مصاحبه
با مجله نگارستان دانشگاه تهران با كورش زعيم:
آبان 1380
آينده ايران را چگونه مي بينيد؟
پرسش: آينده ايران را با همين روال چگونه مي بينيد؟
پاسخ: ايران اكنون در حال بيرون آمدن از يك بحران
اجتماعي-سياسي ناشي از دگرگوني انقلابي است. ويژگي هر انقلاب اينست كه روشنفكران
جامعه بر پايه نيازها و خواستهاي طبقه متوسط كشور كه هميشه سنگ تعادل و نماد
پيشرفت و رفاه در هر جامعه هستند، آنرا زمينه سازي وبرنامه ريزي مي كنند، ولي براي
اجراي آن هميشه افراد ماجراجو و خشن با تحريك قشر محروم و ستمديده جامعه جلو مي
افتند. طبيعتا، كنترل امور جامعه، پس از يك دوران كوتاه كه جو ايده آليسم از يكسو و سردرگمي ماجراجويان از
سوي ديگر حاكم است، از دست روشنفكران و خردمندان خارج مي شود و فساد و خشونت رونق
مي گيرد. اين دوران نيز بايد عمر طبيعي خود را بگذراند. عمر طبيعي اين دوران مسن
تر و در نتيجه آرام تر شدن ماجراجويان و سيراب شدن سوء استفاده جويان است. در ضمن،
هر دو گروه با زندگي مرفه آشنا مي شوند و حفاظت از دارايي اهميت بيشتري از اخذ
دارايي جديد پيدا مي كند. هرچه اين دو گروه آرامتر مي شوند، نفوذ و حاكميت دوباره
روشنفكران و خردمندان بيشتر مي شود. هرگونه حركت شتابان خردمندان باعث بازتاب خشن
دوگروه يادشده مي شود و آنها، مانند پلنگي كه از طعمه خود دفاع مي كند، مي توانند
جامعه را به خون بكشند، بنابراين، بايستي آرام آرام جامعه را از يد آنها خارج كرد
و نظم و قانون را برقرار نمود. با اين استدلال، من آينده ايران را بسيار درخشان مي
بينم. ما با منابع طبيعي سرشار و مهمتر تر از آن مغز هاي جوانانمان كه به عقيده من
در جهان سرآمد هستند، اين كشور را مي توانيم در طي يك نسل تبديل به يكي از مهمترين
و پيشرفته ترين در جهان كنيم.
پرسش: اگر مسئول يكي از سازمانهاي پژوهشي كشور بوديد،
چه برنامه هايي را در دستور كار خود قرار
مي
داديد؟
پاسخ:
اگر منظورشما سازمانهاي پژوهشي دولتي
است كه كارآنها بجز اتلاف پول واستعداد ها ووقت نمي تواند باشد. اينها هرگز
نخواهند توانست كار مفيدي بانجام برسانند، مگر يك سازمان پژوهشي ويژه براي امنيت و
پيشرفت استراتژيكي كشور با برنامه و هدف معين. پژوهش در كشور بايستي در دانشگاهها
تحت قراردادهاي موردي با كارخانه هاي توليدي انجام بگيرد. حتي صنايع نظامي هم
بايد، به جز در موارد استثنايي، براي پژوهشهاي مورد نظر با دانشگاهها قرارداد
ببندد. البته داشتن يك بخش پژوهشي براي هر كارخانه بزرگ هم، اگر بخواهد نوآوري كند
و هميشه مقلد ديگران نباشند، ضرورت دارد. انتظار اينكه دانش وتكنولوژي كشور را يك
مشت سازمانهاي پژوهشي دولتي با ساختار بوروكراتيك پيش ببرند بجز يك شوخي غم انگيز
نيست.
پرسش: در زمان جنگ تحميلي مشغول چه فعاليتي بوديد؟
پاسخ: من همانند امروز كار مهندسي مشاور براي صنايع
انجام ميدادم. البته طرح اوليه دفاع غير نظامي كشور
(Civil Defense Master Plan)
را تدوين كردم و در برخي موارد هم گاهگاه مورد مشورت بودم.
پرسش: دين را مايه پيشرفت مي دانيد يا ركود؟
پاسخ: آيا آب براي زنده ماندن است يا غرق كردن، يا
آتش براي زندگي است يا سوزاندن؟ دين تكيه گاه روان بشر است؛ بدون ايمان نمي توان
سالم زيست. همه چيز درجهان بايد تكيه گاه داشته باشند تا بتوانند وجود داشته
باشند. گياه بايد زمين را داشته باشد، آب كاسه اي سنگين كه در آن جمع شود و
موجوديت آتش متكي بر اكسيژن است. بشر هم براي پشتيباني رواني و اعتماد به نفس متكي
به ايمان به خداست كه دين به او اعطا مي كند و او را ازگزند نا اميدي ناشي از
دشواريها وترس ناشي ازاحساس حقارت مصون نگه ميدارد. پيشرفت زاييده انديشه و فعاليت
انسانهاي داراي روحيه مثبت است. ولي اگر دين وسيله اعمال قدرت و ارضاي وسوسه هاي
نفس شود، انسان مثبت را منزوي و انديشه را محبوس ميسازد. جامعه اي كه از آزادي
انديشه محروم شود، مسلما“ به ركود كشانده مي شود و مي پوسد. ما مثال هاي زنده اي
در تاريخ از اين فرآيند داريم. در سده هاي تاريك يكم و دوم هجري پس از حمله عرب،
بعلت اختناق و وحشت شديدي كه عربان به نام دين بر كشور ما حاكم كردند، ملت بزرگ
ايران از اقتدار جهاني فرهنگ و ادب و دانش بزير آمد و ازصحنه محو شد. در سده هاي
سوم و چهارم كه حكومت عباسي بدست ايرانيان بقدرت رسيد، ايران مسلمان امپراتوري
اسلام را به اوج دانش و فرهنگ و ادب در جهان رساند كه هنوز كشور هاي اسلامي خودرا
به آن وابسته مي دانند و به آن مي نازند. پس از آن، با آغازخشونت و اختناق ديني كه
عباسيان بر ايرانيان حاكم كردند، فرهنگ و تمدن اسلامي رو به افول نهاد و اروپائيان
فرصت يافتند تا با داده هاي دانش و فرهنگ ايراني و اسلامي، و مغز ها و دانشمندان
فراري ايراني و ديگر كشورهاي تحت ستم پيشرفت و تعالي كنوني خود را پايه ريزي كنند.
پرسش: از روي علاقه ملي، براي چه دوره اي از ايران (گذشته،
حال، آينده)، افسوس مي خوريد؟
پاسخ: افسوس خوردن كار خردمندانه اي نيست، بويژ در
كشور ما كه هميشه جاي افسوس بوده است. در طول تاريخ كشورما هميشه دو قشر مانع
پيشرفت بوده اند. يكي قشر انحصارگر اقتصادي است كه به دليل فقدان يك نظام مردم
سالار توانسته اند با تدوين قانونهاي بازدارنده و رقابت را از بين ببرند و انبوه
ملت را برده مطامع خود كنند و منابع طبيعي و
اقتصادي را در اختيار خود بگيرند. اين قشر هميشه پشتيبان و تداوم بخش استبداد بوده
اند و آماده هرگونه همكاري با منافع خارجي جهت تثبيت يا گسترش منافع خود به هزينه
ملت و آينده كشور بوده اند. ديگري قشر انحصارگر عقيدتي و تشنه قدرت بوده كه هميشه
كوشيده با كشيدن حصار انديشه از محدوده كوچك باورهاي خود حفاظت كند. اين قشر هميشه
مانع پيشرفت سواد و انديشه در كشور بوده و بقاي خود را در عقب نگهداشن فرهنگي و
علمي مردم مي انگاشته است. زيرا مردمي كه از قفس تنگ ناداني و ناآگاهي رها شوند
بهيچ وجه زير بار افكار كهنه، غير واقعي و خلاف طبيعت بشري نمي روند، و بنابراين
قيموميت هيچ كسي را نمي پذيرند و در حق گزينش خود مصر هستند. تنها وقتي اين دو قشر
بازدارنده پيشرفت و سعادت مردم مي توانند موفق باشند كه نظام حكومتي كشور استبدادي
باشد. در يك نظام مردم سالاري كه در آن حاكميت مردم استقرار داشته باشد و ميزان
راي مردم باشد، اين دو قشر مانند درختاني در خشكسالي انرژي خود را از دست مي دهند،
شاخ و برگشان مي ريزد، سايه اشان كوتاه مي شودو گلها دوباره مي توانند رشد كنند و
شكوفا شوند.
من فقط به يك دوران دوساله در 1330-32 افسوس مي خورم كه براي نخستين بار
در تاريخ چند هزارساله ما، دموكراسي راستين بر كشور حكمفرما بود و همين دو قشر
انحصارگر با همكاري بيگانگان آنرا سرنگون كردند و استبداد و فساد را به كشور
بازگرداندند.
پرسش: به نظر شما تفاوت جوانان ايراني با همتايانشان در
كشورهاي صنعتي چيست؟
پاسخ: جوانان همه كشورها تقريبا يكي هستند. تفاوت
جوانان ما را با جوانان دركشورهاي پيشرفته صنعتي در سه چيز مي توان خلاصه كرد.
نخست اينكه من باور دارم جوانان ما از باهوشترين و خلاقترين جوانان هستند. اثبات
اين مدعا در شكوفايي و پيشرفتهاي چشمگير آنان در كشورهاي ديگر است كه در آنها مي
توانند آزادانه انديشه هاي خود را بپرورانند و آفرينندگي خود را به منصه ظهور
رسانند. دوم اينكه جوانان ما از نسبت به جوانان آن كشورها افسرده و دلمرده هستند و اميد به آيندذه در آنان بسيار
كمتر است. جوانان ما مانند شاهين هاي بال پهني هستند كه دائم خو.د را به ميله هاي
قفس تنگي كه درآن گرفتار آمده اند مي كوببند و صداي آنها را هيچكس نمي شنود.
معدودي از آنان با بال شكسته خود را از ميله ها رها مي كنند، ولي اكثرا سرانجام
بالها در خود جمع ميكنند و تبديل به مرغ خانگي مي شوند. سومين تفاوت اينست
كه جوانان كشورهاي صنعتي پيشرفته خواهان دارند. دولتهاي آنان همه امكانات بروز و
رشد استعدادهايشان را فراهم مي آورند و بطور كلي اجتماع در خدمت آنان است، زيرا
درك مي كنند كه بقاء و تداوم و پيشرفت جامعه به جوانان آن بستگي دارد. ولي جوانان
ما خواهان ندارند. حاكميت آنان را مزاحم مي داند، و عدم وجود آنان را به جز آنان
كه وسيله مي شوند مقتنم ميدارند.
پرسش: زيبا ترين شعر يا جمليه اي كه تا كنون شنيده ايد
يا خوانده ايد چيست؟
پاسخ: زيباترين جمله از پيامبر بزرگ اسلام است كه
فرموده ”دين هر كس عقل اوست. كسي كه عقل ندارد دين ندارد.“
پرسش: آخرين حرف...
پاسخ: آخرين حرف را هنگامي از من بپرسيد كه ديگر اميد
ديدن مرا نداشته باشيد. هنوز وقت آن نيست كه من حرف آخر را بزنم.