Monday, December 23, 2024   امروز ,   دوشنبه 3 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
16 بهمن 1388
گفتگوی جمشید اسدی با کورش زعیم - آیا جمهوری اسلامی در پی بمب اتمی است؟

آیا جمهوری اسلامی در پی بمب اتمی است؟

گفتگوی جمشید اسدی با کورش زعیم

16 بهمن 1388 (5 فوریه 2010)

کورش زعیم:

پیش از اینکه بتوانیم قضاوت درستی در این باره بکنیم، باید به تاریخچه این فعالیت در ایران توجه نماییم. برنامه هسته ای ایران از سال 1957(1338)، که در چارچوب برنامه "اتم برای صلح" ایزنهاور، ایران چند کیلو اورانیوم غنی شده برای کارهای پژوهشی در دانشگاه تهران دریافت کرد، آغاز شد. همزمان مرکز دانشهای هسته ای پیمان سنتو (ایران – پاکستان – ترکیه) که در بغداد بود به تهران منتقل شد. این چند کیلو اورانیوم قرار بود به بغداد برود، ولی چون اعتمادی به دولت بغداد نبود، حتا پیش از اینکه ما امکانات پژوهشی داشته باشیم، به ایران آورده شد. دو سال بعد (1959)، یک مرکز پژوهشی هسته ای در دانشگاه تهران بنیانگذاری شد و در سال 1960 (1342) بود که راکتور پژوهشی امیرآباد در شمال تهران (فکر می کنم توسط فرانسویان) ساخته شد، تا یک راکتور پنج مگاواتی و چند "اتاقک داغ" را که امریکا به ایران فروخته بود در آن جای دهند.

 در سال 1957، که سازمان بین المللی انرژی اتمی توسط سازمان ملل بنیانگذاری شد، ایران جزو نخستین اعضای آن بود. در سال 1968 هم که در پی مذاکرات میان امریکا و شوروی برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هسته ای پیمان عدم گسترش ( NPT )  مطرح شد، ایران در همان روزی که تصویب شد، یعنی دو سال پیش از رسمی شدن آن در سال 1970، آن را امضاء کرد تا اعتماد جامعه بین المللی را جلب و آنها را از صلح آمیز بودن برنامه خود مطمئن سازد. این عمل با توجه به اینکه یک سال پیش از آن، در سال 1967 (1346)، امریکا 5/5 تن اورانیوم غنی شده و 112 گرم پلوتونیوم برای راه اندازی راکتور امیراباد به ایران تحویل داده بود، بسیار هوشمندانه بود. در نتیجه آن، امریکا در سال 1969، پیمان همکاریهای هسته ای خود را با ایران برای ده سال تمدید کرد، دولت فرانسه با بازسازی راکتور امیرآباد موافقت نمود و مجلس شورای ملی هم همزمان پیمان منع گسترش را که دو سال پیش امضاء شده بود تصویب نمود.

در سال 1974، در پی افزایش چهار برابری بهای نفت اوپک توسط ایران، سیاست ایران در رابطه با انرژی هسته ای دوگانه و فریبکارانه شد و این آغاز دشواری های محمدرضا شاه و سرانجام سرنگونی او بود. سال 1974 (1353) سال سرنوشت سازی برای بلندپروازی های ایران در پیوند با انرژی هسته ای بود. ببینید در این سال که به باور من پیش درآمد سی سال بدبختی کشور در چارچوب جمهوری اسلامی شد، چه روی داد.

در سال 1974، طبق گفته وزیر خارجه امریکا، آن کشور در حال بررسی امکانات همکاری های گسترده هسته ای با ایران بود. حتا دکتر دیکسی لی، فرنشین آژانس اتمی امریکا، اعلام کرد که تصمیم گرفته اند با مشارکت ایران یک مرکز منطقه ای غنی سازی اورانیوم در ایران احداث کنند. ایندیرا گاندی، نخست وزیر هندوستان، به ایران آمد و درباره همکاری تنگاتنگ هسته ای با ایران مذاکره کرد و بیانیه مشترکی هم در این زمینه صادر کردند.

در همین سال، ایران قراردادی با کرافت ورک یونیون آلمان برای ساخت دو نیروگاه 1200 مگاواتی در بوشهر امضاء کرد، با شرکت فراماتوم فرانسه هم قرارداد مشابهی برای خرید دو نیروگاه 900 مگاواتی در بندرعباس به امضاء رساند. هر دو این شرکتها تعهد کرده بودند که برای ده سال اورانیوم غنی شده نیروگاههای خود را فراهم کنند. هنوز سال تمام نشده بود که با امریکا هم برای تامین دو نیروگاه هسته ایی همراه با اورانیوم غنی شده " به هر میزان که شاه بخواهد" (طبق مدارک وزارت خارجه امریکا)، به توافق رسیده شد. بزودی شمار نیروگاههای امریکایی به پنج رسید، و آلمانها هم با پنج نیروگاه دیگر موافقت کردند و شاه با فرانسوی ها هم برای پنج نیروگاه دیگر توافق نامه امضاء کرد.

همزمان، در سال 1974، ایران برای تامین اورنیوم غنی شده سوخت نیروگاههای خود، در ازای ده درصد مالکیت شرکت اورودیف فرانسه به عنوان کارمزد، یک میلیارد دلار برای ساخت تاسیسات غنی سازی شرکت اورودیف وام داد. ایران و امریکا توافق کردند که کمیسیون مشترکی برای همکاریهای هسته ای، تامین سوخت (اکنون) هشت نیروگاه تعهد امریکا، و برای جلوگیری از گسترش سلاحهای هسته ای تشکیل دهند. دانمارک هم 25 کیلو اورانیوم غنی شده به ایران فروخت. تا اینجا همه چیز نشانه سروری ایران در منطقه، زایش یک ابرقدرت جدید و اعتماد کامل جامعه جهانی بود، بطوریکه حتا موقعی که سر وراثت پادشاهی عربستان سعودی میان ملک عبدالله و ملک فهد دعوا شد، از شاه خواستند میانجیگری کند و وی آنان را راضی کرد که اول ملک فهد که پیرتر است و سپس ملک عبدالله پادشاه شوند تا هر دو قبیله رقیب فرصت پادشاهی کشور را داشته باشند. همه روی ایران حساب می کردند و ایرانی یکی از گرامی ترین شهروندان جهان بود.

پشت پرده، از سال 1974 تا 1976، شاه مشغول معاملات پنهانی و غیرقانونی با آرژانتین از طریق رییس جمهور آن، خوان پرون، بود. هنوز جوهر موافقتنامه های با آلمان و فرانسه و امریکا خشک نشده بود که شاه در سخنانی گفت: " بدون شک و زودتر از آنچه فکر کنید" ایران به سلاح اتمی دست خواهد یافت! هر چند بعدا متوجه گاف خود شد و حرفش را پس گرفت، ولی با همان اشاره همه کشورهای منطقه را به وحشت انداخته بود و هم پیمانانش، آلمان و فرانسه و امریکا، احساس کردند که از پشت خنجر خورده اند. مزید بر علت، رشد سریع شمار کارمندان سازمان انرژی اتمی ایران به 150 نفر، صحبت از خرید اورانیوم از استرالیا و توافقنامه همکاری های هسته ای ایران و هند که در آن زمان به بلوک شوروی نزدیک بود.

سال بعد فرنشینان کمیسیون های انرژی اتمی سنتو که از سخنان شاه نگران شده بودند، پیشنهاد همکاری در یک کمیسون واحد با ایران را کردند. در آن زمان هم مانند دوران جمهوری اسلامی، کشورهای کوچک منطقه که تا آن هنگام ایران را برادر بزرگتر خود می پنداشتند، زمزمه ورود به تکنولوژِ سلاح هسته ای را کردند و خرید تسلیحات جدید از امریکا و غرب آغاز شد. شاه در واکنش گفته بود که " ایران قصد تولید سلاح هسته ای ندارد، ولی اگر کشورهای کوچک منطقه به این فکر بیافتند، در سیاست خود بازنگری خواهد کرد". شاه برای بار دومف با تهدید ضمنی همسایگان، گاف کرده بود. اینبار دیگر همه مطمئن شده بودند که کاسه ی زیر نیم کاسه است.

