نيايش سال نو
ای تویی که خورشید من ایرانی را گرفتی تا در تاریکی و ایستایی ذهن تو بپندارم تنها هستم،
اي تويي كه شير وجود من را در قفس موشان زنداني كردي،
اي تويي كه آهن اراده من را با سنگ خارة خود مي ترساني،
و پرچم زيباي سه رنگين ميهن مقدس من را دستار كرده اي.
بدان که من ايرانيم!
من ذهن مردة تو را چنان با جنبش آزادگی خود تکان خواهم داد تا زنده و پویا
گردد.
من دل تاریک تو را با فرهنگ جهان بین ایرانیم چنان روشن خواهم کرد، تا از
تاریکخانه خود بیرون آیی.
تو تاریکی اندیشه خود را بر من تحمیل کردی،
تو خشونت فرهنگ خود را بر من روا داشتي،
تو دارايي من را بردي و در خواري و ناتواني رَهايم كردي،
ولی من تو را سرانجام به روشنایی ایرانی بودن خواهم کشاند،
من ستم تو را با مهربانی خود درهم
خواهم شکست.
من ایرانی تا تو را انسان نکنم از پای نخواهم نشست،
و لذت و افتخار ایرانی بودن را به تو خواهم چشاند،
تا هرگز نخواهي آنچه هستي باشي!
كورش زعيم
فروردين 1391
برگرفته از سخنراني هاي كورش زعيم در پاسارگاد