Monday, December 23, 2024   امروز ,   دوشنبه 3 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
8 بهمن 1391
نامه كورش زعيم و بيانيه دفتر پژوهشهاي جبهه ملي ايران به BBC

نامه اعتراض به بي بي سي 

براي مطرح كردن مكرر عرب ستيزي در ايران

تهران- 7 بهمن 1391 (26 ژانويه 2013)

آقاي داريوش كريمي، مجري گرامي

برنامه پرگار، تلويزيون بي بي سي فارسي

رونوشت: آقاي صادق صبا، مدير گرامي بي بي سي فارسي

سروران گرامي،

در برنامه پرگار دو هفته پيش، يكي از ميهمانان شما، آقاي يوسف عزيزي بني طرف، سخناني گفتند كه افزون بر نادرست بودن برخي از آنها از ديدگاه تاريخي و آماري، و قصد آشكار ايشان براي تحريك احساسات ايرانيان عرب تبار و عرب زبان عليه هم ميهنان غيرعرب خود، اظهارات و اتهاماتي جدي هم  به جبهه ملي ايران وارد نمودند كه ما به شدت تكذيب و آنرا ترفندي حساب شده براي ايجاد جو بي اعتمادي نسبت به اين سازمان سياسي كهن و وارونه نشان دادن تلاش ها و مبارزات چند ده ساله جبهه ملي ايران در راستاي استقرار دموكراسي و رعايت حقوق بشر در ايران مي دانيم.

آقاي بني طرف، در چند سال اخير كه گفتمان هاي ضدايراني از برونمرز ترويج داده مي شود، و تبليغات منابع غربي در راستاي تجزيه ايران براي وادار كردن حكومت كنوني ايران به تمكين شدت گرفته است، ساكن لندن شده اند. ايشان كه خود از شخصيت هاي شناخته شده در سنگر تجزيه طلبي هستند، جبهه ملي را وابسته به طيفي كه ايشان آنان را داراي " ايده هاي فاشيستي" وانمود كردند، و نيز بطور مستقيم اتهام داشتن " گفتمان عرب ستيز" را به جبهه ملي ايران وارد آوردند.

با توجه به آرمان ها و گفتمان جبهه ملي ايران در درازناي تاريخ موجوديت خود، كه هميشه ضد هرگونه انديشه فاشيستي و ستيزگري بوده، به استناد منشور جبهه ملي ايران و همه مقاله ها و مصاحبه ها و سخنراني هاي شخصيت هاي شناخته شده جبهه ملي، همه شهروندان ايران را ايراني و با حقوق برابر اعلام، و عليه هرگونه تبعيض مذهبي، جنسيتي يا قومي موضع گرفته است. جبهه ملي ايران نه تنها هرگز هيچگونه تفاوتي ميان مردم سراسر ايرانزمين، از هر قوم و نژادي كه بخواهند خود را بخوانند و با هر زباني كه زبان مادري خود بدانند، قائل نبوده بلكه به حل سوء تفاهم ها و تبعيض هاي رسمي كه مهمترينش مذهب پايه است اصرار داشته است. نژاد و فرهنگ و زبان عرب در طي سه هزاره كه با هم آميزش داشته اند، چنان با ايرانيان غير عرب درآميخته شده كه جداكردن آنها از هم غيرممكن است.


در منشور جبهه ملي ايران به همه فرهنگها و زبانهاي ايران احترام ويژه گذاشته و بر حفظ آنها كه جزوي گرانبها و تفكيك ناپذير از فرهنگ ايراني هستند تاكيد كرده است. ما از آقاي علي عزيزي بني طرف درخواست پوزشخواهي از اين توهين نابخشودني به جبهه ملي ايران را داريم؛ و به ايشان و ديگر هم انديشانشان پيشنهاد مي كنم كه براي درست كردن نادرست ها دست در دست ما بنهند.

ما همچنين از برنامه پرگار تلويزيون بي بي سي مي خواهيم كه برابر با قانون رسانه ها، اعتراض و تكذيب ما را در همان برنامه بخوانند، يا اجازه بدهند نمايندگان ما در همان برنامه ديدگاههاي جبهه ملي را نسبت به آنچه ايشان در چند نوبت در همين برنامه فرصت يافته بر پايه اطلاعات نادرست و ساختگي آزادانه به بينندگان تلقين كرده اند ابراز نمايند.

با گراميداشت،

كورش زعيم

عضو شوراي مركزي جبهه ملي ايران

دفتر مردمداري و دبير هيئت رهبري  

پاسخ آقاي داريوش كريمي (برنامه پرگار) به كورش زعيم:

آقای کورش زعیم

سلام بر شما

نامه ی هفتم بهمن 1391 از جانب شما را به دلیل توجه جدی به انتقادهایی که نسبت به بحث "عرب ستیزی" در برنامه ی پرگار شده است با دقت زیاد خواندم. از اینکه این بحث باعث آزردگی شما شده است متاسف هستم. ایکاش می شد چنین بحثی را بدون آزردگی سرورانی چون شما تدارک دید و ضبط کرد.

در این برنامه آقای عزیزی بنی طرف نگاه خود نسبت به این موضوع را بیان کردند. بی بی سی موظف است که شرایط را برای بیان چنین نظراتی فراهم کند. در عین حال، بی بی سی به عنوان یک نهاد حرفه ای موظف است مانع از آن شود که مهمانی در برنامه بدون نقد جدی از جانب مهمان دیگر به بیان مواضع خود بپردازند به خصوص در بحث های حساسی چون هویت ملی.

در برنامه ی عرب ستیزی نیز این امکان فراهم آمد که دو مهمان دیگر به نقد گفته های آقای بنی طرف بپردازند. نه تنها در این برنامه بلکه در در بحث های دیگر پرگار، همفکران شما توانسته اند در باب موضوعات کلی از قبیل "هویت ملی" و بحث های مربوط به شخصیت هایی چون دکتر محمد مصدق مواضع خود را با بینندگان پرگار در میان بگذارند. ما کماکان از همفکران شما برای بحث های اینچنینی دعوت خواهیم کرد و موضوع های دیگر که زمینه ساز طرح نظرات آن ها باشد را تدارک خواهیم دید کمااینکه در آینده ی نزدیک در پرگار بحثی در مورد "وطن دوستی و پیشینه ی آن به عنوان یک پدیده ی اجتماعی" ضبط خواهیم کرد. همانطور که شما خاطرنشان کرده اید مسائل اقلیت های قومی و دینی هم در کنار مباحث دیگر باید طرح شوند و ناظرانی از این گروه های جمعیتی باید فرصت بیان نطرات خود را در سانه های آزاد و حرفه ای بیابند.

در پایان، از پیشنهاد شما در مورد ضبط برنامه ای در مورد جبهه ی ملی ایران استقبال می کنم. امیدوارم بتوان چنین بحثی را به زودی تدارک دید. اگر شما برای شرکت در این بحث از میان همفکرانتان شخص خاصی را در نظر دارید لطفا نام او را قید کنید.

با احترام

داریوش کریمی

11 بهمن 1391 (30 ژانويه 2013)


:نامه سرگشاده دفتر پژوهشهاي جبهه ملي ايران به

 
  در اعتراض به برنامه هاي تحريك آميز قوميتي

به نام خداوند جان و خرد

جناب آقای صادق صبا مدیریت محترم بخش فارسی بی بی سی:

  متاسفانه شاهدیم که بخش فارسی  BBC  مدتی است با بزرگ نمایی مشکلات و اختلافات قومی در ایران در مسیر افزایش و یا ایجاد تنش های قومی گام برمی دارد

کشور ایران به مانند بسیاری از کشورهای دیگر در دنیا شکل گرفته  از باشندگانی از اقوام گوناگون می باشد. که با وجود اختلافات جزئی در زمینه زبان و فرهنگ و ... در بسیاری از آداب و رسوم با هم اشتراکات فراوانی دارند و ایران را به صورت رنگین کمان زیبایی که از مجموع رنگهای مختلف و زیبا در کنار یکدیگر تشکیل شده است در آورده اند. طبیعی است در درازنای تاریخ که این کشور بارها مورد هجوم بسیاری از مهاجمان قرار گرفته اتحاد این اقوام بوده که منجر به پا برجا بودن ایران گردیده است.در زمان هایی که ایران به دست مهاجمان خارجی افتاده فرزندان ایران از هر قوم و طایفه هرگاه بر ایشان امکان ایجاد می گردیده برای نجات و رهایی تمامیت ایران زمین کوشش نموده اند.

هر چند که به علت رویدادهای تاریخی در مورد بخش هایی از سرزمین ایران رسیدگی دولت مرکزی کمتر از بخش های دیگر بوده است و از این رو مردمانی از ایرانیان در سختی به سر برده اند ولی این کمبود دلیلی بر برتری جویی قومی به قوم دیگر نیست.