در سال 1975(1354)، ایران اعلام کرد که مایل است تاسیسات بازفراوری سوخت هسته ای در ایران ایجاد شود. این هم یک نشانه دیگر از نیت پنهانی شاه بود. یک گاف دیگر. ولی دیگر اعتماد بین المللی را باخته بود و مذاکرات ایران و امریکا بی نتیجه ادامه یافت. در این سال، اداره پژوهش و توسعه انرژی امریکا فهرستی از کشورهایی که احتمال دسترسی به سلاح هسته ای دارند منتشر کرد که شامل هند، تایوان، کره جنوبی، پاکستان، اندونزی و برای نخستین بار، ایران بود. کیسینجر هم برای نخستین بار اظهار تردید کرده بود که اجازه بازفراوری به ایران داده شود یا نه. ایران حتا با پاکستان هم مذاکراتی برای تامین سوخت و بازفراوری سوخت ایران کرده بود. افزون بر همه اینها، بودجه سازمان انرژی اتمی ایران در سال 1975 (1354)، از سی میلیون دلار به یک میلیارد دلار افزایش یافت!

قرارداد کرافت ورک یونیون به مبلغ 8/7 میلیارد دلار در سال 1976، نهایی و ساختمان دو نیروگاه بوشهر آغاز شد. از همین سال بود که ایران علاقه خود را به تکنولوژی غنی سازی اورانیوم اعلام کرد. نخست کوشیدند دیک دستگاه غنی سازی لیزری از شرکت امریکایی لیشم بخرند، ولی این شرکت به اشاره مقامات وزارت خارجه برای فروش بهانه های فنی آوردند که بهیچ وجه وارد نبود، ولی نشانگر رویگردانی امریکا از ایران بود. ایران مقداری کیک زرد، هگزافلورید اورانیوم UF6 ، از دولت افریقای جنوبی منفور مردم جهان به مبلغ 700 میلیون دلار خرید. برای نخستین بار مذاکرات ایران و امریکا بر سر مسائل ایمنی بی نتیجه قطع شد، هرچند که سال بعد در مورد همکاری در ایمنی هسته ای موافقتنامه ای امضاء کردند.

در سال 1977 (1356)، فرانسه با عجله قراردادهایی با ایران بست، از جمله شش راکتور به مبلغ 7 میلیار دلار،  دو نیروگاه 900 مگاواتی نزدیک اهواز به مبلغ دو میلیارد دلار، دو میلیارد هم به اورودیف و آلستوم و دیگر شرکتها فرانسوی در این زمینه پرداخت کردیم. فکر می کنم فرانسوی ها (ژیسکار دستن) که سرنوشت رژیم ایران را تشخیص داده بودند، در صدد آمدند هر چه می توانند دولت ایران را بدوشند. ولی امریکا فقط پس از اعلام انصراف ایران از بازفراوری اورانیوم، مذاکرات را از سر گرفت و اجازه فروش چهار دستگاه غنی سازی لیزری را (که چندان کارآیی نداشتند) به ایران داد. کارتر به درخواست وزارت خارجه امریکا در سال 1978، به ایران آمد تا درباره موافقتنامه های هسته ای طرفین صحبت کند و هرچند با فروش شش راکتور آب سبک به ایران موافقت کرد، ولی آن را موکول به تصویب کنگره امریکا نمود، زیرا در مورد متن موافتنامه هسته ای فی مابین به توافق نرسیده بودند.

جالب است که پس از سفر کارتر، ایران خرید چهار نیروگاه دیگر با آلمان را به تعویق انداخت، رییس سازمان انرژی اتمی ایران (اکبر اعتماد) به جرم اختلاس مجبور به استعفاء شد، و روزنامه وال استریت جورنال اعلام کرد که ایران گسترش برنامه هسته ای خود را برای تامین هزینه های دیگر متوقف کرده است، و سفارت امریکا در تهران به وزارت خارجه خود نوشت که چون وضعیت ایران ناپایدار است، تلاش برای حل مسائل هسته ای با ایران بی مورد است. طبق گزارش های امنیتی، امریکا به برنامه های "پنهانی" ایران برای تولید سلاح هسته ای پی برده بود. مخالفت فزاینده امریکا نسبت به برنامه های هسته ای ایران، مقامات ایران را واداشت خواستار ملتمسانه " برخورد بدون تبعیض امریکا در این زمینه" شوند.

کشوری که در اوج احترام و اعتماد جهانی با سرعت رو به رشد و پیشرفت بود، در نتیجه بلندپروازی های کودکانه شاه و فریبکاری در تعاملات بین المللی، اعتماد جامعه بین المللی را از دست داد؛ و دیری نپایید که در پی اعتراضات مردمی بر علیه دیکتاتوری و اتلاف بودجه کشور در پروژه های غیر ضروری و آسیب زای اقتصادی، شاه مجبور شد گریان از کشور فرار کند.

سال 1979 (1357)، انقلاب شد و شاه و برنامه های هسته ایش به تاریخ پیوستند. نمونه ای از رفتار نابخردانه ای که ایران را از اوج احترام و اعتماد و بزرگی به سقوط کشانید. اکنون ما با شرایط کاملا مشابهی روبرو هستیم. تاریخ مو به مو تکرار می شود.

در سال 1979(1358) با سرعتی غیرمنطقی دولت وقت قراردادهای ارودیف و ساخت نیروگاه فرانسه را لغو کرد. تجهیزات مکانیکی راکتور یک نیروگاه بوشهر توسط آلمانها حمل شده و دولت آلمان حمل بقیه را ممنوع کرده بود. شورای انقلاب از تحویل تجهیزات حمل شده که بندرعباس رسیده بود خودداری کرد. بار کشتی در دوبی تخلیه شد و کم کم در بیابانهای ابوظبی به تدریج غارت شد یا از بین رفت. کشتی حامل تجهیزات نیروگاه دوم از میانه راه به آلمان بازگردانده شد. ولی قراردادی که در 1976 شاه با افریقای جنوبی برای خرید اورانیوم غنی شده داشت ادامه پیدا کرد تا سال 1989 که فاش شد. دولت موقت سپس اعلام کرد که نیروگاههای بوشهر را تکمیل خواهد کرد و فعالیت سازمان انرژِ اتمی ایران همراه با اکتشاف و استخراج اورانیوم بدون کارکنان خارجی ادامه خواهد داشت.

من در همان سال مقاله ای درباره نیروگاههای هسته ای ایران نوشتم که مجله فردوسی چاپ کرد. در آن هرچند به ادامه و تکمیل دو نیروگاه بوشهر اصرار ورزیدم، ولی نیاز به نیروگاههای هسته ای را در ایران با وجود همسایگی ناآرام و ذخایر بزرگ گازی، دشواری دفن زباله های هسته ای و مشکلات ایمنی، زیر پرسش بردم و نیز اینکه ایران باید در کاربرد انرژی های پاک پیشگام شود.

در سال 1364 (1985) ساخت تاسیسات رادیوایزوتوپ راکتور امیرآباد و انبار سوخت هسته ای را خود من اجرا کردم. در محاسبات پوشش محافظ راکتور امیرآباد از حمله موشکی صدام حسین همکاری داشتم و پس از بمباران نیروگاههای بوشهر توسط صدام حسین، همراه دو مهندس ساختمان برای بازدید و ارزیابی توان بازسازی آنها به بوشهر رفتم. کارهای ساختمانی نیروگاهها حدود 90% نیروگاه یکم 70% نیروگاه دوم پایان یافته بود. گزارش من، با پشتوانه تجربیات طراحی که در رابطه با راکتور و نیروگاههای هسته ای در امریکا پیدا کرده بودم، به سازمان انرژی اتمی ایران این بود که ما توان بازسازی و تکمیل ساختمان آن را داریم و اگر سازمان اجازه دهد می توانیم در سه سال هر دو نیروگاه را تکمیل کنیم. البته در آن زمان با وجود ممنوعیت دولت آلمان از فروش بقیه تجهیزات مکانیکی، من امیدوار بودم که سیاست مرکزی ایران آرام بگیرد و ما بتوانیم نیروگاهها را تکمیل کنیم. ولی آنها پروژه دیگری را به من پیشنهاد کردند که خوشبختانه من تصمیم گرفتم از آن پرهیز کنم. سازمان انرژی اتمی پس از سالها تجربه منفی برای همکاری ژاپن و اروپایی ها برای تکمیل نیروگاهها دست به دامن روسیه شد. من همان هنگام، سال 1990، اعلام کردم که روسیه نه توان تکنولوژیک و نه انگیزه ای برای راه اندازی نیروگاهها دارد. بقیه داستان را دیگر همه می دانند که دو دهه ما را دواندند و پول گرفتند و به هزینه ما کارشناسان خود را با تکنولوژی غرب آشنا کردند، ولی پروژه را معطل کردند که خود داستانی دیگر دارد.

در آغاز دهه 1370، بود که رییس جمهور وقت در نماز جمعه سخن از بمب اتمی کرد. من نگران شدم که مبادا داستان بلندپروازی شاه در حال تکرار باشد، زیرا به باور من، گرایش ایران به سلاحهای هسته ای فقط خود ایران را در محدوده خطر قرار می داد. فعالیت های پنهانی جمهوری اسلامی در رابطه با تکنولوژی هسته ای، با پاکستان، قزاقستان و کره شمالی، باعث تجدید بدگمانی جامعه بین المللی شده بود و سرانجام به بحران هسته ای ایران با امریکا و غرب انجامید. بازدیدها و اعتراضات سازمان انرژی اتمی و ان پی تی آغاز شد و در پی آن بیانیه ها و قطعنامه های بازدارنده و تنبیه کننده. آنچه جمهوری اسلامی به آن توجه نمی کرد و یا نسبت به آن بی اعتنا بود، پیشینه ایران در زمینه پیگیری ساخت بمب اتمی در زمان شاه بود که سخنان مقامات جمهوری اسلامی، آن زخم کهنه را در جبهه غرب باز کرده بود. این بار بعلت ابراز دشمنی و تهدیدهای آشکار جمهوری اسلامی علیه اسراییل، آن کشور را  بیش از همه نگران کرده بود. خشونت گرایی ذاتی و رقابت خام نظام شیعی جمهوری اسلامی با اسلام سنتی، کشورهای عربی بویژه عربستان سعودی را هم سخت نگران نموده بود.

مقابله با بحران هسته ای را کسانی مدیریت و مذاکره می کردند که نه از این مقوله سر در می آوردند و نه تجربه و دانش و هوشمندی لازم را برای اینگونه مذاکرات داشتند. از سوی دیگر، چندگانگی محورهای قدرت و تصمیم گیری در زمان ریاست جمهوری آقای خاتمی و عدم اقتدار دولت، بحران را به جایی رساند که حتی وقتی دولت خاتمی برای دوسال غنی سازی را متوقف کرد تا مذاکرات سرانجام بگیرد، بی اعتمادی به ثبات تعهدات دولت و احتمال بی اعتنایی هر کدام از مراکز تصمیم گیری به تعهدات بین المللی که در زمینه های دیگر آشکار شده بود، غرب بویژه امریکا را نسبت به مذاکرات بی اعتنا کرده بود.

نخستین واکنش من به بحران هسته ای در سال 1383، این بود که "مردم ایران معتقد نیستند که سلاح هسته ای به امنیت آنان خواهد افزود. کاربرد سلاحهای هسته ای در محیط پرجمعیت و متراکم خاورمیانه مانند تف سربالاست، حتا اگر بتوان آنرا به هدف رسانید. نشت ناچیز رادیواکتیویته رآکتور چرنوبیل با بیش از یکهزار کیلومتر فاصله به ما رسید و کشتزارهای ما را آلوده کرد. تصور کنید یک بمب هسته ای با اثرات صدها بار بیشتر که در نزدیکی ما منفجر شود، چه خواهد کرد. هر وسیله پرتابی هم که بکار ببریم، تصور نمیرود بتواند ازچشم شبکه دفاعی آشکارسازی و ردیابی ماهواره ای قدرتهای بزرگ پنهان بماند. بنابراین، چنین اقداماتی دورریختن سرمایه این کشور و هدر دادن وقت گرانبهای دانشمندان ما خواهد بود."

همچنین گفتم، "داشتن دانش و تکنولوژی هسته ای، مسئله ای جداگانه است. هیچکس حق ندارد یک ملت را ازحق آموختن وتوسعه شاخه ای از دانش محروم سازد. دانش هسته ای ارتباط کمی با بمب اتمی دارد، همانگونه که دانش شیمی ارتباط کمی با سلاحهای شیمیایی دارد یا آهنگری با شمشیر. همیشه می توان برای هر تکنولوژی کاربرد اهریمنی ایجاد کرد. ماهم حق وهم وظیفه داریم که در تکنولوژی هسته ای تا حد ممکن پیشرفت کنیم. دولتی که از این تکنولوژی مهم چشم پوشی کند یا تسلیم فشارهای خارجی برای توقف آن شود، به ملت خیانت کرده و باید پاسخگو باشد."

در پاسخ به یک مصاحبه کننده گفتم: "عقیده دارم که ایران بایستی براین موضع سخت بایستد که همه جهان بایستی عاری از سلاحهای هسته ای باشد. ما همچنین باید اعلام کنیم که ایران نه تنها پشتیبان پیمان عدم گسترش سلاحهای هسته ای و پروتکل الحاقی است، بلکه پیشنهاد می کند که همه سلاحهای هسته ای در سراسر جهان باید نابود شوند. پیمان نوینی باید تدوین و توسط همه کشورهای جهان امضاء شود که هیچ کشوری اجازه ندارد تکنولوژی هسته ای را برای تولید سلاح و هدفهای تهاجمی بکار برد." پروتکل الحاقی به پیمان منع گسترش، اجازه بازدید بی خبر بازرسان سازمان جهانی انرژی اتمی را می داد و محدودیت های دیگری را هم تجویز می کرد که جمهوری اسلامی آن را امضاء کرد، ولی در مجلس به تصویب نرسیده بود.

گفته بودم، "ایران باید در دانش و تکنولوژی هسته ای، نه تنها برای کاربرد آن در بسیاری رشته های صلح آمیز مانند تولید نیرو، غذایی، پزشگی، ترابری، ارتباطات وغیره، بلکه فقط بخاطر خود دانش، پیشرفت کند. افزون برآن، ایران دارای منابع غنی اورانیوم است که باید استخراج، پردازش و غنی سازی شود و به دیگر کشورهای دارای نیروگاه اتمی فروخته شود. البته این کارباید با مسئولیت و تحت نظارت سازمان جهانی انرژی اتمی انجام گیرد. هیچ دلیلی وجود ندارد که ما نتوانیم فروشنده باشیم بجای یک خریدار اسیر." برخی صاحبنظران به ادعای من که ایران دارای ذخایر غنی اورانیوم است ایراد گرفتند که ذخایر ایران محدود و از کیفیت پایی برخوردار است. ولی من باور دارم که ایران ذخایر غنی دارد و می تواند یک صادر کننده باشد، هرچند هنوز کشف یا فاش نشده و یا در ژرفای زیاد قرار دارند.

در سال 1384، که بحران بالا گرفته بود و خطر قطعنامه های تحریمی شورای امنیت علیه ایران می رفت، من برای برونرفت از بحرانی که دولت آقای خاتمی توان مدیریت آن را نداشت، پیشنهادی ارائه دادم. من متوجه شده بودم که دولت جمهوری اسلامی از پیشینه بی اعتمادی جهان غرب نسبت به بلندپروازیهای ایران برای دستیابی به سلاح هسته ای آگاهی ندارد و پیشنهادی که دادم بر پایه ترمیم این بی اعتمادی بود.

من در دوم آبان 1383، نوشتم که نگرانی اصلی سه قدرت اروپایی و امریکاییان این است که که آنها بعلت عدم شفافیت جمهوری اسلامی و ارتباطات پنهانی در این رابطه، و تا حدی نسبت به مشارکت ایران با روسیه، بی اعتماد هستند. بنابراین، پیشنهاد کردم که سه تفنگدار اروپایی (آلمان، انگلستان و فرانسه)، همراه با امریکا، بیایند و در نیروگاههای هسته ای بصورت یک مشارکت مالکانه 50/50 با ایران، سرمایه گذاری کنند. به این ترتیب خواهند توانست کاربرد و ضایعات سوخت هسته ای را مستقیما کنترل کنند. آنها در این سرمایه گذاری از سه راه سود خواهند برد: سود ناشی از پیمانهای ساخت وتجهیز نیروگاهها، سود ناشی از فروش نیروی برق و سهام شرکت کنسرسیوم، و بالاخره احساس امنیت درباره کاربرد اورانیوم غنی شده در ایران. از سوی دیگر، ایران نیروگاههایی را که لازم دارد و باید داشته باشد، خواهد داشت، هزینه آنها را با شریکان خود تقسیم کرده میزان سرمایه گذاری داخلی را کاهش خواهد داد و اعتماد جامعه جهانی را نیز نسبت به نیاتش بدست خواهد آورد.

افزون بر آن، پیشنهاد کردم که غنی سازی اورانیوم برای تامین سوخت نیروگاهها هم بصورت یک شرکت سهامی انجام شود که سهامداران آن همان شریکان نیروگاهها و دیگر کشورهای علاقمند باشند. به این ترتیب، پژوهشگران ودانشگاهیان ایران خواهند توانست در یک محیط بین المللی زیر نظارت سازمان جهانی انرژی اتمی به کار و پژوهش خود ادامه دهند. من مذاکره کنندگان ایران را دعوت کردم که این پیشنهاد را بررسی کنند و آنرا به عنوان یک برنامه سازشی در جلسه مشترک بعدیشان با اروپاییان مطرح نمایند.

دولت آقای خاتمی، ظاهرا متوجه معنای این پیشنهاد نشد و شنیدم که در مذاکرات فروردین 84 پاریس نه تنها ان را بصورت جدی پیش نکشیدند، بلکه مسئله را که تا آن هنگام حقوقی و مربوط به سازمان انرژی اتمی بود به عرصه سیاست بین الملل کشاندند و خود را از حمایت مقررات جهانی انرژی هسته ای محروم کردند. نامه من به آقای احمدی نژاد که در انتخابات خرداد 84، رییس جمهور اعلام شده بود، در همین زمینه و سرزنش ایشان بود که این پیشنهاد سازنده را به عنوان مشارکت با کشورهای اسلامی و منطقه اعلام کردند، یعنی معنا و هدف پیشنهاد را درک نکرده بودند.

چندین نفر از تحلیگران و سیاستمردان جهانی پیشنهاد مرا مثبت خواند بودند، از جمله آقای الاستر کروک در میز گردی با من در اسفند 84، که گفت: "پیشنهاد کنسرسیوم ایشان پیشنهادی بسیار قدرتمند و خوب است ...".  

جبهه ملی ایران همین دیدگاه را ابراز کرده بود و هرچه بحران به علت بی خردی و ناآگاهی مذاکره کنندگان و سیاستگذاران دوران ریاست جمهوری اقای احمدی نژاد بالاتر می گرفت جبهه ملی ایران هم پیشنهادهای سازنده دیگری که مناسب زمان و موقعیت بود پیش می کشید. ولی فرصت ها و زمان با سرعت از دست می رفت و تبدیل به تهدید می شد. در یک بیانیه در مهر 1384 گفتیم: "حاکميت بايد بداند که با موضع گيريهاي شعارگونه، کشور را در مسيري قرار داده که اگر پرونده ایران به شورای امنیت برده شود، راه برای به آتش کشیده شدن بخش عمده اي از زيرساختهاي بنیادین کشور و اعمال تحريم هايي که مي تواند اکثريت جامعه را به فقری شدیدتر بکشاند، گشوده خواهد شد."

در میز گرد دیگری در سال 1384، که آقایان ریچار مورفی و منوچهر متکی در آن شرکت داشتند، من با انتقاد از سیاست دولت پیش بینی کردم که مسئله هسته ای ایران به شورای امنیت کشیده و اولین قطعنامه تنبیهی علیه ایران صادر خواهد شد. آقای متکی این امر را " غیرممکن" اعلام کردند و آقای مورفی اظهار کردند که جمهوری اسلامی می تواند با اعتمادسازی از آن پیشگیری کند. نه تنها این پیش بینی درست از آب درآمد که سه قطعنامه تنبیهی دیگر هم در سالهای بعد صادر شد.

جبهه ملی در بیانیه ای اعلام کرد که، " حاکمیت که همه در ها را به روی خود بسته می بیند، برای توجیه عملکرد غلط خود، کوشش دارد تا غنی سازی اورانیوم را بعنوان یک خواست بزرگ ملی و هم پایه جنبش ملی کردن نفت در جامعه وانمود کند. در صورتیکه، جنبش ملی کردن نفت برای بیداری و بازگشت اعتماد به نفس به ملت ایران بود، و این بازی جمهوری اسلامی بجز سلب اعتماد در انظار جهانیان برای ما ارمغانی نداشته است."

در پایان، ارزیابی من این است که جمهوری اسلامی برای قدرت نمایی و نه برای کاربرد، بطور جاهلانه سیاست دستیابی به تکنولوژی سلاح هسته ای را دنبال کرده است. اگر سیاستگذاران از تاریخچه این موضوع آگاه بودند و به حساسیت برخی کشورها به پیشینه چنین تلاش هایی توجه می کردند، و اینکه اکنون سیاستهای بین المللی جمهوری اسلامی به مراتب خطرناکتر از سیاستهای بین المللی شاه تلقی می شود، راه را اینگونه ناشیانه و لات منشانه پی نمی گرفتند. اکنون، جمهوری اسلامی، افزون بر سیاست یکسونگری و انحصارگری قبیله ای، تبعیض مذهبی، خشونت و بیرحمی در انکار آزادیهای مدنی و حقوق بشری، تاوان سیاست نابخردانه اتمی خود را هم خواهد داد. 

ناامید از خردگرایی جمهوری اسلامی و نگران از آینده گسترش شهوت دستیابی به سلاحهای هسته ای، مرا واداشت تا اخیرا پیشنهادی را برای تکمیل قانون دیوان کیفری بین المللی علیه جنایات علیه بشریت، تقدیم سازمان ملل و دیوان کیفری بین المللی کنم که خلاصه آن اینست که: " کاربرد هرگونه ابزار انفجاری هسته ای یا رادیواکتیو باید ممنوع شود. در صورت کاربرد اینگونه سلاح ها، نه تنها حکمرانان یا فرماندهان، بلکه همه دست اندرکاران، از بالاترین تصمیم گیرنده تا آنان که در ساخت آنها شرکت داشته اند و تا زیردستان و سربازانی که فرمان کاربرد آنها را به اجرا در می آورند، باید مسئول و پاسخگو باشند و به عنوان جنایتکاران علیه بشریت تحت پیگرد کیفری قرار گیرند."

خوشبختانه این پیشنهاد، که ماه گذشته منتز شد، مورد استقبال زیاد سازمانهای مردم نهاد علیه سلاحهای هسته ای در سراسر جهان قرار گرفت و این امیدواری را در من بوجود آورده که با پشتیبانی آنها، روزی شاهد حذف سلاحهای هسته ای به عنوان ابزار جنگی باشیم.  

کورش زعیم

16 بهمن 1388 (5 فوریه 2010)

بازدید صفحه: 2077
 


شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد