مصاحبه آینده سازان با مهندس کورش زعیم
(عضو شورای
مرکزی و هیئت اجرایی جبهه ملی ایران)
20 اسفند 1383
پرسش:
ارزیابی شما از نتیجه انتخابات مجلس هفتم
چیست و شما آینده ایران را با توجه به تحولات اخیر چگونه می بینید؟
پاسخ:
عملکرد
و پیروزی ظاهری جناح محافظه کار، ادامه روندی بود که حدود شش ماه پس از خرداد 1376
آغاز شد. محافظه کاران پس ازاینکه از تکان سختی که در دوم خرداد خوردند بخود
آمدند، و آقای خاتمی اجازه داد نفس تازه کنند، به برنامه ریزی علیه حرکت خودجوش مردم
و باز پس گیری قدرت پرداختند. برنامه آنها فلج کردن و کنترل رییس جمهور بود که با
مسامحه کاری آقای خاتمی با موفقیت انجام گشت. پس از ضربه دوم انتخابات مجلس ششم،
محافظه کاران که اعتماد بنفس خود را درمقابله با خاتمی بدست آورده بودند، به آسانی
مجلس ششم راهم، با توقیف مطبوعات اصلاح طلب وجلوگیری ازمصوبات مردمی، فلج کردند.
بنابراین، با توجه به اینکه آقایان انحصار طلب مطمئن بودند که نه رئیس جمهور و نه
مجلس اصلاحات اراده و جرات ایستادگی در برابر اقدامات غیرقانونی آنها را ندارد،
سناریوی مضحک رد صلاحیت ها و انتخابات مجلس هفتم را برگزار و مجلس را هم از چنگ
اصلاح طلبان درآوردند. دراین راستا، جناح محافظه کار آنقدر بقدرت و نفوذ خود مطمئن
بود که بهیچ یک از اعتراضات وتهدیدات دولت ومجلس وقعی نگذاشت و درواقع با آنها
مانند کودکان فضول و مزاحم رفتار کرد. جریان انتخابات مجلس ششم، از رد صلاحیت ها
تا رای گیری و شمارش آراء، یک نمایشنامه روحوضی بود که بعلت سرخوردگی و بی اعتنایی
مردم به کل حاکمیت، به آسانی، حتی بدون تماشاچی، اجرا شد.
بزرگترین
ضربه به روحیه مردم را، به عقیده من،
خاتمی زد. آقای خاتمی ثابت کرد که مردم نمی توانند به جامعه روحانی کشور برای
احقاق حقوق خود وجلوگیری ازستم وحق کشی تکیه کنند. روحانی بهر حال، و دردرجه اول،
یک روحانی است و محدودیت های صنفی خود را دارد، و نمیتواند پاسخگوی یک جامعه
آزادمنش، باسواد، بیدار و پویا باشد، هر
چند هم که حسن نیت داشته باشد.
در
طی انتخابات مجلس هفتم، که نمونه ای از یک انتخابات فرمایشی بود که مشابه آن در همه
کشورهای استبدادی برای رنگ کردن ظاهر سیستم حکومتی انجام می گیرد، مردم ایران که
پس از سرخوردگی از بی نتیجه شدن همه
هیجانها و امیدهایی که جنبش خرداد 1376 ایجاد کرده بود، نسبت به کل نظام
حکومتی بی اعتنا شدند، و به همین دلیل پایین ترین سطح مشارکت مردم در طی ربع قرن
گذشته تجربه شد. اکنون همین مردم را نگرانی از آینده و دلهره از سرنوشت آنها در
دست یک نظام حکومتی منتصب و قیم مآب فرا گرفته است. مردم ناامید و نگران از دست
دادن همین نیمچه آزادیهایی است که هنوز دارند. فکر فرار و مهاجرت جوانان، قشر
تحصیلکرده و سرمایه ها قوت گرفته و ما احتمالا" با یک موج عظیم دیگری از فرار
مغز وسرمایه مواجه خواهیم بود. پیرتر ها هم غالبا امید خود را از دست داده و باور
دارند که دیگر در طول دوران زندگیشان تجربه دموکراسی را شاهد نخواهند بود. همه می
دانند که وقتی روحانیان کنترل کامل کشور را بدست بگیرند، دیگر به آسانی آنرا رها
نخواهند کرد. ربع قرن دیگر تحمل، ربع قرن دیگر مبارزه، ربع قرن دیگر عقب افتادگی و
زندگی بی روح و بی هدف، و ربع قرن دیگر خفقان و ناامنی و مشکلات اقتصادی. این بار،
جناح حاکم کمتر از گذشته از همکاری شهروندان اندیشمند و صاحب نظر و متخصص برخوردار
خواهد بود، و بنابراین، باید انتظار داشته باشیم که سیاستگذاری ها و تصمیم گیری ها
از هوشمندی کمتری، حتی نسبت به ربع قرن گذشته، برخوردار باشند.