متاسفانه استفاده از کارشناسانی که سابقه ایران ستیزی آنان برکسی پوشیده نیست و با پوشش خبری و بزرگنمایی کنفرانس های ضد ایرانی (مانند کنفرانس قاهره) در برنامه های  BBC  بخش فارسی و با توجه به  بدبینی عمومی در ایران نسبت به عملکرد دولت انگلستان در 150 سال گذشته (تاثیر فراوان در وقوع پیوستن عهدنامه های ننگین گلستان و ترکمنچای - ایران زدایی در هند- نقش اصلی در جدایی سرزمین افغانستان از ایران – قتل عام مردم ایران توسط قحطی مصنوعی ایجاد شده توسط ارتش انگلیس در جنگ جهانی اول  ] که شمارقربانیانش بیشتراز قتل عام یهودیان توسط حکومت نازی (هولوکاست)در جنگ جهانی دوم بوده است  [ نقش موثر در ایجاد آشوب های محلی در ایران -  به گمراهی کشاندن انقلاب عظیم مشروطه و دسیسه چینی در از بین بردن نتایج موثر آن توسط به قدرت رساندن حکومت استبدادی و بی خاصیت نمودن مجلس ملی پنجم–اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و تحقیر ملت فهیم ایران– نقش اصلی در سرنگونی دولت ملی و قانونی شادروان دکتر محمد مصدق و اعدام وزیر امور خارجه وقت شادروان دکتر سید حسین فاطمی و به زندان کشاندن آزادیخواهان ایران - حمایت از رژیم ضد انسانی صدام حسین در طول جنگ هشت ساله با ایران و ...) نگاهی بدبینانه را نسبت به آن رسانه در مخاطبان ایرانی موجب شده است.

خواهشمندیم توجه فرمایید هدف نوشتن این نامه برای شما تشویق شما به سانسور نیست که اتفاقاً هدفی کاملاً در خلاف جهت سانسور را پیگیری می نماید. هدف جلوگیری از سانسور یک سویه ی هدفمند است. اگر کارشناس ضد ایرانی دعوت می شود انتظاراست از کارشناسان ایران شناس آگاه نیز دعوت شود تا جواب بسیاری از استدلال های اشتباه و مغالطه های آشکار و تحریف های تاریخی در همان برنامه داده شود تا آن بخش از مردم که شاهد استدلال های اشتباه و مغرضانه هستند با حقیقت موضوع نیز آشنا شوند. نام بردن از برخی بزرگان 100 ساله ی اخیر ایران که تمام عمر خود را در جهت  آزادی و آزادگی سپری کرده اند به عنوان مشتی فاشیست و نژاد پرست در برنامه پرگار با چه استدلال و یا حکم اخلاقی انجام می پذیرد؟ نژاد پرست خواندن مردم ایران مردمی که هرگاه نژاد پرستان مشغول قتل عام بودند با رشادت هر کمکی که برایشان امکان پذیر بوده به قربانیان نموده اند طبق چه منطقی و یا نمونه تاریخی صورت می پذیرد؟(  تلاش سفارت ایران در جریان قتل عام ارامنه توسط دولت پان ترک عثمانی در سال 1914 جهت نجات ارامنه و کمک کردهای ایرانی تبار برای فرار ارامنه به ایران و لبنان – تلاش سفارت ایران در جریان قتل عام یهودیان اروپا توسط نازی ها در فرانسه  با دادن پاسپورت ایرانی و کمک به فرار آنان از اروپاو........ ) در حالی که دولتهای بسیاری در منطقه که در تاریخ 100 سال اخیر بارها به پاکسازی خشونت بار نژادی پرداخته اند و هنوز با وجود شواهد و مدارک محکم تاریخی به دنبال وارونه جلوه دادن تاریخ هستند به علت بعضی همراهی ها از این اتهام مبرا هستند.

در انتها لازم است به عرض برسانیم منکر بسیاری از کمبود های موجود در بسیاری از استانهای مرزی نیستیم و به بسیاری از آنها به شدت معترضیم ولی بدون شک نمیتوان چنین کمبود هایی را که بر اساس عملکرد ناصواب بخش های اجرایی بوجود می آید را به حساب ملت ایران گذاشت.

همچنین به رفتار غیر مسئولانه و سو مدیریت  وزیر امور خارجه ایران در عدم اعتراض به دولت مصر جهت برگزاری کنفرانس های تفرقه انداز در آن کشور توسط جریان سلفی و واپس گرای نزدیک به عربستان و القاعده و عدم خروج معترضانه از مصر نیز به مراتب بیشتر معترضیم

تنها راه حل رفع سوء تفاهمات قومی بیان دیدگاه های علمی غیر مغرضانه در فضایی بدون سوء تفاهم است و آزاد است وگرنه در فضای بسته منتهی به تنش و تشنج اختلاف های قومی جزجنایاتی مانند آن چه که در بالکان و سودان روی داد  به وقوع نخواهد پیوست. یاد آور می شویم که بر این باوریم نهادینه شدن مردمسالاری بر پایه حقوق شهروندی تنها راه حل است و برخورد های امنیتی از هر طرفی اثری ضد منافع ملی خواهد داشت.

لذا خواهشمند است اول به عنوان یک ایرانی و سپس به عنوان رییس بخش فارسی  BBC  در جهت اخلاق حرفه ای رسانه ای و جریان آزاد اطلاعات و از همه مهمتر سربلندی ایران و ایرانی گام بردارید.

با سپاس از شما که به مطالعه نوشتار پرداختید

تهران- 7 بهمن 1391

دکتر علی حاج قاسمعلی، دکتر حسین مجتهدی، مهندس آرش رحمانی (دفتر پوهشهاي جبهه ملی ایران)

بازدید صفحه: 3360
 



با پوزش از آقای برقه ای به دلیل اشتباهی که رخ داد
سعید
***

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعيم گرامي استاد احساس بنده اين است كه طرح مباحث قومي از سوي بخش هايي از حاكميت براي اختلاف اندازي ميان مخالفين است بهتر نيست بر سر مسائل اصلي تمركز كرد؟ امروزه كشور ما ايران در يكي از بدترين شرايط تاريخي خود قرار دارد تحريم هاي كمرشكن خطر جنگ و تجزيه ايران بسته بودن فضاي فرهنگي سياسي اجتماعي چپاول سرمايه هاي ملي توسط مسئولين حكومتي احتمال تكرار حوادث سوريه در ايران. با سپاس
hossein bodaghi
من با شما موافقم. ولي شوربختانه برخي هم ميهنان ناراضي ما را تحريك مي كنند كه مشكل آنها قومي است نه همگاني. انگار من و شما همان دشواري ها را نداريم و از همان محدوديت ها برخوردار نيستيم. اين تبليغات نه تنها ما را از يكديگر جدا مي كند و متحدان ما را براي حل نهايي مسئله كاهش مي دهد، كه بخش عمده اي از انرژي ما را هدر مي دهد كه بجاي پرداختن به مسئله اصلي با يكديگر مجادله كنيم. ما اين مشكل را 150 سال است كه داريم. خدا پدر بريتانيا را بيامرزد كه براي تضعيف ما در برابر استعمار خود در هندوستان، هم زبان ما را كه زبان رسمي هندوستان بود ممنوع كرد و هم با ايجاد توهماتي كشور ما را كوچك سازي كرد. همين سياست ادامه دارد، اين بار با مدعيان افزوده و همسايگان خودبزرگ بين. من نمي دانم چرا هم ميهنان ما امريكا را الگو قرار نمي دهند كه همه گونه قوم و نژاد و زبان آموحته اند كه در كنار هم و باهم كشورشان را به پيش ببرند و رفاه و آزادي را براي همه فراهم نمايند.

آقای برقه ای تا کی می خواهید تفکرات هزاران سال قبل را داشته باشید و بر اساس قومیت و نژاد حرف بزنید؟ آقای عزیز ما قومی به نام فارس نداریم. من پدرم ترک است، مادرم کرد، و من هم متولد اصفهان هستم!! آن وقت من کجایی هستم!!؟ فارس؟ ترک؟ کرد؟همه ایرانیان طی هزاران سال با هم میکس شده اند و دیگر نژاد خالص آریا یا عرب یا ترک یا کرد نداریم..همه ایرانی هستیم..
نظامی ایرانی
اين آقاي برقه اي نيست كه كه مطلب را نوشته، بلكه آقاي ابو محمد المحمراوی نامه را نوشته اند.

ببخشید آقای برقه ای می توانم منبع آماری شما را در مورد" 35 میلیون ترک و 12میلیون مرد و بلوچ و 8 میلیون عرب" را بدانم!؟کی نظرسنجی کردید که هیچکس نمی داند!؟شاید کافر همه را به کیش خود می پندارد!!! در ضمن قبل از1925چه اتفاقی افتاده که ما نمی دانیم و طبق آمار کذایی شما خواهان بازگشت به آن هستند!؟
سعید
در سرشماري 1355، فقط 300 هزار نفر در سراسر ايران خود را عرب معرفي كردند.

آقای برقه ای قبل از 1925 یعنی چه!؟مگر قبل از1925 ایران یکپارچه نبود!؟ مگر قبل از 1925 به قول شما ملل غیر فارس(گو اینکه در ایران قومی به نام فارس وجود ندارد)کشورهای مستقل بودند!؟از تحریف تاریخ دست بردارید!! در پایان باید بگویم که چهار و تا نصفی تجزیه طلب مانند شما آرزوی تکه پاره کردن ایران را به گور خواهند برد.
نظامی ایرانی
خواهش مي كنم به هم ميهن خود زشت سخن نگوييد.

