درست است كه در واكنش به چنين خواستي از سوي دولت مصر، من در 18 دي 1382، در مقاله اي در روزنامه انگليسي زبان "ايران ديلي" نوشتم:
"مصر تنها کشور در جهان عرب زبان است که می تواند یک شریک طبیعی استراتژیک برای ما باشد. یک کشور غیرعرب، با جمعیتی باندازه ما و موقعییتی استراتژیک، مصر می تواند آن سوی یک محور همکاری و توسعه باشد. یک همبستگی میان ایران و مصر می تواند ثبات و صلح را به منطقه ای بیاورد که به دلیل زمینه های احساسی ازهم جدا هستند. منطقه ای که بجای روند طبیعی تکامل تاریخی، با دخالت نیروهای بیگانه برای مقاصد خود قطعه قطعه شده و، در نتیجه، مردم آن هنوز در پی هویتی ملی برای خود هستند."
"من پیش بینی می کنم که در زمانی در آینده، سیاستگزاران ما استراتژی همبستگی دفاعی هندوستان- ایران- مصر را مورد توجه و پیگیری قرار دهند. مصر و ایران میتوانند در صنعت، جهانگردی و بازرگانی همکاری کنند و منابع خود را برای پژوهش مشترک در رشته های مورد علاقه خود، مانند تکنولوژی های پزشگی، هسته ای و فضایی، یکپارچه نمایند."
و از مسئولان شهرداري خواستم كه نام خارجيان حساسيت برانگيز را از خيابانهاي ما بردارند. اين نشد، و ما اكنون در جايي قرار گرفته ايم كه رييس جمهور آنها مانند يك كشور فرودست به ما تحكم مي كند و حقوق قانوني و تاريخي ما را براي جلب پشتيباني دولتهاي كوچك و ثروتمند "عرب" انكار مي نمايد. يك رييس جمهور راستين مردم مصر هرگز چنين موضعي در برابر ايران نمي گرفت.
انكار مالكيت و اشغال شده خواندن سه جزيره ايراني تنب بزرگ و تنب كوچك و بوموسو، نه تنها ناديده گرفتن پيشينه و اسناد تاريخي است، بلكه نشانگر آن است كه آقاي مرسي قصد دارد آن كشور تاريخي وآن ملت با فرهنگ را با دروغ و فريب اداره كند. محمد مرسي در طي اين چند ماه كه مردم مصر از ترس بازگشت ديكتاتوري حسني مبارك و در فقدان يك نامزد مردم پسند، قولهاي او را باور كردند و با راي دادن به او حزب افراطي اخوان المسلمين را بر كشورشان حاكم كردند، نه تنها هيچ كار مثبتي در راه آزادي و رفاه و پيشرفت ملت مصر انجام نداده، بلكه تمام كوشش او براي از هم پاشاندن ارتش مصر و قوه قضائيه مستقل و كارآمد مصر بوده تا يك ديكتاتوري حزبي را در كشور برقرار نمايد. من براي آينده ملت مصر نگران هستم و اميدوارم كه آنها با قدرت و پشتكاري كه در طول انقلاب خود عليه حسني مبارك نشان دادند، بار ديگر به ميدان آيند و اين مرد را نيز سرنگون نمايند. مصر با امكانات بالقوه اي كه دارد و با فرهنگ كهني كه مردم از آن برخوردارند سزاوار دولتي مردمسالار و متعهد به پيشرفت و سربلندي مصر هستند. تا آقاي مرسي و حزب ايشان بر سر كار باشد، ما نخواهيم توانست با آنها "روابط قوي" داشته باشيم، و اين به زيان هر دو كشور است.
پرسش: در هفته گذشته مردم قاهره در مخالفت با حكم حكومتي آقاي مرسي در بركناري رييس ديوان عالي كشور و قانون اساسي جديد روند جديدي را به سوي يك ديكتاتوري اسلامي در مصر نشان مي دهد. ايا شما با اين برداشت موافقيد؟
كورش زعيم:
ما فراموش نكرده ايم كه شعار انتخاباتي آقاي مرسي اين بود كه: "قران قانون اساسي ماست، پيامبر رهبر ماست، جهاد راه ماست
و مرگ به نام خدا هدف ما". ولي شناخت بيشتر محمد مرسي ما را قانع مي سازد كه اين فقط يك شعار تزريق شده بوده است. مرسي در قاهره ليسانس مهندسي و در دانشگاه بسيار معتبر كاليفرنياي جنوبي دكتراي مهندسي گرفت؛ سپس در دانشگاه ايالتي كاليفرنيا استاديار شد. وقتي در سال 1985 به مصر بازگشت، او را به استادي و رياست دانشكده مهندسي دانشگاه الزقازيق برگزيدند كه تا 2010 ادامه داشت. در سالهاي 5-2000 هم نماينده مجلس بود. از جمله سخنان مرسي يكي اين بود كه: "
جهان تك فرهنگي نيست، ما بايد بتوانيم در كنار هم زندگي كنيم بي اينكه بخواهيم بر هم چيره شويم." ديگر اينكه "
مصر يك دولت مذهبي نيست و يك دولت نظامي هم نخواهد بود."
من باور دارم كه اين انديشه هاي شخصي اوست، ولي محمد مرسي شخصيت قدرتمندي ندارد و زير نفوذ شديد گروههاي محافظه كار مذهبي و مركزيت اخوان المسلمين است. هر چند اخوان المسلمين در چندين سال اخير با فرستادن شمار زيادي از اعضاي خود به مجلس به عنوان نامزدهاي مستقل، چهره اي سياسي و مسالمت جو از خود نشان داده است. تظاهر به مسالمت جويي محمد مرسي هم اكنون ميان او و سلفي ها را كه يك چارك از كرسيهاي مجلس مصر را اشغال كرده اند شكراب كرده است.
در طي چهار ماهي كه از رياست جمهوري مرسي مي گذرد، ما نشانه اي از يك رييس جمهور قدرتمند نديده ايم. او در برابر بحران ها ناتوان و هميشه زيرآبي رفته است. براي مثال، هنگام حمله تندروان به سفارت امريكا در ليبي كه به كشته شدن سفير امريكا انجاميد، محمد مرسي ناگهان ناپديد شد تا مجبور نباشد اعلام موضع كند. در صورتيكه مي دانيم در همان زمان چهار نفر مصري را كه از ديوار سفارت بالا رفته بودند بازداشت كرده بود. ولي در مورد فيلم ضداسلامي كه در امريكا توليد شده بود، فوري آفتابي شد و آن را محكوم كرد. در هر هال، هنوز مردم مصر موضع راستين رييس جمهورشان را نمي دانند. آيا اين يك فريب است تا زمينه هاي ديكتاتوري اخوان المسلمين را فراهم نمايد، يا يك سياستبازي است تا موقعيت شخصي خود را زيرسازي كرده از نفوذ شديد و دستورهاي حزب رها شود؟ او يك سياستمدار حرفه اي نيست و بايد ديد در آينده بسيار نزديك از چنته اش چه خارج مي شود.