چالشهاي هستهاي
ايران
بخش يكم
ميزگرد ماهنامة ايران مهر
ماهنامه ايران مهر – 3 آبان 1384
ماهنامة ايرانمهر براي روشنگري و افزايش آگاهي خوانندگان گرامي بر آن است در
هر شماره دربارة باارجترين رويدادهاي روز كه جامعة ما را تحت تأثير قرار ميدهد، ميزگردي
با حضور صاحبنظران و کارشناسان برگزار کند. نخستين ميزگرد ما دربارة مهمترين چالش
پيش روي جامعة ايران, برنامه هاي هستهاي ايران و چگونگي ادامة ادامه آنهاست.
در اين ميزگرد آقايان مهندس علياكبر معينفر ، دكتر داود هرميداس باوند،
مهندس کورش زعیم، مهندس بهاء الدین ادب، مهندس حسين شاهاويسي و عيسي خان حاتمي
مدير مسئول ايران مهر شرکت داشتند.
ماهنامه ايرانمهر
حاتمي: ريشة مسائل هستهاي ايران چيست؟
معينفر
: فعاليتهاي هستهاي, در زمان رژيم پهلوي آغاز شد. دولت شاه در نظر داشت كه بيش از 20 نيروگاه
هسته اي بسازد. از آنجا که دولت شاه, به خودبزرگ بيني دچار بود, با آلماني ها براي
ساخت نيروگاه بوشهر و براي تهية سوخت هسته اي قرارداد بست. تصميم آن دولت اين بود
كه به وسيلة شرکت هاي فرانسوي اورانيوم از
آفريقاي جنوبي خريداري بشود و پس از غني سازي به وسيلة فرانسوي ها براي مصرف
نيروگاه ها به ايران فرستاده شود. به همين جهت شاه در آفريقاي جنوبي سرمايهگذاري
عظيمي برروي معادن اورانيوم کرده بود در آن زمان اصلاً بحث استخراج و غني سازي
اورانيوم ايران در داخل ايران در ميان نبود -
و بيش از يك ميليارد دلار به شرکت اوربيت پرداخت شده بود. بعد از انقلاب, و
در آن موقعيت كه غني سازي اورانيوم امكان نداشت و فرصت اين حرفها نبود, تازه اين
بحث كلي طرح شد كه با وجود وابستگيهايي كه ما در تهية نيروي برق داريم, اگر
بخواهيم از طريق نيروگاههاي هستهاي کار توليد برق را ادامه بدهيم, آيا اين كار به مصلحت مملكت است يا بهتر است كه ما
به دنبال انرژي هستهاي نباشيم. به طور كلي اين نظر از پذيرش بيشتري برخوردار بود
كه با توجه به وابستگيها و خطراتي در به
کارگيري انرژي هسته اي با آن روبرو هستيم, در کار استفاده از نيروي هستهاي
نيروگاه هستهاي احتياط کنيم. قيمت برق توليدي هم البته مورد بحث است. بگذريم از
اينكه برق توليدشده به وسيلة نيروگاه بوشهر, به اين ترتيب كه پيش آمده, بسيار
بيشتر از بهاي برق نيروگاههايي خواهد شد که داريم. بهرحال در سالهاي آغاز انقلاب
تصميم اين بود كه پيشبرد برنامه هاي هسته اي دنبال نشود و فقط كارهاي تحقيقي هسته
اي دنبال شود؛ و اينکه سازمان انرژي هستهاي به يكي از مؤسسات و البته به بخشي از
وزارت نيرو تبديل شود و زير نظر آن كار كند.
