در حرکت بهار عربی و خیزش های مردم کشورهای عربی نیز دولتمداران ترکیه با در پیش گرفتن سیاست اپورتونیستی و قرار گرفتن در کنار سیاست های آمریکا و غرب در یک همسویی آشکار نقش خود را در رویدادهای منطقه ای تثبیت نمودند.
در جریان اعتراضات سوریه، ترکیه به دلیل دشمنی تاریخی با سوریه و همچنین رقابت های منطقه ای برای قرار گرفتن درنقش رهبری جهان اسلام درحمایت از مردم فلسطین و کمرنگ نمودن نقش سوریه در این باره تمام تلاش خود را برای سرنگونی دولت بشار اسد و حمایت همه جانبه از مخالفان مسلح این کشور به کار بست.
اما سیاست حاکمان ترکیه نسبت به همسایه بزرگتر و تاریخی خود به نام ایران، جدای از منافع اقتصادی کلانی که این کشور درکنار جنگ هشت ساله ایران و عراق و همچنین تحریم های آمریکا و غرب برده، در این مسائله خلاصه شد که دامن زدن به مسئله قومیت ها را در سر لوحه دیپلماسی خود نسبت به ایران قرار دهد.
سوریه تحت حمایت ایران در شرایط بحران کنونی بوده و ترکیه برای تحت فشار قرار دادن ایران نسبت به حمایت از دولت بشار اسد، به سمت ساخته و پرداخته نمودن حرکتهای تجزیه طلبانه و هویت طلبی درباره ایران روی آورده است. این مسئله در گذشته نیز تحت لوای حمایت از مبارزات قوم گرایان شوونیسم ترک! نیز بوده اما چرایی شدت یافتن این حمایت ها خلاصه شده در بحران سوریه. البته اگر نخواهیم دلایل تاریخی این مسئله رامورد واکاوی قرار دهیم.
این همه در شرایطی است، همانگونه که بیان شد، كه اساسا کشور ترکیه خود درگیر بحران هویت ملی به دلیل نداشتن پیشینه تاریخی به عنوان یک کشور مستقل است. و در ساختار انسانی خود نیز با چالشهای بی شماری از جمله علویان ترکیه و کردهای ترکیه مواجه است که میلیونها تن از شهروندان این کشور را شامل می شود که عموما نیز از سیاست های دولت مرکزی ترکیه به شدت ناراضی هستند. هر رویدادی می تواند منجر به انفجار این بشکه باروت شده و ترکیه را با یک جنگ داخلی روبرو سازد. ترکیه از سویی با بحران شدید هویت ملی روبرو است و از سویی دیگر موج شدید اسلام گرایی فناتیک.
اما نکته قابل تامل در سیاست ترکیه در تحولات منطقه ای به باور من چیزی نمی تواند جز این باشد که ترکیه به دلیل مواجه بودن با بحران هویت و همچنین سرخوردگی و حقارت ملی و ناتوانی در پیوستن به اتحادیه اروپا، شرایط بسیار مستعدی را برای انفجار سیاسی و اجتماعی دارد.
دولت این کشور جدای از مسائل بیان شده با یک مشکل دیگر نيز در سیستم نظام خود روبرو است و آن ارتش این کشور است. ارتش ترکیه در طی چند دهه نقش تعین کننده ای در سیاست و اداراه این کشور داشت که با به قدرت رسیدن اسلام گرایان و دستگیری و محاکمه بسیاری از ژنرال های ملی گرای افراطی دچار تنش با دولت و سیاستمداران شده و هر بهانه ای می تواند ساختار سیاسی و اجتماعی این کشور را دستخوش شورش و یا کودتای نظامیان آن کند.
یکی از دلایل ترکیه نسبت به دخالت در بحران سوریه و همچنین گسیل داشتن نیروهای نظامی به مرز مشترک با سوریه و پناه دادن مخالفان سوری می تواند به تعبیری سر گرم نمودن ارتش ترکیه برای دور نگه داشتن آنان از اوضاع داخلی کشور باشد.
ترکیه به لحاظ اقتصادی نیز به دلیل محدودیت در منابع، اقتصاد بی نهایت شکننده ای دارد و عمده تکیه اقتصاد این کشور بر روی توریسم و همچنین تجارت سکس متمرکز شده است و هر رویدادی می تواند اقتصاد نوپای آن را دچار فروپاشی نماید.
ناسپاسی و عدم پایبندی به حسن همجواری ترکیه در قبال همسایه بزرگتر خود ایران و تحریک جریانات تروریستی و تجزیه طلب نمی تواند بردباری و شکیبایی دائمی ایران را در پی داشته باشد؛ و هم آوایی این کشور با دشمنان ایران در دراز مدت نه تنها تامین کننده منافع آن نخواهد بود بلکه می تواند تهدید کننده منافع ترکیه باشد.
اما سیاست ایران در چنین شرایطی که ترکیه تمام توان خود را برای ضربه زدن به ایران به کار بسته چه می تواند باشد؟
1-
کمرنگ نمودن نقش ترکیه در مسائل هسته ای ایران و غرب.
2-
محدود نمودن مبادلات اقتصادی و تامین منابع انرژی ترکیه.
3-
حمایت از علویان تحت ستم ترکیه به دلیل اشتراکات مذهبی و تاریخی.
4-
حمایت از کردان تحت ستم این کشور به عنوان تیره ای از ایرانیان جدا شده از سرزمین مادری و پشتیبانی همه جانبه ازآنان.
5-
حمایت از قبرس در منازعه سرزمینی با ترکیه.
6-
به رسمیت شناختن 24 آوریل به عنوان روز جنایت نژادی و نسل کشی ترکیه علیه ارمنيان.
در دراز مدت، ایران باید به صورت عملی سیاست تجزیه ترکیه را به عنوان دکترین روابط فی مابین خود و ترکیه قرار دهد و از سیاست مدارا و کج دار و مریز با کشوری که کمر به نابودی ایران بسته است دوری جوید. اینگونه است که دولتمردان ترکیه متوجه خواهند شد که بسیار شکننده تر از آن هستند که بخواهند در عرصه جهانی در برابر کشوری مانند ایران به عرض اندام بپردازند.
-------------------------