تقابل با جهان باید تعریف شود
. شركتهاي چندمليتي از ميان رفتهاند و هزاران شركت كوچك و متوسط، مبناي برونسپاري (Outsourcing) شدهاند. 35كشور و 1450 شركت با هم همكاري ميكنند تا هواپيماهاي ايرباس ساخته شود. جهان امروز با جهان دهه 1340 و 1350 كه مبارزه سياسي ميشد، به شدت تغيير كرده است. تقابل با جهان بايد تعريف شود در غيراينصورت، حاشيهاي از رمانتيسم سياسي است. نه در اندونزي و مالزي اعتبار دارد و نه در مصر و تونس و عراق و نه در آمريكاي لاتين و جاهاي ديگر دنيا. من با غرب كاري ندارم بلكه در مورد كشورهاي در حال توسعه صحبت ميكنم. كشور برزيل 150 سال كوشش كرد تا به قانونگرايي و نظم سياسي معقول برسد و نهايتا رسيد. خود برزيليها ميگويند ما مديون همكاري با جهان هستيم. شما حتي اگر يك دوست فكري خوب داشته باشيد ممكن است يك جملهاش مسير زندگي شما را تغيير دهد. تعامل جهاني هم همين منطق را دارد.
ایده های دیپلمات های ایرانی فقط در وزارت خارجه ایران اعتبار دارد
اگر مسوولان يك كشور يكدهم از وقت روزانهشان را صرف تعامل جهاني كنند، نكات بسيار بيشتري ميآموزند تا اينكه در فضاهاي بسته داخل كشور با هم تعامل كنند. در سال 2010 به واسطه كار و همكاري با جهان و يادگيري و تعامل با آن، روزانه 22 نفر در برزيلميليونر شدند. الان برزيل در دنيا از نظر اقتصادي نسبت به ايتاليا و اسپانيا جايگاه مهمتري دارد و از نظر توليد ناخالص داخلي از روسيه 650ميليارد دلار جلوتر است. حتي مكزيك هم كه تعاملات وسيع جهاني داشته توانست به توليد ناخالص داخلي يكميليارد و سي و چهارميليون دلاري دست يابد. در فضاهاي كاري وقتي ديپلماتهاي ايراني ديگران را به ستيز با مراكز قدرت جهان ازجمله سازمان ملل متحد دعوت ميكنند همه گوش ميكنند؛ با احترام؛ بعضيها هم پاسخهاي ديپلماتيك ميدهند. اما اين اعتبار ندارد.
ديپلماتهاي ايراني ايدههايي دارند كه اين ايدهها فقط در راهروهاي وزارت خارجه خودمان معتبر است و نه در صحنه واقعي بينالمللي. البته اين درست كه مديريت وزارت خارجه ما هيچوقت حرفهاي نبوده است، اما بدنه وزارت خارجه خيلي حرفهاي است. افراد تحصيلكردهاي كه خيلي زحمت كشيدهاند اما نقش چنداني ندارند. ما تصور ميكنيم كه پديده خاصي هستيم و افكار ما در صحنه جهاني خاص است. اين نتيجه محصور بودن در يك لووپ (مداربسته) است. آدم وقتي در لووپ باشد فكر ميكند افكارش خاص است. اما هرچه انسان در محافل علمي و سياسي جهاني بيشتري شركت كند، بيشتر ميآموزد و بيشتر در مفروضات خود تشكيك ميكند. آموختن حاصل تعامل است. آموزههاي ديني ما هم اين را تشويق ميكند. .بنابراين مساله عمده عدم تعامل با جهان است.
مجموعه مديران ما حدود سه، چهارهزار نفر هستند با انديشههايي كه در يك لووپ بسته در حال گردش است. متاسفانه چون عموما زبان نميدانند و متون خارجي به عربي، فرانسه و انگليسي نميخوانند با جهان هم در ارتباط نيستند. اغلب مديران ما به جاي كتاب، بولتن ميخوانند. بولتنهايي كه با تكههاي بريده شدهاي از يك كتاب حتي با چندين اشتباه در ترجمه، به تناسب كساني كه ميخواهند بخوانند تهيه ميشوند. اين خيلي مهم است كه مدير كتابي از هانتينگتون را خودش از اول تا آخر بخواند تا اينكه يك نفر ديگر دو پاراگراف از آن را خلاصه كرده باشد. تعداد جلسات در دستگاه اجرايي ما لازم است به يكپنجم كاهش يابد و بيشتر تابع هماهنگيهاي فكري باشيم و بخشي از وقت را صرف مطالعه و آشنايي با متون كلاسيك كنيم.
بدون ائتلاف داخلی و بین المللی نمی توان به نتیجه رسید
فكر ميكنم اين مهم است كه ما درباره ستونهاي فكري بينالمللي كه روي آنها ايستادهايم تجديدنظر كنيم. اين جهان مملو از يادگيري و زيبايي است و ما ميتوانيم ياد بگيريم و تاثير بگذاريم. ما هم حرفهاي بسيار خوبي داريم. جهان نه حافظ دارد، نه سعدي، نه مولانا و نه فارابي. زمان اينكه ما جهان را فقط يك پديده سياسي براساس تفكرات چپ و ضد امپرياليستي ببينيم گذشته است. البته يك مقدار بحث، بحث نسلي است. افكار سياستمداران نسل اول انقلاب ما در جهان جنگ سرد شكل گرفته است. جهان دو قطبي كه افكار چپ خيلي در آن رايج بود ولي الان جهان، جهان ديگري است. خيلي خوب است اگر مراكز تحقيقاتي وزارت خارجه افراد منصف و دور از سياست را جمع كند تا فهم جديدي از جهان تسري داده شود و ديپلماتهاي ما بتوانند از افكار جديدتري حمايت كنند. چه در سياست داخلي و چه در سياست بينالمللي نميتوان بدون ائتلاف نتيجه گرفت. ما در دنياي به شدت تكنيكي زندگي ميكنيم. حتي اگر كسي ميخواهد متدين باشد بايد با اين دنيا تعامل داشته باشد. اين يك بحث سياسي نيست. تقدير زيباييها و مزيتها و نكات مثبت كشورهاي ديگر، جزيي از باورهاي ديني ما هم هست.
رویکرد اخیر وزارت خارجه در جهان امروز چقدر پذیرفتنی است ؟
یك الگوي جديد كه در دستگاه ديپلماسي ما بنا شده و خيلي هم روي آن تاكيد ميشود اين است كه گفته ميشود ما تعامل با ملتها را بر تعامل با دولتها ارجحيت ميدهيم. هدفمان تعامل و ارتباط با ملتهاست، نه دولتها. ميگوييم ما تلاش داريم جمهوري اسلامي را به ملتها معرفي كنيم و اهميتي ندارد كه دولتها چه نگاهي به جمهوري اسلامي دارند. فكر ميكنيد اين الگو و اين تفكر چقدر در جهان امروز پذيرفتني است؟
اين جمله براي سخنراني خيلي خوب است. اما در علم سياست كه به نظر من هنوز براساس رئاليسم و نئورئاليسم شكل گرفته تعامل به معناي ارتباط با مراكز قدرت است. حالا ممكن است كه قدرت شركت مايكروسافت يا يك بانك چيني يا صنعت كشتيسازي كرهجنوبي باشد. در هر صورت اين قدرت و سازماندهي است كه اهميت دارد. بنابراين، ما بايد واژه مردم را تعبير و تفسير كنيم. منظور از مردم چيست؟ آيا مردم يعني كساني كه در خيابانها راه ميروند؟ يا كساني كه ما آنها را به كنفرانسهاي خودمان ميآوريم؟ آيا صحبت از تعداد است يا صحبت از تشكلها و جريانها و سازمانها و مراكز است؟ اگر اين جمله كه «هدف ما تعامل با ملتهاست» اعتبار داشت، وزارت خارجه ما با زبان ديپلماتيك نميگفت ما ميخواهيم با انگليس روابطمان را از سر بگيريم. من فكر ميكنم اين عبارت بيشتر براي سخنرانيها مفيد است و اعتبار سياسي ندارد كمااينكه ما خودمان هم به آن عمل نميكنيم.
آيزابرلين، فيلسوف روسيتبار انگليسي ميگويد دو ملت در دنيا فوقالعاده ايدهآليست هستند و ايدهآليسم به آنها خيلي لطمه زده است؛ يكي ايرانيان و ديگري روسها. ايدهآليسم ايراني و ايدهآليسم روسي سبب شده آنها جهان را با يك لنز خاص بينند. واقعگرايي يك فضيلت است. اينكه شما واقعيتها را درك كنيد، هم متد ميخواهد و هم نظام فلسفي. ما، هم در گذشته و هم در شرايط كنوني نگاهمان با نقابهاي خاصي است. من نميخواهم بحث را خيلي آكادميك كنم. ولي به نظرم ريشه اين نگاه در اين است كه ما عمدتا به لحاظ متدولوژيك و انديشهاي، قياسي هستيم تا استقرايي. در حالي كه مباني افزايش قدرت و ثروت بر استقرا بنا شده است. شما رهبران چين را ببينيد، آنها ميگويند: «ما تلقي مثبتي از اروپا و آمريكا نداريم. ما هم لطمه زيادي از آنها خوردهايم. اما هدف ما چين است، دنبال رضايتهاي رواني نيستيم، نميخواهيم مسايلمان را با غرب به لحاظ تاريخي تسويه كنيم. 5/1ميليارد نفر جمعيت داريم و نميتوانيم به آنها بگوييم برويد پشت حياط خانهتان لوبيا بكاريد و زندگي كنيد. ما بايد مسايلشان را حل كنيم، رشد كنيم، ما بايد از اين جهان بياموزيم.» من فكر ميكنم آن تقارني كه شما برقرار كرديد تقارن درستي است. اينكه الان روابط ما با عربستان در بدترين شرايط30 سال گذشته است، اينکه با اغلب همسایگان مشکل داریم، برميگردد به ذهنيتي كه از خودمان و جهان داريم.
حالا يا جهان اشتباه ميكند
حالا يا جهان اشتباه ميكند يا ما. اگر بخواهيم منصفانه و منطقي با مساله برخورد كنيم، حداقل بايد مناظره كنيم و ببينيم كه آيا ما درست ميگوييم يا جهان و بالاخره چگونه بايد زندگي كرد و با دنيا تعامل داشت. الان تعداد كشورهايي كه يك تبعه افغانستان ميتواند بدون ويزا با گذرنامهاش سفر كند از ايران بيشتر است. اوايل دوره تدريس مثال ما كشورهاي آلمان و ژاپن بودند. جلوتر كه آمديم مالزي، برزيل و تركيه مثالزدني شدند. اما حالا من از افغانستان مثال ميزنم. افغانستاني كه در كابينه دولتش پنج زن تحصيلكرده و متخصص حضور دارند و آينده خوبي برايش پيشبيني ميشود. حالا ممكن است اين مسير 20، 30 سال طول بكشد. اما اين كشور با جهان در ارتباط است. شما به ندرت در هيات حاكمه افغانستان كسي را پيدا ميكنيد كه به زبان خارجه مسلط نباشد