حال، باز شنیده ام که روحانی 57% رای آورده نه 50/7 درصد. این بازی اجازه می دهد که شورای نگهبان در لحظه آخر، اگر صلاح دانست، چند حوزه را باطل اعلام کند و انتخابات را به دور دوم بکشاند. ولی خوشبختانه اکثریت شورای نگبان با این کار مخالف هستند.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم آیا شما شناختی از ژنرال "کیت الکساندر" رییس سازمان امنیت ملی آمریکا دارید؟ شخص مقتدر و باهوشی به نظر می رسد!
سعید
ژنرال 4 ستاره کیٍث الکساندر قدرتمندترین شخصیت امنیت امریکاست. او نه تنها رییس سازمان امنیت امریکا (NSA) که بزرگترین سازمان امنیتی-اطلاعاتی دنیاست، فرمانده امنیت سایبری ایلات متحده و رییس امنیت مرکزی هم هست. ایشان در سال 2005 توسط دانالد رامسفلد به سمت NSA گماشته شد و قانونا به معاون امنیتی وزارت دفاع پاسخگوست. در این مدت الکساندر بزرگترین تاسیسات اطلاعاتی امنیتی جهان را در بیابانهای استان یوتا ساخته که در آن بیش از 30 هزار نفر اطلاعات شخصی درباره همه مردم مطرح جهان گردآوری می کنند. این مرکز با شدیدترین سامانه های امنیتی از فضا و هوا و زمین محافظت می شود و با بمباران و موشک هم نمی شود آسیبی به آن زد. در این مرکز برای صدها میلیون نفر پرونده ساخته شده است. در سال 2012 و اوایل 2013 صدای سناتورها بلاند شد که این مرکز برای شهروندان امریکا هم پرونده سازی کرده و به تلفنهای مردم گوش می دهد که ژنران الکساندر این اتهامات را انکار کرد.

هشت سال دیگر دوری از جمهوری ایرانی...
ن.د
شاید هشت سال نباشد. باید تحولات یک سال اول را زیر نظر داشت.

درودبه جناب مهندس زعیم آقای زعیم همانطور که عرض کردم حکومت با عدم تقلب در انتخابات راهبرد مشروعیت زدایی مخالفان را با شکست مواجه کرد و در واقع آب سردی روی آنها ریخت و در دنیا هم اندکی وجهه اش را بهبود بخشید.بهتر بود اکثریت در خانه ها می ماندند و تحریم‌ می کردند. 2.در مورد پاسخ شما به ن.د باید عرض کنم این رای امثال ایشان نبود که باعث افزایش اختلاف و در نتیجه عدم تقلب شد بلکه حکومت در این دوره به دلیل اینکه تمام معتمدانش کاندیدا بودند نیازی به تقلب ندید! یادمان نرود که اختلاف حدود ۲۲ میلیونی آرای آقایان موسوی و کروبی با آقای احمدی نژاد در سال۸۸ نتوانست از بزرگترین تقلب تاریخ جلوگیری کند. با تشکر
رضا
چهار سال پیش تصور می کردند می توانند کشور را به سویی که برنامه ریخته شده بود ببرند. از من نپرسید چه کسانی یا چه کشورهایی. باندی که آقای دکتر محمود احمدی نزاد را استتار خود کرده بود نتوانست در طی هشت سال اقتصاد و بافت اجتماعی کشور را بکلی نابود کند تا زمینه شورشهای مسلحانه یا حمله بیگانه و در نتیجه فروپاشی یکپارچگی کشور رخ بدهد. در طی این دوران رهبری کشور هم متوجه خطر نسبت به قدرت مرکزی شد و البته کسانی مانند رفسنجانی و خاتمی هم در روشنگری های محرمانه به ایشان کم تاثیر نبودند، درگیری در سوریه که بیش از انتظار طول کشید و اختلاف شدید میان جناح های نظامی و قدرتمند که می توانست به درگیری شدید درون نظام منجر شود. نیز اینکه روحانی بهیچ وجه اصلاح طلب نیست (هرچند اکنون ممکن است گرایش زیادی پیدا کرده باشد) و مورد اعتماد رهبری است و نیز اینکه هیچکدام از نامزدهای دیگر بی خطر نبودند، دلایل عدم تقلب می تواند باشد. ولی باز برخی تلاش کردند رای روحانی را بشکنند تا به دور دوم برود. برای مثال در فهرست نامزدها از هشت نفر نخستینی در برخی حوزه های دوردست نام عارف را حذف نکردند و بسیاری ندانسته به عارف رای دادند که باطله شد. دلیل بالا بودن رای باطله همین می تواند باشد.

آقای زعیم من امروز یک خیانت ملی مرتکب شدم.و از ترس از دست دادن شغلم رفتم و رای دادم.
ن.د
کار بدی نکردید. حق شما بود. با رای دادنتان و افزودن مسافت میان برترین ها و بدتر، امکان تقلب را کاهش دادید. این خدمت به ملت است نه خیانت.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم نظر شما درباره مقاله زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1917321/%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1+%D9%82%D8%B7%D8%B1+%D8%A8%D9%87+%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%88%D8%B1+%D8%A2%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7+%D9%85%D8%AC%D8%A8%D9%88%D8%B1+%D8%A8%D9%87+%DA%A9%D9%86%D8%A7%D8%B1%D9%87+%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C+%D8%A7%D8%B2+%D9%82%D8%AF%D8%B1%D8%AA+%D8%B4%D8%AF.html
سعید
امیر قطر به دستور آمریکا مجبور به کناره گیری از قدرت شد: قطر با وجود اینکه تا پارسال در راستای منافع کشورش خوب عمل می کرد، از زمان درگیری های سوریه که از اخوان المسلمین در آنجا پشتیبانی می کرد، ظاهرا دخالت خود را به پشتیبانی از گروههای تندرو غیر سوری در جنگ سوریه گسترش داده است. این کار برنامه امریکا را برای نشاندن دو سوی جنگ در سوریه پشت میز مذاکره نقش بر آب کرده، زیرا در میان مخالفان، گروه های تندرو و خشن غیر سوری هم نمایندگی دارند و این مسئله را پیچیده کرده است. یک علت نارضایتی و بی تصمیمی امریکا در سوریه همین شیطنت های امیر قطر و نیز پشتیبانی عربستان از القاعده در آنجاست.

درود می گویند ما در سال88 زندان رفتیم،شکنجه شدیم و هزینه دادیم.شما که هزینه ندادید حق ندارید به مردم بگویید رای ندهند. آقای زعیم شما که هم زندان رفتید و هم هزینه دادید به ما بگویید اگر زندان رفتن افتخار است و از نظر موافقان رای دادن، حق اظهارنظر در این مورد را به ما میدهد برویم همین فردا در خیابان از حکومت انتقاد کنیم و فحش بدهیم تا به زندان برویم. با تشکر
رضا
زندان رفتن به هیچ وجه به کسی حقانیت نمی دهد. معنای آن فقط اینست که آن کس برای رژیم ایجاد مزاحمت کرده یا اندیشه هایش مغایر با خواسته رژیم است یا صدای مخالفتش بلندتر بوده. همه می توانند درباره آنچه در کشورشان و بر کشورشان می گذرد اظهار دیدگاه کنند. این مردم هستند که تشخیص نهایی را می دهند. شوربختانه، در جمهوری اسلامی به مخالفت اکثریت مردم با نظام، و به علت دستگیری ها و زندانی کردن های گسترده توسط این نظام که از سایه خود می ترسد، زندانی شدن نشانه شهامت و نوعی افتخار به شمار می آید.

