مصاحبه تلویزیونی در پیشگاه فرهنگ با
کورش زعیم
درباره:
چرا سد سیوند باید متوقف شود
سه شنبه 15 خرداد 1386 (5 ژوئن 2007)
مصاحبه کنندگان: بانو شکوه میرزادگی،
آقایان دکتر اسماعیل نوری علا، قادر رنجبر، شمس رنجبر
میرزادگی:
(معرفی پانل) و در کنار ما، البته دور از ما ولی کنار ما هستند، آقای مهندس کورش
زعیم از راه تلفن با ایشان مصاحبه می کنیم، از بهترین متخصصان هستند که ما در
ایران داریم. ایشان یک شخصیت سیاسی هم هستند، عضو رهبری جبهه ملی، ولی به این دلیل
نبوده که ما از ایشان دعوت کردیم. دلیل ما این بود که آقای مهندس کورش زعیم طی این
یک سال و نیم یا دوسال گذشته بطور دائم در تلاش بودند که از نظر فنی اثبات بکنند
که آرامگاه کورش در خطر خواهد بود و با گروهی از مهندسان این کار را کردند. در عین
حال، ایشان از شخصیت های دلسوز و عاشق این سرزمین هستند... و ما به شما سلام
میکنیم.
زعیم:
من هم سلام و سپاسگزاری می کنم از شما خانم میرزادگی که از من دعوت کردید که در
این صحبت شرکت کنم. همچنین از زحماتتان در دو سال اخیر برای نجات پاسارگاد و میراث
فرهنگی ما. همچنین به آقای دکتر نوری علا درود می گویم و سپاسگزاری می کنم که در
اینجا تشریف دارند. همینطور به آقای رنجبر و خانم رنجبر که در اینجا تشریف دارند
درود می فرستم.
میرزادگی:
خیلی ممنون آقای زعیم. فکر می کنم اولین سئوال را شما باید داشته باشید که همیشه می
گفتید من یک سئوال دارم باید از آقای زعیم بپرسم!
نوری
علا:
بله، بله. من هم سلام می کنم
خدمت آقای زعیم و بینندگان برنامه مان. آقای
زعیم، بنظر بنده نخستین کسی هستند که به خارج از از بحثهای باستانشناسی و تاریخ،
یک مسئله عمده ای را مطرح کردند که هرگز دستگاههای ذیربط بهش پاسخ ندادن، و آن
نکته ای که ایشان گفته اند، حتا نه فقط از خودشان بلکه از جانب مهندسینی که باهم
کار می کردند در این زمینه، اینست که اساساً تمام محاسبات فنی سد غلط بوده است و
این سد وقتی که بیاد بالا، آرامگاه کورش پایینتر از لبه این سد قرار می گیرد و در
نتیجه وقتی که این سد پر بشه، آرامگاه کورش زیر آب قرار خواهد گرفت و این که وزارت
نیرو مرتب می گوید آرامگاه کورش چهل متر بالاتر از لبه سد است، این افسانه است.
این ادعای بسیار عمده ایست که بهیجوجهتا حالا هیچ کدام از مقامات رسمی و مسئول در
این زمینه اقدامی نکرده اند. اینست که بجای سئوال، در واقع می خواهم خواهش بکنم از
جناب زعیم اینکه مسئله را بشکافند و به بینندگان و شنوندگان ما توضیح بدهند که از
کجا به این ارقام رسیده اند و چکونه تصمیم گرفتند که این اشتباه است و هم دشت
پاسارگاد و هم آرامگاه کورش زیر آب خواهد رفت.
