(ترجمه فارسی مقاله کورش زعیم در روزنامه
ايران ديلي):
چالشهای پیش روی سوریه
از: کورش زعیم
با
تسلیم کره شمالي به فشار امریکاییان و پذیرش توقف فعالیت های هسته ای، اکنون فقط
ایران و سوریه در مرکز صحنه مانده اند. با وجود انحصار ایران در دریافت بیشترین
تبلیغات منفی و تهدیدهای بین المللی، مسئله سوریه در الویت قرار دارد. در راستای
ایجاد ثبات در عراق و کاهش رفت و آمد و دستیابی شورشیان و تروریستهای عراق به جنگ
افزار و پنهانگاه، وجود یک دولت شفاف در سوریه یک ضرورت است.
از
زمان حمله نیروهای ائتلاف به عراق، واشنگتن و دمشق در حال یک بازی موش و گربه بوده
اند: فشار و تهدید از سوی امریکا و وقت کشی از سوی سوریه و کمی عقب نشینی برای رد
کردن توفان. این بازی دیگر موثر نیست. سوریه اکنون در دوراهی تعیین سرنوشت خود
بدست خود یا تعیین سرنوشتش توسط دیگران قرار گرفته است. اجبار به تخلیه سریع لبنان
و پایان دادن به یک اشغال 29 ساله، و اتهاماتی که سپس از سوی جامعه بین المللی
متوجه سوریه شد، ثابت کرد که سوریه بدون حافظ اسد دیگر نمی تواند ساختار استبدادی خود
را حفظ کند و به بندبازی در صحنه بین المللی ادامه بدهد. تغییری در راه است. بشار
اسد حافظ اسد نیست. سلسه مراتب حزب بعث و عناصر قدرتمند دستگاه نظامی- امنیتی سوریه که به بالاترین
مقام کشور پس از حافظ اسد چشم دوخته بودند، از اینکه مقام اول کشور مانند پادشاهی
ها به ارث رسیده است راضی نیستند. بشار اسد که در انگلستان به چشم پزشگی مشغول
بود، پس از کشته شدن برادرش باسیل در 1994، در یک حادثه رانندگی، توسط پدرش به
دمشق باز گردانده شد تا برای ریاست جمهوری پرورش داده شود. بشار پس از رسیدن به
قدرت با نیت اصلاحات و پاکسازی، در آغاز دست به اقداماتی در این راستا از جمله
اصلاح سیستم مالی کشور و مبارزه با فساد اداری زد که حتا یک نخست وزیر سابق را به
خودکشی کشاند. ولی بزودی هاله محافظتی حافظ اسد از روی او محو شد و بشار بزودی
دریافت که کشور توسط او اداره نمی شود. چهل و دو سال حکومت نظامی اضطراری و سی سال
حکومت مشت آهنین پدرش، یک دولت نامرئی خودمختار در درون حاکمیت بوجود آورده که او
توان رویارویی با آن را نداشت و ندارد.
ترور
رفیق حریری و حمله های تروریستی دیگر برای کشتن مخالفان سوریه در لبنان انگشت
اتهام را بسوی شبکه جاسوسی- امنیتی سوریه که در لبنان کاملا" نهادینه شده
بودند بلند کرد. من تصور نمی کنم که بشار اسد، که خود فرد هوشمندی است، دخالتی در
این امور داشته باشد. ولی، با توجه به گفته بسیار صریح آقای غزالی، رییس سازمان
جاسوسی- امنیتی سوریه در لبنان، که "... مصمم به آسیب زدن فیزیکی به هر کسی
هستیم که دخالت کند... و باعث بحران عدم اعتماد [در لبنان] شود"، انکارهای
سوریه راه بجایی نخواهد برد.
اعتراض
سوریه همیشه حق طلبانه بوده: اشغال بلندیهای جولان توسط اسراییل. برای جلب
پشتیبانی امریکا در این راستا، اسد پیر در جنگ امریکا علیه عراق در سال 1991،
مشارکت کرد و در طی مذاکرات صلح با باراک در سال 2000، به همت بیل کلینتون، از
هیچگونه مسالمت و تعامل برای استرداد جولان خودداری ننمود. این باراک بود که بعلت سر
و صدایی که مخالفانش دراسراییل براه انداخته بودند، جرات امضای پیمان صلح را پیدا
نکرد و با بهانه گیری بر سر حاکمیت دریاچه کینرت مذاکرات را بهم زد.
جنگ
کنونی در عراق چشم انداز را برای سوریه بکلی عوض کرده است. صلح خاورمیانه دیگر
الویت اول برای امریکا نیست؛ تروریسم در عراق هست. سوریه گفته بود که سیاست خودرا
مبنی بر پشتیبانی گروههای ستیزجو را در فلسطین، عراق و لبنان تغییر نخواهد داد،
مگر اینکه جولان بازگردانده شود. تخلیه اجباری لبنان تحت فشار امریکا در پی قتل
حریری و دخالت داده شدن سازمان ملل در پژوهش درباره قتل حریری بعنوان یک مسئله بین
المللی به سوریه نشان داد که امریکا بازی را سخت کرده است. اکنون برخی عوامل در
دولت سوریه به این نتیجه رسیده اند که سوریه باید در راستای ایجاد ثبات در عراق
همکاری کند طوری که متهم به تایید حضور امریکا شود.
به
مسئله کنونی سوریه نمی توان رشگ برد. امریکاییان روی سوریه فشار وارد می آورند که
پشتیبانی خود را از گروههای ستیزجو و رادیکال که سالهاست آنها را حمایت می کند قطع
نماید، مرزهای خود را با عراق حفاظت کند تا از نفوذ تروریست ها جلوگیری شود و پنهانگاههای
آنها در خاک سوریه از بیم برود. از سوی دیگر، سوریه خود در درون دچار نزاع قدرت
است. برای انجام آنچه امریکاییان درخواست می کنند، دستگاه قدرتمند نظامی- امنیتی که تنشهای منطقه ای را
تغذیه می کند باید از کار انداخته شود. این کار گفتنش آسانتر از انجامش است و می
تواند بسیار خطرناک باشد، همانگونه که در لبنان ثابت شد. درون- وابستگی گروههای
تندرو مسلح در لبنان، فلسطین و عراق، بویژه عوامل حزبهای بعث، با این شبکه سوری
بسیار قدرتمند است ومن تصور نمی کنم بشار اسد بتواند آنها را بتکاند بدون اینکه
خود تکانده شود. بنابراین، تغییرات پرماجرایی در سوریه اجتناب ناپذیر است، و
بزودی. من باور دارم که سوریه گزینه ای بجز تعامل با روندهای جاری سیاسی در منطقه
ندارد، و مگر اینکه بتواند از عهده اصلاحاتی موثر از درون برآید، و نیز براستی به
ثبات عراق کمک کند، بی شک خود از بیرون به بی ثباتی کشانده خواهد شد.
-0-