گفتگوی خبرگزاری جبهه ملی ایران با کوروش زعیم
درباره باورها و نظرات او در مورد نوع نظام ٬شخصیت های جبهه ملی ,
توطئه ها و خطرات در کمین مهمترین نیروی سکولار و ملی در ایران.
4 مرداد 1387
JMINews; اخیرا برخی اشخاص ابهاماتی را درباره برخی مواضع سیاسی شما مطرح کرده اند، بویژه درباره نظام سیاسی آینده ایران. خواهش میکنیم دیدگاه های خود را روشن بیان کنید.
کورش زعیم: من همیشه در طول زندگی برای ایران یک نظام جمهوری مردم سالار را آرزو می کرده ام. در هر سه بار هم که در کمیته تدوین منشور جبهه ملی شرکت داشتم، (1358، 1365 و 1384) من جزو کسانی بودم که بر نظام جمهوری اصرار می ورزیدم، با وجود اینکه شمار بسیار کمی عقیده داشتند که دموکراسی ایجاب می کند مردم خودشان درباره نظام سیاسی خودشان تصمیم بگیرند، من می گفتم که مردم هرجور خواستند تصمیم بگیرند و به هر آلترناتيوی خواستند رای دهند برای ما محترم است، ولی جبهه ملی ایران اکنون یک سازمان سیاسی جمهوریخواه است و اگر نظام آینده ایران چیزی بجز جمهوری شد، ما در اپوزیسیون قرار خواهیم گرفت. سرانجام اصل جمهوری خواهی در منشور جبهه ملی گنجانده و تصویب شد.
دوم اینکه در مورد نظام اقتصادی کشور، من به اقتصاد آزاد و رقابتی جهانگرا معتقد هستم که در آن حداقل زندگی همه مردم توسط دولت تامین شود. در واقع نوعی سوسیو-لیبرال دموکراسی یعنی آموزش رایگان تا پایان دبیرستان، پیشگیری و درمان رایگان برای کودکان زیر 18 سال، ناشتا و ناهار رایگان برای دانش آموزان، تندرستی بوسیله بیمه پوششی برای همه، بیمه بیکاری، حداقل درآمد حتا برای آنان که کار نمی کنند و غیره، که من در نوشته ها و گفته های خود بارها بیان کرده ام.
JMINews: ابهاماتی درباره مواضع شما نسبت به برخی از شخصیت های سیاسی جنجال برانگیز مطرح شده که می خواهیم در زبان خودتان بطور صریح بشنویم، کسانی مانند غلامحسین صدیقی، شاپور بختیار، کریم سنجابی، احمد مدنی، و سرانجام بهرام بهرامیان و ادعای او در صدای امریکا.
کورش زعیم: منتقدان دکتر صدیقی در این تصور هستند که اگر او نخست وزیری را از شاه می پذیرفت شاید جلوی انقلاب گرفته می شد. باور من اینست که صدیقی کار بسیار درستی کرد، زیرا شرط او برای پذیرش نخست وزیری تعهد شاه به پیروی از قانون اساسی مشروطه بود و اینکه او در سیاستهای اجرایی کشور دخالت نکند. شاه از این کار سر باز زد و صدیقی نمی خواست و نباید که بازیچه می شد. زیرا شاه همه ابزار قدرت را در دست داشت و می توانست پس از گذر از بحرانی که پیش آمده بود دوباره دیکتاتوری خود را اعمال کند، که در این صورت هم صدیقی بدنام می شد و هم جبهه ملی وجهه خود را در افکار عمومی ایرانیان از دست می داد. دکتر بختیار هم انسانی بود بسیار میهن پرست و شجاع و آماده بود جان خود را برای نجات کشور فدا کند، ولی باور او که ارتش از او پشتیبانی خواهد کرد و توان آنرا خواهد داشت که موج نارضایتی مردم را که به نقطه بی بازگشت رسیده بود مهار کند از خوش بینی او به توان شخصی سرچشمه می گرفت. جبهه ملی به درستی تحلیل کرده بود که برای شاه خیلی دیر شده و یک دگرگونی اجتماعی و سیاسی اجتناب ناپذیر است. بختیار می بایستی که عجله نمی کرد و خود را برای آینده ایران حفط می نمود. چه بسا که اگر پیشنهاد شاه را بطور علنی رد می کرد، برای ریاست دولت موقت برگزیده می شد و روند دولت انقلاب چیز دیگری می شد.