زعیم:
آقای دکتر، پیش از اینکه من به طرح این مسئله بپردازم، بهتر است پیشینه تاریخی سدسازی
روی رودخانه سیوند را شرح دهم. رودخانه سیوند یا پولار از کوههای شمال دهو و
پاسارگاد و قصر یعقوب سرچشمه می گیرد تا به رودخانه کُر 200 کیلومتر در جنوب
مرودشت بپیوندد. منابع آب رودخانه سیوند چشمه سارها و زه آبها و نیز سیلابهای فصلی
هستند. آب جاری از چشمه ها پس از ریزش به رودخانه بیشتر در کف رودخانه فرو می
روند. آبرفتی کف رودخانه آنقدر زیاد است که گاهی رودخانه بعلت فرورفت آب برای چند
کیلومتر خشک می شود و دوباره در پایین دست زاینده میشود. نیاکان ما آگاهی کامل از
امکانات این رودخانه داشته اند و شمار زیادی آب بند و پل روی آن احداث کرده بودند
که آثار آنها هنوز مانده است. بیشتر بندها با علم به اینکه بستر رودخانه آب را نگه
نمی دارد، و اینکه بلندای زیاد آب می
تواند به به کشتزارها و آبادی های پیرامون آسیب برساند، کوتاه و فقط برای تقسیم آب
یا حق آبه ها در بهار و تابستان طراحی شده بوده اند، که نشان می دهد دانش و شعور
نیاکان ما چقدر بیشتر از ما بوده است. این حق آبه ها هنوز وجود دارند و جزوی از
سند مالکیت زمینهای این منطقه هستند و دولت نمیتواند پیش از تامین حق آبه های
اهالی و کشاورزان، آب را بمصرف دیگری برساند. بند مادآباد رودخانه سیوند که از
زمان هخامنشیان هنوز پابرجاست.
مطالعات
توجیهی سد سیوند نخست در سال 1370 توسط مهندسان مشاور امریکایی جاستین کورتنی
انجام گرفت که گزارش آنها ظاهرا گم شده و ما در پژهش خود نتوانستیم به آن دسترسی
پیدا کنیم. در سال 1372 طراحی آن به یک شرکت ایرانی سپرده شد که اثری از گزارش آنها
هم نیست. سپس، طراحی و ساخت سد را به یک شرکت وابسته به سپاه سپردند. سد با بلندای
57 متر روی کف رودخانه به ارتفاع حدود 1797 از سطح دریا طراحی و ساخته شده است.
ظاهرا مجریان هیچ آگاهی از توان آبدهی رودخانه یا میزان آبگیری گستره دریاچه پشت
آن ندارند یا اینکه گزارش های مهندسان مشاور حرفه ای را ندیده گرفته اند. گنجایش
ذخیره پشت سد 255 میلیون متر مکعب برآورد شده که با محاسبات ما از توان آبدهی
رودخانه خارج است. جریان آب رودخانه می تواند در بهترین شرایط گنجایش مفید 180
میلیون متر مکعب را تامین کند که بلندای سد را 40 متر، یعنی 17 متر کوتاه از آنچه
ساخته شده، تعیین می کند. البته این در صورتی است که سد بتواند این میزان آب را
نگه دارد.
اگر
سد بطور کامل" آبگیری شود، که امکان آن وجود ندارد، ارتفاع آب 1854 متر از
سطح دریا خواهد بود. این ارتفاع آب تمامی تنگ بلاغی را که ارتفاع آن بسیار کمتر
است، تمام روستاهای در مسیر را که ارتفاع آنها حدود 1830 تا 1843 متر است و همه
دشت پاسارگاد را که ارتفاع آن از سطح دریا بین 1820 تا1850 متر است خواهد پوشاند.
آرامگاه کورش، تخت کوهک، مادر سلیمان، مبارک آباد، ابوالوردی و گستره باستانی
کردشول حدود 7 تا 15 متر به زیر آب خواهند رفت.
اگر
سد فقط تا بلندای 40 متر آبگیری شود، یعنی 17 متر پایین تر از بلندای ساخته شده
سد، که حد توان آبدهی رودخانه است، بخشی از دشت پاسارگاد زیر آب خواهد رفت.
بنابراین، ادعای مجریان که فاصله انتهای دریاچه تا پاسارگاد بین 5 تا 9 کیلومتر
است یک افسانه است. شما می توانید با یک نگاه ساده به نقشه های زمین شناسی سازمان
زمین شناسی یا شرکت ملی نفت، به این اعداد دست یابید. آنها که دسترسی به اینترنت
دارند، می توانند نقشه های ماهواره ای منطقه را بررسی کنند و ببینند که در ارتفاع
سد که 1854 متر است، چه گستره ای از دشت پاسارگاد بزیر آب می رود.
باید
به یاد بیاوریم که در سال 1375، که هنوز سدی وجود نداشت، سیل بزرگی و آب از تنگه
بلاغی رد شد و تا پله اول آرامگاه را به زیر آب برد. هیچ کس از این رویدا آگاهی
نداشته باشد، وزارت نیرو باید دانسته باشد!
