مصاحبه راديو پيوند (سوئد) مهندس كورش زعيم
چهارشنبه 21 اسفند 1380 (13 مارس 2002)
تحولات پس از حمله به مركز بازرگاني امريكا
پرسش 1
: نظر شما درباره تحولات پس از حمله
به مركز تجارت جهاني در آمريكا چيست؟ آيا تحولات ناشي از اوضاع كنوني را مثبت
ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ 1:
رويداد 11 سپتامبر جهان را وارد مرحله جديدي ازتعريف همزيستي و خطرحمله
خارجي ومقابله با آن كرد. از پايان جنگ جهاني دوم تا 11 سپتامبر. شوراي امنيت
سازمان ملل ضامن صلح بين كشورها. تماميت ارضي. استقلال و حاكميت ملي كشورهاي عضو
بود. و در صورت حمله يك كشور به كشور ديگر عليه كشور متجاوز اقدام مي كرد. آخرين
مثال آن جنگ خليج فارس و اقدام عليه عراق
به خاطرتجاوز به كويت بود. پيمان آتلانتيك شمالي هم براي بازدارندگي عليه
تجاوز به تماميت ارضي كشورهاي عضو تشكيل شد. ولي رويداد 11 سپتامبر اين تعريف را
ازتجاوز به تماميت ارضي بكلي دگرگون كرد. در اين رويداد يك عنصر خارجي با استفاده
از ابزار غيرنظامي
و حتي با استفاده از
شهروندان آن كشور. از درون به كشوري ضربه اي وارد مي آورد كه همان اثرات يك حمله
نظامي از بيرون را دارد.
امريكا اين
ضربه را از مصاديق حمله نظامي بشمار آورد و آنرا "جنگ عليه امريكا"
تعبير كرد و حق دفاع از خود را با پاتك به منابع آن حمله براي خود محفوظ نگه داشت.
اين تعريف نوين ازتجاوز به تماميت ارضي را دو روز بعد شوراي امنيت سازمان ملل
پذيرفت و ناتو نيز آنرا تاييد كرد. بنابراين، سازمان ملل و ناتو هردو ملزم شدند كه
امريكا را در عمليات دفاعي خود پشتيباني كنند. اين بزرگترين تحول نيم قرن اخير در
روابط بين الملل است. يعني از اين پس نه تنها صلح بين ملت ها هدف سازمان ملل خواهد
بود، بلكه تامين صلح وامنيت در درون
كشورها نيز در دستوروظايف قرارخواهد گرفت،
زيرا عدم ثبات، نارضايتي عمومي، حكومتهاي خودكامه، تضييع حقوق بشر، فقر، فساد حكومتها و حتي
اقتصاد نابسامان جملگي شرايطي هستند كه مي توانند تروريست پرور باشند. رويارويي با
اين مسائل وقتي حاد شوند از وظايف سازمان ملل خواهد شد. حكومتهاي خودكامه و انحصارگرو خشونت گرا، با
وجود در دست داشتن قوه قهريه و توان سركوبگري،
ديگر در تجاوزبه حقوق بشري مردم خود آزادي عمل نخواهند داشت وبنابراين در
چهار ديواري كشورهاي خود امن نخواهند بود. پس ازسقوط حكومت وحشي طالبان تحت اين
تعبير نوين از امنيت ملي، عراق احتمالا آزمايشگاه بعدي اين ديدگاه خواهد شد. بنابراين من تحولات ناشي از رويداد 11 سپتامر
را مثبت ارزيابي ميكنم.
پرسش 2:
شرايط و توانايي هاي نيروهاي ملي را چگونه ارزيابي مي كنيد؟
پاسخ 2: بايد
توجه داشت كه توانايي هاي نيروهاي ملي در نفوذ آرمانها و ديدگاههاي آنان در قلبهاي
مردم ايران است. آنها نه مقام و نه قدرتي
در دست دارند. آنها حتي صداي خود را به جز از راههاي غير مستقيم نمي توانند بگوش
مردم برسانند. پس چرا حكومت اينهمه از آنها وحشت دارد؟ همانگونه كه شاه از آنها
وحشت داشت؟ چون مي دانند كه مردم آنها را دوست دارند، چون مي توانند به آنها اعتماد
كنند. در بيش از نيم قرن كه جبهه ملي و ديگر حزبهاي ملي گرا درايران فعاليت داشته
اند، هيچكدام هيچگاه به آرمانهاي ملت ايران پشت نكرده اند، فساد نكرده اند، خيانت نكرده اند،بلكه فقط ذجر كشيده اند و وفادار مانده اند. از مقام
و ثروت و قدرت چشم پوشيده اند. حتي نسل اندر نسل. حكومت از اين مي ترسد. كسي كه حق
بگويد و فساد نكند، براي ديكتاتورها و مفسدان خطرناكترين آدمهاست. براي همين هيچ
حكومت غير مردمي نمي گذارد آنها سازماندهي كنند، زيرا مي داند كه مردم بسرعت
بدورشان جمع خواهند شد. بنابراين، توانايي نيروهاي ملي بسيار زياد ولي بالقوه
است، و فعلا در قفس.
پرسش 3
: جبهه ملي ايران مي تواند از شرايط
موجود در جهان و در منطقه پس از يازده سپتامير و حمله امريكا به افغانستان بهره
برداري نموده و اثر تعيين كننده در تحولات آينده داشته باشد
پاسخ 3:
خط مشي جبهه ملي مبتني بر فرصت طلبي براي مقاصد سازماني نيست. نه اينكه از مصيبت هايي كه بر ديگران وارد مي
آيد بهره برداري كند. وظيفه ملي جبهه ملي
اينست كه دولت وقت را از شرايط و فرصت ها آگاه كند و آنها را در جهت منافع ملي
راهنمايي نمايد و خطاهاي آنها را گوشزد و انتقاد كند. اين كار را هميشه كرده و گاه
خطات آنرا نيز به جان خريده. در مورد تحولات افغانستان نيز جبهه ملي هميشه در صف
اول ارزيابي. راهنمايي. انتقاد و نفوذ معنوي بوده است. اگر نشريه پيام جببه ملي را
بخوانيد. متوجه مي شويد كه جبهه ملي مستدل ترين و منطقي ترين و عملي ترين انتقاد
ها و پيشنهاد ها را داشته است.
نفوذ جبهه ملي در تحولات ايران از زمان
كودتاي 28 مرداد تا كنون هميشه بشكل نشرعقايد، اعلا ميه ها، سخنراني ها و نفوذ
ناپيدا وجود داشته است. شما خيال نكنيد تحولات اصلاح طلبانه كنوني در ايران همه
ناگهان از آسمان افتاده يا جناحي از جمهوري اسلامي ناگهان دچار عذاب وجدان شده
است. اين نتيجه تلاشها، خطر پذيري ها، و سالها مبارزه بي وقفه اين ملي گرايان سمج
بوده كه بالاخره جناح عاقلتر حكومت را متوجه برخي واقعيات كرده است. اين ملي
گرايان بودند كه وجدان جامعه را بيدار نگه داشتند، جوانان را آگاه كردند، سطح
انتظارات را بالا بردند و با فدا كردن خود به ديگران شهامت بخشيدند كه جلو بيايند
و حرف خود را بزنند.