پاسبان مي تواند و بايد در شهر سيار باشد و در گوشه اي از
خيابان بلاتكليف نايستد. اين همه خودروهاي گوناگون كه در اختيار شهرباني و
راهنمايي و رانندگي است؛ آنها را در اختيار پاسبانها بگذاريد. راننده و افسربازي
را كنار بگذاريد. دو پاسبان فهميده با هم در يك خودرو مي نشينند. گاهي ضروري است
كه يك پاسبان تازه كار با يك پاسبان باتجربه در يك خودرو بنشيند. هر خودرو بايد يك
محله را پاسداري كنند. آنها بايد پيوسته در حركت باشند تا همه خيابانهاي اصلي و
فرعي را بتوانند گشت بزنند و زير نظر داشته باشند. مردم بايد وجودشان را احساس
كنند و احساس امنيت كنند و به ياري آنها متكي باشند. به حساب من، با توجه به شمار
پرسنل و شمار خودروها، گشت پاسباني مي تواند و بايد هر بيست دقيقه در هر كوچه و
خيابان ديده شود. سر چهارراه ها و برشگاههاي مهم، پاسبانان فهميده و با تجربه
بگذاريد كه بتوانند با قاطعيت اجراي قانون را از رانندگان و مردم انتظار داشته
باشد و در صورت تخلف رانندگي يا هر جرم ديگر آنها را جريمه يا به كلانتري جلب
نمايد. پاسبانان ايستاي چهارراه ها و گذرگاهها بايد موتورسوار باشند تا بتوانند در
صورت نياز يك راننده متخلف يا يك خودرو بزهكار را بي درنگ پيگرد نمايند. پاسبانان
سيار در خودروهم در بين راه بايد هم
ترافيك (رفت و آمد، پاركينگ، سد معبر و غيره) را زير نظر داشته باشند و هم با چشم
تيزبين وقوع جرم يا بزه را جستجو كنند. آنان متخلفان ترافيك را همانجا ايست داده
هشدار مي دهند، يا جريمه مي كنند و يا به پيگردشان مي پردازند.
هنر بزرگ افسران ارشد راهنمايي اكنون اين است كه با لباسهاي
اتو كشيده بغل دست يك سرباز راننده مي نشينند و با صداي زيبايشان پشت بلندگوهاي
خودرو به مردم امر و نهي مي كنند و معمولن فقط راه خود را باز مي كنند تا بتوانند
با سرعت رد شوند. مردم هم به آنان پوزخند مي زنند. بسياري از اين افسران هنوز كاركرد
دقيق چراغهاي سرخ بالاي خودروشان ويژه چه ضرورت هايي است، و درباره اداره چهارراه
ها با كاربرد چراغهاي سرخ و نارنجي و سبز ترافيك هم دانش ژرفي ندارند، يا اينكه خودشان
رعايت نمي كنند. اگر باران بيايد از خودرو بيرون نمي آيند. از باد و آفتاب تند هم
خوششان نمي آيد. اين كار يك افسر شهرباني نيست. آقايان بايد از عرش فرود آيند،
آموزش بهتر ببينند و با مردم راه برود
.
شهرباني بايد متكي به مردم باشد و فقط مختص و منحصر به يك
شهر و يك جامعه باشد. شهرهاي با جمعيت پنج هزار نفر به بالا مي توانند كلانتري يا
شهرباني ويژه خود و به انتخاب خود را داشته باشند. شهرباني ها، مي توانند از
شهرهاي ديگر درخواست پاسبان يا افسر با تجربه كنند، ولي استخدامي هاي خودشان را
بايد براي آموزش به دانشكده شهرباني در مركز بفرستند، يا از مركز درخواست نيرو
كنند. شهرهاي كوچكتر و روستاها كه امكانات استخدام نيرو ندارند مي توانند از مركز
درخواست نيرو براي كلانتري خود كنند. البته شرح جزييات ساماندهي كلانتري ها و
شهرباني هاي سراسر كشور را جداگانه خواهم نوشت. شهرباني مانند نيروهاي مسلح نيست
كه نياز به فرماندهي مركزي داشته باشد، چون هيچگاه براي دفاع از كشور فراخوانده يا
بسيج نمي شود. كار شهرباني كاريست مردمي. نيروي تهاجمي و تدافعي را همان چند
پاسباني تشكيل مي دهند كه ماموريت ويژه براي اجراي قانونهاي شهري دريافت كرده اند.