من
هنوز هم ادعا میکنم که بلنداهایی که برای بستر سد، تنگه بلاغی و دشت پاسارگاد در
طراحی سد به کار برده اند اشتباه هستند. آبگیری کامل سد سیوند نه تنها آرامگاه
کورش را با خطر آب روبرو میکند، بلکه دستکم 139 محوطه باستانی کشف شده و غارت شده
و خدا می داند چه تعداد محوطه های کاوش نشده را به زیر آب می برد. هم اکنون که سد
فقط چند متر آبا دارد، بخش عمده ای از جایگاه های کاوشگری به زیر آب رفته است.
من
در دی ماه 1384 در سخنرانی خود درباره سد سیوند، وزارت نیرو، مهندس مشاور سد و
میراث را به چالش کشیدم که بیایند و خلاف گفته های مرا ثابت کنند. من خودم بیش از
همه خوشحال می شدم که اشتباه کرده باشم. ولی هنوز پس از دو سال هیچ پاسخی نه
مستقیم و نه غیر مستقیم از آنها نشنیدم و ندیدم، بجز یک مقاله در روزنامه ایران که
در آن وزارت نیرو بطور شعارگونه از طراحی و تصمیم خود دفاع کرده بود بدون اینکه
وارد جزئیات شود یا سندی ارائه کند. من فکر می کنم سخنان من آنقدر قاطع و محکوم
کننده بوده که آنها می توانستند با ارائه دلیل و سند مرا محکوم به شایعه پراکنی و
دورغگویی کنند.
من
در مصاحبه دیگری پیشنهاد کرده بودم که وزارت نیرو اجازه دهد یک کمیته مستقل و بی طرف
مسئله سد را از دید مهندسی و اقتصادی و هم از دیدگاه فرهنگی و تاریخی بررسی کند و
یافته هایشان به مردم گزارش کنند. البته ماخودمان میتوانیم این کمیته را تشکیل
دهیم، ولی بدون دسترسی به مدارک مهندسی، ساختمانی و حسابداری و نیز دسترسی آزاد به
محوطه این کار امکان پذیر نیست. ولی، در هر حال، آنقدر فشار خواهیم آورد تا تشکیل
کمیته حقیقت یاب حتی در سطح بین المللی تشکیل شود.
میرزادگی:
خوب شما جوابتان را گرفتید؟
نوری
علا:
بله، خیلی گسترده و مشُعر صحبت کردند.
میرزادگی:
مثل اینکه من یک سئوال دارم که شما جواب بدهید. سئوال اینست که تقربا همه، حتا
مسئولین سازمان میراث فرهنگی، که تا چندین ماه پیش معتقد بودند آبگیری هیچ اثری
روی آرامگاه کورش و دشت پاسارگاد و روی آثار باستانی نمی گذارد، الان، بعد از
مدتها قبول کردند که در واقع آبگیری این رطوبت را بوجود می آورد. اما نکته ای که
وجود دارد اینست که برخی می گویند این آبگیری انجام شود و این رطوبت را می شود که
کنترل کرد. یا اینکه آقای رحیم مشاعی گفته که: بله، درست است که رطوبت هست، ولی ما
رطوبت سنج می گذاریم و بعد از اینکه رطوبت سنج گذاشتیم، وقتی که رطوبت رفت بالا
آنوقت فوری جلوش را می گیریم. و حتا آقای طه هاشمی گفته اند که اگر ما دیدیم رطوبت
هست، اصلا خشک می کنیم آنجا را.
نوری
علا:
عین کشتن خلیفه عباسی بدست هلاکوخان است.
گفتند که اگر خونش ریخته شود زمین و زمان بهم می خورد. گفتند می گذاریمش توی نمد
یویاش یواش می مالیمش. هر وقت دیدیم دارد می میرد، دست بر می داریم!
میرزادگی:
من حالا می خواهم از آقای مهندس زعیم
بپرسم که ایا این امکان دارد یا این حرف درست است، منطقی است، که رطوبت سنج
بگذاریم که اگر رطوبت آمد، بعدا اقدام کنیم؟ و اینکه معتقدند الان اندازه گیری نمی
توانند بکنند و تا آبگیری نشود این اندازه گیری انجام نخواهد شد.
زعیم:
خانم میرزادگی، در مورد نم هوا، اگر وزارت نیرو یا پیمانکار سد ادعا کند که رطوبت
آسیبی به آثار تاریخی و فرهنگی نمی رساند، می توان آن را تحمل کرد، زیرا از یک
مجری یا پیمانکاری نمی توان انتظار تخصص در آسیب شناسی هنری داشت، ولی من شگفت زده
ام که چگونه سازمان میراث فرهنگی می تواند اینقدر ناآگاه باشد. اینگونه آسیب شناسی
در تخصص آنهاست و میراثی را که مسئولیت نگهداریش را دارند باید بدانند چگونه
محافظت کنند. در موزه ها نه تنها نم و دما و حتا آلودگی هوا را نظارت و کنترل
میکنند، اجازه عکسبرداری هم نمی دهند که مبادا نور فلاش دوربین به آثار هنری آسیب
برساند. آنوقت این آقایان حتی درغرق محوطه های تاریخی و فرهنگی جهانی بزیر آب خم
به ابرو نمی آورند.
در طی
چندسال گذشته اجازه شالیکاری درکنار دشت پاسارگاد داده اند، نم هوا افزایش یافته و
سنگهای آرامگاه و حتی سنگهای تخت جمشید در حال فرسایش هستند. سنگهای آرامگاه کورش
آهکی و نسبت به نم هوا بسیار حساس و آسیب پذیرند. دریاچه پشت سد، گستره آب را از
سطح کنونی رودخانه که بسیار محدود است می تواند تا 60 کیلومتر مربع افزایش دهد. تبخیر
این گستره آب زیر نور خورشید آن چنان رطوبتی ایجاد می کند که آب و هوای پیرامون سد
را در روزهای گرم شرجی کند. از سوی دیگر، بادهای آن منطق از تنگه بلاغی بسوی دشت
پاسارگاد می وزد و این بادها رطوبت ناشی از تبخیر آب دریاچه را مستقیما بسوی
آرامگاه کورش خواهد برد. اگر تبخیر سطح دریاچه را با تبخیر سطح کنونی رودخانه
مقایسه کنیم، متوجه می شویم که تاثیر منفی دریاچه روی آرامگاه بیش از صد برابر
بیشتر می شود.
دیگر
اینکه، سفره آب زیر زمینی در آن منطقه خیلی بالاست، یعنی آب نزدیک سطح زمین است. با
ایجاد دریاچه، آب رودخانه در گستره پهناورتری فرصت فرورفتن به زیر زمین را پیدا می
کند و در نتیجه سفره آب از این هم بالاتر خواهد آمد. خیس شدن زمین باعث رویش
گیاهان و افزایش پوشش گیاهی در پاسارگاد می شود. افزایش گیاه باعث افزایش تصاعدی
نم هوا می شود، زیرا گیاه نم هوای پیرامون خود را تا پنج برابر افزایش می دهد.
افزایش پوشش گیاهی میزان دی اکسید کربن را نیز افزایش می دهد که خوراک سنگهای آهکی
برای تجزیه شدن است.
آقای
رحیم مشاعی سخنان گهربار زیادی گفته اند که همگی نشانگر بی اعتنایی و حتی تنفر ایشان
از میراث تاریخی و فرهنگی ما ایرانیان است. ایشان نیاز به رطوبت سنج ندارند، مسئله
را به هر بچه مدرسه ای بدهند، در عرض چند دقیقه برایشان محاسبه خواهد کرد که سطح
دریاچه در دمای معین چقدر بخار ایجاد می کند. همچنین سواد زیادی لازم نیست که بتوانیم
بفهمیم این رطوبت چگونه روی سنگهای آهکی تاثیر می گذارد. سنگهای آهکی از مقدار
زیادی کربنات کلسیم یا کالسیت تشکیل شده اند که یک ماده کانی است با فرمول
CaCO3
، یعنی ترکیبی از کلسیم،
کربن و اکسیژن. رطوبت هوا با دی اکسید کربن که درهوا وجود دارد ترکیب و به اسید
ضعیفی بنام اسید کربنیک تبدیل می شود (
H2O+CO2=H2CO3
). اسید کربنیک با
کربنات کلسیم موجود در سنگ آهکی ترکیب و کلسیم را آزاد می کند.
CaCO3+H2CO3=Ca+2HCO3
. به عبارت دیگر،
سنگ در اسید حل می شود و تبدیل به خاک سنگ می شود و ریزش می کند. آقای رحیم مشاعی
اگر رطوبت سنج را در دفتر کار خودشان بگذارند، هم موثر تر خواهد بود و هم راحت تر
می توانند آن را بخوانند.
میرزادگی:
خیلی جالب بود. دیگر از این بهتر نم شود توضیح داد و اینقدر فنی و منطقی. مثل
اینکه شما سئوال دارید.
قادر رنجبر:
سئوال من از آقای مهندس زعیم اینست که
از آنجایی که همه می دانند یا ما می دانیم که ضرر رطوبت بر آثار ساختارهای باستانی
گلسنگ ها را بوجود می آورد که هم اکنون روی آثار باستانی تخت جمشید هست و ضرری هم
به آنها رسانده. در صورتی که ما این گلسنگ ها را در کشورهای ایتالیا یا یونان نمی
بینیم. حالا... بعد هم یک عده ای از آقایان گفته اند که این گلسنگ ها ضرری ندارند.
حالا سئوال من اینست که آیا این گلسنگ ضرری دارد یا نه؟ خیلی متشکر خواهم شد اگر
به من جواب بدهید.
زعیم:
آقای رنجبر، گلسنگ ها یکی از مخرب ترین گیاهان روی سنگها هستند.
تا دو سه سال پیش من گلسنگی روی آثار تخت جمشید ندیده بودم. این پدیده جدیدی است
که نشانه بی توجهی و بی اعتنایی جمهوری اسلامی به میراث تاریخی ماست. علت اینکه شما
در مناطق باستانی ایتالیا یا یونان گلسنگی نمی بینید، به خاطر این است که یا آب و
هوا خشک است و یا آنها مرتب سنگها را پاکسازی می کنند. در کوه راشمور امریکا که
چهار تندیس بزرگ رییسان جمهور تراشیده شده هم این دشواری را دارند و هرسال
کوهنوردان از آن کوه بالا می روند و سطح سنگها را پاکسازی می کنند.
برای
اینکه عملکرد گلسنگ ها را بدانیم باید آنها را بهتر بشناسیم. گلسنگ معمولا از
زندگی مشترک یک نوع قارچ و یک نوع جلبک بوجود می آید. جلبک شریک فوتوسنتزی خانواده
است و از نور خورشید برای گلسنگ غذا می سازد، در حالیکه قارچ نان آور خانواده است
و آب و مواد کانی را برای تغذیه جلبک و خودش فراهم می سازد. گلسنگ آب را از رطوبت
هوا و مواد کانی را از سنگی که روی آن نشسته
می گیرد. البته گلسنگ آب و املاح را از باران و غبار موجود درهوا هم می گیرد، ولی
منبع مهم تامین املاح مورد نیاز، همان سنگ است.
گلسنگ
ها وقتی روی سطح های کانی، مانند سنگهای آهکی و حتی آذرین، می نشینند، کم کم در یک
فرایند شیمیایی که من در مورد اثر رطوبت شرح دادم، دی اکسید کربن موجود در هوا را
با آب تبدیل به اسید می کنند و با اسید سنگی را که بر آن نشسته اند تجزیه میکنند و
می خورند. این فرایند را ما فرسایش می خوانیم.
گلسنگ
موجود سرسختی است و به آسانی از بین نمی رود. بخش جلبکی گلسنگ می تواند بدون همسر
قارچی خود زندگی کند، زیرا راسا قادر به تولید غذا و تولید مثل است، ولی قارچ
گلسنگ نمی تواند تنها زنده بماند. گلسنگ در فرایند دریافت و تبدیل غذا بسیاری از
یاخته های خود را ازدست می دهد، ولی یاخته های بیشتری را تولید می کند، بنابراین
هرگز نمی میرد.
یک
مورد دیگر از سرسختی گلسنگ این است که اگر شرایط زندگی برایش سخت شود، کم کم خود
را در هوا منتشر و همراه با باد جابجا می شود تا در زمان مناسب و در جای مناسب
دوباره به زندگی و تکثیر بپردازند.
گلسنگ
چون هیچ کنترلی در نگهداری یا دفع آب ندارند، وقتی همه آب خود را از دست می دهند و
خشک می شوند، زندگی آنها بصورت تعلیق در می آید و نمی میرند. در این شرایط تعلیق
می توانند شرایط جوی بسیار سختی را مانند خشکسالی، گرمای بسیار بالا و حتی
رادیواکتیویته را تحمل کنند، ولی پس از اینکه شرایط مناسب شد، کم کم به زندگی باز
می گردند.