درود اخیرا افرادی که در انتخابات88 رای دادند و اذعان هم به تقلب دارند، میگویند:باید رای بدهیم تا حکومت ناچار به تقلب شود و مشروعیتش از بین برود.استنادشان هم به انتخابات88 است که اگر رای نمی دادیم جنبش سبز بوجود نمی آمد و حوادث پس از آن مشروعیت حکومت را از بین نمي برد. این دوستان به این سوال پاسخ نمیدهند که مگر مشروعیت حکومت از تقلب سال84 و به خصوص تقلب بزرگ88 از بین نرفته که حالا میخواهید آنرا از بین ببرید!؟ و مهمتر اینکه اگر حکومت دست شما را خواند و تقلب نکرد چه!؟(چون بهرحال روحانی،ولایتی،قالیباف،جلیلی،رضایی و حتی عارف از سرسپردگان حکومت هستند و نه میخواهند و نه می توانند تهدیدی برای موجودیت حکومت باشند) آن وقت حکومت میگوید رای دادید،آنرا هم که میخواستید انتخاب کردید پس ما مشروعیت داریم! آقای زعیم نظر شما درباره این دیدگاه چیست؟ با تشکر
رضا
هیچ دیدگاهی سد در سد درست یا سد در سد نادرست نیست. می پندارم که این دیدگاه به نسل جوانتر می خورد که به امید هشت سال بعد و هشت سال بعدتر و هشت سال بعد از آن هستند. ولی بدبختی ملت ایران، نابودی بنیادی میهن ما و یکپارچکی کشور و تمامیت ارضی ما منتظر این هشت سال بعدترها نمی نشیند.

درود به استاد گرامی جناب استاد در آمریکا هم به گفته دکتر باوند"وزرای خارجه و دفاع نقش مشاوران رییس جمهور را دارند" با سپاس
سعید
درست است، ولی در جهان واقعیات روایط میان رییس جمهوری و وزیر خارجه بستگی زیادی به شخصیت هر کدام دارد. کسانی مانند کیسینجر، دالس یا برپینسکی تنها مشاور نبودند و بسیار تاثیرگذار بودند.

درود به استاد گرامی جناب استاد آیا نقش لاوروف در سیاست روسیه همانند نقش وزرای خارجه آمریکا مانند کلینتون و کری است؟(از نظر مقایسه میان یک حکومت اقتدارگرا با یک حکومت دمکراتیک) با سپاس
سعید
لاوروف مرد هوشمند و توانایی است و از سیاست جهانی هم درک خوبی دارد، ولی آقای پوتین سیاست خارجی را تعیین می کند. می پندارم که لاوروف فقط نقش مشاور را دارد.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی استاد من هم با نظرتان موافقم که اگر این نامزدها واقعا می دانستند که وظیفه شان در قبال وطن چیست الان نامزد نمی بودند. با سپاس
hossein bodaghi
***

جناب استاد نظر شما درباره آقای سرگی لاوروف وزیر خارجه روسیه چیست؟ با سپاس
سعید
سرگی لاوروف یک دیپلمات حرفه ایست و از زمان یلتسین در وزارت خارجه کار می کرده. ده سال هم (تا 2004) سفیر روسیه در سازمان ملل بود تا پوتین او را به امور خارجی و مدودوف به وزارت خارجه گماشت. بر خلاف تصور، لاوروف در شکل دهی سیاست خارجی روسیه نقش چندانی ندارد. سیاست خارجی را رییس جمهور (یا بهتر بگویم پوتین) تعیین می کند. لاوروف که از پدر ارمنی (ساکن گرجستان) و از مادر روس است، مردی بسیار قاطع ولی قابل اعتماد است. مذاکره کننده زبردستی هم هست و هر کسی خریفش نمی شود. کسی که در تنهایی گیتار می زند، نمی تواند آدمی موذی باشد.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم نظر شما درباره مقاله زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1917144/%D8%B1%D8%A7%D8%B2+%D8%B1%D8%B3%DB%8C%D8%AF%D9%86+%D9%85%D8%B1%D8%B3%DB%8C+%D8%A8%D9%87+%DA%A9%D8%A7%D8%AE+%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA+%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1%DB%8C+.html
سعید
پشت پرده تحولات قاهره چیست؟ راز رسیدن مرسی به کاخ ریاست جمهوری. (نوشته علی جنتی). من آن مدارک محرمانه "افشا شده" را که نویسنده به آنها اشاره می کند نخوانده ام، بنابراین، نمی توانم دیدگاهی نسبت به این تصورات ابراز نمایم. من دیدگاه خود را درباره انتخابات مصر و آقای مرسی در دو نوشتار ابراز کرده ام و هنوز دلیلی برای تغییر در آنها نمی بینم. آنچه مسلم است اینست که قطر برای روی کار آوردن اخوان المسلمین در کشورهای عرب زبان سرمایه گذاری هنگفتی کرده و می کند. هم اکنون هم تلاش دارد آنها را در سوریه سر کار بیاورد. عربستان گرایش شدید به حکومت های سلفی در این کشورها دارد.

درود به استاد گرامی جناب استاد بنابراین تهماسب در ضعف و حقارت در نقطه مقابل شاه عباس قرار میگیرد! با سپاس
سعید
تاریخ اینجور نشان می دهد.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی یکی از آقایان کاندیدا در رسانه حکومتی از طیب رضایی به عنوان یکی از قهرمانان ملی به نوعی یاد کرد! برای من جای تعجب داشت که خائنینی که به وطن خود خیانت کردند و در کودتایی استعماری علیه دولت ملی و دموکرات دکتر مصدق شرکت کردند اینگونه از آنان تجلیل می شود. با سپاس
hossein bodaghi
آقای بداغی گرامی، لطفن درباره کیفیت سخنان نامزدان از من نپرسید. اگر اینها می دانستند چه باید بگویند و چه باید بکنند و وطنشان کجاست و و ظیفه شان چیست، که نامزد نبودند.

درود به استاد گرامی جناب استاد چرا در دوران سلطان سلیمان، عثمانی ها قدرت برتر بودند و در دوران شاه عباس، ایران قدرت برتر؟ با سپاس
سعید
در زمان سلطان سلیمان قدرت ایران هنوز برتر بود، ولی شاه تهماسب پادشاه ترسویی بود که نمی خواست با عثمانیان رویارویی کند. شهرت کشورگشایی سلیمان او را ترسانده بود. بهمین دلیل وقتی سلیمان به آذربایجان حمله کرد، تهماسب به دفاع نپرداخت، در صورتیکه همین که اعلان جنگ می داد، سلیمان عقب نشینی می کرد. تهماسب همچینین با کارل پنجم اسپانیا روابط خوبی داشت و کارل دشمن شماره یک عثمانی به شمار می رفت و سلیمان از او وحشت داشت. اگر تهماسب با کارل یک پیمان نظامی می بست، سلیمان از ترس شبها کابوس می دید و چه بسا که بساط عثمانی توسط ایران و اسپانیا برچیده می شد. ترس سلیمان از چنین معاهده ای باعث شد داوطلبانه از آذربایجان خارج شود تا بتواند بدون تحریک دشمنی ایران در برابر کارل آماده باشد. تهماسب آنقدر حقیر و بی شخصیت بود که وقتی پسر سلیمان به او پناه برد، او را کشت و تحویل عثمانی داد تا خشم سلیمان را بر نیانگیزد. قدرت ایران در آن زمان چنان بود که به آسانی می توانست تا ارز روم پیش برود و آنجا را به ایران بازگرداند.

با درود به آقای زعیم از ناآرامی در ترکیه خوشحالم..آنها که برای آذربایجان ما توطئه میکنند باید می دانستند که خود در خانه شیشه ای زندگی میکنند و نباید به بیرون سنگ بیندازند. به زودی در باکو هم شاهد آغاز تظاهرات خواهیم بود تا الهام علیف فاسد بداند که کشورش در واقع گوشه ای از خاک ایران است و اگر میخواهد ارثیه را داشته باشد بهتر است دیگر توطئه نکند. با سپاس
Arash
آری، تظاهرات ترکیه را می توان دو جور تعبیر کرد. ولی امیدوارم سازمان امنیتی کشور ما به جای سر به سر گذاشتن ایرانیان ملی گرا و آزاد گذاشتن پان ها، دستی در این کار داشته باشد. شاید یادشان آمده باشد ایرانی هستند. علی اف هم همانگونه که انتظار داشتیم باید منتظر تحولات خیابانی باشد.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم،خانم سوزان رایس هم بعنوان مشاور امنیت ملی جدید رییس جمهوری آمریکا منصوب شد. با سپاس
سعید
آری. ایشان زن باهوشی است و تعارف هم با کسی ندارد. شاید به سیاست خارجی امریکا کمی فلفل زده شود.