البته آقاي رفسنجاني علاقة بسياري به پروژههاي بزرگ و
غيرمتعارف دارند؛ مثل طرح اتصال خليجفارس به درياي مازندران و حتا در جهت تشويق
ژاپنيها گفته بودند كه ما برنامه هاي بزرگي از اين قبيل در دست داريم, چراجلو نميآييد؟
به اين ترتيب دولت شروع به مذاکره با آلمانيها کرد. در دورة رئيس جمهوري ايشان
دوباره سازمان انرژي اتمي وابسته به نهاد رياست جمهوري شد و تقويت گرديد؛ درنتيجه
اين سازمان تحقيقاتي به نهادي مانند سازمان انرژي اتمي تبديل شد. اما آلماني ها در
مذاکراتي که با آنها شد, از اينکه نيروگاه را تکميل کنند شانه خالي کردند . اينهمه
در شرايطي بود که 85% از كار در پيش از انقلاب انجام شده بود و ايشان بسيار
علاقمند بودند که كار را به پايان برسانند. اگر واقع امر را بخواهيد, بدون اينكه
نيت ايشان را بشكافيم و ايشان را متهم كنيم, بايد بگوييم که آقاي رفسنجاني با آن
روحيه, علاقمند به داشتن سلاح اتمي هم بودند. شايد هم جنگ مزيد بر علت شده بود؛ با
توجه به اينکه در جنگ هم بايد دنبال سلاح اتمي باشي. بنابراين ايشان براي تکميل نيروگاه هسته اي بوشهر در ابتدا با
اتحاد جماهير شوروي قراردادي بست. ناگفته نماند که در اين قراردادها, روس ها سوء استفاده
هاي بسياري کردند و در سير جريان تكاهل كردند.
در زماني که برنامة تکميل نيروگاه به وسيلة روس ها طرح شد, من معتقد بودم
كه روس ها کار تکميل نيروگاه را به پايان نمي رسانند و هنوز هم اعتقاد دارم كه آن
را تحويل نخواهند داد.
در ظاهر كارهايي انجام ميشد؛ ولي مسلم اين است كه اقداماتي
كه براي پيشبرد كارهاي هستهاي ايران انجام ميشد, در پشت پرده, کمي جديتر بود؛
در حقيقت برنامة هسته اي ايران پنهاني پيش مي رفت البته من وارد اين بحث كه در اين موقعيت آيا امكان اين بود كه اقدامات
ايران علني باشد و به سازمان انرژي اتمي گزارش بشود و يا گزارش مي شود يا اصلا
نيازي به اين كار هست, يا اينكه آيا آنها به شيوة قانوني ناگزير بودند اين كار را
انجام دهند يا نه, نمي شوم.
پس از فروپاشي شوروي مقادير زيادي اورانيوم غنيشده ناپديد
شد. و امروز سندي وجود ندارد تا براساس آن بتوان کشوري را به اين مسئله متهم کرد و
اورانيوم را از آن کشور پس گرفت. به طور كلي براي دنيا نگراني هايي در اين باره كه
ايران درصدد ساخت بمب اتمي است, وجود دارد؛
ولي واقعيت امر اين است كه در دورة آقاي خاتمي با توجه به اجبار ايران , به
اعلام برنامه هاي هسته اي ايران به آژانس و دادن توضيحاتي در مورد هجده سال
پنهانكاري هسته اي, که به وسيلة رييس جمهوري قبل از خاتمي انجام مي شد, بحران تا
حدودي کمتر شد. من معتقدم که مسئلة اساسي ايران در حال حاضر، مسئلة سياسي است و
مسئلة تهية سلاح اتمي نيست؛ چرا که ما با ساخت سلاح اتمي فاصلة بسياري داريم.
بايد توجه داشت مسئلة اساسي اين است كه اين مسئله بهانهاي به دست غرب و
آمريكايي ها داده و چون ايران هنوز مشکلاتش را با آمريکايي ها حل نکرده, بنابراين
دولتيان ايران ناگزير شدند به بهانة بسيار گزافتري مسائلشان را با ساير كشورهاي
غربي و آژانس كه ريشة اصلي آن در بي اعتمادي به هيئت حاكمة ايران است, حل کنند.
زعيم:
ببينيد! همانطور كه
آقاي معين فر اشاره کردند, فعالیت هسته ای ایرا سابقه ای طولانی دارد. ايران از
سال1957 که راه اندازي نيروگاه پژوهشي
اميرآباد را برنامهريزي كرد, هيچگاه مشكلي با سازمان انرژي هستهاي و بعدها
NPT
نداشته است. بايد توجه داشت که در آن زمان ايران عضو سازمان انرژي هستهاي بود و
در سال 1968 هم كه پيشنهاد
NPT
بری جلوگیری از گسترش
سلاحهای هسته ای پيش آمد, ايران در همان سال آن پيمان را امضا كرد, و صبر نكرد تا
سال 1970 که پروتکل اجرایی شد با همة اعضاء آن را امضا كند. از آن زمان، ايران در
زمينة فعاليت برای دستيابي به تکنولوژي هسته اي دستی باز داشته است.
براي اين كار هدف ايران ساخت 24 نيروگاه بود که براي ساخت
آنها با آلمان و فرانسه و امریکا توافق هم کرده بودند كه اين نيروگاه ها در ايران
ساخته شوند، و البته سوخت آنها هم بعدها در اينجا تهيه شود. هنگامي که پس از
انقلاب قراردادها لغو شد, به این علت که گفته مي شد ايران با منابع نفت و گازي كه
دارد، با سرمايه خود كارهاي بهتر و پرسودتري ميتواند انجام دهد. البته در اوايل
انقلاب چند اشتباه صورت گرفت: نخست اينكه قراردادها را و نیز ساخت نيروگاه بوشهر
را با آلمانيها لغو كردند و آلماني ها يك كشتي وسايل آماده براي تکمیل نيروگاه را
که به بندرعباس آورده بودند, برگرداندند و
بقيهاش را هم حمل نكردند. اشتباه بزرگ دیگري كه ما مرتکب شديم اين بود که
قرارداد مشارکت با فرانسه را برای تهیه و تامین سوخت لغو كرديم و ايران يک ميليارد
و خردهاي پولش را پس گرفت. اگر اين كارها را نميكردیم, داراي خط توليد كامل سوخت
هستهاي بودیم؛ و نيروگاه هایمان هم اجرا می شد و با وجود فرانسوي ها به عنوان
شريک, حالا دچار کمبودها و نارسايي ها نمي شدیم.
گزارشهاي
NPT
نشان مي دهد که 53 كشور در زمينة به کارگيري تکنولوژی هسته اي تخلف هاي
مختلف سبک و سنگين کرده اند, که البته
ايران جزو کشورهايي که تخلف هاي سنگيني کرده اند نيست. با همة این تبليغاتي
که مي شود, تخلف هاي ايران بسيار معمولي است. اما ايران را در رديف ليبي و کره شمالي و کشورهايي مي دانند که تخلف
هاي سنگيني کرده اند.
مشکلات ما از هنگامي آغاز شد كه گروهي در ايران از ديوار
سفارت آمريکا بالا رفتند. به جز آن, رفتارها و گفتارهايي است که موجب بي اعتمادي
در سطح جهان شده است, به ویژه اين سخن رئيس جمهور قبلي که گفته بود ما با يك بمب اسلامي،
ميتوان اسرائيل را با خاك يکسان کرد. بايد در نظر داشت از آنجا که شاه هم قبلا از
اين حرف ها زده بود و ميگفت كه ما ميخواهيم پنجمين قدرت نظامی و ششمين نيروي
هستهاي دنيا باشيم, اين سابقة ذهني براي جهانيان ايجاد شده است كه ايرانيان اساساً
در پي دستيابي به سلاح هستهاي هستند.
مشكل اصلي ما در حال حاضر اعتمادسازي است. مشكل ايران با
آمريكا عبارت است از مسئلة حقوق بشر. ديگر
مسئلة حکومت كشور ايران است که آمريکايي ها فكر ميكنند با اين حكومت اصلا نميتوانند
قراردادي ببندد كه استوار بماند. من معتقدم كه اگر دولت ايران روزي انتخابات آزاد را برگزار کند و مفاد اعلامية حقوق بشر را رعايت کند, مسئلة هستهاي
آن بطور کلي پاك ميشود. بنابراين، بايد توجه داشت که مشكل ما صرفاً مشکلي سياسي
است و ارتباطي با خود انرژي هستهاي ندارد. ما با غنيسازي اورانيوم بسيار فاصله
داريم. براي ساخت سلاح هسته اي بايد
اورانيوم با 85 تا 90 درصد خلوص ساخت, اما ما در پايگاه اصفهان تنها مي توانيم
اورانيوم با خلوص 4% توليد کنيم که پس از غني سازي در نطنز در نيروگاهها مورد
استفاده قرار بگيرد. مشکل ما به هيچوجه دستيابي به سلاح هسته اي نيست، بلکه بطور
کل اين بهانه را به کار برده اند که فشار بيشتري روي حکومت ايران بياورند.
حاتمي: با تشكر از آقاي زعيم به ريشه هاي بحران مي پردازيم.
در 14 اوت 2002 فردي به نام عليرضا جعفرزاده از سازمان مجاهدين خلق در دولت ايران
اظهار كرد كه دولت ايران در نطنز تاسيسات غنيسازي اورانيوم و در اراك راكتور آب
سنگين دارد. آيا اين جاسوسي را مي توان آغاز بحران هسته اي ايران ناميد يا پيش از
آن هم عناصري از اين بحران وجود داشته است؟
معينفر:
جعفرزاده از عناصر منتسب به سازمان مجاهدين خلق
است که در اين جاسوسي ها ظاهراً به اين کار افتخار هم مي کنند. آمريکايي ها هم در
خيلي موارد, پس از بررسي, فهميدند اطلاعاتي که مجاهدين خلق داده اند, درست نيست.
ولي اين واقعيت که ما در نطنز پايگاه غنيسازي
اورانيوم داريم به همان کيفيتي كه آقاي زعيم به آن اشاره کردند و در اراك هم نيروگاه
آب سنگين داريم, اين دو سوختي را توليد مي کنند که مصرفي جز غنيسازي اورانيوم
دارد و اطلاعاتي كه دولت ايران خود به آژانس داده است و ممكن است افرادي هم در داخل اطلاعاتي داشته اند
و آن را به طور کامل در اختيار خارجيها قرار دادهاند, آغازي براي بحران هسته اي
ايران بوده باشد.
شاهاويسي:
ببينيد! بحران از
زماني آغاز شده است که سازمان مجاهدين خلق اطلاعاتي را در مورد تأسيسات هسته اي
ايران اعلام مي کند و سازمانهاي جاسوسي بين المللي هم اطلاعاتي از گزارش تلفني و محرمانة آقاي روحاني به رياست جمهوري
به دست مي آورند و منتشر مي کنند. در حقيقت تا آن زمان آنها نميدانستند كه ما چه
كار ميكنيم. از اين زمان شروع ميشود.
آمريکايي ها به اين بهانه که شما
مخفيانه در حال انجام كار بر روي برنامه هاي هسته اي هستيد, فشار سياسي را آغاز مي
کنند. آنها مي گويند که چون برنامه هاي هسته اي شما پنهاني انجام شده است نکند
کارهاي ديگري هم انجام شده است که ما از آن خبر نداريم.
حاتمي: آيا ماهيت اختلاف نظر ايران در مورد مسائل هستهاي
با
NPT
, اروپا و آمريكا يكسان است يا با
توجه به صحبتهاي آقايان معينفر و مهندس زعيم, اختلافات ايران با
NPT
طبق مفاد پيمان 1968 و آمريکا و اروپا از ماهيت متفاوتي برخوردار است؟
باوند:
ميان موضع اروپاييان و
آمريكاييان در مورد مسئلة انرژي هستهاي همسويي وجود دارد. آمريكاييان به طور کلي,
تكيه به اصل نيت ميكنند و اعتقاد دارند كه نيت ايران دسترسي به سلاح هستهاي است
و براي دستيابي به اين مقصود، سياست پنهانكاري و تعلل را در پيش گرفته است. آمريکا
و اروپا براي رسيدن به اين مدعاي خود, به روية ايران در تعاملات بينالمللي بسيار
توجه دارند. در واقع معتقدند كه در ايران مركز معيني براي توليد سلاح هسته اي وجود
ندارد بلکه مراكز متعددي هستند كه به صورت جداگانه عمل ميكنند، و اين خود يك
اتهام است. اتهام دوم اين است که ايران از تروريسم بينالمللي حمايت مي کند.
بنابراين اگر چنين كشوري, به هر شکلي, به انرژي هستهاي دست پيدا کند, اين خود
تهديدي براي صلح و امنيت بينالمللي است.
آمريكا سعي كرد مسئلة ايران را به مسئله اي مربوط به و صلح
و امنيت بينالمللي تبديل کند و بر اين
مبنا پا فشاري کند. آمريکا حتي خودش
NPT
را كامل نميداند, بنابراين 16 اصل مندرج در
NPT
براي مهار كشورهايي كه پيمان
NPT
را امضا کرده اند و وادارکردن آنها
به اجراي تعهداتشان کافي نيست.
نكتة دوم اين است که در مورد كارآيي سازمان انرژي اتمي هم ترديدهايي دارند و
معتقدند كه آژانس از مكانيزمهاي مؤثر براي
نظارت و مهار برخوردار نيست و سوم اينكه حتي قرارداد پادمان هم كه در جهت
مهار مؤثرتر است هم نتوانسته آن كارايي
لازم را فراهم کند.
پروتكل شمارة 1 با تشويق آمريكاييها تدوين شد, اما بعدها
آمريکاييها ادعا کردند كه حتي پروتكل هم مكانيزم هاي كافي براي مهار مؤثر را
ندارد.
پس از آن، پيشنهاد پروتكل شمارة2 را دادند كه بر سه مؤلفه
استوار بود: يكي اينكه كشورهايي كه عضو
NPT
ميشوند به هيچ وجه نبايد مجاز به
غنيكردن اورانيوم باشند. دوم اينکه کشورهاي عضو
NPT
به هيچ وجه اجازه ندارند که از
NPT
خارج شوند و حتا به موجب مادة 6 يا
9، كشورهايي كه به اين پيمان مي پيوندند, به اين شرط مي توانند عضو پيمان شوند كه
از سه ماه قبل درخواست داده باشند. سوم اينكه از اين طريق حتي وسايل نقليه مورد
استفادة سلاح هاي اتمي کشورهاي جهان هم بايد در
NPT
ثبت شود و همينطور تعداد موشكهاي ميانبرد و دوربرد. اين طرح پيشنهادي در شوراي
حكام رد شد، ولي در طرح پيشنهادي اخير اروپاييان, گنجانده شدهاست؛ به اين ترتيب،
کشورهاي عضو
NPT
نبايد اقدام به غنيكردن اورانيوم کنند، و چهارم اينکه
به هيچ وجه مجاز نيستند از پيمان خارج شوند.
و اما اروپايي ها, ضمن اينكه در اين تهديدها با آمريکايي ها
همسويي دارند, معتقدند كه مسئله آنچنان هم نيست كه آمريكايي ها به صورت اغراقآميز
مطرح ميكنند. اول اينکه خيلي وقت است كه آمريكاييان ميدانند كه ايران نياز دارد
که به سلاح هستهاي دست پيدا كنند.
استدلال اروپاييها, تئوري دامینو است که (البته با ترديد) ميگويند اگر
ايران به سلاح هستهاي دست پيدا كند, ديگر كشورهاي منطقه مثل عربستان و ترکيه هم
همين روند را در پيش خواهند گرفت و منطقه دچار تنش و بحران خواهد شد. و از آنجايي
كه خاورميانه به اروپا نزديك تر است, تا به آمريكا, پس ايجاد دغدغه و نا امني بيشتر براي اروپا است
تا آمريكا. به همين دليل معتقدند كه در پيشبرد اين ايده اين كه استفاده از فناوري
هستهاي تنها بايد براي مقاصد صلحآميز
باشد, اروپايي ها و آمريکايي ها همداستان هستند.
روية دولت ايران بدگماني هايي را سبب شده است. با اين همه،
بررسي هاي آژانس تا اين لحظه حاكي از اين است ايران تخلفاتي كرده ولي اين تخلفات
به آن اندازهاي نيست كه مؤيد اين اتهام باشد. در آخرين گزارش آژانس گفته شده، ما
مشكل اساسي با ايران نداريم و ايران بايد رفتار خود را شفاف كند. افزون بر آن،
آژانس اين مسئله را هم مطرح كرده كه ايران بايد کار غنيسازي اورانيوم و جداسازي
پلوتونيوم را به حالت تعليق دربياورد.
بايد گفت که در تعليق يك مفهوم موقتي بودن نهفته است. حتا
در گزارش اخير تنها نكتهاي كه روي آن اتكا ميكنند, فعاليت پايگاه هسته اي اصفهان
است. براي رفع اين مشکل چهار پيشنهاد مختلف داده شده است: يكي پيشنهادي است که خود
ايران داده بود و عبارت بود از اينكه اجازه داده بشود ايران بصورت محدود و زير
نظر آژانس انرژي هستهاي, اقدام به غني سازي اورانيوم كند. پيشنهاد دوم، پيشنهادي
است كه دبيركل به طور كلي بيان كرده و آن اين است که كشوري مثل ايران از غني كردن
اورانيوم چشمپوشي كند و آژانس به ايران تضمين دهد كه سوخت مورد نياز ايران به قيمت
روز در بازار بينالمللي تهيه شود. پيشنهاد سوم را روسها داده بودند كه كم و بيش
همان تامین سوخت پروژة بوشهر است كه استقبالي از آن نشد. پيشنهاد اخير، از سوي
اروپايي ها است كه آنها تعليق اورانيوم را براي ايران تعيين ميكنند. يك پيشنهادي
هم كه من بارها مطرح كردهام اين است كه نهايتاً مشكل به سويي كشيده بشود كه تنها
راه حلش جمهوري اسلامي خواهد بود. يعني استدلالشان اين خواهد بود که اگر برنامة
غني سازي را ديگران انجام دهند, ديگر ايران شامل اين قضيه نمي شود. ديگر
اينکه احتمال دارد در اين مسئله جمهوري
اسلامي را به دلايل سياسي متوقف كنند. همچنين بايد هزينهاي را هم پرداخت كنيم.
اما با توجه به اينكه ايران خود توانايي فني پيدا كرده است و اگر در آيندة نزديك
غني سازي اورانيوم را انجام دهد, نيازي هم ندارد كه ديگر هزينهاي هم بپردازد, با
توجه به پافشاري ايران بر اين قضيه و رفع نگراني ديگران جوینت ونچر در کل بايد
بتواند هم خواست ايران را تامين كند هم
نگراني غربيها را رفع كند.
البته آمريكايي ها تا حدي در اين مسئله ترديدهايي هم
دارند, ولي اروپاييها در نهايت تمايلي براي انجام اين مقصود دارند و همينطور كه
اشاره كردم, ايران طي پروتكل شمارة1 بصورت دوفاكتو تمام بازرسي هاي آژانس را
پذيرفتهاست. تحقيقاتي كه در نطنز و اصفهان و اراك و پارچين انجام دادند, هيچ كدام
مؤيد اين ادعا نيست كه در اين لحظه شرايط آنچنان براي ايران مساعد است كه توانايي
دسترسي به سلاح هستهاي داشته باشد.
معينفر:
در پاسخ به اين پرسش شما
آيا اختلافاتي كه ايران با اروپا و آمريكا دارد؛ داراي ماهيت يكسان است يا نه, من
يك توضيح دارم و آن اينکه اختلافاتي كه ما با آمريکا داريم, صددرصد اختلاف سياسي
است. آمريكايي ها حتي با غنيكردن اورانيوم به ميزاني كه براي سوخت باشد, تلويحاً
موافقت هم كردهبودند كه صحبتهاي بوش هم مؤيد چنين مسئله اي بود. مشكلي كه
آمريكايي ها دارند، تنها مشكل سياسي است. بنابراين مسائل ديگر
خود را با ايران، وسيله قرار دادهاند. اما مشكلي كه با اروپاييها داريم،
مشكل اقتصادي است. ما براي اينكه از لحاظ سياسي از چنگ آمريكايي ها بگريزيم, آمديم
و به اروپايي ها و روس ها به البته در هر جايي از دنيا, امتياز داديم. امروزه
ايران براي خريد کالاهاي مورد نياز خود بايد آنها را از دلالهايي بخرد که 20% آن
را گرانتر مي فروشند. به اين ترتيب كالاهايمان را سعي ميكنيم بيشتر از ژاپن و
اروپا بخريم. اروپا مايل نيست كه غني سازي اورانيوم در داخل ايران انجام شود و
معتقد است كه غني سازي تا آن ميزاني انجام شود كه سوخت مورد نياز يعني سوخت
نيروگاههاي هستهاي ما را بتواند فراهم
کند. چرا که اينها فروشندة اين كالا هستند
و نمي خواهند براي خودشان رقيب درست کنند؛ و اين رقيب بتواند بعداً به کشورهاي
ديگر سوخت هسته اي بفروشد (ميخواهم گفتههاي دكتر باوند را تصريح كنم) اروپاييها
خودشان هم در مسئله ايران با دشواري هايي روبرو هستند. اما ما رفتيم اروپايي ها را
به واسطه گي انتخاب کرديم. ما در واقع واسطه اي گرفتيم که خود آن واسطه بيشتر از
مدعي اصلي در فشار آوردن به ما سود مي برد. چرا که اين واسطه خود مي تواند در
آينده به ايران سوخت هسته اي بفروشد و در واقع ايران را مشتري خود مي داند. درگيري
ما با آژانس خيلي دشوار نيست, چون کار آژانس يک کار فني و بازرسي فني است. آژانس
گزارشي مي دهد, اگر ابهاماتي در آن باشد, آنها را براي اعضاي آژانس که نمايندگان
دولت هاي اروپايي و آمريکايي هم در آن نقش مؤثري دارند, رفع مي کند. آژانس يک
سازمان کاملاً مستقل نيست, و آنها هم متأثر از تصميمات دولت ها خودشان عمل خواهند
کرد.
باوند:
ببينيد! اختلاف نظر ما با آژانس حاصل اشتباهي
است كه ايران در اين زمينه کرده است. بايد توجه داشت که اگر مذاکرات در چارچوب
آژانس ادامه مي يافت. با آژانس اختلاف نظري پيش نمي آمد. در حال حاضر هم بايد گفت
هيچ زمينة مساعدي از سوي آژانس شوراي حکام براي ارسال پروندة ايران به شوراي امنيت
وجود ندارد؛ اما يک چيز سبب شد که ايران با تحريم هاي آمريکا و فشارهاي آمريکا
روبرو شود و آن ديپلماسي بهره برداري ايران از رقابت نسبي آمريکا با اروپا بود
ايران. اين ديپلماسي اي است که ايران لااقل بعد از اينکه گفتگوهاي انتقادي به
گفتگوهاي سازنده تبديل شد, اين راه را در قبال آمريکا انتخاب کرد و بر روي اروپا
در برابر آمريکا سرمايه گذاري کرد, يعني وقتي مسئلة فشارهاي سياسي آمريکا مطرح شد,
ايران به جاي اينکه مذاکرات را با آژانس پي گيري کند, سعي کرد مسئله را با تعاملات
سياسي با اروپايي ها که در نهايت آمريکايي ها پشتيبان آنها هستند و عامل تعيين
کننده و فشار هستند, حل کند. ايراني ها انتظار داشتند در قبال تفاهمي که با اروپا
در اين مورد به دست مي آورند ابتدا يک تضمين امنيتي فراهم شود و دوم, ميان دو طرف
همکاري فني و تکنولوژي برقرار شده, و مهم تر از همه, انتظاراتي که ايران در زمينه
هاي اقتصادي و مالي, به خصوص جلب سرماية اروپايي ها داشت, برآورده شود دولت ايران
بر اين باور بود,. که به در صورتي که
اروپا به خواسته هاي ايران تحقق بخشد, نهايتا آمريکايي ها هم دهنشان بسته خواهد
شد. چون آمريکايي ها هدفشان اين بود که غني سازي اورانيوم صرفا براي مقاصد صلح
جويانه باشد و اطمينان حاصل کنند که براي اهداف غيرصلح جويانه نيست. در آغاز نشانه
هايي از سوي آمريکا براي راضي کرده ايران براي چنين مقصودي ديده شد و حتي گفته شد
که با عضويت ايران در سازمان تجارت جهاني مخالفتي ندارند حتي مخالفتي هم نمي کنند
هواپيماهاي ايران منتقل بشود. در نهايت انتظاري که ايراني ها داشتند اين بود که
اروپايي ها موافقت کنند, ايران خود با نظارت مؤثر آژانس و احتمالا اروپايي ها, کار
غني کردن اورانيوم را با مقاصد صلح جويانه در پيش بگيرد. در عين حال به اين منابع
دست پيدا کند. ولي وقتي پيشنهاد كشورهاي اروپايي, به خصوص دو نكته اي که مدنظر
آمريكايي ها بود مطرح شد, باعث شد كه بيكباره مدعي شوند که به نوعي در نتيجة
مذاكرات نافرجامي به وجود آمده است. و همين امر زمينه ساز اين شد كه در هر حال
گروه ديگري عهدهدار اين مسئوليت شود که خط مشي را تغيير دهد و مسئله را به همان
مسير برگرداند و از طريق همين مسير
آنرا را پيگيري كند و به جاي اينكه بخش
مذاكره كنندة کشورهاي اروپايي را داشته باشند, آن را به ديگر کشورهاي مطرح گسترش
دهند. به همين جهت سياست نگرش به شرق را
در قبال سياست نگرش به غرب مطرح كردند به
اميد اينكه از مسير کشورهاي شرقي و يا جلب حمايت كشورهايي مثل هند و چين و احتمالا
روسيه (كه البته به عنوان شرق مطرح نيست) بتوانند محصول خود را بفروشند؛ ولي من معتقدم بعد سياسي مسئله قويتر از بعد
حقوقي آن شده است و براي برگرداندن مسئله به مسير حقوقي, تا حدودي, دير شده است.
نگاه به شرق از لحاظ تاكتيكي شايد بتواند تعديلي ايجاد كند, ولي از نظر استراتژيکي
تاثيري ايجاد نخواهد کرد؛ چون كشورهايي كه کارگزاران دولت فکر مي کنند ميتوانند
مؤثر واقع بشوند, در تصميمگيري نهايي، اگر از برنامة آمريکا حمايت نکنند, بدون
ترديد خط مشي ممتنع يا بي طرفي را در پي
خواهند گرفت.
ادب:
پيشنهاد مي کنم که ما
دربارة منافع ملي بحث كنيم و اينكه آيا
ضرورت دارد ما حتي براي نيروگاه توليد برق فناوري هسته اي داشته باشيم و آيا منافع
ملي دراين جهت است يا نه؟!
چون بحث ما کمي کلي و تاريخي شده است. ما در بحث به اين
مسئله وجهة حيثيت ملي داده ايم که اگر ما به انرژي هسته اي دست پيدا نکينم, به هر
حال حيثيت ما خدشه دار خواهد شد. بياييم بررسي کنيم, ببينيم که آيا دستيابي به
انرژي هسته اي براي ما وجهه مي آورد؟ آيا در اين دورة نهاني «ضرورت دارد که ما
فناوري هسته اي داشته باشيم آن هم با اين مديريتي که در کشور ما هست؟ آيا ما به آن
توانايي رسيدهايم كه پروژهاي به اين بزرگي را اداره كنيم, و آيا اين مسئله
تناقضي با فرار مغزها كه طرح ميشود, ندارد ؟! به نظرم اولا بايد ضرورت دستيابي
به انرژي هستهاي بررسي شود و پس از آن بررسي شود که آيا اين کار به نفع ملت ايران
است يا نه؟ و اينكه الان بهانهاي كه ما به دست اينها داده ايم خود اهرم سياسي را
به دست امريكا داده و دارد با اين اهرم
برنامه اي را كه در عراق پيش برده و عملي کرده است, در مورد ايران هم در پيش مي
گيرد. و اين واقعا امنيت ملي و يكپارچگي ملي ما را به خطر انداخته است، به نظر ميآيد
كه از اين زاويه نگاه كنيم و لذا افكار عمومي تشنة داشتن اين است كه آيا ضرورت
دارد ما انرژي هستهاي داشته باشيم يا
بهتر است نداشته باشيم؟!
ادامه دارد ...