نامه سرگشاده به آقایان داریوش کریمی وصادق صبا(بی بی سی فارسی) براستی که نتوان خود بخواب زده را بیدار کرد،درغیر این صورت کدامین انسان منصف ودارای شرف انسانی می تواند، داشتن نعمت نود ساله تحصیل به زبان مادری و سلطه فرهنگی و استفاده همه جانبه از چنین امکانات حیاتی رابا نداشتن (حتی یک روز ویک ساعت)چنین امکانی آنهم در سرزمین تاریخیش را یکی دانست،حال عمق فاجعه آنجاست که چنین عمل وجنایتی بطورهدف دار وعلیه میلیونها انسان آنهم در سرزمین اباء واجدادشان به مدت 90 سال به اجراء گذاشته،مطالبان چنین حقی را با گلوله توپ ومسلسل بخاک وخون کشیده،شکنجه واعدام روشنفکران غیر فارس راتوجیه ورژیم را سفارش به تسریع در اجرای اعدام کورد وعرب و...می کنند.اگرچنین جنایت وحشیانه ای راناشی ازپست اندیشگی ونژادپرستی قلمداد نکنیم آیا می توان کلمه یا جمله ای که مبین فحوای عملی چنین تفکرسیاهی را تعبیر کند بیابیم؟ ابو محمد المحمراوی با سلام اخیرا آقای کورش زعیم وهموندانش در جبهه ملی نامه ای خطاب به شما نوشته ونسبت به برنامه پرگار که درآن آقای یوسف عزیزی بنی طرف در رابطه با عرب ستیزی توضیح مختصری داده معترض شده اند، هرچند آقای زعیم درآن نامه ژستی حقوق بشری وضد فاشیست گرفته اند،اما متن وفحوای نامه حکایت از برتری طلبی واضح است. برکسی پوشیده نیست که بی بی سی فارسی مثل همیشه هنوزتحت لوبیهای فارسیسم بوده، اما برنامه پرگار اخیرا موفقیت چشمگیری درطرح حقوق پایمال شده غیر فارسها داشته، یکی ازمهمترین دلیل واستناد مدعای ما، نامه اعتراض آمیزآقای کورش زعیم وهم اندیشانش می باشد، این بازنشستگان غرق درافکاربرتری طلبانه حتی تاب وتحمل طرح ستم 90 ساله بر غیر فارسها وخصوصا عربها را درتلویزیون بریطانیا که کشوری دمکراتیک است نداشته، چنین عکس العمل منفعلانه نشان داده اند. اگرآقای کریمی ودیگر مجریان محترم بی بی سی با نگاهی گذرا به سوابق جبهه ملی ودقت نظردر اساس ومرامنامه این گروه داشته باشند،مطمئنا خط و مشی جبهه ملی را در تعارض با اصول اولیه حقوق بشر خواهند یافت،حکایتی بغیر از دگر ستیزی، خصوصا عرب ستیزی نخواهند دید، هر چند آنان با توجه به شرایط و وسعت درک جهانی از حقوق بشربا تغییرظهری رنگ ولعاب، سعی در پنهان کردن چهره واقعی و عرب ستیزانه خود دارند، اما در همین نامه دم خروس اندیشه برتری طلبانه شان عیان است.اطلاعیه های اخیر ایشان و بزرگ شدگان چنین بستری علیه توافق دو حزب کرد(دمکرات وکومله)نقطه ابهامی در ماهیتشان نمی گذارد. تردیدی نیست که دو رژیم پهلوی وکنونی مرتکب جرم وجنایتهایی علیه همه مردم(ایران کنونی) از هرملت وقوم شده اند، اما آنچه بر غیر فارسها روا شده بیش از مضاعف وعلیه مردم عرب بتوان ده است، درظلم وجنایتهائی که بر غیر فارسها روا شده، افراد بسیاری ازخروجی های رحم جبهه ملی مثل احمد مدنی مباشرتا شرکای جرم وجنایت رژیم بوده، همانند پان ایرانیستها وجبهه ملیون، تئورسین نهادینه کردن نژادپرستی فارسیسمند، با ترویج وتزریق چنین تفکرضد بشری، زمینه سازان جنایت دو رژیم علیه غیر فارسها بوده اند.شاهد علی ذالک، تفاوت مجازات آقای تاج زاده،نوری زاد وخود زعیم (بعضاتعلیق یا زندانی محدود وپرملاقات وتماس )با مجازات همراه با شکنجه واعدام روشنفکران عرب وکورد و...می باشد،مجازاتی برای یک نوع اتهام،یکی اعدام ودیگری زندان. صرف نظر ازتناقضات فاحش اصول ومرامنامه جبهه ملی به تاکید می توان گفت که گفتار ورفتار وابستگان به چنین تفکری در تقابل با اعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیونهای مربوطه است، جای تاسف دارد که رخنه وعمق چنین تفکری چون ژن موروث آنچنان در خون واستخوانشان دمیده، حتی پس از چند دهه زندگی درکشورهای پیشرفته، نه تنها موفق به پاک سازی خود از چنین رسوبات متعفنی که همانا برتری طلبی است نشده اند، بلکه با آرایش کردن ظاهر، مستمرا در حال بازتولید چنین اندیشه زشت وکریه هستند. اگرنامه نگاران وابسته به جبهه ملی قولا وعملا به تفکری فاشیستی وستیزگری وخصوصا عرب ستیزی آلوده نبودند، چرا یکی ازاعضای اصلی آنها(احمد مدنی)زیرچتررژیم کنونی فرماندهی جنایت علیه مردم عرب را برنامه ریزی کرده،سه روزواززمین وهوا ودریا مردم مسالمت جو وعرب محمره به گلوله بست تا ازچهارشنبه سیاه وخونین سال 79برای خود وجهه ای ایجاد وبا سواری خوردن برموج وبستر احساسات کورجوانان قومش بریاست جمهوری برسد.جبهه ملی باهماهنگی کامل رژیم و با استفاده ازهمه امکانات عمومی ازاعمال وحشیانه مدنی درکشتارچهرشنبه سیاه حمایت کردند.بابت این جنایت مستحق محاکمه نه تنها عذر خواهی نکردند بلکه تاکنون عکس این جنایتکار تاریخ را برپیشانی سایت جبهه، آنهم بعنوان قهرمان از نوع هیتلریسم می گردانند. بتاکید باید گفت که حزبک پان ایرانیست و جبهه ملی از مروجین اصلی واساسی نژادپرستی بوده وهستند، آنان با ایجاد چنین بستری، قبح جنایت علیه غیر فارسها را از بین برده ، قولا وعملا شرکای مسقیم وغیر مستقیم جرم وجنایت دو رژیم علیه غیر فارسها بوده وهستند، قطعا مبری کردن آنان خیالی بیهوده است.هر چند اجحافهای رژیم کنونی وقبلی علیه معدودی ازآنان را قبول داریم،اما این کمترین دودی است از آتشی که با مشارکتشان در جنایات چنین رژیمهای سفاک وجانی عایدشان شده می باشد. رژیمهای قبلی وفعلی در چنین پست زمینه فکری وبا توجه به اصول متناقض وهفتگانه جبهه ملی است که می توانند جنایتهای همه جانبه علیه غیر فارسها را توجیه ، دهها میلیون کودک ترک،کرد،عرب،بلوچ و...را نسلا بعد نسل از تحصیل به زبان اصلی ومادری محروم،با نابود کردن فرهنگ دیگران، زبان وفرهنگ فارسی را توسعه وبر دیگران تحمیل، عمدا وبطور برنامه ریزی شده همه غیر فارسها را از زندگی بیندازند. حال جای سئوال است، اگرمحروم کردن عمدی چند نسل و دهها میلیون غیر فارس، آنهم از ایام طفولت تا کهولت درقاموس جبهه ملی وکورش زعیم، عملی فاشیستی ودگر ستیزی نیست، پس چه نام مناسبی می توان این جنایت نود ساله را توصیف کرد؟ (نامه یکی از اعضای جبهه ملی به محمد خاتمی در مورد جلوگیری از انتشارنوشت وگفتار عربی رایادآورمیشوم) جبهه ملی از همان برابری و عدالتی سخن می راند که خمینی با نوع براقتر و اسلام ایرانیش سخن راند، ازهمان دمکراسی سخن می گویند، که قطب زاده ودکتر یزدی در نوفل لوشاتواز زبان خمینی برای خبرنگاران ترجمه می کردند، ازقهرمان سازی احمد مدنی با آنهمه جنایت وخونریزی که در محمره مرتکب شده سخن می رانند واز بنی صدر که حاضر به بازکردن پوتینها در کردستان نبود می گویند، جبهه ملی به یک برنامه پرگاربی بی سی آنهم پس از چند سال و با میهمانان دو به یک،معترضند، آنان ازطرح وافشای موارد جرم وجنایت علیه مردم عرب توسط آقای بنی طرف به خشم آمده، در حالی که جامعه درطهران وشهرهای بزرگشان درسقوط وانهیار اخلاقی (به استناد نوشته های رژیم واپوزسیون) بسر می برد، خواستار عذر خواهی ایشان می شوند. آقای کورش زعیم مدعی است که آقای یوسف بنی طرف دربرنامه پرگاربی بی سی اقدام به تحریک احساسات ملت عرب علیه غیر عربها شده، زعیم دریک تحریف حقوقی وتاریخی، چند میلیون عرب احوازی که صاحبان اصلی زمین و جغرافیای احوازهستند، مغرضانه عرب تبار و عرب زبان نامیده، اصالت عربی وسبق تصرف و ید مالکانه آنان را عامدانه تحریف کرده، گفته های آقای بنی طرف را در راه بی اعتماد ساختن مردم به جبهه ملی پنداشته است. صرف نظراز عملکرد گذشته وحال جبهه ملی که اساس بی اعتمادی اکثریت هم قومشان (فارسها) شده، چه رسد به دهها میلیون غیر فارس که اساسا به چنین تشکل مبتنی بر برتری طلبی بی اعتماد بوده، یقین دارند که نژادپرستی ازنقاط مهم اشتراک جبهه ملی ورژیم حال وگذشته بوده، جبهه ملی مادرومغذیه اصلی چنین تفکری ضدبشری می دانند ،اعضای جبهه(احمدمدنی) هرگاه قدرت بدست آورده اند، احساسات جوانان طبقه زیرین جامعه فارس را به بازی گرفته،با تحریک احساسات آنان، خون کورد وعرب و... راریخته اند،چنانچه اخیرا یکی از مدعیان سکولار تحریک به عرب خوری،آن یکی (فرونده)برای کشتن عرب وکورد حاظر است درکنارخامنه ای ایستاده مثل گنجی سال 1979 بار دیگر در کوردستان خون بپا کند. سئوال مطرح آن است،آیا افشای جزئی ازماهیت اندیشه داران نژادپرست ومکتوب همفکران آقای زعیم که قریب یک قرن غاصبانه وعامدانه علیه غیر فارسها وخصوصا علیه مردم عرب اعمال وخون آنها را ریخته ودر شیشه کرده ،بازی با احساسات است؟ یا کسانی که همانندآقای زعیم با استفاده از نفاق نوشتاری وادبیات مسبوق به سابقه خود، همچنان حقوق شناخته شده ومسلم غیر فارسها را زیرپا گذاشته،کما فی السابق و با تزریق برتری طلبی احساسات کورجوانان طبقه زیرین فارس را ببازی گرفته، برای خون ریزی آنان را به مناطق جغرافیائی کورد،عرب و..