در مورد دکتر سنجابی، انتقاد به اعلامیه سه ماده ای او مربیگیری پس از پایان مسابقه است. آیت الله خمینی قول داده بود که پس از پیروزی انقلاب دست از سیاست بشوید و روحانیان را نیز از ورود به حکومت برحذر دارد. با وجود این، سنجابی در شرایطی ناخواسته قرار گرفت که چون عاملان آن هنوز زنده هستند باید منتظر شویم تا نسل اینده از واقعیات آگاه شود. سنجابی تن به کاری داد که هر میهن پرستی در آن شرایط برای جلوگیری از بحرانی مضاعف همراه می شد. سنجابی را تاریخ بزرگ خواهد داشت. همینطور تیمسار مدنی که نه تنها خوزستان را در آن شرایط هرج و مرج نجات داد، بلکه تلاش کرد از راه دموکراتیک وارد نظام حکومتی شود و روند سیاست کشور را به سوی خردورزی هدایت کند. مردم هم به او اعتماد داشتند که سه میلیون رای (و طبق شایعات 5/5 میلیون) رای آورد. در آن زمان کمونیستها و بویژه توده ای ها قدرت زیادی داشتند و به او اعتماد نمی کردند. آنچه مدنی را زیر انتقاد شدید برد و جبهه ملی را آزرده کرد، پذیرش بودجه ای از سازمان سیا، هرچند که برای یاری رسانی به ایرانیان آواره، بود. جبهه ملی هرگز نمی تواند کمک از سازمانهای امنیتی بیگانه يا حتی کشور خودمان را ببخشد. مدنی باید این حساسیت شدید ایرانیان را درک می کرد. در جهان سیاست گاهی یک اشتباه تاکتیکی یک مرد بزرگ را سرنگون می کند. همین بلا بر سر مارشال پتن آمد که مرد میهن پرستی بود و برای جلوگیری از تصرف بقیه فرانسه و ایجاد یک پایگاه برای نجات میهن با آلمان نازی سازش کرد.
در مورد آقای بهرامیان، من ایشان را نمی شناسم، ولی (تا آنجا که من می دانم و شاهد بوده ام ) که جبهه ملی ایران هیچ رابطه ای و رابطی با شاه نداشت و دلیل اظهار چنین ادعایی را باید از خود ایشان پرسید یا منتظر قضاوت تاریخ شد
JMINews:پس از آن برنامه جنجال برانگیز صدای امریکا دو سه نفر مقاله هایی در حمله به شما نوشتند و انواع اتهامات را به شما وارد آوردند که هنوز ادامه دارد. واکنش شما نسبت به این ماجرا چیست؟
کورش زعیم: آن برنامه پرسش انگیز با عنوان سمینار دانشگاه مریلند و نشان دادن عکس من آغاز شد، ولی چیزی ک در محتوی آن نبود، اثری از سخنان من و نه پرسشی درباره گفته های من بود و نه اشاره ای به آن سمینار شد.
همیشه عناصری هستند که منتطر فرصت برای ابراز مخالفتهای خود، عقده گشایی و ترور شخصیت هایی هستند که عملکرد آنها و فعالیت آنها فاصله افکار عمومی با دیگران زیاد می کند. در این ماجرا کسانی سر برآوردند و به اتهامات ناجوانمردانه و دروغ هایی علیه من پرداختند که سالها بود کسی نام آنها را هم نشنیده بود و نیز کسانی که از سخنرانی ها و مواضع من در مورد جوانان و ورود آنها به فعالیت های جبهه ملی ایران آزارده شده بودند. من از مخالفت و انتقاد نمی ترسم و حتا آن را استقبال می کنم، ولی آنها که تهمت می زنند و دروغ پردازی می کنند باید منتظر پیامدهای آن نیز باشند. من هم اکنون در حال مشاوره با حقوقدانان کشورهای محل سکونت برخی از آقایان هستم تا امکان اقدام قضایی علیه آنان که ترور شخصیت می کنند را بررسی کنم. در برخی کشورها از جمله آلمان و امریکا تهمت و افترا یک جرم کیفری است.
JMINews: آیا شما تصور می کنید که این جنجال ها سازمان یافته انجام گرفته است؟
کورش زعیم: من نمی دانم، ولی با توجه به اینکه در سه کشور بطور ناگهانی، همزمان و هماهنگ انجام شده، این شائبه را ایجاد می کند که این برنامه ایست که طی آن همان سناریویی را که برای آقای امیرانتظام سی سال پیش پیاده کردند روی من هم آزمایش کنند. در آن زمان، از میان دوستان و همکاران ایشان بجز شادروان بازرگان که خود مرد بزرگ و پاکی بود از او دفاع نکردند و نه تنها هیچ کدام پا پیش نگذاشتند بلکه با کنایه ها و بی اعتنایی ها اتهامات دروغ علیه او را در هاله ای از ابهام فرو بردند. به قول گوبلز اگر قرار است دروغ بگویید دروغ را آنقدر بزرگ کنید و آنقدر تکرار کنید که مردم باور کنند. تعزیه گردانان این خیمه شب بازی تصور می کنند اگر جبهه ملی با کاهش اعتماد مردم به آن از رده خارج شود، خودشان بطور قطع جانشین گزینه های پیش رو خواهند شد. فقط آدمهای حقیر هستند که برای پیشبرد هدفهایشان یا برای پیشبرد هدفهایی که برایشان تعریف شده دست به جنین لجن پراکنی می کنند. چه من فدای این توطئه پلید و ضدملی شوم و چه نشوم، آنها آینده ای به جز خفت و شکست نخواهند داشت و تاریخ از آنها نیکی یاد نخواهد کرد و فرزندانشان شرمسار چنین پدرانی خواهند بود.
JMINews:آیا شما این ماجرا را در چشم اندازی وسیعتر از جبهه ملی می دانید؟
کورش زعیم: در شرایط بحرانی کنونی کشور که همه انتظار تغییرات عمده در ساختار و نظام اداری کشور را دارند، گروه های مدعی به جای رقابت اصولی دست به بی اعتبار کردن یا حذف یکدیگر پرداخته اند. این کار در درون حاکمیت هم در جریان است. در بیرون حاکمیت، مطرح ترین سازمان سیاسی جبهه ملی ایران است که بویژه در طی سالهای اخیر هواداران زیادی در میان جوانان کشور و جوانان خارج از کشور پیدا کرده است. برای حذف جبهه ملی ایران از مطرح شدن در آینده سیاسی کشور، باید شخصیت های فعال و مطرح آن را از دور خارج کرد. فعلا روی من متمرکز شده اند. سازمانهای امنیتی که معمولا در همه جای دنيا بسیار موذيانه و حرفه ای عمل می کنند و به قدرت افکار عمومی واقف هستند، می دانند که زندانی کردن یا کشتن یک نفر فعال و رسانه ای سروصدای زیادی را در اعتراض بر پا می کند. پس نخست باید شخص را بی اعتبار کرد و سپس او را زندانی کرد یا کشت تا افکار عمومی دست به دهن بماند که از او حمایت بکند یا نه. این سناریو حدود دو ماه است که آغاز شده و بازیگران آن همانگونه که مشاهده می کنید افرادی ناموفق در اپوزیسیون هستند. شدت اجرای این سناریو نشانگر آنست که تغییرات بنیادین در حاکمیت را قریب الوقوع تشخیص داده شده است.
JMINews: آقای زعیم با سپاس از وقت شما برای این گفتگو و تلاش شما برای روشن کردن گوشه های تاریک و سیاه .