ایران ضمن آنکه باید روابط حسنهای با همه همسایگان داشته باشد و سعی کند از هرگونه تنش پرهیز کند، لحظات و شرایطی پیش میآید که برخی کشورها جسارتی را به سرزمین دیگری در پیش میگیرند که خویشتنداری و ملاطفت، آنان را نسبت به ادعایشان جریتر میکند و گمان میکنند محق هستند و در نتیجه باید سیاستی محکم در پیش گیرند. با تمام این احوال این رفتارهای اخیر بهانهای بیش، از سوی کشورهای عربی خصوصا خود امارات و شورای همکاری خلیج فارس نیست و ایران باید با قوت تمام از جزایر خصوصا ابوموسی به عنوان بخشی از تمامیت ارضی خویش دفاع کند. در برهه زمانی پیش از انقلاب، ایران به همراه عربستان مسوولیت امنیت منطقه را بر عهده داشت و تصمیم بر این بود تا برای رفع نگرانی و رضایت خاطر کشورهای منطقه گامهایی برداشته شود. از این رو، تهران نیز امارات متحده عربی و چند شیخنشین کوچک دیگر خلیج فارس را به رسمیت شناخت و از آن سو نیز برای رفع هرگونه نگرانی و اطمینانبخشی به کشورهای حوزه خلیجفارس و گسترش همکاریهای منطقهای و برقراری امنیت، از حق تاریخی خود نسبت به بحرین چشمپوشی کرد و درباره جزیره ابوموسی سیاست مشارکت را پذیرفت که در سرزمین خودش با کشور دیگری مشارکت داشته باشد و بنابر این با شارجه در اینباره توافق کرد. در اواخر قرن
۱۹
و اوایل قرن
۲۰
دولت انگلستان به دلایل اهمیت استراتژیک و خصوصا به دلیل سیاستهای روسیه تزاری درخصوص دستیابی به آبهای خلیج فارس از یک سو و مطرحکردن راهآهن برلین- خلیج فارس از سوی آلمانها از سوی دیگر اعلامیهای را منتشر کرد که در آن تاکید شده بود دولت بریتانیا اجازه نمیدهد تا سلطه بلامنازع انگلیس در خلیج فارس مورد چالش کشورهای دیگر قرار گیرد و حتی در اینباره تا پای جنگ نیز پیش میرود
.
در همین راستا از سوی وزارت خارجه انگلیس یادداشتی برای کارگزار انگلیس در خلیجفارس ارسال میشود که در رابطه با جزایر ایرانی تحقیق کند که اگر شیخ و حاکمی در آنها وجود دارد برای مذاکره وارد شوند. خصوصا که تنگه هرمز ارزش استراتژیک داشت و از این رو بر جزایر آن منطقه تاکید بیشتری میشود. از آن طرف در سال
۱۹۰۳
از سوی دولت ایران بازنگریهایی درخصوص نقشههای جغرافیا شده بود و با کمک کارشناسان بلژیکی ساماندهی در خصوص جزایر ایرانی مورد موافقت قرار گرفت که بر اساس آن در برخی بنادر، گمرکی به وجود آمد و پرچم ایران نصب شد که این مساله درباره ابوموسی و تنببزرگ نیز اعمال شد. اما دولت انگلیس نسبت به این مساله بیاعتنایی میکند و مامورین گمرک ایرانی را از تنببزرگ خارج میکند و از آنجا که ایران نیز در بحران مشروطه به سر میبرده نسبت به این مساله بیتوجهی میشود و پرچم شارجه در تنببزرگ نصب میشود. انگلستان ادعا میکند که چون این جزیره پیش از این اشغال نشده و چون شارجه نخست آن را اشغال کرده پرچم این امارتنشین را در آن نصب میکنند؛ در حالیکه در تمام اسناد حکومت انگلیس در قرن
۱۹
تنببزرگ و ابوموسی و دیگر جزایر خلیجفارس جزو ارباب جمعی حاکمیت فارس آورده شدهاند و حتی در نقشههای رسمی دولت انگلیس خصوصا نقشههای وزارت جنگ این جزایر به رنگ ایران مشخص شده بودند. نایبالسلطنه انگلیس در هند نیز در کتاب ایران و مساله ایران در نقشه رسمی، جزایر را به رنگ ایران در آورده و در نقشههای غیررسمی نیز این جزایر متعلق به ایران معرفی شده است. بنابراین جزایر نه جدیدالاکتشاف هستند و نه رها شده بودند. در نهایت در هشت آذر
۱۳۵۰
با قراردادی که با میانجیگری بریتانیا میان دولت ایران و شیخ شارجه بسته شد، حاکمیت ایران بر جزیره ابوموسی به رسمیت شناخته شد و در
۹
آذر، یک روز قبل از خروج نیروهای انگلیسی از منطقه و دو روز قبل از تشکیل رسمی اتحادیه امارات، نظامیان ایران وارد سه جزیره شدند. به موجب موافقتنامه شارجه ایران متعهد شد که به مدت
۹
سال، سالیانه یکونیم میلیون لیره به شیخ شارجه بپردازد
.
در مورد جزیره ابوموسی ایران به شیخ شارجه این امتیاز مشارکت را قایل شد و در مورد تنبها حاکمیت ایران کاملا مسلم و مسجل شناخته شد. بنابر این موضعگیریها در مقابل ادعای امارات و اتحادیه عرب که حتی کشوری مانند موریتانی در این خصوص هیچ نقشی نداشته موضع میگیرد و حتی واقعیت تاریخی و حقوقی ایران را مطالعه نمیکند. این اتفاق نظر در بین اعراب هم فقط در اینباره وجود دارد و حتی در قبال اسراییل نیز این اتفاق آرا وجود نداشته است. به هرحال موضع ما درخصوص تمامیت ارضی باید محکم و قاطع باشد و نباید با خویشتنداری بیش از حد آنان را جسورتر کرد
.
برگرفته از روزنامه شرق
27 فروردين 1391