درود به استاد گرامی جناب استاد در جایی خوانده بودم که اعضای شورای امنیت ملی آمریکا ۵ نفر هستند: معاون رییس جمهور،مشاور امنیت ملی،وزیر خارجه،وزیر دفاع،وزیر خزانه داری. ریاست شورا هم می تواند با مشاور امنیت ملی باشد.مانند کیسینجر در دولت دوم نیکسون-فورد. 2.وزیر خارجه و دفاع و مشاور امنیت ملی هم باید بتوانند برنامه ارائه دهند.اگر فقط مجری باشند که می شود دیکتاتوری! با سپاس
سعید
1- تا آنجا که من می دانم فقط آن 4 نفر به عنوان عضو دائمی در قانون ذکر شده اند. اگر قانون عوض شده نمی دانم. وزیر خزانه داری از مشاورانی است که دعوت می شود، برای مثال، در مورد تحریم های اقتصادی. ریاست شورا با رییس جمهور است و او می تواند کسی را معاون خود کند. ولی بدون حضور رییس جمهور نمی توانند تصمیم گیری کنند. فقط می توانند پیشنهاد کنند. 2- در چند سال اخیر که رویارویی با ایران و کره شمالی در دستور کار بوده، به دعوت رییس جمهور وزیر خزانه داری و رییس ستاد مشترک ارتش و رییس امنیت ملی و سازمان سیا پای دائمی این شورا شده اند. وزیر دفاع و مشاور امنیت ملی البته که پیشنهاد می کنند و برنامه می دهند، ولی تا شورا تصویب نکند و/یا رییس جمهور دستور ندهد، حق اجرا ندارند.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم در آمریکا نقش مشاور امنیت ملی رییس جمهوری در مقایسه با وزیر خارجه و دفاع در چه حدی است؟ از این جهت می پرسم که مشاورانی چون کیسینجر،برژینسکی و رایس در مقایسه با وزیرانی چون ویلیام راجرز،سایروس ونس و کالین پاول نقش و نفوذ بیشتری در سیاستگذاری راهبردی داشتند. عکس این مساله را هم می بینیم! یعنی وزیرانی مانند رابرت مک نامارا،ویلیام کوهن، مادلین البرایت، دانالد رامسفلد،هیلاری کلینتون در مقایسه با مشاورانی مانند ژنرال آنتونی لیک،ساموئل برگر،استیون هدلی و ژنرال جیمز جونز. با سپاس
سعید
شورای امنیت ملی امریکا طبق قانون مشاور رسمی رییس جمهور در امور امنیت خارجی و داخلی و سیاست خارجی است. رییس این شورا رییس جمهور است و سه عضو دائم دارد که نایب رییس جمهوری، وزیر دفاع و وزیر خارجه هستند که باید حضور داشته باشند. مشاور نظامی رییس ستاد مشترک ارتش، مشاوران اطلاعاتی رییس اطلاعات ملی و رییس سی آی ای هستند، مشاوران معمول هم مدیر کاخ سفید، و معاونان امنیتی هستند و شاید در برخی نشست ها بسته به موضوع تا بیست نفر هم برسند، مانند دادستان کشور، رییس اداره مبارزه با مواد مخدر و غیره. ولی اصل همان چهار نفر اول هستند و معمولن رییس ستاد ارتش و رییس سی آی ای. برای مثال امروز هم ممکن است مشاورانی مانند کیسینجر یا برژینسکی یا آلبرایت (نه هر سه باهم) و غیره هم که بازنشسته هستند بسته به موضوع مورد بحث دعوت شوند. نقش شخصیت ها و نفوذ آنها بسته به شخصیت، پیشینه درست بودن ایده ها و محبویت آنها در میان مشاوران یا حتا در میان کشورهای خارجی مورد بحث باشد. یک مشاور ممکن است در مورد خاور میانه صاحب نفوذ باشد، دیگری درباره چین یا روسیه. این نیست که یک نفر در همه موضوع های مورد بحث صاحب نفوذ باشد. وزیر خارجه مجری تصمیم هایی است که رییس جمهور بر پایه مشاوره با شورای امنیت ملی می گیرد.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی استاد نظرتان راجع به تحولات ترکیه چیست؟ به نظر من اکثریت جوانان ترکیه به این نتیجه رسیدند که آقای اردوغان قصد دارد سکولاریسم و آزادی های فردی در ترکیه را تضعیف کند و کشور را اسلامی کند و نوعی حکومت توتالیتر برای خود دست و پا کند.سرکوب معترضان در شهرهای مختلف ترکیه نشان داد که دم زدن آز دموکراسی و حقوق بشر توسط ایشان و حزب عدالت و توسعه تا چه اندازه ریاکاری بوده است. با سپاس
hossein bodaghi
اعتراضات جوانان ترکیه بسیار منطقی است. آنها ترسشان از حرکت تدریجی دولت به سوی محدودیت های شدید اعمال قانونهای شریعت است. البته در حکوکت آقای اردغان هم ریاکاری و تزویر هست. همه حکومت هایی که مذهب را وسیله حکومت کردن بکار می برند نمی توانند ریاکار و دروغگو نباشند. ولی من در پشت صحنه چیز دیگری می بینم. آشوب های ترکیه می تواند به جایی ختم شود که در کشورهای عربی ختم شد. این موج آشوب های خیابانی اگر کم کم مسلحانه شود، دنباله همان طرح خاورمیانه بزرگ و مرزبندی های جدید است. در عراق هم بصورت جنگ شیعه و سنی آغاز شده و بزودی می تواند به کشور ما هم سرایت کند و مردم ما مستعد اینگونه تحریک و انگیزش هستند، بویژه که از سوی عوامل و ماموران پنهان در حکومت فراهم سازی می شود.

استاد بزرگوار یک سوال داشتم از شما باتوجه به اینکه شما در زمینه اقتصادی فعالیت زیادی داشته ا ید برخی از شر کتها یا افراد به عناوین مختلف سرمایه مردم را گرفته وعده های مختلف از قبیل سود بالا وسهام کارخانجات به افراد بابت سرمایه شان میدهندوبعد از مدتی باصطلاح جیم میشوند به نظر شماجزای این افراد چگونه باید تعیین گردد مالباخته ازشیراز
م طا
دوست گرامی، این افراد یا شرکتهایی که به آنها اشاره می کنید بر دو نوع بوده اند. در دوران آقای رفسنجانی و تا حدودی خاتمی، برخی شرکتهای اجرایی که قراردادهای دولتی داشتند با عدم پرداخت به هنگام یا به علت درخواست رشوه و یا به علت اینکه مجری از دولت انتقاد کرده بود و کار را از بطور غیرقانونی می گرفتند، زیر فشار قرار بودند. در اینگونه مواقع دو گزینه بیشتر جلوی پایشان نبود: یا کار را تعطیل کنند و کارگران را مرخص کنند، یا از منابع دیگر پول تهیه کنند تا دولت طلب آنها را پرداخت کند. بانکها هم بسیار دشوار وام می دادند مگر اینکه روابط ویژه می داشتید. همزمان با این شرایط، سرو کله افراد سودجو و نادرست هم پیدا شد که اقدام به گردآوری سرمایه از مردم برای پروژه های ناپخته و یا معدودی هم به قول شما "جیم شدن" وارد گود شدند و نرخ بهره آزاد را بالا بردند. صندوق های "قرض الحسنه" هم از زمین روییدند و برخی بهره 48% تا 72% می گرفتند! بازار بسیار درهم و آشفته شده بود. من در همان زمان مقاله ای در روزنامه اقتصادی "میهن" نوشتم و ضمن شرح این بازار ناسالم، سیاست حاکم بر پروژه های اجرایی و پرداخت های تاخیری دولت و، در نتیجه، رواج نزولخواری "خارج از قاعده" را انتقاد کردم. اگر یادتان باشد، روزی یک پروژه آغاز می شد، رییس جمهور آن را افتتاح می کرد و بزودی می خوابید یا عوامل نهادی آنها را به زور از مجری می گرفتند. همچنین، بسیاری از مردم سرمایه شان را به شرکتهای نابخرد و گاه نادرست که قصد کار بازگانی یا تولید با پول نزولخواران را داشتند، از دست دادند. روزی نبود که انبوه مردم طلبکار پشت در این شرکتها جمع نشوند. از سوی دیگر، بسیاری از شرکتهای اجرایی هم که ناخواسته گرفتار این نزولخواری شده بودند مجبور شدند همه سرمایه شان را بفروشند تا پول نزولخواران را بدهند. یکی از عوامل رکود اقتصادی و تورم، کند شدن "سازندگی" به علت سیاست های غلط دولت بود که بیش از توان مالی خود پروژه را می انداخت و تعهد می کرد. در هر حال، سالهای بدی برای اقتصاد ایران بود؛ که هم بسیاری از مردم بیگناه ماباخته شدند، و هم برخی نزولخواران با استفاده از چکهای برگشتی شرکتها، بجای همکاری در بازسازی و رونق مجدد آنها، بسیاری از شرکتها و اشخاص را با اقدامات کیفری به خاک سیاه نشاندند. شما اگر به روزنامه های آن زمان مراجعه کنید تصویر اقتصادی آن زمان را برایتان روشن می کنند.