شهرباني ها مي توانند پاسبانان فزون بر نياز خود را، با
هماهنگي مركز، به شهرباني هاي ديگر كه نياز دارند بفرستند يا در صورت علاقه خود
افراد، آنان را به نيروهاي مسلح منتقل كنند و يا به آنان كارهاي خارج از ماموريت
اجرايي محول كنند و يا در سازمانهاي غيرنظامي دولتي به كار گماشته شوند تا بتوانند
با بازده بيشتر به كشورشان خدمت كنند. افسراني را كه نمي خواهند به پاسداري
بپردازند را، در حد نياز، مي توان بكارهاي آموزشي يا دفتري گمارد. شايد هم با حفظ
درجه به كارآگاهي در خود كلانتري ها و شهرباني ها علاقه داشته باشند.
شهرباني ها بايد تمام نيروي خود را در پيشگيري و مبارزه با
جنايتهاي اجتماعي مانند دزدي، زورگيري، قتل، پخش مواد مخدر و غيره بكار اندازند. پرسنل
شهرباني ها، هرچند مانند همه شهروندان حق راي در همه انتخابات دارند، نبايد در سياست
و فعاليت سياستمردان دخالتي بجز حفاظت از آنان داشته باشند. در تظاهرات سياسي،
اعتصاب ها يا گردهمايي هاي خياباني، وظيفه شهرباني حفاظت از تظاهركنندگان، و
همزمان جلوگيري از اخلال در ترافيك و نظم عمومي است. در اينگونه رويدادها شهرباني
بايد پيشگيري هاي لازم را براي جلوگيري از ايجاد خطرهاي جاني و مالي براي شهروندان
انجام دهد. شهرباني بايد بدون در نظر گرفتن گرايشهاي سياسي و عقيدتي با تظاهركنندگان
متخلف برابر با نظام قانونهاي شهري رفتار كند.
اداره زندانها نبايد در دست شهرباني ها باشد. زندانها بايد
توسط سازماني بالاتر از سازمان شهري اداره شوند تا بتوان از تعصبات، تندروي ها و
يا رقابت هاي محلي جلوگيري كرد. اداره كل زندانها بايد يا زير نظر وزارت كشور باشد،
يا به دو دسته تقسيم شوند. زندانهاي موقت، كوتاه مدت يا تاديبي زير نظر استانداري
ها، زندانهاي دائم يا درازمدت زير نظر وزارت كشور بايد باشد. نيروي پليس محلي
نبايد زندانبان قربانيان خودش باشد. قوه قضائي كشور بايد در اداره زندانها نظارت
عالي و بي هيچ دخالت اجرايي داشته باشد تا از خودسري ها و بي قانوني هاي عمد يا
غيرعمد جلوگيري شود.
نيروي نگهباني زندانها بايد مستقل و به استانداري ها پاسخگو
باشد، ولي تحت نظارت ژاندارمري ( نيروي انتظامي برونشهري يا نيروي پاسداران ملي
) انجام وظيفه كند. شوراي
هماهنگي و نظارت بر زندانها مي تواند بوسيله قوه قضائي بوجود آيد و با بازرسي منظم
و پيوسته از زندانها همخواني مديريت آنجا را با قانونهاي جاري كشور تضمين نمايد.
شكستن تمركز فرماندهي نيروهاي پليس، استفاده نامشروع يا
غيرقانوني از آن براي ارعاب و خفقان مردم بجز در موارد محدود محلي امكانپذير نخواهد
بود. و اگر در يك شهر چنين مسئله اي پيش آمد مردم خواهند توانست خود بر آن چيره
شوند و افكار عمومي هم ميهنان در شهرهاي ديگر هم به ياريشان خواهد شتافت.
كورش زعيم
1 ارديبهشت 1358