زندگينامه اسلام كريموف:
اسلام كريموف خود را فرزند عبدالغني كريم زاده (كريموف)
ايراني، و صنوبر اهل تاجيكستان، معرفي مي كند كه هر دو در دفتر كارپردازي فرآورده
هاي كشاورزي در سمرقند كار مي كردند. در سال 1936، عبدالغني براي دزدي هاي كوچك به
پنج سال زندان محكوم شد و تا سال 1941 را در زندان شوروي گذراند. اسلام در سال
1938 بدنيا آمد. در سالهاي 38-1937 قحطي بزرگ و گرسنگي مردم در شوروي، مادرش صنوبر
را وادار كرده بود كه براي فراهم كردن خوراك خود و فرزندانش در برابر خواسته مدير
خود، اسحاق ميرسكاندوف، كه رييس شوهرش هم بود، تسليم شود. ميرسكاندوف از يك
خانواده يهودي و يكي از بازرگانان بزرگ و پرنفوذ سمرقند بود. يك عضو ديگر اين
خانواده، بوريس (باروخ) كاندوف، اهل سمرقند، اكنون رييس كنگره يهوديان بوخاري در
ايالات متحده و كانادا است. همه اهالي سمرقند مي دانستند كه اسلام (اسحاق) كريموف
فرزند ميرسكاندوف است.
آبروريزي خانوادگي براي عبدالغني تحمل ناپذيربود، ولي
عبدالغني پس از كتك زدن زياد همسرش، سرانجام او را بخشيد به شرط اينكه اسلام را به
يتيم خانه سمرقند بسپارند. پس از حمله آلمان نازي به شوروي و پر شدن يتيم خانه از
كودكان، در سال 1942، عبدالغني به اين باور رسيد كه در اين ماجرا خود كودك گناهي نكرده
و راضي شد اسلام به خانه بازگردد. پس از جنگ، در 1945، اسلام دوباره به يتيم خانه
فرستاده شد. اين بار به اين دليل بود كه كودك 7 ساله، نسبت به فرزندان ديگر
عبدالغني (عباد و كوندوز) روز بروز خشن تر و بيرحم تر رفتار مي كرد، از همسايگان
مي دزديد و كودكان آنان را بيرحمانه كتك مي زد. در 8 سالگي، اسلام در بازار
سمرقند، به "دزد خربزه" شهرت يافته بود. در دبيرستان، اسلام دختران
همكلاس خود را بيرحمانه مي زد و آموزگاران را با چاقو تهديد مي كرد كه به او نمره
پايين ندهند. نمره هاي او معمولا 2 و 3 بود، و برخلاف ادعايش در زندگينامه، هرگز
كسي به او مدال طلا نداد. به اين ترتيب اسلام وارد پلي تكنيك تاشكند شد. پس از
دانشكده، كاريابي بعلت سابقه اش بسيار دشوار بود و حتا حزب كمونيست هم او را به
دليل زنداني بودن پدرش نپذيرفت. او نام عبدالغني يويچ را به نامش افزود و پدرش را
سخت براي زنداني شدنش بجرم دزدي كتك زد. از آن پس روابط او با خانواده قطع شد.
اسلام در سال 1964 با ناتاليا پترونا كوچمي ازدواج كرد كه
كمك زيادي به پيشرفت او كرد. با وجود اين، دو سال بعد او را طلاق داد و با تاتيانا
اكبرونا (از پدر تاجيك) ازدواج كرد. تاتيانيا با كمك يكي از خويشان
خود كه هموند شوراي مركزي حزب كمونيست شوروي بود، اسلام را با سمت كارشناس ارشد در
اداره برنامه ريزي دولت ازبكستان به استخدام درآورد، و پس از مدت كوتاهي معاون آن
اداره شد. در 1983، وزير دارايي و معاون شوراي وزيران، و در 1984رييس اداره برنامه
ريزي ازبكستان شد. در 1986، دبير اول حزب كمونيست استان كاشكارديا، و با تلاشهاي
بي وقفه همسرش و ياري كودرات آخمدوف و شكرالله ميرسعيدوف دو عضو حزب كمونيست
ازبكستان، اسلام در سال 1989 به مقام دبير اولي كميته مركزي حزب كمونيست ازبكستان
رسيد. نخست ميخائيل گرباچف به علت پيشينه ناخوشايند وي، از تاييد او در اين مقام خودداري
كرد كه كريموف را بسيار افسرده كرد و سنگينتر از هميشه به الكل روي آورد؛ و چنان
پرخاشگر شد كه دوستانش جرات نزديك شدن به وي را نداشتند. چند روز بعد، همسر كريموف
توسط ياكوولوف ميانجيگري كرد و گرباچف را راضي به اين انتصاب نمود.
رياست جمهوري اسلام كريموف:
در سال 1990، به علت ناتواني رييس جمهور وقت، رفيق نيشانوف،
در حل درگيري هاي قومي در منطقه فرغانه، حزب كمونيست كريموف را به رياست جمهوري
سوسياليستي ازبكستان انتخاب كرد. روش كريموف براي پايان دادن به تظاهرات كشتار
بيرحمانه بود. طبق گزارش سرگرد پليس مخفي، اكرم ياكوبوف، كه به غرب پناهنده شد،
هزاران نفر در آبديجان كه در پشتيباني از 23 كاسب معترض كه مطابق معمول به
افراطگرايي اسلامي متهم و زنداني شده بودند به خيابانها آمدند. كريموف دستور شليك
به جمعيت را داد و تا پايان روز حدود 1500 نفر از جمله زنان و كودكان كشته شدند. يك
جمعيت 400 نفري را بسوي ميدان بوبور كه آنرا با زره پوشهاي ارتش محاصره كرده بودند
راندند و از آنجا به خيابان چولپون كه ته آن را بسته بودند. آنگاه جمعيت را به
رگبار گلوله بستند و همه را كشتند
. ماموران امنيتي به زخمياني هم
كه هنوز در خيابانها افتاده بودند شليك كردند. پانصد جسد از مردان به مرده شويخانه
برده شد، و صدها زن و كودك مقتول ديگر ناپديد شدند كه بعدها معلوم شد همه را شبانه
در گورهاي دسته جمعي دفن كرده بودند. شش سال پيش از آن، كريموف هنگامي كه يك
اتوبوس دزديده شده بود، گفته بود كه براي حفظ نظم در كشور حاضر است دويست سر را از
تن جدا كند، حتا اگر پسر خودش باشد.
چهار ماه پس از فروپاشي شوروي، در شهريور 1370 (1991)،
كريموف با اكراه استقلال ازبكستان را اعلام كرد و در انتخابات ديماه همان سال، با
تبليغات گسترده دولتي و با سخت كردن شرايط نامزدي و جلوگيري از شركت حزبهاي رقيب و
رهبران مطرح جامعه ازبكستان در انتخابات، و تقلب فاحش در خوانش راي مردم، با 68%
راي به رياست جمهوري ازبكستان انتخاب شد. در اين انتخابات، آنان كه در رقابت با او
نامزد شده بودند يا ناپديد شدند و يا از كشور گريختند. در 1995، رفراندومي براي تداوم
مدت رياست جمهوريش تا سال 2000 براه انداخت. در انتخابات سال 2000، او با 9/91%
راي برنده انتخابات شد. عبدالعزيز جلالف كه رقيب او در اين انتخابات بود، خودش
اعتراف كرد كه او يك نامزد نمايشي بوده و خودش هم به كريموف راي داده است. با وجود
ممنوعيت بيش از دو دوره رياست جمهوري در قانون اساسي ازبكستان، كريموف در سال 2007
هم خود را نامزد كرد و با 1/88% راي برنده شد. هر سه رقيب انتخاباتي او در سخنراني
ها فقط مدح كريموف را مي كردند.
رياست جمهوري كريموف يكي از مستبدترين و خشن ترين حكومت ها
در غرب آسيا است. هرگونه فعاليت سياسي يا مدني را به بهانه حفظ هويت ازبك و
سكولاريسم، ممنوع و از شكل گيري ائتلاف هاي سياسي جلوگيري كرده است. براي حذف هر
گونه مخالفت يا رقابت، فقط سازمانهاي مردم نهاد دولتي و اتحاديه هايي كه توسط دولت
اداره مي شوند اجازه فعاليت دارند. دانشگاهها فقط حق دارند در راستاي شكل دهي ذهن
كودكان و آموزش مهارت هاي لازم براي كشور و نه در مواردي كه براي رشد يك جامعه
مدني بكار مي رود تدريس كنند. براي جلوگيري از فعاليت سازمانهاي اسلامي، قانون
"آزادي وجدان و سازمانهاي مذهبي" را تغيير داد و ساخت مسجد را با مقررات
بسيار سخت محدود كرد. يك اقدام نافرجام ترور او در مهر 1378 (1999)، اين مقررات را
سخت تر نمود. با وجود هويت فرهنگي و تاريخي ايراني ازبكستان، دولت زبان فارسي را
منع و بخش عمده اي از آثار علمي، هنري و ادبيات فارسي زبان در كتابخانه هاي
ازبكستان را نابود كرده است
.
كريموف شمار بسيار زيادي از مخالفان را به زندان انداخته
(دستكم 7 هزار نفر) و جمع كثيري ناپديد شده اند. سفير انگلستان (4-2002) در گزارش
خود به خفقان و سانسور شديد، قتل هاي سياسي، آدم دزدي، دستگيري ها و شكنجه و تجاوز
گسترده رژيم كريموف و فساد عميق و همه گير و بطور كلي تخلفات فاحش حقوق بشري در
دستگاه حكومتي او اشاره كرده است
. سازمان ملل هر ساله شكنجه در
سيستم قضايي ازبكستان را سازمان يافته، سيستماتيك و گسترده گزارش كرده است
. مجله امريكايي
"پاريد" براي چند سال متوالي، كريموف را به عنوان يكي از بدترين
ديكتاتورهاي جهان، به علت سانسور رسانه
ها، انتخابات قلابي و شكنجه معترضان، معرفي نموده است
. با وجود اينكه قانون اساسي
ازبكستان سانسور رسانه ها را ممنوع كرده (ماده 67)، آزادي بيان را تضمين كرده
(ماده 29)، نزديك به همه رسانه ها متعلق به دولت هستند و رسانه هاي آزاد حق
هيچگونه مخالفت يا انتقاد را ندارند و اداره "بازرسي و كنترل كشور" در
تاشكند همه محتويات رسانه ها را به شدت سانسور مي كند و تنها سرور اينترنتي دولتي
به نام "اوزپاك" همه سايتهاي خارجي را فيلتر مي كند.
در سياست خارجي،
كريموف اجازه بازكردن سفارتخانه در تاشكند را به كشورهاي زيادي نداده و فقط سيزده
سفارتخانه كه سه تاي آن كشورهاي غربي هستند در آنجا حضور داشته اند. در سال 1381،
به عنوان متحد امريكا براي جنگ عليه طالبان در افغانستان برگزيده شد و پايگاه
كارشي-خاناباد را در اختيار 800 نظامي امريكايي گذاشت. ولي وقتي امريكا وي را براي
كشتار تظاهرات كنندگان در آنديجان سرزنش كرد، وي از امريكا خواست كه پايگاه را
تخليه كند. امريكا پايگاه كارشي-خاناباد را در تير 1384 (2005)، ترك كرد.
مجله سياست خارجي امريكا كه سالانه ديكتاتورها را ارزيابي
مي كند، كريموف را يكي از ارازل واوباشي مي خواند كه از زمان شوروي در ازبكستان با
مشت آهنين حكومت مي كند. او هرگونه حزب سياسي مخالف را ممنوع و حدود 6500 نفر را
با برچسب تروريست اسلامي زنداني كرده است. همه مخالفان و منتقدان او "تروريست
اسلامي" هستند. آنان شكنجه مي شوند و حتا دستكم دو نفر را زنده در آب جوش
پخته اند. در خيزش آبديجان صدها تظاهركننده مسالمت آميز را قتل عام كرده است
.
رشد فساد در ازبكستان چشمگير است، بطوريكه شاخص فساد اداري
از رتبه 137 ميان 159 كشور در سال 2005، به رتبه 175 ميان 179 كشور در 2007، يعني
جزو پنج تاي فاسدترين، رسيد. درآمد صادرات طلا و پنبه و ذرت و گاز ميان شمار اندكي
از خودي هاي حكومت تقسيم مي شود و براي ملت حاصل چنداني ندارد
. دختر بزرگ او، گلنار كريموف،
مشاور سفير ازبكستان در روسيه، يكي از ثروتمندترين شخصيت هاي كشور و مالك بزرگترين
سيستم تلفن همراه و بزرگترين كارخانه سيمان كشور و شماري كلوب هاي شبانه است. ثروت
خانواده كريموف بين 10 تا 12 ميليارد دلار تخمين زده مي شود.
چشم انداز آينده:
ديكتاتوري خشن و فاسد ازبكستان، اسلام كريموف، نمي تواند
براي مدت زيادي پايدار باشد. رفتار وحشيانه او با مردم ازبكستان، ترويج فساد
فزاينده و قومگرايي تبعيض آميز، در چارچوب فرهنگ ايراني نمي گنجد. ما مي خواهيم با
دولت و مردم ازبكستان همانند هزاران سال گذشته دوست باشيم، همراه باشيم، همكاري
داشته باشيم و براي پيشرفت و سعادت ملت هاي يكديگر تلاش كنيم. با وجود چنين حكومتي
در گستره تاريخي و فرهنگي ما، فقدان آزادي براي مردم ازبكستان، دست يافتن به دوستي
و همكاري سازنده ناممكن است. ما بايد براي دستيابي مردم ازبكستان به حقوق مدني و
بشري خود يار و در كنار آنان باشيم. ما اين كار را خواهيم كرد، و پيش بيني مي كنيم
كه روند سرنگوني حكومت كريموف بزودي آغاز خواهد شد. مردم ازبكستان مي توانند روي
مردم ايران حساب كنند. همه ديكتاتورهاي كشورهاي واقع در گستره تاريخ و فرهنگ ايران
زمين بايد جاي خود را به سامانه هاي مردم سالار بدهند و حق گزينش آزاد مردم به
رسميت شناخته شود.
ما پيشنهاد كرده ايم كه در ازبكستان، همانند افغانستان،
جبهه ملي ازبكستان براي پيشبرد روند دموكراسي خواهي و حقوق بشر، سازماندهي شود.
جبهه ملي ايران از هرگونه كمك نرم افزاري و معنوي در اين راستا كوتاهي نخواهد كرد،
صداي ملت تحت ستم ازبكستان را به سراسر جهان خواهد رساند و از رهبران آزاديخواه و
دموكرات مخالف نظام حاكم پشتيباني خواهد كرد.
كورش زعيم
هموند شوراي مركزي جبهه ملي ايران
1 آبان 1391