جناب استاد نظر شما درباره بخش مربوط به"چند زبان رسمی" در مطلب زیر(برگرفته از تارنمای آقای نوری زاده)چیست؟ با سپاس "دکتر حسین باقرزاده در نشست دو روزه اتحاد برای دمکراسی در استکهلم میگوید: اینکه در یک سرزمین چند زبان رسمی باشد و یک زبان مشترک، هیچ ضرری به وحدت و همبستگی ملی نمی‌زند. بلکه برعکس، به ایران اعتبار و منزلتی والا می‌دهد که فرزندانش قادرند با چند زبان و یک زبان مشترک به فرهنگ خود غنای بیشتری بدهند."
سعید
من نمی خواهم درباره دیدگاههای تحلیلگرانی که در هر حال احترامی در میان بخس هایی از هم میهنان ما دارند اظهار نظری بکنم. تحلیگران برونمرزی ما به علت سکونت طولانی در خارج از کشور، خط های جدایی افکن را به مروز زمان کمرنگتر و کمرنگتر می بینند. مثال هایی که می زنند اغلب تئوریک است و یا در مورد تجربه کشور یا کشورهایی است که ساختار ملی آنها و زیربنای موجودیتشان با ما تفاوت فاحش دارد. برای "چند زبان رسمی" کانادا و هندوستان را مثال می زنند یا برای فدرالیسم امریکا و آلمان را. من ترجیح می دهم، و به دو نفر از تحلیگران گرانمایه در خارج نامه ای نوشته ام که اختلاف روی این بحث های تئوریک را رسانه ای نکنند تا در میان مردم ما که دانش و هنر سخنوری آنان را ندارند جدایی و نفاق نیافتد. این بحث ها باید در مجلس شورای ملی آینده کشور که نمایندگان آن آزاد و بی تبعیض انتخاب شده باشند انجام شود.

جناب استاد حالا که آب ریخته شده و جمهوری اسلامی تا خرخره در سوریه فرو رفته و بازگشت به عقب هم نمیتواند بکند لطفا توضیح دهید که چگونه "می توانستند این منافع راهبردی را جور دیگر تامین و تضمین کنند"؟ با سپاس
سعید
اگر می توانستند خوانش درستی از سیاست رهبردی برخی کشورهای بیگانه نسبت به این منطقه داشته بوده باشند، در همان آغاز رویداد، بشار اسد را وادار به عقب نشینی تاکتیکی می کردند. برای مثال، اجازه انتخابات مجدد را می دادند تا شماری از مخالفان وارد مجلس و جریان سیاسی کشور شوند بی اینکه قدرت اکثریتی داشته باشند، افسار رسانه ها را شل می کردند و بشار اسد اعلام می کرد که در انتخابات ریاست جمهوری آینده شرکت نخواهد کرد. اینجور سیاست ها مانند آب سرد روی مخالفان ریخته می شد، زد و خوردهای خیابانی تبدیل به جنگ نمی شد و پای گروههای افراطی اسلامی به آنجا باز نمی شد و اینهمه مردم بی گناه سوریه برای هیچ کشته و بی خانمان نمی شدند. در ضمن سیاست راهبردی ایران در غرب آسیا هم حفظ می شد، روسیه هم احساس خطر نمی کرد و اینجور آشکارا وارد میدان نمی شد. اینها همه آتشی است که سیاست خط کشی های انگلستان و نومحافظه کاران امریکا بر پا کرده اند. دیگر هر کودک دبستانی هم می توانست با پیگیری روند سیاستها و اقدامات پیش نیاز آنها، به این نتیجه برسد. من بارها در بازجویی های خود به این روند خطرناک اشاره می کردم. در امریکا که قانون شریعت هم ندارند، اگر کسی در بازار آزاد بیش از 3% بیشتر از درصد بهره بانکی پول قرض می داد، او را به جرم رباخواری زندان می کنند؛ در خالیکه در اینجا بسیار نهادها و شخصیت های وابسته به مذهب بهره های نجومی طلب می کنند.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم پیشینه زبان ترکی در مقایسه با پارسی به چند سال می رسد که در حمله سلجوقیان واژه های آن وارد زبان پهلوی شمالی شد؟ پان ترکیستها ادعا می کنند که زبان پارسی کنونی کاملا بیگانه با زبان پهلوی و زبان امپراتوریهای ایران باستان است. 2.با این وضع ما نباید اجازه دهیم که در ایران آینده‌ مدارس به زبان ترکی در مناطق محلی ایجاد شود چون بهترین مکان برای سواستفاده خیانتکاران است. با سپاس
سعید
زبان ترکی از زمانی که قبیله های ترک زبان معول و تاتار و ترکستان بوده اند وجود داشه و به هزاران سال می رسد. ولی در غرب آسیا از زمانی ورود کرد که خلیفه عباسی که دیگر به نگهبانان خود اعتماد نداشت و غلامان و کارکنان ترک خاوری دربار را مسلح کرد و به نگهبانی گماشت. پس از حمله مغول به ایران و حکومت سلجوقیان در شمالغرب ایران و آناتولی که در تمامی این دوران، هرچند حکومت مهاجمان زبان فارسی را رسمی خود کرد و نوسندگان و شعر فارسی را تشویق و ترویج می کردند، سربازانشان ترکی سخن می گفتند. برای مثال در آذربایجان که مردم از این سربازان به علت تجاوزها و خشونت های بیرحمانه شان وحشت داشتند و به فارسی هم نمی توانستند با آنان ارتباط برقرار کنند، آن "جوک" هایی که امروزه به هم میهنان ما در آذربایجان به علت ترکی سخن گفتنشان نسبت داده می شود، در آن زمان توسط همین هم میهنان ما در آذربایجان برای سربازان سلجوقی که فارسی نمی دانستند ساخته شده بود. زبانی که ما اکنون سخن می گوییم "دری" خراسانی از شاخه های زبانهای هندوایرانی است که از زمان سامانیان رسمی شد. پیش از آن زبان پهلوی را داشتیم که پهلوی شمالی در آذربایجان و کردستان سخن گفته می شد و پهلوی جنوبی در جنوب کشور. پهلوی شمالی را اکنون آذری می خوانیم که با واژه های ترکی و مغولی آمیخته شده است. همه گویش های ایرانی: پهلوی، آذری، دری، بلوچی و کردی و غیره همه از یک ریشه هستند. زبانهای ترکی ریشه در خاور زمین دارند و تا به ایران رسیدند نوشتاری نبودند. پان ترکیست هایی که با تحریف تاریخ کوشش در جداسازی هویت ملی خود هستند ریشه در طرح تجزیه ایران دارند که مغز متفکر آن اینتلیحنت سرویس و نومحافظه کاران امریکا و مجری آن سازمان میت و ارتش ترکیه و جناب اقای الهام علیف باکو که خشن ترین و فاسدترین حاکم جهان شناخته شده، هستند نام باکو را هم تحریف می کنند و ریشه ترکی به آن می دهند، در صورتیکه باکو همان باگو است که به پهلوی یعنی "خدا" از واژه بغ. شهر باکو جایگاه خدایان، زیرا بزرگترین نیایشگاه آیین مهر در آنجا ساخته شده بوده است. در روسی هم باگو به معنای خداست که از پهلوی گرفته اند. 2- دشواری ما در روابط خارجی ماست نه معدودی هم میهنان فریب خورده. تدریس زبان های محلی تهدیدی برای یکپارچگی کشور نیست، به شرط اینکه زبان رسمی به عنوان زبان اول تدریس شود.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی استاد شما این تحلیل را قبول دارید که ایران به نیابت از چین و روسیه در سوریه مداخله می کند؟اخیرا یک مقام سوری از کمک میلیاردها دلاری ایران به سوریه برای مقابله با تحریم های بین المللی خبر داد که واقعا جای تاسف دارد. با سپاس
hossein bodaghi
چین دخالتی ندارد. ایران و روسیه هر کدام جداگانه ولی هماهنگ برای منافع راهبردی خودشان دخالت می کنند. ولی خوب، دخالت ایران مانند همیشه احمقانه است. می توانستند این منافع راهبردی را جور دیگر تامین و تضمین کنند. آری، در حالیه دولت پول ندارد حقوق کارمکندان خود را بدهد دهها میلیارد در آنجا هزینه می کنند. آخر سر هم بازی را می بازند.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم، نمیتوانیم بگوییم آنها همیشه از ما نقدینگی بیشتری خواهند داشت. فرض کنیم تولید ناخالص داخلی ما به 2 تریلیون دلار برسد.ضمنا هزینه های آنها هم کم نيست.یارانه های بی حد و حساب آنها در صورت تداوم در درازمدت،پدر آنها را در می آورد. 2.برخی میگویند 40 تا 50 درصد کلمات زبان ترکی از زبان پارسی گرفته شده و برخی دیگر هم عکس آنرا می گویند.بیطرفانه کدام درست می گویند؟ با سپاس
سعید
آنها که عکس آن را می گویند دروغ می گویند. زبان فارسی مادر همه زبانهای اروپایی است. زبان آذری ما همان زبان پهلوی شمالی است که در حمله مغول و حکومت سلجوقیان مقداری واژه های ترکی به آن وارد شد. زبان آناتولی هم عمدتا فارسی، ارمنی یا یونانی بود. زبان ترکی وارادتی نوشتاری نبود. به همین دلیل مغولان و تیموریان زبان فارسی را زبان رسمی حکومتهای خود کردند و آن را ترویج دادند. در عثمانی هم زبان و نوشتار حکومتی فارسی بود. ما گسترش زبان فارسی از چین تا دانوب را مدیون مغولان و ترکان مهاجم هستیم. از زمان مصطفی کمال پاشا که ترکیه را بر خرابه های عثمانی بنا کرد، نخست برای تثبیت زبان خود الفبا برگزید تا بتوانند آن را بنویسند. از زمان حکومت نظامیان (اورن و دار و دسته اش) در ترکیه، دهه 80 خودمان، آنها به فکر بازسازی امپراتوری عثمانی افتادند و نخستین کارشان سرمایه گذاری هنگفت در تحریف تاریخ و دروغ پردازی برای ایجاد هویت ترکی بومی بودند. نخستین پولی که برای فریب هم میهنان آذری ما تخصیص دادند 200 میلیون دلار بود. از جمله حدود 4000 نفر دانشجویان آذربایجان را با بورس کامل و رایگان در ترکیه دانش آموخته کردند و همه را به ایران پس فرستادند. این باز هم در حال تکرار است. اکنون ما عوامل ناپیدایی در سراسر ارگان ها و دانشگاهها داریم که در حال تغییر مسیر فکری جوانان هستند. امروز پان ترکیست ها با نفوذترین عوامل ناپیدا در درون نظام هستند و کارشان را خیلی خوب و موثر انجام می دهند. دو سه سال است که عربستان هم با صرف 480 میایون دلار همین کار را در جنوب می کند.

1.جناب استاد آیا منظور شما از ثروتمندتر بودن آنها از ما شرایط کنونی است(چون ما بالقوه هم ار نظر مادی و هم فرهنگی بسیار ثروتمندتر از مجموع آنها هستیم)؟ 2.چرا زبان ترکیه را وارداتی میدانید؟بهرحال یکی از زبانهای قدیمی از جمله زبان گفتاری همان امپراتوری عثمانی است. با سپاس
سعید
1- آری در شرایط کنونی. ولی شما مفت خوری با درآوردن منابع طبیعی و فروختن آن، خود را ثروتمند نخوانید. اگر به داشتن پول نقد است که کشورهای عرب همیشه از ما نقدینگی بیشتر خواهند داشت، چون با داشتن منابع مشابه یا بیشتر از ما، هزینه های کمتری دارند. 2- درست است اگر تاریخ ترکیه را از زمان عثمانی به شمار آوریم و نژاد و زبان (های) پیش از آن را برای هزاران سال به حساب نیاوریم.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم ما با تمام این خطرها در دوران پیش از انقلاب هم مواجه بودیم. 1.چه اطمینانی وجود دارد که این دشمنان خطرناک خود به سمت سلاح اتمی نروند(حال چه ما این سلاح را داشته یا نداشته باشیم)؟ 2.منظور شما از خویشتنداری چیست؟قطعا مماشات"جمهوری اسلامی گونه"(همانند نظاره کردن اعزام نیروی عربستان به بحرین)نیست. با سپاس
سعید
1- مطمئن باشید که در شرایط عقلانیت ما، که سی سال است نداشته ایم، جامعه بین المللی اجازه چنین کاری را به آنها نخواهد داد. 2- منظورم از خوشتنداری، به زبان عامیانه، اینست که در سیاست خارجی چاک دهانمان را ببندیم و اینقدر حرف مفت و احمقانه نزنیم.

درود به استاد گرامی جناب استاد نظر شما درباره بخش مربوط به"امنیت ایران در منطقه ای که در آن زندگی می کند"در مقاله سرکیس نعوم چیست؟ با سپاس
سعید
ایران در منطقه بسیار خطرناکی واقع شده است. در جنوب جکومتهای عرب ثروتمند با فرهگ ایرانی در ستیزند، زیرا آن را تحقیرکننده فرهنگ خود می دانند. تفاوت مذهبی هم برایشان تحمل ناپذیر است. در شمال ما ترکیه را داریم که جارویی به نام حکومت باکو به دم خود چسبانده و می خواهد زبان وارداتی خود را همه گیر کند و دومین امپراتوری خشن و منفور جهان پس از امپراتوری آشور، یعنی عثمانی، را زنده نماید، نه بخاطر وجود فرهنگی والا یا پیشینه خدمت به دانش و بشریت، بلکه فقط بخاطر پیشینه قدرت، گستردگی و خشونت خام آن. در خاور، ما پاکستان را داریم که لانه تندروترین، عقب افتاده ترین و خشن ترین خوانش از اسلام است. پاکستان روی بشکه ای از باروت خوابیده که اگر منفجر شود ترکش آن تا تهران خواهد آمد. بنابراین، امنیت ما در خویشتن داری، ضمن قدرت نظامی، است. ولی بمب اتمی نتیجه ای وارونه خواهد داشت. زیرا همه رقیبان دشمنگونه ما ثروتمندتر از ما هستند و اگر به یک رقابت در تسلیحات اتمی دست بزنند، با توجه به سرشت تندروی در همه آنها، کار ما زار خواهد شد.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعیم گرامی اخیرا آقای هاشمی صحبت از دستاوردهای ایران قبل از انقلاب کردند جالب است کسانی که از رهبران ایران پس از انقلاب بودند صراحتا اعتراف می کنند به دستاوردهای قبل از انقلاب.از جمله دستاوردهای قبل از انقلاب حقوق زنان بود که متاسفانه پس از انقلاب زایل شد.این که آقای هاشمی دچار تحول فکری شده اند مثبت است اما بهتر است ایشان ابتدا به انتقاد از گذشته خویش بپردازند.زیرا ایشان یکی از کسانی هستند که بیشترین نقش را در مشکلات ایران امروز داشته اند. با سپاس
hossein bodaghi
سخن شما درست و بجاست، ولی بجای اینکه عقده های گذشته خود را از کارهای ایشان خالی کنیم، بگذارید ببینیم این "تحول فکری" می تواند کاری برای ملت و میهن انجام دهد؟

درود به استاد زعیم گرامی اکبر هاشمی رفسنجانی افتخارات ایران چه قبل و چه بعداز انقلاب را قابل انکار ندانست. او با اشاره به سال‌های پیش از انقلاب گفت: من خودم با ماشین همه کشورهای اروپایی را گشتم و رانندگی کردم. از این کشور به آن کشور می‌خواستم بروم فقط پاسپورت را نشان می دادم. حالا به جایی رسیدیم که مردم، امروز می ترسند زن خودشان را با خود به سفر خارجی ببرند چون بی اهانتی می شود. جناب استاد به نظر می رسد آقای رفسنجانی پس از بیش از 3 دهه در نگاه به جایگاه 35 سال قبل ایران اندکی از تعصب فاصله گرفته اند. با سپاس
سعید
آری، ولی کاش همان سالهای دهه 70 که من انتقادهای خود را می کردم، به هوش می آمدند.

درود به استاد گرامی جناب استاد نظر شما درباره بخش مربوط به"امنیت ایران در منطقه ای که در آن زندگی می کند"در مقاله زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1916233/%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7+%D8%B1%D8%A7%D9%87+%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87+%D8%A8%D8%A7+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%A7+%D8%A8%D9%84%D8%AF+%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.html
سعید
سومین بخش از سلسله یادداشت‌های جدید سرکیس نعوم: امریکا راه مذاکره با ایران را بلد نیست. من با دیدگاه سرکیس نعوم موافق هستم. او خوب فکر می کند و آگاهی بسیار دارد. امریکایی ها زود فریب می خورند، زود گرم و زود سرد می شوند. تحریم هایشان سیاست اشتباهی بود که در نهایت به سود سیاست خارجی تفرقه بیانداز و حکومت کن تفاله دوران امپراتوری بریتانیا در منطقه تمام می شود و کار سنتی ام آی 6 را راحت می کند. من در سال 1385 در یک سخنرانی در همدان دیدگاه خود را درباره تحریم ها توضیح دادم: http://www.kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=202

مهندس زعیم یادداشتی فرستادم خصوصی منتشر نکنید
نوید میجانی
چشم. ولی اگر می خواهی یادداشتت خصوصی باشد، به بخش "تماس با من" مراجعه کن.

درود به استاد گرامی جناب استاد نظر شما درباره بخش مربوط به"امنیت ایران در منطقه ای که در آن زندگی می کند"در مقاله زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1916233/%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7+%D8%B1%D8%A7%D9%87+%D9%85%D8%B0%D8%A7%DA%A9%D8%B1%D9%87+%D8%A8%D8%A7+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D8%B1%D8%A7+%D8%A8%D9%84%D8%AF+%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.html
سعید

جناب استاد زعیم نقش امیراسماعیل سامانی را در احیای زبان پارسی و استقلال ایران چگونه می بینید؟ آیا امیراسماعیل شخصی هوشمند بود؟ با سپاس
سعید
اسماعیل سامانی یک از برجسته ترین شاهان ایرانزمین است. رفتار و اخلاق و بزرگ منشی او در جنگ و صلح شباهت زیادی به کورش بزرگ داشت. او با وجود اینکه برای حمله به بغداد و شکست خلیفه نیروی کافی داشت، ترجیح داد وقت و انرژی خود را برای گسترش زبان فارسی صرف کند. او نه تنها هوشمند بود، فرمانده نظامی زبده ای بود، مدیر خوبی بود و مردم او را بسیار دوست داشتند و تا آنجا که من می دانم بسیار مهربان و دادگر بود.

درود به استاد زعیم گرامی جناب استاد در جایی خواندم که ایرانیان پایه گذاران ساخت سلاح گرم بودند که در نبرد ژنرال بهرام چوبین با یکی از حکمرانان نواحی شمالغرب چین که به خراسان بزرگ دست اندازی کرده بود از سلاحهای آتش پرتاب که در آنها نفت خام بکار رفته بود استفاده کردند و یک لشکر 13 هزار نفری ارتش ایران توانست با این سلاح سپاه 100 هزار نفری مهاجم را شکست و قلعه او را تصرف کنند. جناب استاد آیا این درست است؟ با سپاس
سعید
ما از هزاران سال پیش از وجود نفت در کشورمان آگاه بودیم، زیرا در مناطق جنوبی و جنوب باختری و شمال باختری از زمین بیرون میزد و نیاکان ما از آن برای روشنایی و نگه داشت آتش استفاده می کردند. یکی از جنگ افزارهای ما فلاخن بود که همان تیرکمان بچگی های خودمان بود که با ابعاد بزرگتر به نام "فلاخن" یا دستاسنگ توسط سربازان ما بکار برده می شد و کم کم این فلاخن مکانیکی شد و با همان تکنیک سنگهای بزرگ (به اندازه مشت) را به بسوی دشمن پرتاب میکرد. برای مثال در جنگ اردشیر دوم هخامنش با یونانیان (401 پیش از میلاد)، فلاخن های ارتش ایران، چه دستی توسط سربازان و چه مکانیکی آسیب های بسیار به ارتش یونان وارد آورد. ولی یونانیان با کاربرد سنگهای کوچکتر تخم مرغی مهارن بیشتری از ما پیدا کردند و از آنها به عنوان گلوله و در مسافت بیشتری استفاده می کردند. در جنگ با رومیان، برخی کاوشگران باور دارند که ما در سوریه کنونی برای نخستین بار در تاریخ از سلاح شیمیایی استفاده کرده ایم، یعنی با آمیختن سولفور و قیر دود آن را توی سنگر سربازان دمانده و در یک مورد بیست نفرشان (که کشف شده اند) را فوری و یکجا کشته ایم. ولی در مورد جنگ بهرام چوبین با خاقان چین (600 میلادی) بهرام در باکو (باگو) به فوران نفت از زمین برخورد و چون در ایران این ماده شناخته شده بود و در آتشکده های از آن بهره برداری می کردند (یکی از بزرگترین آتشکده های ایران در باگو بود) او اندیشید که از آن سرنیزه های آغشته و شعله ور بسازد. وقتی با سپاه انبوه چین برخورد کرد، از گردان اتش افکن خود خواست که مستقیم به سوی گردان خاقان تیراندازی کنند و نیز بکوشند چشمهای فیلهای خاقان را هدف قرار دهند. تاکتیک بهرام کاری شد و نظم سپاه خاقان فروپاشید و سربازان از مهلکه گریختند. خاقان هم گریخت ولی کشته شد. جنگ یک روز بیشتر به درازا نکشید و یکی از پیروزی های شگفت انگیز تاریخ بشریت رقم خورد.

درود به استاد گرامی جناب استاد منظور من هم دقیقا همین بود که فرمودید: یک ارتش قدرتمند ایران که بدون رقیب باشد(چون هیچ هم پیمانی ای ابدی نيست و شاید به رقابت تبدیل شود)و هم پیمان دیگر کشورهای منطقه،همانند ارتش آمریکا و ارتشهای اروپایی. با سپاس
سعید
اکنون باید بند تنبان خود را سخت بچسبیم. این پرسشها را بگذارید پس از اینکه سرنوشت ایران که اکنون بسوی جنگ داخلی و تکه تکه شدن می رود، بکنید. باید بردبار باشیم و ببینیم عقلانیت حاکم بر این انتخابات می شود یا عده ای هنوز گرفتار نادانی های خود کشور را به خیابانها و بیابانهای خون آلود می کشند.

درود به استاد گرامی برگی از تاریخ درمورد کشوری که نمک خورد اما نمکدان نشکست و در جنگ هم از عراق دفاع نکرد : سلطان قابوس پادشاه عمان در جلسه کابینه در سال 1974 در پاسخ به یکی از وزرای ناصریست کابینه : هم اکنون که خون جوانان ایران برای حفظ استقلال و امنیت عمان ریخته میشود کسی حق بی احترامی به ایران ندارد.خلیج فارس هم خلیج فارس است نه مجعول معروف بین سایر اعراب.
سعید
عمان که پیشتر زیر سلطه سومری ها بود، از زمان کورش جزوی از شاهنشاهی ایران شد که تا پایان ساسانیان ادامه داشت. بیشتر ساکنان عمان ایرانی بودند. نام عمان در آن زمان "مگان" و جزوی از استان مکران بود که در آن زمان استان مگان خوانده می شد. در زمان داریوش سوم، موج بزرگی از مهاجرت عربان به رهبری بنی ازد به عمان صورت گرفت و آنها با ایرانیان جنگیدند و کشتار عمده ای از ایرانیان روی داد. پس از اسلام هم همه کناره جنوبی خلیج پارس از دست ما رفت، ولی در عمان اقلیت بسیار بزرگی از ایرانیان، بویژه بلوچان ایران باقی ماند که هنوز هم وجود دارند. هم اکنون بیشتر پست های مهم لشگری و کشوری را بلوچان اشغال کرده اند. پس از جنگ دوم، رابطه ایران و عمان بسیار نزدیک شد و عمان در کنار ایران قرار گرفت. در شورش ظفار یمن که به عمان هم سرایت کرده بود، این ایران بود که هم یمن و هم عمان را نجات داد. از آن زمان عمان که خود را از عربستان و شیخ نشینان عرب از دید تاریخی و فرهنگی برتر می شناسد، ( 12 هزار سال تاریخ)، به ایران گرایش بسیار داشته و دوست ایران باقی مانده است.

انتخابات نه من دیگر به اکبر میدهم رأی نه بر کاندید رهبر میدهم رأی وگر شرکت کنم در انتخابات به شخص خود، به این خر .... میدهم رأی!
 حمید
***

جناب استاد مثال دیگر می تواند چهار کشور هم پیمان که چهار ارتش با قدرت متفاوت دارند باشد: ارتش آمریکا،ارتش بریتانیا،ارتش فرانسه،ارتش آلمان آمریکا هرگز نمی پذیرد ارتشهای اروپایی قدرت هم سطح ارتش آمریکا داشته باشند ولی هم پیمان هستند. با سپاس
سعید
وقتی امریکای قدرتمند را در کنارشان دارند، مگر عقلشان کم است که از بودجه کشور مایه بگذارند و جوانانشان را به کشتن بدهند. امریکا این کار را برایشان می کند.

درود به استاد گرامی جناب استاد آیا منظور شما این است که ارتش عراق در حدی قدرت داشت که امنیت داخلی عراق را حفظ کند؟(همانند ارتش مکزیک که تا حدی از نفوذ باندهای خرابکار و کارتلهای مواد مخدر به درون آمریکا جلوگیری می کند اما در حدی نيست که بخواهد با ارتش آمریکا رقابت کند) چون هیچ هم پیمانی ای ابدی نيست و شاید به رقابت تبدیل شود.از طرفی بسیار بهتر است که ارتش ما قدرت مطلق باشد نه به همراه یک رقیب. با سپاس
سعید
آری. من باور دارم اگر ارتش عراق منحل نمی شد، می توانست از حفظ امنیت عراق برآید و با ما هم بیشتر گرایش همزیستی و حتا همکاری می داشت. این بزرگترین اشتباه امریکا در عراق بود، که اشتباه کردن همیشه در کارنامه شان نوشته.

جناب استاد بنابراین شما با این مساله که در حال حاضر آلمان(به رغم نداشتن حق وتو در شورای امنیت مانند فرانسه و بریتانیا و قدرت نظامی ضعیفتر از آنها)پرنفوذترین کشور اروپاست موافقید؟ با سپاس
سعید
آری. اروپا بدون موافقت آلمان نمی تواند به هیچ تصمیم راهبردی دست پیدا کند. انگلستان هم بهمین دلیل خود را کم کم از اتحادیه اروپا دور می کند، چون غرور امپراتورانه آن که ما را هم از ترور نادرشاه بدست آنها تا کنون بیچاره کرده، اکنون هم در تکروی ها و دخالتهای آن در این منطقه تاثیرگذار است.

درود به استاد گرامی جناب استاد منظور من این بود که انحلال ارتش عراق بیشتر به نفع ما بود تا به ضرر ما.البته من با اینکه ارتش عراق در حدی قدرت داشته باشد که بتواند امنیت داخلی عراق را حفظ کند تا امنیت ملی ما هم به خطر نیفتد موافقم ولی نه در حد یک ارتش تهدیدکننده! وضعیتی همانند ارتش آمریکا و ارتش مکزیک با سپاس
سعید
نه. انحلال ارتش عراق به سود ما نبود. پس از صدام حسین، عراق بازگشت به او نمی کرد. بنابراین ارتش عراق هم از نفوذ القاعده و امثال آن به عراق و در نتیجه به همسایگی ما جلوگیری می کرد و هم اینکه می توانست همراه با سوریه هم پیمان راهبردی ما شود. ولی با انحلال ارتش، عراق عملن سه تکه شده و دیگر آن فرماندهی یگانه را برای همبستگی با ما ندارد. بهیمن دلیل من دو سه سال پیش نوشتم که عراق آبستن جنگ داخلی و جدایی است.

درود به استاد زعیم گرامی هنری کیسینجر در کتاب معروف"دیپلماسی"، آلمان را با وجود شکست در دو جنگ جهانی و از دست دادن حدود یک سوم خاکش همچنان پرنفوذترین قدرت اروپا از زمان بیسمارک می داند. جناب استاد زعیم با توجه به اینکه قدرت نظامی آلمان که یکی از مولفه های اصلی قدرت ملی هر کشوری است ضعیفتر از بریتانیا و فرانسه است و اقتصاد آن قویتر،آیا شما با دیدگاه کیسینجر موافقید؟ با سپاس
سعید
آری، چون بیسمارک یک شخصیت استثنایی بود و کشورهای اروپایی هم از او حساب می بردند و هم احترام داشتند. درست است که ارتش و اقتصاد دو بردار موثر در تعیین نفوذ یک کشور در صحنه بین المللی هستند، ولی شخصیت کسی که کشور را اداره می کند، بهمان اندازه مهم است. هندوستان گاندی نه قدرت نظامی داشت و نه قدرت اقتصادی، مصدق نه قدرت نظامی داشت و نه قدرت اقتصادی، همینطور ماندلا. به وضع ما نگاه کنید یک رییس جمهور بی شخصیت، یک کشور قدرتمند را به خاک می افکند و لگدمال جامعه جهانی می کند.

درود به استاد گرامی انسان در شگفتی می شود که چگونه کسی می تواند خود را وطن دوست بداند!؟ آقای دکتر نوری زاده در یکی دیگر از سخنانشان از عملکرد"پل برمر" در انحلال ارتش عراق در سال 2003 انتقاد کردند و آنرا یکی از عوامل نا امنی عراق در 10 سال گذشته خواندند.گویا آقای نوری زاده فراموش کرده اند که همین ارتش 8 سال علیه ما جنایت کرد و انحلال آن در راستای منافع امنیتی ما بود.
سعید
اینکه ارتش عراق 8 سال علیه ما جنگید با قدرتمند ماندن آن برای حفظ امنیت داخلی عراق از زمین تا آسمان تفاوت معنا دارد. خود امریکاییان هم باور دارند که پال برمر کار بسیار ابلهانه ای کرد. یک ارتش متعلق به یک شخص نیست. ولی هرگاه رییس دولت دستور بدهد بجنگد باید بجنگذ. این وظیفه یک ارتش است. شما خیال می کنید ارتش ناپلئون، ارتش هیتلر و دیگران مایل بودند به آن جتگهای خانمانسوز بروند؟ اگر ارتش ما تخریب نمی شد، اگر نیروی هوایی ما با اعدام 60 نفر از زبده ترین و میهن پرست ترین خلبانان ما ناتوان نمی شد. حمله عراق در عرص چند هفته دفع می شد، یا شاید هرگز حمله نمی کرد. ولی همانگونه که سفیر انگستان در ایران در آن زمان در خاطراتش گفته، سیاست انگلستان این بود که دو طرف قدرتمند یکدیگر را آنقدر بکوبند تا توانشان به حداقل برسد. جنگ ما بهمین دلیل بی دلیل کش داده شد.

الان ناجی ما شده هاشمی رفسنجانی! جالب تر اینکه برخی دوستان هم از وی بت ساختند! شاید بخاطر امید بهبود اوضاع اقتصادی مملکت باشذ لی اقتصاد به تنهایی کافی نیست تا اوضاع سیاسی درست نشود اقتصاد هم درست نمیشود(در خوش بینانه ترین وضع برگردد به زمان خاتمی که آن هم چندان تعریفی ندارد چون در کلیت باب توسعه همه جلنبه باز نمیشود.
منصور
سخن شما درست است، ولی اگر هاشمی که مزه دیکتاتوری دیگران را چشیده، بخواهد کارهای گذشته خود را جبران کند، شاید روزنه ای باز شود که ما بتوانیم از درز آن وارد شویم و کشور را نجات دهیم.

مهندس زعیم با درود وعرض ادب چند ماه پیش از روش تارنما شما ، پرسش وپاسخی میان من وشما برپا شد. که برایم بسیار آموزنده بود (تابدانم با راه و منش زنده یادان مصدق ، وفاطمی زاویه 180 درجه دارید) تاریخ را خواندم ، دیدم نه خود مصدق هم تنها بوده است ، جز 4-5 تن ، که نامشان به نیکی در تاریخ ماند. و دانستم کسانی که در جبهه ملی هستند ، لزوما جانشینان شایسته ای برای راه وروش این بزرگان نیستند فهمیدم عذرتون پذیرفتنی است . وبه دوستان جوان تر همیشه پیشنهاد میکنم ، فریب جایگاه را نخورید وتاریخ را ناگزیر بخوانید از این آموزه که به من آموختید ، پاکدلانه سپاسگزارم مهندس زعیم شما برخی پرسش وپاسخ های مابین را برداشته اید ، ولی برخی گذاشتید و گزینش کرده اید که از اخلاق بدور است مهرورزیدن کنید یا درست بگذارید ، یا همه را بردارید . به ویژه آن پاسخی که فرمدید( قرقر میکنی) میخواهم از آن عکس گیرم وبه یاد گار نزد خود داشته باشم ، اگرفرصت دیدار فراهم شد دستینه هم بزنید که بسیار خوشحالم کردید نوید میجانی
نوید میجانی
آقای میجانی گرامی، همه می دانند که من به همه پرسندگان احترام می گذارم و به همه پرسش ها پاسخ می دهم و هیچ پرسشی را حذف نمی کنم. من حتا در خیال خود هم با بزرگان جبهه ملی که شما نام بردید احساس رقابت نمی کنم. من به جوانان بیشتر از کهنسالان در جبهه ملی ارج می نهم و بهمین دلیل مورد دشمنی برخی کهنسالان قرار رگفته ام. من به هیچ کس توهین نمی کنم، حتا به کسانی که به من توهین کرده اند، تهمت های زشت و دروغ زده اند، حسادت کرده اند، شایعه پراکنی کرده اند و بطور کلی دشمنی زشت کرده اند. من به همه آنان احترام گذاشته ام، از برگ گل نازک به آنان و درباره آنان نگفته ام و هرگاه نیاز داشتند در کنارشان بوده ام، و هنگامی که همه ترکشان کرده بودند من به یاریشان رفته ام. این من هستم. امیدوارم شما را هم نیازرده باشم، اینک اگر پرسشی دارید بکنید، چون در این نوشته من پرسشی ندیدم، فقط ابراز دلخوری (شاید بجا ولی بی ذکر دلیل) از من است.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم نظر شما درباره مطلب زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1915969/%D8%B1%D9%82%D8%A7%D8%A8%D8%AA+%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF+%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86+%D9%88+%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+%D8%AF%D8%B1+%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B1%D8%AA+%D8%A8%D9%86%D8%B2%DB%8C%D9%86.html
سعید
رقابت جدید ایران و عربستان در تجارت بنزین: این آمار که برای ایران ارائه شده، نمی دانم تا چه حد قابل اعتماد است. این "افزایش ها" می پندارم که ظرفیت های "پروژه" های پالایشگاهی باشد. بخشی از آن در آغاز تحریم ها شامل تبدیل صنایع پتروشیمی به تولید بنزین بود که یکی از مخرب ترین طرح های زمان آقای دکتر محمود احمدی نژاد بود. در صورتیکه با جلوگیری از قاچاق رسمی بنزین در ابعاد 18 میلیون لیتر می توانستند کشور را بی نیاز کنند. برای قاچاق بنزین، حتا یک خط لوله به یکی از بندرهای جنبو خاوری از میان کوه ها ساختند که تانکرها بنزین را از چند کیلومتر داخل آن می ریختند. پروژه های جدید نمی توانند بدون ورود تکنولوژی پالایشگاهی تمام شوند و هیچ کشوری هم مگر دو سه مورد پالایشگاه دست دوم، اجازه فروش آن را نداشته است. بنابراین، تا یک دولت راستگو یا دستکم "کمتر دروغگو" سر کار نیاید ما نمی توانیم این سنجش را بکنیم. عربستان البته هم پول دارد و همه بازارهای جهان برویش باز است و پیش می رود.

درود به استاد گرامی جناب استاد زعیم نظر شما درباره مقاله زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1915927/%D8%A7%D8%AE%D8%B1%D8%A7%D8%AC+%D9%82%D8%B7%D8%B1+%D8%A7%D8%B2+%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87+%D8%B3%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%87+%D8%A8%D9%87+%D9%86%D9%81%D8%B9+%D8%B9%D8%B1%D8%A8%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86+.html
سعید
شکست سختی که به دوحه و اخوان المسلمین تحمیل شد. اخراج قطر از پرونده سوریه به نفع عربستان: قطر مست پیروزی های نخستین در سوریه، با سرمایه گذاری روی اخوان المسلین که تصور می کرد در سوریه هم مانند مصر می توانند به قدرت برسند، یک اشتباه تاکتیکی کرد. طرح قطر بیشتر نزدیک به انگلستان بود تا امریکا. عربستان که خود پشتیبان گروههایی مانند القاعده است، از این فرصت استفاده کرد، خود را به سیاست امریکا نزدیک کرد و خود را مبرا از ورود ستیزجویان اسلام افراطی نشان داد و اعتماد تاکتیکی امریکا را خرید. قطر که پیشرفت در سیاست خارجی داشت، همانند ترکیه در دخالتهای اولیه در سوریه، خیلی زود هیجان زده شد. بطور کلی این دشواری کشورهایی است که به علت بسته بودن سامانه حکومتی بجای برنامه ریزی و خردگرایی درازمدت برای کشورشان، شیفته رویدادهای روز می شوند.

شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد