كورش فقط
گريست!
بانگ بر زدم،
كورش برخيز و كشورت را ببين! او در سكوت اندوهگين خود فقط گريست.
گفتم امروز روز
جهاني توست، امروز را ما ايرانيان روز جهاني كورش و روز ملي ايران نام نهاده ايم و
آن را همه ساله جشن مي گيريم. اين همه براي توست، هر چند چيزي از كشور تو باقي
نمانده كه غرورانگيز باشد. او در سكوت اندوهگين خود فقط گريست.
گفتم اين ويرانه
ايران است. اين ميراث توست كه ما بازماندگان ناخلف تو به اين روز انداخته ايم.
كورش فقط گريست.
ما منشور مقدس تو
را زير پا گذاشتيم، ما دروغ را در جامعه ايراني نهاديه كرده ايم، و كشورداري و
مردمداري جهانپسند تو را به دور افكنديم، دوستي با همسايگان را و مدارا با دشمنان
را كه تو به ما آموختي فراموش كرديم. گرگها و كفتارها و لاشخورها در پشت مرزها ما
را نظاره مي كنند. كورش نگذاشت ادامه بدهم، و فقط گريست.
گفتم مردم به تو
نياز دارند، مردم آرزوي تو را مي كنند، مردم اميدي بجز تو ندارند؛ بر مي خيزي يا
ما بايد تنها از آموزه هاي تو و روح تو كه در وجود ماست پيروي كنيم؟ كورش فقط
گريست.
او گريست تا نشنود
فرياد مرا كه: ما منفور همه هستيم، ما مغضوب همه هستيم و ما محكوم همه هستيم و غرور
ما درهم شكسته است. هيچ همسايه اي ما را دوست ندارد و همه آهنگ درهم شكستن ما را
دارند. كجايند آن همسايگان كه تو را مي ستودند و ايران را خانه دل خود مي شمردند؟
كجايند آن كشورهاي دوست كه براي امنيت خود به تو متكي بودند؟ كجايند آن دشمنان كه
با نيرومندي تو، مهرباني و دادگري تو و نفوذ اخلاقي تو در دل مردمانشان، جرات
تهديد يا حمله به ميهن ما را نداشتند؟
چه شده كه آنان
كه تو از اسارتشان رها كردي و چه نيكي ها كه به آنان نكردي و سرزمينت هميشه در طي
هزاره ها ميهماندار و پشتيبان آنان بوده و در كتابهاي آسمانيشان تو را تا پيامبري
بالا بردند، اكنون آهنگ ويراني سرزمين تو را مي كنند؟ كورش فقط گريست.
كورش گريست ... و
من هم گريستم،... و آنجا كه من بودم، همه گريستند.
كورش
زعيم
7 آبان 1391 (28
اكتبر 2012)