هر چه زمان پیش می رفت و همراه و هماهنگ با تخریب پیوسته، برنامه ریزی شده و سیستماتیک در درون کشور، آثار برونمرزی آن هم، مانند ادعای امارات نسبت به جزیره های خلیج پارس، کوتاه آمدن و باخت در دریای مازندران، تولید فیلم های توهین آمیز مانند 300، تغییر نام خلیج پارس در نشنال جئوگرافیک و گوگل و منابع دیگر، و سرانجام مقاله هایی در تحریف و وارونه سازی تاریخ در مطبوعاتی مانند مجله وزین اشپیگل و روزنامه دیلی تلگراف، بطور سیستماتیک بروز کرد، و
حتا سران جمهوری اسلامی نیز که باید حرمت فرهنگ ملی را حفظ کنند، ایرانیان پیش از اسلام را بی تمدن خواندند و به مطرح ترین نماد فرهنگی ایران در تاریخ بشریت توهینی نابخشودنی کردند. من تازه متوجه شدم که چه توطئه گسترده جهانی علیه تاریخ و فرهنگ ایران و برای ایرانی زدایی در حال اجراست که جمهوری اسلامی هم در یک بعد آن قرار دارد. وقتی یک کودک دانش آموز ایرانی در یکی از استانهای کشور زبان تدریس را در دبستانی که هزینه آن را ملت ایران می دهد نمی فهمد و باید معلم سرخانه بگیرد تا گویش وارداتی محلی را به او آموزش دهند تا بتواند به دبستان برود، کسی جز جمهوری اسلامی را نمی توان در این توطئه خطرناک متهم کرد.
من به گوگل و اشپیگل و دیلی تلگراف و دیگران را برای مقاله هایی سراپا دروغ، و برای وارونه سازی تاریخ ایران، اعتراض نمی کنم، زیرا جای پای جمهوری اسلامی و حافظان میراث فرهنگ و تاریخ ایران را در آن می بینم. چرا به یک رسانه بیگانه اعتراض کنیم اگر هزینه توهین به ملت ایران در آن از جیب ملت ایران پرداخت شده باشد. آیا دشمن آنقدر در جامعه ما و در نظام حکومتی ما نفوذ کرده که برای ایرانی زدایی و برای تکمیل آنچه حمله عرب به ایران آغاز کرد، باید از خزانه ملت پرداخت کنیم؟
موج ایرانی زدایی که نخست با یورش عربان به ایران آغاز شد، از دو سده پیش توسط امپراتوری بریتانیا جهت حفاظت از مستعمره هندوستان که در گستره فرهنگ ایرانی قرار داشت به شدت اعمال شد، سپس توسط شوروی در قفقاز و آسیای میانه به پی گرفته شد، توسط جمهوری اسلامی از سی سال پیش بازآغاز گردید و اکنون با روی کار آمدن دولت نهم ابعاد گسترده و جهانی بخود گرفته است.
طایفه ضد ایرانی و ضد تمدنی که اکنون بر ایران حکومت می کند، غرور و هویت خود را در فرهنگ قبیله ای هزاران سال پیش یک منطقه انیرانی جستجو می نماید و اعمال آن نشان داده که تا آخرین آثار تمدن ایرانی را نابود نکند و نزداید آرام نخواهد نشست. از اینروست که خرابی ها، نابودسازی ها، فرهنگ کشی ها، خشونت با مردم و قانونهای ضد ارزشی و دشمنی آشکار و مخرب با فرهنگ ایرانی و تاریخ ایران زمین ابعاد نجومی و فرامرزی یافته است.
در تمام مدت این چهار سال غم انگیز، فعالترین و موثرترین گروهی که در گردآوری اطلاعات و کشف ابعاد این فاجعه تاریخی، آگاهی رسانی و جلب همکاری و همدردی استادان و کارشناسان و ایراندوستان و نیز بیدار کردن وجدان بین المللی وجود داشته، کمیته بین المللی نجات پاسارگاد بوده است. من سالگرد این سازمان را به همه ایرانیانی که از این یورش فرهنگی ناجوانمردانه و نامتمدنانه رنج می برند شادباش و امیدوارباش می گویم.
کورش زعیم
13 شهریور 1387