سرازیروهیزم تنوراندیشه نژادپرستانه خود میکنند. آقای زعیم در نامه خود به اقای کریمی ودرادامه ادبیات فتنه با شگردی مغرضانه گذشته ها را با حال اشتباه گرفته فحوای گفته های مستند ومعین آقای بنی طرف را به همه غیرعربها تعیمیم داده،شاید بزعم خود بتواند عده ای ازآنسیمله شده ها غیر فارس را باخود همراه سازد. جای تاسف بسیار است که این استاد دانشگاه وهمفکران وی دراروپا وآمریکا ناقل ومدافع افکار نژادپرستانه شده،همه وقایع وحقایق تاریخ معاصر رابرای ارضای خود تحریف،قبل از ملتی عقل جمعی قوم خود را این چنین به سخره می گیرندوبا چنین تفکری اززندگی مبتنی برحذف دیگران، آنهم با زور اسلحه وگلوله لذت برده،موذیانه چنین تعاملی را مسالمت آمیزجلوه می دهند. آقای کورش زعیم وپیروان پان ایرانیست وی، آنقدرازغافله حقوق بشرعقب مانده اند که حق مسلم استقلال طلبی بیش از 35 میلیون ترک و 12 میلیون کورد وچند میلیون بلوچ وبیش از هشت میلیون عرب که خواستارحق تعیین سرنوشت و بازگشت به قبل از 1925 هستند نادیده گرفته، با اتهامی کردن چنین حقی وتراشیدن چنین عنوانی(تجزیه طلبگی)هنوز بر طبل برتری طلبی می کوبند، تا ضمن توجیه جنایتهای دو رژیم (گذشته وحال) علیه غیر فارسها، زمینه جنایتهای آینده را با قدسی سازی تمامیت ارضی توجیه نمایند. هرچند اکثر اپوزسیون ودر راس آنان پان ایرانیستها وجبهه ملی ومتاسفانه بعضی ازچپهای سوسیالیست،با انکار واقعیتهای عینی سعی دربرابر جلو دادن جنایتهای رژیم علیه فارس وغیر فارس کرده ومیکنند، بدین منظوربعضی ازغیرفارسهای آنسیملی شده وگاها خودفروخته های عرب نما وکورد وترک نما را برای مبری کردن خود بکار گرفته اند،اما نبوغ روشنفکران غیر فارس وانفجارمعلوماتی که اعلامیه جهانی حقوق بشر رابه عنوان دانسته های اولیه جهان ترسیخ کرده، مهمترین عامل رسوایی آنها شده،همه حیل ومکرهای گذشته ونو آنان رابه بن بست رسانده اند. عده ای از برتری طلبان با وقاحتی آخوندی درتفسیرمن درآوردی ازقرآن ،معانی وفحوای اعلامیه جهانی حقوق بشر وکنوانسیونهای مربوطه را از دریچه چنین تفکری می گذرانند،با سوء استفاده ازعنوان دمکراسی ورای اکثریت ویک قرن سلطه یکطرفه در آنسیمله کردن قهری غیر فارسها، می خواهند حق تعیین سرنوشت دهها میلیون غیر فارس رابه رای اصفهان،مشهد،شیراز وطهران بگذارند،ودرحالی که درجهان پیشرفته ودمکراتیک سالهاست که ولایت قهری پدربرفرزند نهایتا در 18 سالگی منتفی است، آقای زعیم ،گنجی وبنی صدردر حالی جرات تو گفتن به زن و فرزند خود نیستند،با ادبیات وانشائی عوام فریب وغیر بهداشتی می خواهند، حق تعیین سرنوشت دهها میلیون بالغ وعاقل غیرفارس(تورک،کورد،عرب،بلوچ و...) را به رای قوم فارس بگذارد. اشخاصی مثل آقای بنی صدربند پوتینی وگنجی تیربار بدست قصد دارند سالهای جنایت بارشان درسالهای 57 تا 60بفراموشانند، با گردش ریاکارانه و 360 درجه ای وبا تحریف تاریخ وتکذیب گفتار واعمالشان درسالهای اولیه انقلاب، حافظه میلیونها کورد را دست کم گرفته، امروزه دایه دلسوزتر ازمادرشده اند، اولی کوردها را ایرانی الاصل،دومی ماهرانه کبریت فتنه وخطر شیعه سنی شدن کوردها وبا مشاع کردن یک طرفه کوردستان و احواز برای اصفهان ومشهد و ری، غیر فارسها را با جوی خونی که وی در کوردستان ومدنی در محمره احواز راه انداختند تهدید می کنند،فراموش کرده که این تو بمیری آن تو بمیری نیست. براستی که نتوان خود بخواب زده را بیدار کرد،درغیر این صورت کدامین انسان منصف ودارای شرف انسانی می تواند، داشتن نعمت نود ساله تحصیل به زبان مادری و سلطه فرهنگی و استفاده همه جانبه از چنین امکانات حیاتی رابا نداشتن (حتی یک روز ویک ساعت)چنین امکانی آنهم در سرزمین تاریخیش را یکی دانست،حال عمق فاجعه آنجاست که چنین عمل وجنایتی بطورهدف دار وعلیه میلیونها انسان آنهم در سرزمین اباء واجدادشان به مدت 90 سال به اجراء گذاشته،مطالبان چنین حقی را با گلوله توپ ومسلسل بخاک وخون کشیده،شکنجه واعدام روشنفکران غیر فارس راتوجیه ورژیم را سفارش به تسریع در اجرای اعدام کورد وعرب و...می کنند.اگرچنین جنایت وحشیانه ای راناشی ازپست اندیشگی ونژادپرستی قلمداد نکنیم آیا می توان کلمه یا جمله ای که مبین فحوای عملی چنین تفکرسیاهی را تعبیر کند بیابیم؟ درحالیکه فقط گفتن گوشه ای ازتاریخ واندیشه عرب ستیزی هم اندیشان آقای کورش زعیم ورسوا کردن حاملان چنین تفکرغیر انسانی توسط آقای بنی طرف، این چنین جناب زعیم وهمفکرانش رامغضوب کرده،خواستار عذر بی گناه آقای بنی طرف شده اند،جای بسی سئوال است که چرا این بازنشستگان برتری طلب پس از 90 سال ترویج وگستراندن نژادپرستی وایجاد زمینه برای عملی کردن نیاتشان توسط رضا خان کودتا چی تا احمد مدنی وبنی صدرپوتین پوش در محمره وکردستان،وسارق عنوان گفتگوی تمدنها (محمد خاتمی) درکشتار 2005 احواز،هیچ سخنی بمیان نمی آورند،جنایتهائی که هرگزبا عذر خواهی قابل جبران نبوده، بلکه محاکمه ومجازات آنان برای بشریت امری حیاتی است،سزاوار ومنصفانه نیست که چند فوتبالیست بین المللی درکشوربریطانیاوفرانسه بعلت گفتن یک کلمه باانگیزه ومعنای برتری طلبانه به بازیکن دیگرمورد مجازات قرار گرفته، ولی چنین افراد وقیحی با جنایتهای غیر قابل جبرانی که میلیونها غیر فارس را درسنین کودکی از نعمت تحصیل به زبان مادری محروم ودر بزرگ سالی می کشند،ازمجازات رهائی یابند. بتاکید باید گفت که بسترسازان چنین تفکر ضد بشری زمینه سازان اعمال نژادپرستانه علیه افغانیهایی شدند، که روزی ادعای همزبانی با آنها را دارند،اگر جبهه ملی دربیانیه سالانه اش (که از خروجی سایتش حذف کرد)ارجحیت کارگر ایرانیش رابر کارگر افغانی رواج نمی داد،قطعا شهرداری اصفهان با اقدامی مشابه دردیگر شهرها وبا اعلان ونصب پلاکارد وباوقاحت غیر قابل انکار، ورود زنان وکودکان افغانی را به پارکها ممنوع نمی کرد،آنهم پارکی که در چند قدمی مراکز دانشگاهی اصفهان قرار دارد.همان دانشگاههائی که آقایان کرسی های استادی آن را در اثر چنین ظلم وستمی غاصبانه بدست آورده،با یدک کشیدن القاب دکتر ومهندس بیانیه نژادپرستانه علیه توافق احزاب کردستان صادرکردند. جالب توجه است که حضرات غرق درافکار نژادپرستانه بدون توجه به انفجارمعلوماتی وعصر بیداری،همانند کبک سر در برف گذاشته ،هر کدام به خیال خام خود مشغول بازتولید حیله ومکری دگر برای استمرارجنایتهای گذشته علیه غیر فارسها هستند،یکی کردستان ودیگری احوازالعرب وآن یکی آذربایجان وبلوچستان را ملک مشاع پنداشته، قبل از اثبات برادری، خود را شریک الارث جا زده ،غارت گذشته و حال وآینده را توجیه می کنند،همگی قلم بدستان حرافشان مثل اکبر گنجی تهدیدها واعمال جنایتکارانه گذشته شان را زیرلفافه وباکلاه دایه دلسوزتر از مادر مطرح کرده، میلیونها غیر فارس رابزعم خود می ترسانند،آقای وابسته به کمونیست کارگری با چنین انگیزه ای روسیه وچین را رها کرده،در کشورهایی که آنرا امپریالیست می نامند نشسته،وقتی به حقوق غیر فارسها وحق تعیین سرنوشت می رسد،اعلامیه جهانی حقوق بشر را زایده کشورهای سرمایه داری می پندارد والخ..!! خطرناکترین حلقه وصل وشگرد نژادپرستان دراپوزسیون هم اندیش پان ایرانیسم علیه غیر فارسها، همان فتنه ای است که رژیم برای شعله ور کردن آن سعی زیادی کرده،با خلق کراهیتهای مذهبی(سنی شیعی) بین فرزندان ملل پنج گانه آنان را نسبت به سرکوب واعدام برادرانشان بی تفاوت نماید،اما نژادپرستان در اپوزسیون فارس به دو راه نیت پلید خود را علیه غیر فارسها پی میگیرند. اولا – بتوسط هواداران موجود دررژیم فعلی زمینه سرکوب غیر فارسها را آماده،با سکوت وگاهی با تائید ضمنی وعلنی جنایت رژیم علیه غیر فارسها را توجیه، خشونت رژیم را به موجه وغیر موجه تقسیم کرده اند.(بیانیه سال گذشته امیرارجمند)ثانیا=با حرافیهای موذیانه وغیراخلاقی وبا سوء استفاده ازاختلاف دین ومذهب درون ملی و شرایط ومجاورت سرزمینی متعلق به محدودهای کردها وترکها،احوازالعرب ولرستان و..بزعم خود قصد فتنه ای گسترده دارند تا باهماهنگی خود فروختهای آسمیل شده آتش چنین فتنه ای برای راحتی بال خود تدارک دیده اند. با توجه دقیق به چنین شرایط خطر ناکی است که مسئولیت بشر دوستانه کارکنان محترم بی بی سی وهمه رسانه های فارسی زبان درکشورهای دمکراتیک افزایش یافته، تا بدون فوت وقت و با اقدامی عادلانه وبدون هرگونه شائبه از همه صاحب نظران تورک،فارس،کورد،عرب،بلوچ و...دعوت نموده،دربرنامه های مستمروبطور شفاف ستم وظلم 90 ساله روا شده برغیر فارسها را شکافته، با تاکید بلاتنازل براعلامیه جهانی حقوق بشروکنوانسیونهای مربوطه، فرهنگ احترام به حقوق دیگران ترویج نمایند. درغیر این صورت وبا عنایت به خطاب مکتوب ومسموعی که ازقلم وحلق پان ایرانیستها وهمفکرانشان مطرح می شود، بطورقطع عاقبت بخیری قابل تصور نیست.ابو محمد المحمراوی 9/2/2013 http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=554
سیاوش برقه ای

با درود سپاس از منصور گرامی و بقیه دوستان که به من لطف دارند.من خود را شاگرد امثال مهندس زعیم و دکتر باوند می دانم و در این سالها بسیار از این دو استاد بزرگوار آموخته ام. منصور گرامی کاملا با تو در این مورد که رشته های علوم سیاسی و روابط بین الملل(و البته حقوق)با هم مرتبط و غیرقابل تفکیک هستند موافقم.
سعید
***

جناب زعیم با درود مجدد با عرض شرمندگی از این که مجدد مزاحم شما شدم چند روز پیش هم خدمتتان ایمیلی زدم و از حضرت عالی خواهش کردم لطف فرمایید و درصورت امکان آدرس دادگاه انقلاب ( شعبه 14) را که در آن جناب عالی را محاکمه کردند و همچنین در صورت این که اگر اطلاعی از قضات این دادگاه از سال 87 دارید برای بنده ارسال فرمایید. می دانم طرح چنین سوال عجیب است اما مطمئن باشید نه قصد اذیت شما و نه سوء استفاده از این اطلاعات را دارم این اطلاعات برای من خانواده ام بسیار حیاتی است اما متاسفانه نمی توانم دلیل آن را بگویم خواهش می کنم اگر هم تمایلی به پاسخگویی ندارید حداقل یه کلمه برایم بنویسید که دیگر مزاحم جناب عالی نشوم. تنها دلیلی که این موضوع را از شما می پرسم این است که در گوگل به دنبال این اطلاعات بودم که دیدم جناب عالی در چنین دادگاهی محاکمه شده اید و قطعا اطلاعات دارید و اگر نمی توانید چنین اطلاعاتی به من بدهید در صورتیکه از جایی بتوانم چنین اطلاعاتی را به دست آورم به من معرفی کنید. پیشاپیش از حسن نظر شما سپاسگزارم.
ح. ا.
دوست گرامي، اگر شما برگ احضار و متن دادنامه من را بخوانيد، همه اطلاعات در آن درج شده است. من پيوند آن را در همين تارنما برايتان مي گذارم: http://kouroshzaim.org/DetailsData.asp?IDdata=432

اقای زعیم نظر شما در موردتدریس زبان مادری بقول شما اقوام در مناطق فارس نشین چیست نظرتان را صریحا بیا ن کنید
مسعود
من درباره تدريس هيچ زباني حساسيت ندارم كه آن را ستايش مي كنم. ما هر چه بيشر زبان بياموزم بيشتر مي توانيم ديگران را درك كنيم، و اين درك باعث نزديكتر شدن ما به يكديگر مي شود. بهمين دليل من خود تلاش كرده ام چند زبان را بياموزم. درك فرهنگ هاي گوناگون از طريق زبان خودشان بسيار زيباست.

با سلام آقای زعیم امیدوارم که در تمام مراحل زندگی موفق باشید و از اینکه با شخصیتی مثل شما آشنا شدم بر خود می بالم .باشد که در محضر استادی مثل شما جائی برای شاگردی من باشد. با تشکر مهدی خان محمدیان
مهدي خان محمديان
شما خود شخصيتي برتر از من هستيد. از مهر شما سپاسگزارم.

درود بر آرش گرامی اولا علوم سیاسی وروابط خیلی به هم وابسته اند ونمیتوان جدا از یکدیگر آنها را تلقی نمود.من آقای سعید رو نمیشناسم ولی باتوجه به سئوالاتی که میپرسند معلوم است در مسائل بین الملل تخصص بالایی دارند ومنظورم هم واضح بود صریحا نوشتم کسانی که سئوال های آقای سعید وپاسخ های مهندس زعیم را از اول خوانده باشند ودرک کرده باشند در حد یک لیسانس روابط دانش دارند حرف مبهمی که نزدم در مورد دانش هم ادعایی من ندارم ظاهر وباطن همینم وتحقیقاتی هم مرتبط با رشته ام در مورد توسعه.مدرنیزاسون ومدرنیسم وبرخی موضوعاتی که فکر کنم برای جامعه مفید است دارم اگر اینجا هم میام برای مشورت وسئوال پرسیدن در مورد اقتصاد وموضوعات مرتبط با صنعت هستم.دوست داشتید میتونیم در فیس بوک با هم حرف بزنیم!
منصور
***

از آقای منصور می پرسم که آیا منظور شما از "در حد لیسانس روابط بین الملل" و مرتبط کردن آن با رشته خودتان این است که شما از آقای سعید دانش بیشتری در سیاست دارید!؟
a.m
***

اتفاقا به نظر من آقای سعید بسیار موشکافانه به تمامی جوانب می نگرد و سوال می پرسد.سوالاتی که بعضی از آنها شاید از نظر ما تکراری باشد ولی در واقع از همه جوانب آن سوال می شود.به نظر من امثال سعید اگر پشتکار داشته باشند می توانند در آینده حتی وزیر خارجه شوند..اینطور نیست آقای زعیم؟
a.m
***

ببخشید منصور جان متوجه نشدم! ما خوانندگان در حد لیسانس روابط بین الملل دانش داریم یا آقای سعید؟
arash
***

درودبعد از مدتی غیبت به نظر شما ممکن است حمله امروز به کمپ مجاهدین کار خود انها برای مظلوم نمایی همیشگی باشد با توجه به اینکه از کشته وزخمی شدن هموطنان عزیزمون ناراحت شدیم ولی این مسئله رو باید بررسی کنیم تا از پیراهن عثمان شدن این قضیه جلوگیری کنیم. با توجه به اینکه رشته من علوم سیاسی است این اطمینان را به دوستان میدهم کسانی که از اول پرسش وپاسخ های مهندس وآقا سعید را خوانده اند در حد یک لیسانس روابط بین الملل دانش دارند.
منصور
سپاس از شما. من غايب نبودم، تارنماي من براي امن كردنش چند روز زير عمل جراحي بود كه هنوز هم تمام نشده است. شمار زيادي از هم ميهنان ما در حمله امروز كشته و زخمي شدند كه براستي فاجعه اي فراموش نشدني و نابخشودني بود. چرا نگران هستيد كه آن را پيراهن عثمان بكنند يا نكنند. اگر كساني آنقدر ماكياولي هستند كه از رنج ديگران براي مقاصد خود بهره برداري مي كنند، بگذاريد بكنند تا شناخته شوند. امروزه ديگر نمي توان سر را در برف فرو برد يا خود را از داوري مردم پنهان نمود.

آقای مهندس زعیم شما از سوالات آقای سعید خسته نشده اید!؟ اینطور که من دیدم ظاهرا ایشان در این سایت و وبلاگهای قبلی شما رکورد دار طرح سوال در زمینه سیاست خارجی هستند!!
arash
آرش گرامي، من آقاي سعيد را نمي شناسم و مهم هم نيست كه بشناسم. هر كس از من در اينجا پرسش كند، من پاسخ مي دهم. من پاسخ پرسشهاي جدي را جدي مي دهم، و آنچه مي گويم ديدگاه من درباره موضوع هاي مختلف است. من مي دانم كه نوشته هاي من را فقط آقاي سعيد نمي خواند. بيشتر آنها توسط كسان مهم و سياستگزار در داخل و خارج كشور خوانده و تحليل مي شود. كمترين وظيفه اي كه من احساس مي كنم عرضه ديدگاههاي خودم است، كه شايد در سياستها تاثيرگزار باشد و يا از خطاها جلوگيري كند يا دستكم روزنه ديگري به افق بگشايد.

درودی دوباره به استاد گرامی هنری کیسینجر در کتاب"دیپلماسی" خود،تفاوت آلمان را در دو جنگ جهانی چنین می داند: در جنگ جهانی اول، آلمان استراتژی نظامی مدون داشت اما فاقد هدف سیاسی برای دست زدن به جنگ بود.در جنگ جهانی دوم استراتژی نظامی مدونی نداشت، اما به اندازه کافی دارای اهداف سیاسی برای دست زدن به جنگ بود. جناب استاد نظر شما دراین باره چیست؟ با سپاس
سعید
اين ديدگاه درست است، زيرا پيش از جنگ اول رقابت شديدي براي پيشرفت نظامي ميان دو امپراتوري بريتانيا و آلمان جريان داشت؛ بويژه در نيروي دريايي، آلمان مي كوشيد به بريتانيا برسد و از آن جلو بزند. ولي نتوانست. دهها پيمان و موافقتنامه متضاد و همپوشان ميان همه امپراتوري هاي اروپا (بريتانيا و روسيه و آلمان و اتريش-مجار و همچنين فرانسه و ايتاليا) امضاء شده بود كه مانند كلاف سردرگمي روابط ميان اين كشورهاي رقيب را خاكستري نموده بود. هيچ استراتژي منطقي، براي مثال، در حمله آلمان به بلژيك و فرانسه ديده نمي شود. در جنگ جهاني دوم، آلمان هدف سياسي داشت، ولي يك استراتژي آينده نگر نداشت. در آغاز مي خواست منطقه هاي از دست داده خود را در جنگ اول باضافه قلمرو امپراتوري اتريش-مجار را بدست بياورد. اگر چمبرلن نخست وزير بريتانيا، ساده لوحي نمي كرد و از همان آغاز حمله به لهستان رو در روي آلمان مي ايستاد چه بسا كه جنگ دوم، همانند بحران موشكي كوبا در زمان كندي، رخ نمي داد.

جناب استاد آیا سرازیر شدن پول اعراب خلیج پارس بسوی چین ،هند و به احتمال زیاد کره و ژاپن باعث افزایش نفوذ سیاسی اعراب در جهان می شود؟ سرازیر شدن پول آنها بسوی کشورهای غیرثروتمند عرب زبان مانند مصر،تونس، مراکش و اردن چطور؟ با سپاس
سعید
بهيچوجه. كشورهاي عرب چيزي بجز پول براي عرضه ندارند و كشورهاي ميهمان مي دانند كه آنها فقط دنبال سود خوب براي پولشان هستند و امنيت براي پولشان و خودشان، اگر روزي رويدادي در كشورشان، مجبور به فرارشان كند. همه كشورهاي آزاد و امن اين را مي دانند، و البته با گشاده رويي پول آنها را مي پذيرند. پيش از انقلاب، ايران هم يكي از كشورهاي امن براي پولهاي آنها بود. سرمايه آنها در كشورهاي عرب يا عرب زبان فقط مي تواند براي نفوذ سياسي باشد و اين كشورها هم اين را مي دانند. اگر دقت كنيد، متوجه مي شويد كه سران اين كشورها فقط پول خزانه كشور را در اين كشورها سرمايه گذاري مي كنند، ثروت شخصي خودشان فقط در كشورهاي پيشرفته و امن سرمايه گذاري مي شود.

با درود به استاد زعیم گرامی جناب استاد نظر شما درباره مطلب زیر چیست؟ با سپاس http://www.persian.rfi.fr/%D8%A7%D8%B3%D8%B1%D8%A7%DB%8C%DB%8C%D9%84-%D8%AF%D8%B1-%D8%A2%DB%8C%D9%86%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%87-%D8%AF%D9%86%D8%A8%D8%A7%D9%84-%D8%A8%D8%B1%D9%82%D8%B1%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%A7%D8%A8%D8%B7%D9%87-%D8%A8%D8%A7-%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D8%A7%D8%B3%D8%AA-20130204/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1-%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87
سعید
ايران تنها كشور در منطقه است كه اسراييل مي تواند به آن اعتماد كند، زيرا سياستهاي ايران معمولن حساب شده است و با هيچ كشوري دشمني ندارد. حتا گروه هاي تندرو درونمرزي تندروي خود را به بيرون مرز نمي كشانند مگر براي دفع يا پيشگيري از خطر. شما حتا يك تروريست يا افراطي اسلامي ايراني در هيچ يك از عمليات اسلاميان افراطي و تروريست نديده ايد. نه اسراييل و نه امريكا نگران دستيابي ايران به بمب اتمي نيستند، زيرا ايران را بنا بر طبيعت فرهنگي مردم آن از پاكستان اتمي بسيار مسئولتر مي دانند. آنچه آنها از آن نگران هستند گسترش اين تكنولوژي در سطح منطقه است. كشورهايي مانند عربستان كه القاعده و طالبان را پشتيباني مي كنند و نظام پايداري هم ندارند و متهم به سيستم مذهبي افراطي هستند، آنها را نگران مي كند. آرزوي اسراييل اين است كه روزي دوباره با ايران روابط خوب اقتصادي و سياسي و حتا پيمان نظامي داشته باشد. آنها از كشورهاي عرب بيشتر مي ترسند تا از ايران، و طبيعي است كه در شرايط سياسي مناسب در تلاش براي بهبود روابط باشند.

با درود به استاد گرامی جناب استاد نظر شما درباره مطلب زیر چیست؟ با سپاس http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1912378 وقتی دلارهای نفتی بلای جان شدند
سعيد
خبر درستي است. عربستان كمتر به فكر آباد كردن كشور خود است تا دخالت در ديگر كشورها، ولي عربستان بجز پولش، هيچ جاذبه اي براي كشورهاي عرب ديگر ندارد. قطر و امارا هم همينطور. اينها كم كم پولهلي خود را بسوي چين و هندوستان سرازير خواهند كرد.

درود به استاد گرامی جناب استاد اما ارتش آلمان با وجود تمام نادانیهای هیتلر 4 سال در برابر 3کشور قوی مقاومت کرد!گمان نمی کنم اگر اشتباهات استراتژیک هیتلر رخ نمی داد آمریکا یا شوروی به تنهایی می توانستند آلمان را شکست دهند! با سپاس
سعید
آلمان ژرفاي لجيستيكي كافي نداشت و در يك جنگ درازمدت شكست قطعي مي خورد. در صورتيكه امريكا از ديد لجيستيك و پشتيباني نامحدود بود. كما اينكه، از سال 1943 به بعد كمبودهاي زيادي در جنگ افزار و حتا سرباز داشت و مجبور شد كودكان را با اندك آموزش وارد جنگ كند. مردمش از نظام حاكم بيزار بودند، اقتصاد و رفاه جامعه در پايين ترين سطح خود بود و جنگ را ارضاي شهوت شخصي هيتلري مي دانستند و آماده هيچگونه فداكاري نبودند.

با درود به استاد گرامی آیا بریتانیا در دوران قبل از انقلاب(که نزدیکترین روابط سیاسی،اقتصادی و نظامی را با ایران داشت)هم چنین توطئه‌هایی علیه ایران انجام میداد؟ با سپاس
سعید
اين يك سنت 150 ساله است. خودشان هم نمي دانند چرا. فقط شيريني آن احساس روزي امپراتوري جهاني بودن. يك مشت آدم هاي ثروتمند و قدرتمند بيمار رواني از چندين كشور جهان هستند كه براي تغييرات دلخواهشان در جهان پيوست نقشه مي كشند، خائنان كشورها را مزدور خود مي كنند و براي انجام تغييراتي كه حتا ممكن است در طول زندگي خود شاهد آن نباشند مردم كشورها را بجان همديگر مي اندازند، ايجاد تفرقه، دشمني و بدبيني و اشخاص موثر عليه نقشه شان را ترور مي كنند، جنگهاي فرقه اي و موضعي براه مي اندازند.

جناب استاد زعیم با توجه به اینکه در سالگرد پایان نبرد استالینگراد هستیم به نظر شما اگر یکی از عوامل زیر رخ می داد( که با تصمیمات اشتباه شخص هیتلر رخ نداد)امکان پیروزی آلمان در جنگ وجود داشت؟ پیشروی نیروهای آلمانی به سوی بندر دونکرک در شمالغرب فرانسه(60 کیلومتری خاک بریتانیا)و سرازیر شدن 200 لشگر آلمانی توسط کشتیهای نیروبر به خاک بریتانیا که به گفته چرچیل 68درصد نیروی زمینی اش در سواحل دونکرک گیر افتاده بودند. یک طرفشان دریا و طرف دیگر نظامیان آلمانی در حال پیشروی به سوی دونکرک. و تنها 200هزار نیرو که اکثر آنها پلیس شهری بودند در جزیره مانده بودند(کاری که طی 3 روز مردم عادی بریتانیا با کشتیها و قایقهای تفریحی خود انجام داده و 300 هزار نیروی زمینی بریتانیا را از ساحل فرانسه نجات دادند.کاری که آلمان می توانست با کشتیهای نیروبر خود معکوس آنرا انجام دهد. 2.عدم حمله به شوروی.با توجه به اینکه پس از اشغال فرانسه،آلمان عملا به قدرت برتر اروپا تبدیل شده بود و نیازی به حمله به شوروی نداشت. 3.فشار شدید برای ورود به مسکو پس از محاصره آن.به جای اینکه با دستور هیتلر نیروهای آلمانی فشار بر مسکو را کم کرده و برای تصرف تمام اوکراین بسیج شوند که باعث شد زمان لازم برای رسیدن ارتش آسیایی شوروی به جبهه غرب فراهم شود. 4.عمل نکردن به پیمان سپتامبر1940 با ژاپن و ایتالیا و عدم اعلان جنگ آلمان به آمریکا پس از حمله ژاپن به پرل هاربر که باعث شد آلمان همزمان با سه کشور درگیر شود. با سپاس
سعید
1- جنگ آلمان هدف نداشت، بنابراين بهيچوجه نمي توانست پيروز شود. آخرين باري كه كشوري چنين وارد جنگ شد، فرانسه ناپوليون بود كه به همين سرنوشت دچار شد. تنها چنگيز به پيروز كوتاه مدت دست يافت. اگر هيتلر به فرانسه و شوروي حمله نمي كرد، تا آخر عمر هيتلر دوام مي آورد. اروپائيان كه يك بار امپراتوري پروس و اتريش و آلمان را در هم شكسته بودند سر برافراشتن يك آلمان ستيزگر و بلند پرواز ديگر را تحمل نمي كردند. در مورد اينكه چه مي شد كرد، آري، آلمان مي توانست در بريتانيا پياده شود و تا لندن هم پيش برود، ولي مطمئن باشيد كه امريكا بي درنگ وارد آن جنگ مي شد، آلمان را از دريا محاصره مي كرد و در يك جنگ خونين، آلمان همانند مورد روسيه از آنجا خارج مي شد، اگر مي توانست. 2- بزرگترين اشتباه آلمان زير پيمان خود با روسيه زدن و حمله به روسيه بود. اگر استالين اخبار جاسوسان خود را باور مي كرد كه هيتلر قصد حمله به روسيه را دارد، ارتش خود را در مرز باختري مستقر مي كرد و جنگ استالينگراد در آنجا رخ مي داد و آلمان با همان خفت شكست مي خورد. اشتباه دوم، همان حمله به اوكراين بود. 3- هيتلر يك روان پريش بود و توان آن را نداشت كه رويدادها را منطقي ارزيابي كند.

با درود به استاد گرامی جناب استاد بنابراین نتیجه می گیریم که بالاخره باید بریتانیا را سر جایش نشاند و انتقام قرنها توطئه‌ علیه ایران را از آنها گرفت.سوال من این است که آیا بریتانیا در دوران قبل از انقلاب(که نزدیکترین روابط سیاسی،اقتصادی و نظامی را با ایران داشت)هم چنین توطئه‌هایی علیه ایرآن انجام می داد؟ با سپاس
سعید
انتفام در سرشت ايرانيان نيست. ما بايد با همه كشورهاي جهان روابط خوب و همكاري داشته باشيم. هيچ كس با ما دشمن نيست، ولي نبايد انتظار داشته باشيم كه ديگران از ناداني و خيانت ما به سود خود بهره برداري نكنند.

نمی دانم امثال آقای بنی طرف چه می خواهند!؟ جدا شوند و بین 3 دشمن بزرگ زندگی کنند!؟به جای اینکه در چارچوب ایران یکپارچه شهروند بزرگترین کشور منطقه باشند!!
سعید
1- پس از يك قحطي بزرگ در حجاز كه تلفات زيادي داد، نمايندگاني از سوي قبيله هاي عرب به دربار ايران آمدند و درخواست كردند كه براي نجات مردم اجازه جابجايي موقت به قلمرو ايران را داشته باشند. براي نخستين بار مردم عربستان اجازه موقت نزديك شدن به ساحل جنوبي خليج پارس و سرزمين هاي حاصلخيز ايران را گرفتند. شماري از قبيله هاي عرب در سده اول ميلادي، حدود 600 سال پيش از ظهور اسلام، در كناره هاي دو سوي اروند رود تا دجله و خليج پارس ساكن شدندو اين قبيله ها عبارت بودند از بني كعب در جزيره مينو، خرمشهر و شادگان؛ بيت الكثير در اهواز و ميان دو رودخانه دزفول و شوشتر، و قبيله هاي بني لم، بني صالح، بني طرف، بني تميم، بني مروان، الخميس، باوي و كنانه. 2- طبق تاريخنويسان باستان، از جمله گزنفون،‌ در زمان كورش، قبيله هايي از مردمان عرب ميان فرات تا نيل زندگي مي كردند كه به عربان نيل معروف بودند. اين قبيله ها در جنگ با ايران در كنار آشور و بابل مي جنگيدند، ولي در مذاكره با كورش پذيرفتند كه با حفظ احترام آنها كه با دشمن متحد خود، يعني ايران، سازش نكرده اند از جنگ دست بكشند. اين كار شد و كورش يك مبارز سرسخت را از دشمن به دوست تبديل كرد. بعد ها اين قبيله ها مرزهاي ايران و غافله هاي ايران را در برابر هجوم قبيله هاي عرب كه قافله ها را غارت مي كردند، محافظت مي نمودند. عرب تباران ايران نشين هميشه در درازناي تاريخ مرزبانان بسيار قدرتمندي براي ايران بوده اند و فداكاري هاي زيادي در اين را كرده اند كه آخرين آنها در جنگ 8 ساله بود. 3- در سرشماري سال 1355، شمار عرب تباران ايراني 300 هزار نفر بود كه در طول جنگ 8 ساله، شماري از آنان به ديگر نقاط ايران مهاجرت كردند و ساكن شدند. پس از جنگ اول جهاني كه قبيله هاي حجاز كه هميشه با هم در ستيز و رقابت بودند توسط جاسوس انگلستان "لارنس" براي رويارويي با عثماني ها همبسته شدند و آنها را از حاشيه جنوبي خليج پارس (كه هميشه قلمرو ايران بشمار مي آمد) بيرون راندند، دست به خط كشي هاي ساختگي براي ايجاد كشورهاي نوپا در سرزمين هاي آزاد شده از عثماني، كه پيش از چيرگي عثماني جزوي از ايران بودند، پرداختند. همزمان در ميان عرب تباران ايراني تخم نفاق و انديشه جدايي از ايران را كاشتند و مي دانيد كه از زمان فتح هندوستان توسط انگلستان، آنان هميشه دست به توطئه هايي براي كاهش نفوذ ايران مي زند. در آن زمان به علت ناتواني حكومت ايران تحت پادشاهان قاجار و بروز انقلاب مشروطه، شيخ خزعل را در خوزستان كاشتند. بيدادي كه خزعل در خوزستان براه انداخت در تاريخ مردم عرب تبار خوزستان ماندگار است. بريتانيا هرگز دست از سر ما برنداشته است. در پايان حضور نظامي غرب در عراق، نيروهاي بريتانيا خود را در بصره مستقر كرده بودند، پس از آغاز خروج نظاميان از عراق، نيروهاي بريتانيا از بصره خود را به نزديكي مرز ايران جابجا كردند و سخنان تجزيه طلبانه از آن زمان پا گرفت و رسانه اي شد.