یک
موضوع جالب از سرسختی گلسنگ ها اینکه، در ماه مه 2005 که روسها راکت سویوز را به
فضا پرتاب کردند، روسها چند گونه از گلسنگ ها را در یک کپسول بسته به فضا فرستادند.
در فضا، گلسنگ ها را درآوردند و بیرون از ماهواره در معرض شرایط خلا"، نوسان
شدید دما و همچنین پرتوهای کیهانی قرار دادند. پس از پانزده روز که گلسنگ ها به
درون ماهواره آوردند، آنها در سلامت کامل بودند و هیچ آسیبی به آنها نرسیده بود. فکر
می کنم این پاسخ مسئولانی را که درباره گلسنگ ها اظهار فضل کرده بودند را بدهد.
قادر
رنجبر:
بسیار عالی بود. خیلی ممنون، جواب خوبی دادید.
من واقعا متشکرم.
نوری
علا:
آقای رنجبر، این نکته را هم اجازه بدهید من
اضافه کنم که این آقایان که گفته بودند این گلسنگ ها اثری ندارند، اخیرا اعلام
کردند که فرستاده اند چند تاکارشناس بیایند و فکری به حال اینها بکنند!
میرزادگی:
حالا، سئ.ال بعدی را خانم رنجبر دارند.
شمس
رنجبر:
حالا من این سئوال را از جناب آقای مهندس زعیم دارم که: شما
چندین بار فرمودید که اینها هیچوفت نمی توانند این سد را بطور کامل آبگیری کنند و
به کشاورزانی که ادعا کرده اند این سد را برای آنها درست کرده اند، آب برسانند.
سئوال من اینست که، بهر حال، اینها می توانند یک موقعی این کار را بکنند یا این سد
می تواند بطور کامل آبگیری شود؟
زعیم:
میزان آب جاری، یعنی دبی آب، در رودخانه کوچک پلوار بسیار محدود است.
رودخانه،
همانگونه که شرح دادم، از شمار زیادی چشمه سار، زه آب و سیلابهای فصلی تغذیه می
شود. آب جاری فقط برای آبیاری کشتزارهای پیرامون که بیشترشان دارای حق آبه های
باستانی هستند کافی است. مقدار کمی که باقی می ماند، پس از پیوستن به رودخانه کر،
به دریاچه بختگان می ریزد. این مقدار آب حتی برای جلوگیری از خشک شدن بختگان کافی
نیست. از هزاران سال پیش آب رودخانه میان کشتزارها و روستاهای مسیر آن تقسیم می
شده است. در زمان هخامنشیان شماری آب بند روی این رودخانه ساخته بودند که آب مورد
نیاز کشاورزان را در سراسر سال و بویژه در زمان خشکسالی تامین کنند. هنوز آثار برخی
از این آب بندها، مانند بند مادآباد، باقی مانده است. این سدی که آقایان ساخته
اند، برآورد شده آن سیلابی که بتواند این سد را پر کند، هر ده هزار سال یکبار در
منطقه رخ می دهد!
دریاچه
بختگان که از مازاد این آب بهره می برد، مانند کاسه ای در میان کوههای بلند قرار
گرفته، بخار آب دریاچه به مصرف رشد و ثمردهی درختستان های انجیر، بادام، گردو و
زیتون در آن کوهها می شود. دریاچه کوچگاه زمستانی فلامینکو، درنا، مرغابی، غاز و
غیره است که هر ساله از روسیه و سیبریه می آیند. اگر آب وارده به این دریاچه کاهش یابد،
رویش گیاهی کاهش خواهد یافت، باغداری از بین خواهد رفت، با تغییر اکو سیستم،
پرندگان غذای کافی نخواهند داشت، دریاچه نمکی تر خواهد شد و کرانه های خشک و نمکی
آن گسترده تر خواهد شد، نمک حاصله همراه با باد روی زمینهای کشاورزی پیرامون خواهد
نشست و آنها را بی حاصل خواهد کرد. چاههای آب منطقه شور و سپس تلخ خواهند شد.
زمینها رها خواهند شد و کشاورزان و باغداران در جستجوی کار به شهرها روی خواهند
آورد. برای باززنده سازی این آب و خاک در آینده، دهها سال وقت و هزینه های گزاف
لازم خواهد بود.
اینکه
سد خواهد توانست دشتهای ارسنجان را آبیاری کند، خواب و خیالی بیش نیست و نشان می
دهد چگونه در جمهوری اسلامی بجای کار کارشناسی و سخنان سنجیده و اندیشیده شده، فقط
حرف می زنند و ایجاد توقع می کنند بدون اینکه بتوانند آن توقعات را برآورده سازند.
تازه این هنگامی است که بتوانند سد را تا
بلندای طراحی شده پر کنند، که آنهم از محالات است و از رسیدن آب به دریاچه بختگان
جلوگیری کنند. ما می گوییم امکان آبگیری سد تا بلندای طراحی شده نیست، نه فقط
بخاطر نبودن آب کافی در رودخانه، بلکه بخاطر اینکه دیواره های دریاچه بالاتر از
بلندای ده تا پانزده متر آبرفتی است و آب را نگه نمی دارد. از سوی دیگر بستری که
سد روی آن ساخته شده هم آبرفتی است و از سنگهای آهکی و دولومیت تشکیل شده که در
برابر آب پایداری زیادی ندارند. مسئله دیگر اینست که سیلابهای زیادی که در آنجا
جاری میشود، خاکهای رسوبی بسیاری را که در مسیر خود دارد می شوید و پشت سد جمع
میکند، بطوریکه سدی که برای عمر مفید پنجاه سال طراحی شده، در کمتر از نیمه عمر،
حتا ده تا پانزده سال، بعلت پوشیده شده دریچه های پایین سد از گل و لای از کار
خواهد افتاد. در نتیجه، یک سد بسیار گران قیمت برای مهار آبی که وجود ندارد روی
بستری که توان نگهداری آب را ندارد، ساخته شده که تنها کارکرد آن نابود کردن آثار
تاریخی و فرهنگی جهانی و غرق کردن گستره ای عظیم از فرهنگ و تاریخ باستان ایران
زمین خواهد بود. البته جایگاه حفاری های غیرمجاز قاچاقچیان آثار باستانی را هم
پنهان خواهد کرد.
شمس
رنجبر:
جناب مهندس، بسیار متشکزم از مطالبی که ایراد
کردید.
میرزادگی:
الان، فکر می کنم که شما یک سئوالی دارید.
نوری
علا:
بله، بله، من از قبل نوشته ام و آماده کرده ام. من می خواستم
از آقای مهندس زعیم خواهش بکنم که بگويند به طور کلی ساختن اين سد، حالا بگیریم که
سد ساخته شد و آبگیری هم شد، آیا این به سود مردم منطقه است يا به زيان آنها، چون
ما حرفهای مختلفی در این زمینه شنیده ایم،
یا اینکه این سد
دارای مضار زیادی است؟ این که واقعا اگر حالا هم آبگیری سد را متوقف کنیم، جلوی
زیان را گرفته ایم نسبت به مردم کشورمان؟
زعیم:
این سد فقط به سود پیمانکاری است که آن را ساخته. با توجه به هزینه خارق العاده ساخت
سد و روش های غیرقانونی و فراقانونی
کلیه مراحل قراردادی و جانمایی، طراحی،
ساخت و آبگیری سد، من فقط می توانم آن را یک سیلی عمدی به گوش ملت ایران بشمارم. تحت
هیچ شرایطی، عقل سالم، یا کوچکترین وجدان اجتماعی و یا کمترین عاطفه ملی، هرگز
اجازه بروز چنین فاجعه تاریخی جهان شمول را نمی داد. سازمان میراث فرهنگی نه تنها
در این پروژ کوتاهی کرده و مسئولیت خود را انجام نداده، بلکه در هیچ یک از فجایع
میراث فرهنگی که بنام پروژه های عمرانی در سراسر کشور رخ می دهد، پا در میانی
نکرده و به وظایف خود عمل نکرده است. من این را فقط ناآگاهی، ناکارآمدی، تساهل یا
کوتاهی نمی خوانم. من این را یک برنامه برای نایود کردن میراث باستانی این ملت
استثنایی و تکمیل کاری می دانم که تازیان آغاز کرده بودند.
اکنون
که آب کافی برای پرکردن سد وجود ندارد. آبگیری واقعی در پاییز، آبان و آذر، می
تواند انجام گیرد، ولی هم اکنون هم به علت بسته شدن دریچه های زیرین سد، آب چند
متر جمع شده و بخش قابل ملاحظه ای از محوطه های باستانی به زیر آب رفته است. به
عقیده من، دریچه ها باید هرچه زودتر باز شوند و یک ارزیابی کارشناسانه همه جانبه
توسط یک کمیسیون مستقل بین المللی از این پروژه و اثرات آن انجام گیرد. سازمان
میراث با ترکیب کنونی خودهرگز چنین اراده و خواستی ندارد. بهمین دلیل، من به نام
یک ایرانی از آقای رحیم مشاعی می خواهم که از سمت خود استعفا کنند و برخی ز دوستان
خود را نیز با خود ببرند، تا شاید جانشین ایشان از کمترین احساس نسبت به تاریخ و
فرهنگ ایران زمین برخوردار باشد و بتوان با همراهی ایشان اثرات سوء این فاجعه
دردناک را کاهش داد.
نوری
علا:
خیلی متشکرم. این هم باز... جوابهای خوبی می
دهند.
میرزادگی
:
آقای زعیم همیشه آماده اند که منطقی،
فنی و پر حوصله... سئوالی که من دارم، در واقع می خواهم از آقای مهندس زعیم بپرسم
که، نه به عنوان یک شخصیت سیاسی و نه یه عنوان یک متخصص، بلکه به عنوان یک ایرانی،
چگونه فکر می کنند درباره آبگیری سد سیوند و تخریبی که نه فقط در تنگه بلاغی بلکه
در سراسر کشور انجام می شود؟
زعیم:
من دیدگاهم را
به روشنی ابراز کرده ام. به باور من، دولت کنونی نه تنها هیچ دلبستگی به فرهنگ و
تاریخ کهن ایران ندارد، بلکه آن را مانع رشد اندیشه های خودش می داند. اگر از ترس
مردم نبود، همان کاری را که طالبان با تندیس های بودا و بخش عظیمی از آثار تاریخی
و موزه ای افغانستان کرد در اینجا می کردند. رییس سازمان میراث فرهنگی آرامگاه
کورش را مشتی استخوان مرده می خواند که بهتر است آنها را آب ببرد. بودجه ای که در
اختیار ایشان گذاشته شده، می خواهند فقط برای مرمت وبازسازی «بقاع متبرکه» هزینه
کنند. من شنیده ام که ایشان دستور داده اند که کتیبه های تخت جمشید را باز کنند. خطری
که فرهنگ و تاریخ ما را تهدید میکند بسیار بیشتر و گسترده تر از پاسارگاد و تنگه
بلاغی است. خطر سراسری است. پاسارگاد به علت شهرت جهانیش و اینکه نزد ایرانیان
جایگاه ویژه ای دارد اینقدر سرو و صدا ایجاد کرده، ولی در سراسر ایران میراث
تاریخی و فرهنگی ما بی سروصدا در حال غارت و نابودی است. تپه هفت هزار ساله مهر
امسال زیر آب سد ملاصدرا رفت، چغازنبیل، بیستون، جیرفت... فهرست نابودی ها آنقدر
زیاد است که سالها طول خواهد کشید ابعاد فاجعه را ارزیابی کنیم.
من
دیروز پیشنهادی برای افزودن یک متمم به قانون دیوان جنایی بین المللی کردم که برای
رییس دادگاه جنایی بین المللی، دبیر کمیسیون حقوق بین الملل سازمان ملل و دبیرکل
سازمان ملل متحد فرستادم. در این نامه من پیشنهاد کردم که نابود کردن عمدی میراث
تاریخی و فرهنگی جهانی یک جنایت علیه بشریت به شمار آید و در دادگاه جنایی بین
المللی قابل تعقیب باشد. امیدوارم مسئولان به امر مهم که، به عقیده من، از نسل کشی
کمتر نیست توجه لازم را بکنند.
میرزادگی:
آقای مهنس زعیم، از شما سپاسگزاری می کنم برای صحبتی که کردید، دعوت ما را
پذیرفتید و به جمه ما آمدید. و خداحافظی می کنم از بینندگان تا برنامه بعدی در
آینده «در پیشگاه فرهنگ» ... از شما دوستان هم تشکر می کنم از اینکه در برنامه
شرکت کردید.
-0-