البته
جناح محافظه کار متصرف نیز به این مشکلات واقف است. آنها می دانند که از همکاری
جامعه برخوردار نخواهند بود، و دیگر این جامعه بیدار و هشیار را نمی توان با
ترفندهای کهنه فریب داد و امیدوار نگه داشت. آنها بخوبی می دانند که دوران آرام و
آسانی را در پیش رو نخواهند داشت. گروه قدرتمند حاکم که خود را پشت چهره های جدید
و ناشناخته مجلس هفتم پنهان کرده، بخوبی می داند که ادامه سیاستهای گذشته ممکن است
نتایج معکوس و طغیان مردم را ببار آورد، بنابراین، از نمایندگان خود در مجلس هفتم
خواهد خواست که ادای اصلاح طلبان را درآورند و برخی مواضع آنان را تکرار کنند.
ضمنا خواهند کوشید که، به تصور خودشان، گروه های ملی را هم خلع سلاح کنند. مثال
زنده آن، تکرار بی دلیل و ملال آور سرود ملی ایران در صدا و سیما در تمام ساعات
روز انتخابات بود، سرودی که در قلب مردم ایران جای دارد، ولی جناح حاکم همیشه
مخالفت و انزجار خود را از آن نشان داده بوده است. و نیز ایجاد سازمانهای سیاسی ساختگی با نام هایی
شبیه سازمانهای سیاسی قدیمی مورد احترام مردم، و شعارهایی که بظاهر رنگ مردمی
دارند ولی نشانگر کم هوشی تولیدکنندگانشان است.
همان
دشواری که جناح محافظه کاروانحصارطلب حاکمیت با جناح اصلاح طلبان خود پیدا کرد، که
منجر به حذف اصلح طلبان شد، از این پس، جناح حاکم که اکنون آنها میانه روهای حکومت
باید تلقی شوند، با جناح واپس گرا و متحجر درون خود خواهد داشت. جناح متحجر که
دردوران اصلاحات بگوشه رانده شده بود، اکنون به میان میدان آمده و خود را در قدرت بدست آمده سهیم و محق می داند.
آنها توقعات زیادی خواهند داشت که در
شرایط کنونی غیرعملی خواهد بود. دعوای این دو جناح که در طی ماههای آینده خود را
کم کم نشان خواهد داد، بسیار تماشایی خواهد بود. از یکسو، جناح قدرتمدار قصد دارد
که برای تثبیت موقعیت خود وایجاد مشروعیت جهانی با قدرتهای جهانی سازش نماید و
امتیازاتی داد و ستد کند؛ از سوی دیگر، جناح متحجر مزاحم کار آنها خواهد بود و
بسیاری نقشه های آنها را خنثی یا خدشه دارخواهد کرد. دیگراینکه، جناح حاکم
مجبورخواهد شد برای ایجاد تعادل و کاهش نفوذ متحجران، اصلاح طلبان حذف شده را
بعنوان یک اپوزیسیون فعال بپذیرد. اگر این پیش بینی صورت پذیرد، انتخابات ریاست
جمهوری میدان جنگ این دو جناح خواهد شد و رویداد های بسیار جالبی را شاهد خواهیم
بود.
پیش
ازانتخابات پیش بینی میکردیم که اگرجناح محافظه کار از مشارکت40 تا 50 درصدی مردم
برخوردار شود، برای خود مشروعیت قائل خواهد شد واحتمال اعمال خشونت برای حذف
مخالفان در راستای تثبیت موقعیت بسیار زیاد خواهد بود. ولی اگر مشارکت مردم زیر30%
باشد، آنها برای موجه نشان دادن خود و امیدوار کردن مردم، به تظاهروتقلید ازاصلاح
طلبان خواهند پرداخت واحتمال اعمال خشونت کاهش خواهد یافت. خوشبختانه، مشارکت
واقعی مردم بنظر میرسد که حتی از حداقل انتظار ما هم کمتر بوده است. در تهران و
شهرهای بزرگ بی اعتنایی مردم یک حماسه ملی بود، هرچند که در برخی شهرهای کوچک و
روستاها صد تا بیش از دویست درصد مردم به محافظه کاران رای دادند.
با
اینهمه، ما آینده کشور را تاریک نمی بینیم. جهان دیگر آنقدر بزرگ وبسته و دور نیست
که بتوان ازدیدها پنهان ماند. دیگر هیچ رژیمی نمی تواند هر کاری خواست با مردم خود
بکند و به جهان بگوید که درکارش دخالت نکند، و نیزهیچ قدرتی در داخل یا خارج کشور،
هر چقدر هم بی منطق، عقب افتاده و سنگدل، نمیتواند مردم را از تلاش برای آزادی و
دموکراسی باز بدارد. ما عضو خانواده جهانی هستیم و درد ما را درچند ثانیه درسراسر
دنیا احساس میکنند. آنها که سد راه آزادی، دموکراسی و تحقق حقوق بشر می شوند،
خودشان میدانند که فقط دارند وقت میخرند و از این ستون به آن ستون میکنند. روش تند
مقابله رژیم ها با آزادیخواهی مردم و درجه خشونت آنها، سرنوشت خودشان را سریعتر
روشن خواهد کرد، هرچند که ملت ها بناچار باید هزینه احقاق حقوق حقه خود را
بپردازند.
جبهه
ملی ایران که امیدوار بود روند اصلاحات کند نشود، اکنون نسبت به آینده کشور در دست
جناح انحصارطلب و تحت قانونهای موجود کاملا ناامید است. ما هیچ راهی را به جز
انجام یک همه پرسی بنیادین برای تعیین ساختار حکومتی در پیش رو نمی بینیم.
تصور
ما از آینده نزدیک این است که این آقایان تلاش بسیاری خواهند کرد که سیاست خارجی
را تنش زدایی کنند و روابط با امریکا را برقرار نمایند. همچنین تلاش خواهند کرد
سرمایه گذاری خارجی در ایران را تشویق کنند تا به اقتصاد رونق بدهند و مردم را
سرگرم فعالیتهای اقتصادی و امید به کسب رفاه کنند تا برای خودشان و تثبیت موقعیت
خود زمان بخرند. ولی در راه ایجاد شرایط بالا امتیازاتی را مجبور به اعطا خواهند
شد که خود مایه خشم بیشتر مردم خوهد شد. از سوی دیگر، روابط حسنه با غرب و امریکا،
رفت و آمدها و رونق اقتصادی خود باعث توقعات بیشتر مردم خواهد شد. در تمام این مدت،
جناح متحجر و واپس گرا مزاحم و چوب لای چرخ خواهد بود. درهای باز ناشی از ارتباطات
با کشورهای پیشرفته، موج جدیدی از آزادیخواهی را ایجاد خواهد نمود که از جنبش دوم
خرداد بسیار نیرومند تر خواهد بود واحتمال دارد که منجر بدخالت کشورهای خارجی و
سازمان ملل هم بشود. این بار، اصلاحاتی که جناح دوم خرداد نتوانست در شش سال انجام
دهد، در چندماه عملی خواهد بود. اگر روابط با امریکا ورونق اقتصادی، بعلت اختلافات
درون جناحی یا امتناع بین المللی تحقق نپذیرد، اختلافات درون جناحی تشدید خواهد شد
و نارضایتی مردم، بویژه جوانان، به درجه استیصال خواهد رسید و شیرازه امور از دست
آنها که فکر می کنند همه چیز را تحت کنترل دارند، خارج خواهد شد.
ماهنوز
امیدواریم که گروه هوشمند جناح حاکم، اگرکسی مانده باشد، به عقل خود مراجعه کنند و
سعی کنند تصویر آینده ای را که در انتظار خودشان است، یا دستکم جایگاه خود را در
تاریخ، ببینند. این کشور اکنون در یکی از خطرناکترین چهارراههای حوادث بین المللی
قرار گرفته، و این ملت به مرز استیصال و عفوناپذیری رسیده است. چرا نمی توانید
ببینید و صدای مردم را بشنوید؟
20
اسفند 1382