با درود به استاد گرامی جناب استاد نظر شما درباره مطلب زیر چیست؟ با سپاس وزارت خارجه آمریکا در روزگار خانم هیلاری ‌وزیری که به دنبال تقابل با ایران بود http://www.irdiplomacy.ir/fa/page/1912283
سعيد
اين تحليل بطور كلي درست است و، از ديدگاه امريكا و هم پيمانانش، سياست موفقي بوده است. كلينتون همچنين سياست تغيير رژيم در ايران را بطور نامحسوس پيگيري مي كرد، ولي چون مشاوران او كه همان مشاوران شوهرش بودند با مشاوران اوباما در مورد اينكه كدام طيف سياسي در ايران شايسته ياري هستند توافق نداشتند، تغيير نظام در ايران در چهار سال اول عقيم ماند.

با درود به استاد گرامی جناب استاد با توجه به اینکه بریتانیا از پیروزهای جنگ دوم بود و آلمان و تقریبا فرانسه شکست خورده، به نظر شما چرا "براي بریتانیا کشاندن برلین و پاریس به سمت سياستهاي خود نزديك به غيرممكن بود"؟ با سپاس
سعید
فرانسه شكست نخورد، بلكه پايداري كرد تا توسط نيروهاي متفقين نجات يابد. متفقين هم فرانسه را نجات دادند تا چيرگي نازي ها به كشورهاي خودشان كشانده نشود. آلمان در جنگ شكست نخورد، رژيم نازي كه ضد منافع مردم آلمان عمل مي كرد شكست خورد. متفقين رژيم نازي را شكست دادند تا از بلندپروازي هاي كودكانه اش دست بردارد. آلمان نجات يافته از تاعون رژيم ضد بشري خود بزودي قدرت خود را نشان داد و صلابت خود را در زمينه هاي اقتصاد و دانش و تكنولوژي پيگيري كرد. اكنون هم اين دو كشور از قدرتمندترين كشورهاي جهان هستند. يك كشور بريتانيا نمي تواند انتظار داشته باشد كه اين دو كشور مانند هنوستان سده نوزدهم فرودست باشند و خود را نيز حاضر نيست با آنها هم سطح بپندارد. بريتانيا برنامه نخ نما شده دخالت و چيرگي در خاورميانه را پيگيري مي كند بدون اينكه كاربرد واقعي اقتصادي برايش داشت باشد. فقط ارضاي يك احساس امپراتوري گونه خودبزرگ بيني. اروپا تحمل اين را ندارد.

اطلاعات مختصری در رابطه با ضوابط حاکم بر بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا «BBC»؟؟؟ حیرت اور است اقایان «خانه از پایبست ویران است - خواجه دربند نقش ایوان است.»با عرض معذرت٬ بنظر من از دو حالت خارج نیست یا نااگاهید از چند و چون روابط و ضوابط حاکم بر«BBC» و یا قصد دیگری دارید.تعجب اور است اقایان بلند گوی پیش برنده منافع انگلستان را خلاصه میکنید در« داريوش كريمي مجري برنامه پرگار و صادق صبا، مديربخش فارسي «BBC»!! این توهین اشکاری است به شعور مردم ایران شما را نمیدانم؟ برای اگاهی شما نگاهی بیندازیم به نحوه اداره«BBC» و محل تأمین بوجه ان بنگاه سخن‌پراکنی . منبع مورد استفاده من«ویکی پدیا بی بی سی»است.۱- مالكيت بي بي سي متعلق به مركزی است كه از طريق فرمان سلطنتي درهر دوره 10 ساله نحوه ادراه آن مشخص مي شود-۲- بك قرار داد پرداخت آبونمان بين وزارت كشور و «بي بي سي» به منظور تامین هزینه های آن وجود دارد.-۳- طبق آخرين فرمان در سال 2007 فعاليت بي بي سي توسط يك هيات امنا نظارت(به انگلیسی: trust)‏ مي شود-۴- هيات امنا وظيفه تامين استراتژيهاي سازمان، ارزيابي فعاليت هاي هيات مديره و انتصاب مديرعامل را دارد.-۵- اعضاي هيات امنا توسط ملكه و به سفارش دولت انتخاب مي شوند و 10 عضو اصلي و عضو علي البدل دارد.-۶-هيات مديره از دوگروه مديران اجرايي و غير اجرايي تشكيل شده است كه مديران غير اجرايي توسط امنا انتخاب مي شوند.-۷- مديران اجرايي توسط مديرعامل تعيين مي گردد. -۸- بخش اجرايي بي بي سي توسط دفتر مديرعامل و شوراي مديران اداره مي گردد.حال که مشخص شد نحوه اداره «BBC بنگاه سخن‌پراکنی بریتانیا» چگونه است ببینیم بوجه این تشکیلات چگونه تأمین میشود؟ بودجه سالیانه بی‌بی‌سی بالغ بر ۴ میلیارد و ۳۰۰ میلیون پوند است. بودجه تمامی بخش‌ها (غیر از بخش جهانی بی‌بی‌سی) از هزینه ماهیانه‌ای که هر یک از خانواده‌های صاحب تلویزیون در بریتانیا باید بپردازند، تامین می‌شود.بودجه بخش جهانی توسط وزارت امور خارجه بریتانیا پرداخت می‌شود.با ارزوی اینکه اطلاعات بالا مفید بوده باشد. لازم میدانم به شما دوستان یاداوری کنم که شما «بوجود اورنده مشکل را فراموش کرده و معلول را چسبیده اید.»
 حمید
سپاس از شما. يادآوري شما را درك مي كنم.

ببخشید جناب آقای زعیم احتمالا نام درست ایشان "یوسف عزیزی بنی طرف" نیست؟ اگر چنین است اصلاح فرمایید
کیومرث صالح
بسيار سپاسگزارم آقاي صالح. اشتباه به علت بي دقتي من بوده است.

با عرض درود فراوان خدمت استاد زعيم گرامي استاد به نظر مي رسد آقاي بني طرف در پرو‍‍ژه اي طراحي شده از سوي شيوخ عرب و قدرت هاي خارجي از طريق طرح ادعاهايي براي بي ثبات كردن مناطق عرب نشين و القاي آن ايفاي نقش مي كنند.پرو‍ژه اي كه نئوكان ها در آمريكا و كشورهاي عربي دنبال مي كنند جداسازي سرزمين هاي عرب نشين از خاك ايران با اين استدلال كه ايران را از درآمدهاي نفتي محروم كنند. در اينكه هر فرد و گروهي حق اظهارنظر آزاد دارد شكي نيست اما بايد منصفانه باشد و طرف ديگر نيز حق دفاع از خود را داشته باشد.وقتي وزيرخارجه حكومت زماني به مصر مي رود كه همزمان كنفرانسي ضد ايراني در آن شهر برگزار مي شود مشخص است كه آنان گستاخ مي شوند.ما نميتوانيم مشكلات اين مناطق را منكر بشويم اين مشكلات ناشي از سياستهاي حكومت است هيچ ربطي به ايران زمين ندارد.و ما خود به اين سياستها اعتراض داريم.در ايران اصلا مسئله قوميت فارس و عرب و آذري...نيست به دليل ديني بودن حكومت مشكل بيشتر مسئله اقليت هاي ديني است.ثروت در ايران يكسان توزيع نمي شودبنده با كردهايي كه از مردم عادي بودند صحبت مي كردم آن ها اعتراض مي كردند كه چرا شهري مثل اصفهان داراي همگونه رفاه و ثروت است ولي شهرهاي كردنشين اين همه فقر و تبعيض و نابرابري است به آن ها گفتم مشكلات شما با خودمختاري يا جدايي از ايران و اقدامات تروريستي حل نمي شود بلكه باعث مي شويد همان مرم كرد از شما متنفر بشوند شما بايد در كنار تمام آزاديخواهان ايران براي رسيدن به دموكراسي تلاش كنيد در ايراني دموكراتيك ديگر كرد و عرب بودن و فارس بودن معنايي ندارد بلكه همه ما ايراني با فرصت هاي برابر و حقوق يكسان خواهيم بود. با سپاس
hossein bodaghi
سخن شما درست است، تبعيضي كه در كشور ما اعمال مي شود، تبعيض ديني حكومتي است. دشمنان يكپارچگي ايران هم از اين مسئله بهره برداري كرده در راستاي جداسازي تبلغ مي كنند.

شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد