Monday, December 23, 2024   امروز ,   دوشنبه 3 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
16 مرداد 1391
ميز گرد افق صداي امريكا (سيامك دهقانپور): بيانيه سنجابي در غيرقانوني بودن نظام سلطنتي و طرد بختيار از جبهه ملي

گفتگوي برنامه افق صداي امريكا (سيامك دهقانپور) با كورش زعيم

شركت كنندگان ميزگرد: عبدالعلي بازرگان، جواد خادم، كورش زعيم، احمد منتظري و عباس ميلاني.

دوشنبه 16 امرداد 1391 (6 اوت 2012)

  بيانيه سنجابي در غيرقانوني بودن نظام سلطنتي

و طرد بختيار از جبهه ملي

  پرسش: بيانيه 14 ابان 1357، سنجابي مبني بر غيرقانوني بودن نظام سلطنتي ...

  كورش زعيم: تا سال 1355، براي 13 سال، فعالیت جبهه ملی ايران به علت خفقان سياسي و ممنوعيت ها بسيار محدود بود. وقتي جو سياسي كشور كمي باز شد، فعالیت جبهه ملی جنبه علنی تر و رسمی تر به خود گرفت، هر چند حزب ایران به رهبری شاپور بختیار و حزب ملت ایران به رهبری داریوش فروهر فعالیت خود را هرگز متوقف نکرده بودند.

در همان سال، گويا ساواک گزارشی به شاه داد که کشور در بحرانی خطرناک بسر می برد و احتمال یک انقلاب مردمی متصور است. پس از روی کار آمدن جیمی کارتر در امریکا و از دست رفتن پشتیبانی جمهوریخواهان از شاه، او دچار تردید در پايداري نظام شد و سراغ گروهها و شخصیت های ملی رفت تا بلکه بتواند از بحران گذر کند.

  مذاکرات محرمانه با چند نفر از شخصیت های مطرح ملی آغاز شد. در این گفتگوها دکتر کریم سنجابی، احمد صدر حاج سید جوادی، دکتر یدالله سحابی، دکتر محمد حسین بهشتی و مهندس مهدی بازرگان شرکت داشتند. طبق خاطرات دکتر سنجابی، این گفتگوها چهار یا پنج بار انجام گرفت. ولی پس از پیغام آیت الله خمینی از پاریس برای توقف آن، مذاکرات متوقف شد. از سوی دیگر، به گفته مهندس رحمت الله مقدم مراغه ای که مدتی در امریکا و با محافل سیاسی در ارتباط بوده، در آنجا فقط از مهندس بازرگان بعنوان گزینه جانشین سخن می رفته است. نشست هایي هم با حضور سنجابی، فروهر، بختیار و شماری از روحانیان مانند آیت الله بهشتی، حجت الاسلام موسوی خوئینی ها و آیت الله خسروشاهی، با تشویق آیت الله شریعتمداری برای هماهنگ کردن مبارزه علیه رژیم شاه تشکیل می شده است. در هر حال، در تمام اين مذاكرات سنجابی اصرار می كرده که تنها راه برونرفت از بحران و پیشگیری خطرات پیش رو، بازگشت شاه به قانون اساسی مشروطه و خودداری از دخالت در امور اجرایی است. شاه این را نمی توانست بپذیرد. او فقط یک نخست وزیر ملی میخواست که چهره او را رنگ مردمی دهد، بی اینکه ماهییت رژیم تغییر کند.

  از سوي ديگر، مدت طولانی عدم فعالیت سازمانی، و فعالیت هاي فردي توسط شخصیت های جبهه ملی، هماهنگی میان آنان را کمرنگ کرده بود. این ناهماهنگی و عدم انسجام، در رویدادهای مهمی که در حال شکل گرفتن بود و فرصت های تاریخی ارزشمندی را برای جبهه ملی ایجاد می کرد، بخوبی آشکار بود.


  در دیماه 1357، شاه بوسیله مهدی سمیعی و بدری آجودانی (همسر سرتیپ آجودانی) می کوشد با سران جبهه ملی ایران برای تشکیل یک دولت ملی و جانشینی دولت ارتشبد ازهاری تماس بگیرد. در این دوران، دکتر غلامحسین صدیقی پنج بار با شاه ملاقات کرده بود، که سه بار آن با حضور علی امینی، عبدالله انتظام و محمدعلی وارسته بوده است. صدیقی به شاه گفته بود که شرط او اینست که شاه از کشور خارج نشود، خطر را به جان بخرد و در صورت لزوم برای نجات کشور فداکاری کند. سرانجام شاه درخواست صدیقی را پذیرفت که بماند، ولی بیشتر شخصیت های جبهه ملی درباره شرکت در دولت صدیقی تردید نشان دادند. مهندس بازرگان و دکتر سحابی دعوت دکتر صدیقی را براي همكاري نپذیرفتند و ادامه انقلاب را خواستار بودند. دکتر شمس الدین امیرعلایی و دکتر مهدی آذر به علت حضور شاه در ایران همکاری را نپذیرفتند. دکتر سنجابی هم صدیقی را از پذیرش نخست وزیری برحذر داشت و تهدید کرد که جبهه ملی با او همکاری نخواهد کرد. یک دلیل سنجابی هم این بود که دکتر صدیقی از زمان کنگره تا آن زمان جدا از جبهه ملی فعالیت می کرد. در هر حال، چون فضای درون جبهه ملی علیه حضور شاه و ادامه رژیم بود، صدیقی از تشکیل دولت منصرف شد. چند نفر دیگر هم از پذیرش دعوت دکتر صدیقی با بهانه های گوناگون خودداری کردند.

  در آن هنگام، سنجابی در پاریس بود و با آیت الله خمینی ملاقات کرده و ظاهرا مجذوب شخصیت و قول هاي او شده بود، هرچند که نگران هدف ایشان از برقرای «حکومت عدل اسلامی» بود. در آنجا آیت الله بهشتی روی ابتکار شخصی به سنجابی پیشنهاد کرد که با هم اعلام جمهوریت کنند. آیت الله بهشتی که با نگرانی دکتر سنجابی از سرانجام این کار مواجه شد، درخواست خود را تعدیل کرد که دستکم اعلام خلع سلطنت محمدرضا شاه را بکنند. خودداري سنجابي

از انجام اين كار، نشان مي دهد كه او قدرت بالقوه خود را به عنوان رهبر سیاسی ایران که اوپوزیسیون کشور برای او قایل بود دستكم گرفته بود. او این پیشنهادها را به علت اینکه ممکن است دوستان را در تهران به خطر بیاندازد و نیز اینکه آقای خمینی دستور به این کار را نداده اند، رد کرد، هرچند که پس از آن، سنجابی بیانیه سه ماده ای قدرتمندی را به ابتکار شخصی به نام جبهه ملی ایران صادر نمود. این بیانیه سلطنت را بعلت تجاوز به قانون اساسی، غیرقانونی و غیرشرعی خواند، اوپوزیسیون ملی را از شرکت در حکومت برحذر داشت و نظام آینده ایران را مبتنی بر یک همه پرسی اعلام نمود. ولی جبهه ملی در هر حال ابتکار عمل را با همه قدرت سیاسی که داشت به روحانیت واگذار کرده بود، زیرا سنجابی انتشار بیانیه سازمانی خودش به نام جبهه ملی ایران را هم منوط به تایید و اجازه آیت الله خمینی كرده بود.

  جبهه ملی خود از اعضای روحانی برجسته ای برخوردار بود، مانند آیت الله طالقانی، آیت الله زنجانی، آیت الله حاج سید جوادی، آیت الله جلالی موسوی (هر چهار نفر عضو شورای مرکزی جبهه ملی) و آیت آلله انگجی. اینها می توانستند دوش به دوش رهبران جبهه ملی مردم را بسیج و رهبری کنند. در آن هنگام، جبهه ملی ایران از محبوبیت بسیار بیشتری برخوردار بود تا گروههای چپ یا مذهبی، ولی از قدرت خود در جامعه ناآگاه بود. عدم فعالیت جبهه ملی در دوران سیزده ساله خفقان باعث شده بود که شخصیت های جبهه از هم جدا باشند و آن قدرت سازمانی را که همیشه داشتند دیگر احساس نکنند. بنابراین، در آن روزها من تصور می کنم که سنجابی قدرت و نفوذ شخصی خود را در برابر روحانیت می سنجید نه قدرت سازمانی جبهه ملی را.

  دکتر سنجابی پیشنهاد مشارکت در دولت صدیقی را رد کرده و به تماسهای تلفنی شاپور بختیار که تقریبا ملتمسانه از ایشان می خواست به ایران برگردد و حکومت را بدست بگیرد پاسخ رد داده بود. این ملاقات های منفردانه و تصمیم گیری های شخصي و ناهماهنگی ها باعث شد که ما در جبهه ملی ایران بهترین فرصت تاریخی را از دست بدهیم.

  پس از رویدادهای تاسوعا و عاشورای 1357، با وجود بیانیه ای که سنجابی در پاریس صادر کرده بود، شاه توسط سپهبد مقدم از سنجابي برای ملاقات با شاه دعوت کرد. در اين ملاقات شاه از سنجابی می پرسد که " خوب، باید چه بکنیم؟ " انقلاب آغاز شده بود و شاه چند روز پیش از آن در تلویزیون گفته بود که صدای مردم را شنیده است. شخصی که دو سه ماه پیش از آن، درباره جبهه ملی گفته بود که " این خائنین دست نشانده سیاستهای غربی می خواهند ایران را تسلیم کمونیستها کنند " اکنون دست به دامن ما شده بود و می گفت، " شما بیایید حکومت را به دست بگیرید  و هر اقدامی که لازم است انجام دهید. " سنجابی از شاه خواست که برای مدتی از کشور بیرون برود تا شورایعالی كشور با حضور شخصیت های تراز اول تشکیل شود و اقداماتی اساسی برای نجات کشور از بحران و هرج و مرج انجام دهد. شاه این پیشنهاد را نپذیرفت. در اینجا بود که سنجابی دیگر مطمئن شده بود که شاه هرگز به قانون اساسی تمکین نخواهد کرد و نظام پادشاهی رفتنی است.  پس از اینکه شاه از رفتن خودداری کرد، سنجابی یک اعلامیه داد که در آن به جلسه با شاه و رییس سازمان امنیت اشاره شده بود و اینکه "با بقای شرایط موجود، در هیچ حکومتی شرکت نخواهد کرد."

  پرسش: به عقیده شما چرا جبهه ملی بختیار را طرد کرد؟ مگر او به دنبال اجرای قانون اساسی نبود ؟

  کورش زعیم:  چند هفته پس از جلسه با دکتر سنجابی که در آن شاه شرط خروج از ایران را رد می کند، شاه پشیمان می شود و این بار با شاپور بختیار برای تشکیل دولت گفتگو می کند. بختیار پس از آن جلسه و شنیدن پیشنهاد شاه، دکتر سنجابی را برای مشورت به خانه مهندس حق شناس دعوت می کند که در آنجا تقریبا همه هموندان حزب ایران، از جمله مهندس زیرک زاده، مهندس حسیبی و علی اردلان هم حضور داشتند. بختیار در آن جلسه می گوید که شاه او را خواسته و پرسیده که، " به چه کیفیت ممکن است که حکومت جبهه ملی تشکیل بشود؟" و اینکه مشکل پیشین اکنون رفع شده و ایشان آماده ترک ایران هستند. سنجابی می گوید حال که مشکل از سوی شاه رفع شده، باید مشکل را از سوی آقای خمینی هم رفع کنیم. سنجابی می گوید که یک نفر را باید بفرستند پاریس تا موافقت آیت الله خمینی را جلب کند. از بختیار هم خواست که از شاه بخواهد مستقیما با ایشان صحبت کند. سنجابی و فروهر با الهیار صالح مشورت کردند و قرار شد داریوش فروهر همراه با آیت الله زنجانی فردای آن روز به پاریس بروند. ولی بعد از ظهر همانروز، نخست وزیری شاپور بختیار در اخبار پخش شد. در جلسه ای که روز بعد در جبهه ملی برای پاسخگویی بختیار تشکیل شد، همه به او حمله کردند که با این کار خودکشی کرده و زحمات جبهه ملی را هدر داده است. استدلال برخی این بود که روحانیان وقتی تفرقه و دو دستگی میان اوپوزیسیون ملی را مشاهده کنند، از پشتیبانی دولت بختیار خودداری خواهند کرد و بقیه را هم پس خواهند زد، یعنی ابهت سياسي جبهه ملی شکسته خواهد شد. روز بعد، شورای جبهه ملی تشکیل می شود و رای به اخراج بختیار از جبهه ملی می دهد.

 

در دي‌ماه پلنوم حزب ایران تشكيل و ابوالفضل قاسمي بعنوان دبير كل حزب انتخاب شد. جبهه ملي اصرار داشت كه بختیار از حزب ایران هم اخراج شود. در آن پلنوم دكتر منوچهر رفيعي و علي اردلان پيشنهاد اخراج بختیار را از حزب ایران دادند. مهندس فریدون امیرابراهیمی و مهندس کاظم حسيبي مخالفت کردند كه در حزب ايران كسي را نمي‌توان بی محاكمه و اثبات جرم اخراج كرد. پلنوم موضوع را به دادگاه حزبی محول کرد که هیچگاه تشکیل نشد.  پس از این ماجرا، هیچکدام از شخصیت های جبهه ملی با بختیار همکاری نکردند. مهندس بازرگان و دوستانش هم که بختیار روی آنان حساب میکرد از همکاری با او خودداری کردند. همه این تحرکات و ناهماهنگی ها به روحانیان نشان داد که جبهه ملی آن غولی نیست که فکر میکردند. آیت الله خمینی که نخست قرار بود با بختیار ملاقات و شرایط خود را برای یک دولت جبهه ملی اعلام کند، در یک بازاندیشی، دولت شاپور بختیار را تحریم نمود و اینکه، " باید اول استعفاء بدهد بعد بیاید". از آن پس، آیت الله خمینی قدرت مطلقه انقلاب شد.

بیش از یک دهه عدم فعالیت سازمانی جبهه ملی به علت خفقان و فشار شدید رژیم و زندان، ارتباطات سازمانی گسسته و سلسله مراتب کمرنگ شده بود. فقدان یک مرکز تصمیم گیری و هماهنگی یا رهبری، سرانجام فرصت حکومت را از جبهه ملی گرفت.

  در مورد طرد شاپور بختیار من نمی خواهم داوری پس از ماجرا بکنم، زیرا در نظر گرفتن جو و شرایط زمان برای اینگونه تصمیم گیری های سیاسی بسیار مهم است. ولی باور دارم زمانی که شاه پیشنهاد آخر را به بختیار کرد، دیگر خیلی دیر شده بود. ارتش با وجود قول حمایت از بختیار از ضعف شاه و قدرت گرفتن روحانیان ترسیده بود، و شاید هم که با دستور ژنرال هایزر فرستاده امریکا به ایران، اعلام بی طرفی کرده بود. بختيار مردي بسيار ميهن پرست و شجاع بود و مي دانست كه تصميم او ممكن است، و خود او گفته بود، كه به بهاي جانش تمام شود. اشتباه بزرگ بختيار توهين به روحانيت بود، مانند تبديل قم به واتيكان و آينده نگري نسبت به حكومت روحانيت. يك مرد سياسي بايد ارزيابي دقيقتري از شرايط موجود و نيروهاي درگير و قدرت آنها در تحولات جاري داشته باشد، بويژه هنگامي كه از پشتيباني سازمان خود هم محروم باشد.

  http://www.youtube.com/watch?v=E7u314cPOSo&feature=player_detailpage

http://www.youtube.com/watch?v=bnaSItOyMvg&feature=player_detailpage

بازدید صفحه: 3922
 



استاد ارجمند جناب آقاي مهندس زعيم، با بهترين درودهاي دوستانه. پرسشي از جنابعالي دارم كه فكر مي كنم براي ديگران هم پاسخ به آن جالب باشد. مرحوم دكتر علامحسين خان صديقي كه استاد ممتاز رشته جامعه شناسي در دانشگاه تهران بودند، با دكتر رضا مظلومان (كوروش آريامنش كه در پاريس به قتل رسيد) كه همسرشان خانم دكتر ژاله آموزگار (خواهر سيروس آموزگار، نخست وزير پس از هويدا شدند) استاد دانشكده ادبيات تهران بودند، با هم بسيار دوست بودند. دكتر مظلومان استاد حقوق و جرم شناسي در دانشگاه هاي تهران و ملي بودند. من هنگامي كه در آلمان تحصيل مي كردم در هفته نامه اي كه دكتر آريامنش چاپ مي كردند مطلبي را از قول دكتر صديقي منتشر كرده بودند. دكتر صديقي در پاسخ درخواست شاه براي قبولي نخست وزيري به دكتر مظلومان گفته بودند كه: من (دكتر صديقي) براي پذيرفتن نخست وزيري 2 شرط داشتم: اول اينكه شاه از كشور خارج نشود و به جزيره كيش برود. شاه با شنيدن اين شرط بسيار تعجب كرد و گفت ديگران براي قبولي نخست وزيري به شاه گفته اند بايد شاه مدتي را ترك كند ! حالا شما از من مي خواهيد در ايران بمانم ؟ دكتر صديقي پاسح داده بود كه اعليحضرت 25 سال با ديكتاتوري درست و يا غلط در اين كشور حكومت كرده ايد و نقش شما همانند شيرازه كتاب هست و با خروج شما از كشور نابسماني در كشور ايجاد مي شود و هيچ جوري نمي توان آن را جمع نمود. شاه سپس پرسيد و شرط دوم شما چيست ؟ پاسخ دادم، تمامي زمينها و املاكي كه پدر شما در زمان سلطنت خودش مصادره كرده است به صاحبان اصلي يعني مالكان آنها بازگردانده شود ! شاه تاملي كرد و پاسخ داد راجع به اين خواسته ها فكر مي كنيم و پاسخ را بشما مي دهيم. پس از مدتي شاه به هر دو شرط من پاسخ منفي داد و من هم حاضر به پذيرش پست نخست وزيري نشدم. اين مطالب نقل شده از سوي دوست دكتر صديقي با اطلاعات داده شده از سوي شما كاملا متفاوت هست. چرا ؟ اگر امكان دارد پاسخ فرمائيد ! با احترام پادياوند
كامران پادياوند
کجای آن متفاوت است؟ من هم همین شرط های دکتر صدیقی را در نوشته های خود تکرار کردم. دکتر صدیقی از شاه خواست در ایران بماند. شاه می ترسید و می خواست مانند 30 تیر و 28 امرداد در دسترس نباشد. صدیقی گفت پس به جزیر کیش بروید تا ما کنترل کشور را بدست بگیریم. شاه می ترسید در ایران بماند. مگر من چیز دیگری گفته یا نوشته ام؟

I found just what I was needed, and it was entertianing!
Reegan
*

مهندس گرامی،هدف من از آوردن اسامی که البته ده پانزده نفری از قلمم افتاده این واقعیتی که در پاسخ مختصرتان فرمودید و منم قبول دارم نبود . همانطور که می دانید اپوزیسیون با هر مرامنامه و منشور و ... در درجه اول محتاج نیروی انسانی و به طور دقیقتر نیازمند معتقدین به آن ایده ها و آرمانهاست. وگرنه غیر از معدود افراد چپ شاید کسی یافت نشود که با دموکراسی،منشور حقوق بشر سازمان ملل متحد ،سکولاریسم و... در گفتار مخالفتی داشته باشد اما همچنان عدم اتحاد و یکپارچگی حول همین اصول انسانی و مترقی که از بدو مشروطیت باینسو مجاهدتها و خونهای زیادی در راه تحقق آنها مصروف گشته ،پابرجاست . من معتقدم گره کور این ماجرادرست در مغالطه گویی ویا صریح بگویم عدم اعتقاد تعدادی از افرادی است که به ظاهر ژست دموکرات می گیرند. کسی که به نماد دموکراسی در ایران یعنی پیشوای نهضت ملی ایران دشنام می دهد یا سعی در نادیده گرفتن آنست می بایست تکلیف خودش را با این تناقض گویی هایش روشن کند. بدیهی است که مصدق هم کم و کاست داشت اما دموکرات بود و هر کس که ادعای ساختن آینده آزاد و اباد برای ایران هست و مطلع و پایان حرفهایش را با دموکراسی و آزادیهای سیاسی مزین میکند باید تکلیف خود را برای همیشه با مصدق یعنی نماد و مظهر دموکراسی در ایران روشن کند . من دیر زمانی است که مقالات ، نظرات و احیانا" سخنرانیهای تک تک این حضرات را زیر نظر دارم و تا حدود زیادی از آنها شناخت دارم و در جواب عدم انسجام اپوزیسیون مدعی دموکراسی به این نتیجه رسیده ام که کلام و باطن و خواست قلبی برخی از این افراد با هم همخوانی ندارد و لذا با افراد مبارز، باسواد و ملی ای که هیچ آرزویی جز روی کار آمدن نظامی دمکرات و سکولار (حالا سوسیال یا لیبرال )ندارند همیشه سرناسازگاری دارند. متاسفانه چون قدرت مالی و امکان رسانه ای و ماهواره ای عمدتا" نزد پهلوی چی ها و اصلاح طلبان حکومتی و مجاهدین و چپهای دارای ویروس لاعلاج "مائو،لنین،استالین"ایسمهاست لذا قدرت تبلیغاتی دموکراتهای واقعی پایین هست. در این آشفته بازار کسی لازم هست که جمهوریخواهان و مشروطه طلبان و سوسیالیستهای دموکرات و بالطبع مصدقی را چه حزبی باشند و چه منفرد گرد هم آورد و این نمی شود مگر با تاسیس تلویزیون به واقع ملی ودموکرات.و این گره هم باز نمی شود مگر بدست سرمایه گذاری ملی و دموکرات که متاسفانه تا بحال صورت واقعیت بخود نگرفته هست. در بین این اسامی هستند افراد موجه و باشرفی که قادرند از بین دوستان و اشنایان خود چنین شخص یا اشخاصی را بیابند و دست به این کار حساب شده و تاثیرگذار بزنند . و با اینکار میلیونها نفر با ایده ها و حرفهای دل مردم که توسط معتقدین به آن آرمانها زده میشود آشنا و آگاه میشوند و در لحظه تصمیم گیری ،اسیر هیجانات و هرج و مرج و تجزیه طلبان و تشنگان برگرداندن استبداد قبلی ویا در کمین نشستگان حفظ موجودیت نظام فعلی ،نخواهند شد . وگرنه من با ادامه روند فعلی هیچ باوری به فردای آزاد ایران گسسته از نظام فعلی ندارم چرا که هنوزم معتقدم اکثریت مردم از آگاهی و شناخت کافی از موجودیت افراد صاحب صلاحیت و کثرت رجل باشرف و ملی که متاسفانه با گذر زمان هرز میروند ندارند . و اگر در چنین موقعیت خطیری دست بکار نشود باز دور باطل A یا B تکرار خواهد شد و چه بسا مملکت تجزیه شده ویا دوباره مستبدی اینبار با تزئین بهتری سرکار آید .
نجاتی
تحليل و نگراني شما بطور كلي درست است. ولي بايد توجه داشته باشيد كه شخصيت ها هرز مي روند يا از دنيا مي روند، ولي انديشه آنان هرگز از ميان نمي رود. مگر ما هنگامي كه سن شما بوديم، انديشه هايمان از چه كساني گرفتيم. آنان رفتند،‌ ولي ما هستيم. ما هم برويم، شما هستيد. زياد به علفهاي هرز توجه نكنيد، به گلهاي مورد سليقه خود توجه كنيد. علفهاي هرز هم بي خاصيت نيستند، فقط كسي خاصيت آنها را هنوز كشف نكرده يا درك نكرده. من بسيار بيشتر از شما اميد دارم. من آينده درخشاني براي ايران مي بينم، ولي بايد براي رسيدن به آن از روي خرده شيشه و از توي آتش رد بشويم. شما آماده باشيد كه اگر ما از آتش سالم بيرون نيامديم، بي درنگ جاي ما را بگيريد و به راهپيمايي ادامه بدهيد.

با سلام خدمت مهندس بزرگوار که اینچنین به هر پرسش مربوط و نامربوطی با سعه صدر وقت گذاشته پاسخ می دهید . من از این فرصت استفاده میکنم و نظر شما را در خصوص تعدادی از فعالین سیاسی خارج از کشور می پرسم . چون نظر دقیق و بدون سانسور شما برای ثبت در حافظه این حقیر برایم بسیار مهم می باشد خواهش دارم پاسخ خود را در سایت منعکس نفرموده و آنرا به ایمیل اینجانب(فتح اله نجاتی مازگر- تبریز ) ارسال فرمائید. متشکرم. 1- آقایان : محسن و کامبیز قائم مقام- همایون مهمنش و بهمن مبشری{ گردانندگان سایت ملیون که علنا" با درشتنمایی ادیب برومند و مویدزاده و موسویان سعی در بایکوت خبری شما را دارند} 2- آقایان علی شاکری زند ، حمید اکبری ، حمید ذوالنور ، شاهین فاطمی، احمد سیف ، مسعود نقره کار ، رامین کامران ، حسن بهگر، علی شاهنده، نعمت آذرم ، فرهنگ قاسمی ، سیامک شجاعی ، حسین اسدی ، جواد خادم ، محمد ارسی ، کمال ارس، علی راسخ افشار ، هوشنگ کردستانی ، امیرهوشمند ممتاز ، حسین فرجی و محمد مشیری یزدی و سرکار خانم مهشید امیرشاهی{که عمدتا" مصدقی و طرفدار بختیارند } 3- دکتر پرویز دستمالچی ، دکتر اسماعیل نوری اعلا ،مهندس بهرام مشیری ، ،دکتر پرویز داورپناه ، دکتر ماشاالله آجودانی ، دکتر فخرالدین عظیمی ، دکتر عطا هودشتیان ، دکتر علیرضا نوری زاده ، محمد برقعی ، محمدعلی مهرآسا، دکتر احمد اشرف ، دکتر محمد امینی ، بیژن مهر ، پروفسور آرامش دوستدار ،پروفسور محمدعلی همایون کاتوزیان،خسرو شاکری،امیر پیشداد و حسین منتظر حقیقی 4- دکتر مهدی پرهام،علی کشتگر،مهدی خانباباتهرانی، باقر مومنی ، مرتضی محیط ، حشمت رئیسی ، منصور بیات زاده ،یونس پارسابناب، محمدرضا شالگونی، عبداله مهندی،مصطفی هجری، خالد عزیزی،ضیاءصدرالاشرافی،ماشاالله رزمی ،رضا براهنی 5- ابوالحسن بنی صدر ، نوالدین غروی ،احمد سلامتیان ، ژاله وفا، عبدالعلی بازرگان، حسن یوسفی اشکوری ، تقی رحمانی ، رضا علیجانی،حسن شریعتمداری و محمد جواد اکبرین و مجید محمدی 6- حسن داعی - مهدی خلجی - تریتا پارسی- رضا پهلوی - حسین مهری - الهه بقراط - مسیح علی نژاد - سعید قاسمی نژاد - ناصر محمدی - احمد احرار - علیرضا میبدی - صدرالدین الهی - فواد پاشایی - سیروس آموزگار - منوچهر گنجی و مانوک خدابخشیان 7- علی افشاری ، اکبر گنجی ، اکبرعطری ، موسوی خوئینی ،محسن کدیور ، امیرعباس فخرآور ، باطبی و محسن سازگارا % قبول دارم حجم اسامی بسیار بالاست اما در فضای دیالوگ ، مصاحبه ها و مقاله نویسی های بین احزاب و منفردین سیاسی در عین تفاوت ظاهری عمدتا" سیر فکری محدود به ملیون مختلف بدون رسانه تلویزیونی ، سلطنت طلبان و چپهای دارای چندین رادیو و تلویزیون و سرآخر اصلاح طلبان دارای ثروت و امکانات باورنکردنی دور می زند و برای من توضیحات و تشریح فرد به فرد آفراد مذکور توسط جنابعالی بدلیل معیاربودن و شاخص میهن پرستی ،سلامت نفس و معلومات فوق العاده تان در نزد من ،حائز اهمیت و شناخت بیشتر و چه بسا بهتر جریانات و افراد میگردد . بسیار متشکرم- فتح اله نجاتی
نجاتی
آقاي نجاتي عزيز، اين نسخه بلتد بالايي است. هر كدام از اين شخصيت ها ويژگي خود را دارد. بهتر است، هر كدام را در هنگام خود كه بايد شناخت پيدا كني بپرسي. در هر هال، من همه اين شخصيت ها را نمي شناسم. شماره 1 شما را همينجا پاسخ مي دهم. آين سه نفر از فعالان جبهه ملي در خارج از كشور هستند كه دهها سال است در آنجا اقامت دارند. براي آقايا اديب، مانند خود من، احترام دارند و با آقايان ديگر دوست هستند. البته با من نظر خوشي ندارند. از سال 84 كه من آن سخنراني در نشست دانشجويان محروم از تحصيل را در انتقاد از "پيران پر مدعا و بي خاصييت" كردم، آن را توهين به خود تلقي نمودند، در صورتيكه شخصيت هايي مانند آقايان يزدي، معين فر، و شماري ديگر از "پيران" آنجا بودند و به آنها برنخورد. از آن تاريخ من را در سايت هاي خود بكلي بويكات كردند انگار كه اصلا وجود خارجي ندارم، ولي فقط هجونامه هاي هدايت شده و بدگويي ها را عليه من منتشر كردند و مي كنند. در اين گروه بايد آقاي دكتر پرويز داورپناه (آلمان) را هم گنجاند كه در توليد زشت ترين نوشتار عليه من بسيار فعال بوده اند. آقاي منصور بيات زاده (سايت سوسياليستها" هم در جمع اين دوستان قرار دارند. البته آقايان شاكري زند، شاكري و منتظر حقيقي، و يكي دو نفر ديگر كه با برخي بدخواهان من دوستي دارند، اگر فرصتي پيدا كنند سيخي به من مي زنند و هيچكدام از اين آقايان تا كنون هيچ جنبه مثبتي در كارهاي من نيافته اند. ولي من براي همه اين گروه احترام زياد قايل هستم و شرمنده ام كه آنها گاهي بايد بخشي از انرژي ذهني خود را براي من مصرف كنند.

پس با جازه، این وبسایت را پر از سوال میکنم، تا هم من وهم دیگران بهره ببرند، ای کاش ابن موضوع زودتر میگفتید، نه مزاحم شما میشدم، نه شما من را مورد بی مهری قرار میدادید، سرخورده، ودلشکسته! کارمند فیسبوک
نوید میجانی

درود مهندس زعیم اگر امکانش است؛ سیستم سایت جوری باشد ما پاسخمان را در ایمیل دریافت کنیم، نمیدانم امکان پذیر است؛ در ضمن برداشتم این است، مهندس جان، شما علاقه به پاسخ دادن به سوالاتی را دارید، برای همه قابل استفاده باشد، برای مثال از طریق وبسایت، این را حالا فهمیدم، سوالاتی که پرسش کننده یک نفر باشد، پاسخش برای یک نفر بخورد، را قبول ندارید، باز از این که دانستم روزنه کجاست، خرسندم، اگرچه از شما دلگیرم، حتما میگویید، وقت ندارم، کی دلگیره کی نیست، اگر محبت وملاحظه وتوجه دیگر دوستان نبود، سرخوردگیم تسکین نمیافت باگرامیداشت خاله زنک
نوید میجانی
شما درست درك كرده ايد كه من فقط پرسش هايي را مي توانم پاسخ بدهم كه براي بيش از يك نفر جالب باشد. اگر من بخواهم همه نامه ها و پيام هايي را كه در هفته دريافت مي كنم پاسخ بدهم، بايد يك منشي استخدام كنم. در آن شرايط هم پاسخ ها بيشتر كليشه اي خواهد بود.

مهندس زعیم، درود بر شما که پاسخ قانع کننده ای دادید؛ وما که جوان هستیم؛ از کشاکش بین بختیار وبازرگان نجات دادید؛ قضیه شده بود مثل کاشانی ومصدق؛ البته قیاس درستی نیست، از این بابت گفتم، که در مدرسه، چه معلم وچه دانش اموز جبهه گیری میکردند، اما مهندس زعیم پاسخم ندادید، -قبول دارید، وضعیتی بعداز انقلاب باعث شده است، عوام، وبرخی از خواص، بدون وارد دانستن هرگونه به نقد بختیار؛ به بازرگان وسنجابی حمله کنند؛ وبرخی خواص برای حفظ وجهه خود در نزد عوام؛ به حمایت مطلق از بختیار میپردازند؟
نوید میجانی
آري، هر چند هر سه نفر مرداني ميهن پرست و پاك بودند، ولي در شرايط كنوني كه همه دنبال يك گوسپند گرپاني و يك قهرمان مي گردند تا دردهاي سي ساله خود را تسكين دهند، بختيار قهرمان شده و آن دو گوسپند گرپاني.

اقای زعیم یعنی تمامی این اسناد دروغ هستند!؟ http://mtafreshi.persianblog.ir/post/174/
ارش
آرش گرامي، من درباره درست يا نادرست بودن آنها چيزي نگفتم، چون از علم غيب برخوردار نيستم. من فقط گفتم كه مدارك كامل منتشر نشده اند. مدركي را هم كه مرا به آن اشاره داده ايد، چيزي بجز يك گزارش نيست و كسي را محكوم نمي كند.

ایا بختیار میهن پرست بود؟ اقای زعیم اسناد تازه منتشر شده وزارت خارجه بریتانیا را بخوانید تا ببینید که بختیار با همدستی صدام قصد جداکردن خوزستان از ایران و تشکیل دولت موقت خود را در انجا داشت؟این وطن پرستی است؟مگر صدام دوست ایران بود که کمک کند ملی گرایان به قدرت برسند و عراق دوباره مانند زمان شاه زیر سایه ایران قرار بگیرد!؟
ارش
بختيار يك ميهن پرست استثنايي بود و هرگز هرگز راضي به آسيب زدن به كشور نبود. وزارت خارجه بريتانيا هميشه به هنگام بخشي از اسناد براي هدف ويژه اي منتشر مي كند. مسئله بختيار و عراق از ديد بختيار بسيار ساده بود، ولي وقتي پيچيدگي هاي آن آشكار شد، بختيار بي درنگ عراق را ترك كرد. ما بايد براي روشن شدن و اثبات واقعيات كمي بيشتر صبر كنيم و از پيشداوري بپرهيزيم. در زمان حاضر كه كشورهاي درگير با ايران سياست بازي مي كنند تا ذهن مردم را به سويي كه مي خواهند بكشند، نبايد در دام تارعنكبوت آنها بيفتيم.

سپاس از پاسخ، ملاحظه شما نسبت به اینجانب، وسپاس از اینکه اهل سانسور کردن نیستید با احترام (نه دوستی، نه دشمنی)
نوید میجانی

درود مهندس زعیم گرام،شوربختانه نتوانستم گوش بدهم(دردودل به حساب نیاورید) اما سپاس، که به این صورت تهیه کردید؛ توصیه میکنم؛ اگر بصورت mp3 تبدیلش کنید؛ ودر اختیارم قرار دهید؛ از طریق ایمیل برای دوستان ارسال میدارم. چند سوال، اگر قابل دانستید پاسخ بدهید؛ اگر هم قابل ندانسته وقت برای من نداشتید؛ بازهم سپاسگذارم مایل ، راضی نیستم وقت دوستان؛ صدای آمریکا را بگیرم ، اما من سوالاتم را میپرسم؛ بخاطر این که در پایین نوشتار، بخشی بنام دیدگاه، این شانس را به من میدهد، وبه مانند چت با شما هنوز راه برایم بسته نشده است ،ومن میخواهم از این روزنه استفاده کنم، شدم مثل کسی از در انداختنم بیرون، از پنجره امدم داخل---- مهندس زعیم، شما فردی باهوش وبا دانش هستید، این موضوع را از همین راه دور، از طریق اقبال جوانان جبهه به شما میتوان فهمید، ای مقدمه را گفتم تا سوالات زیر را مطرح کنم - 1- زمان انقلاب شما ،بعنوان یک شخصیت ملی، حامی حرکت بختیار بودید، یا بازرگان وسنجابی؟ ایا هنوز هم ان باور را دارید، یا دچار باز اندیشی در این مورد شده اید؟ 2-قبول دارید، وضعیتی بعداز انقلاب باعث شده است، عوام، وبرخی از خواص، بدون وارد دانستن هرگونه به نقد بختیار؛ به بازرگان وسنجابی حمله کنند؛ وبرخی خواص برای حفظ وجهه خود در نزد عوام؛ به حمایت مطلق از بختیار میپردازند؟ با گرامیداشت شاگرد طرد شده شما(خاله زنک؛ اهل ودرد دل؛اهل اختلاف، بیکاره فیسبوک) نوجه: اگر سوالاتم؛ انوع خصوصی بود؛ هم توقع پاسخ ندارم؛ درکم نمیرسد؛ بر من ببخشاید
نوید میجانی
1- در انقلاب، با حفظ و اداي احترام به همه، طرفدار هيچكدام نبودم. از همان آغاز از سردرگمي و بي برنامگي و ساده انديشي انتقاد مي كردم. 2- اكنون انتقاد از هيچكدام از اين شخصيت ها جايز نيست، زيرا شرايط پيش از انقلاب امكان سازماندهي و مشاوره با يكيگر را نمي داد، بنابراين وقتي وظيفه ملي آنان را فراخواند، هر كدام علي بود و حوضش. آنان آنچه را خردشان حكم مي كرد براي نجات ايران انجام دادند.

شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد