سخنرانی کورش زعیم در انجمن افراز
(25 آبان 1386)
حقوق ملت ایران در دریای مازندران
دریای مازندران یا
کاسپی همیشه در طول تاریخ بخشی از قلمرو ایران بوده، به جز انتهای شمالی آن که محل
سکنای قومهای نیمه وحشی، شکارچی مانند خزرها بوده است. پس از تشکیل امپراتوری
روسیه، بویژه در زمان پتر بزرگ، روسها توجه زیادی به این دریا کردند و از آن پس
قلمرو دو کشور بزرگ ایران و روسیه بشمار می رفته است. در زمان فتحعلی شاه قاجارها
به علت ناتوانی دولت مرکزی و بی اعتنایی به منافع ملی، روسیه در اندیشه دستیابی به
خلیج پارس بود بنای تجاوز به مدوده ایران نمود. جنگهای بیست ساله ایران و روسیه
نتیجه این سیاست روسیه تزاری بود. در جنگ اول روسیه تا ارمنستان پیشروی کرد ولی در
حمله به ایروان از ارتش ایران به فرماندهی عباس میرزا شکست خورد و عقب نشست. دو
سال بعد فرماندار ایروان هم به روسها حمله کرد و شمار زیادی اسیر گرفت و به تهران
فرستاد. روسها درخواست صلح کردند بشرط اینکه بخشهایی از قفقاز را که گرفته بودند
نگه دارند و اجازه حمله به عثمانی هم از خاک ایران به آنها داده شود. ایران
نپذیرفت. انگلستان که در پی جلب دوستی روسیه بود دستور داد افسران و سربازانش که
سربازان ایران را آموزش می دادند ایران را ترک کنند. شاه قاجار هم حمایت خود را از
پسرش عباس میرزا برداشت که باعث اختلافاتی در اردوی ایران شد. از سوی دیگر انگلیسی
ها برای وادار کردن ایران به صلح، به تحریک ایل های قفقاز برای شورش علیه دولت تهران
پرداختند و ترکمانان خراسان هم به شورش واداشتند. ایران مجبور شد تا تبریز عقب
بنشیند. شیطنت های انگلستان باعث شد ایران به صلح تن در دهد، در صورتیکه در آن
زمان روسیه درگیر حمله ناپلئون شده بود و اگر شاه به عباس میرزا کمک میرساند،
روسیه شکست سختی از ایران می خورد. پیمان صلح گلستان در سال 1813، امضا شد و طبق
آن ارمنستان، چچن، اینگوش، گرجستان، داغستان، قره باغ، گنجه، خانات موشکی، شیروان،
قبا، دربند، باکو، و بخشی از تالش از ایران جدا شدند.
چند سال بعد دوباره روسیه به سپاه ایران حمله کرد وعباس
میرزا را که در سپاهش بعلت عدم پرداخت حقوق سربازان آشفتگی ایجاد شده بود، شکست
داد. در پیمان صلح ترکمانچای که در سال 1828 امضاء شد، استان های ایروان و نخجوان
و تالش و مغان به روسیه واگذار شد. در بند هشتم این پیمان، روسیه حق کشتیرانی آزاد
بازرگانی را در دریای کاسپی به خود اختصاص داد.
منافع کشور ما همیشه
هنگامی به خطر افتاده یا از دست رفته که دولت مرکزی ما ناتوان بوده، شعور درک و
حفظ منافع ملی را نداشته و یا درگیر کشمکش های گروهی وجناحی بوده است. این شرایط درهنگام
پیمانهای خفت بار گلستان و ترکمانچای با
روسیه واز دست دادن 17 شهر مهم ایران مصداق داشت. این جنگها را می توانستیم که
نبازیم و یا دستکم به آن پیمانهای خفت بار تن در ندهیم.
پس از انقلاب روسیه و
پیروزی بلشویکها و تشکیل دولت شوروی، لنین از ترس اینکه مبادا روسهای سفید
(منشویکها) که به ایران فرار کرده بودند، بتوانند از اینجا برای حمله مجدد به
روسیه خود را تجهیز کنند، با ایران از در دوستی درآمد و پیمان مودت 1921، را امضاء
کرد تا کدورتهای جنگهای بیست ساله قفقاز وتوطئه تقسیم سیاسی کشور ایران به مناطق
نفوذ دو قدرت روسیه تزاری و انگلستان، از بین ببرد. در پیمان 1921، بند هشتم پیمان
ترکمانچای لغو شد ودو دولت روی حقوق برابر در این دریا توافق کردند. در عوض، دولت
شوروی این حق را برای خود گرفت که اگر دولت ایران نتوانست عملیات عناصر ضد شوروی
را در خاک ایران متوقف کند، آنها بتوانند برای این کار به خاک ایران نیروی نظامی وارد
کنند. البته اگر در آن سال دولت مقتدر و ایرانگرایی می داشتیم، شاید می توانستیم لغو
پیمان ترکمانچای، یا دستکم سازشی بینابین مانند مثلا استرداد منطقه هایی از17 شهر
قفقاز و مرو، را نیزمطرح کنیم و بدست بیاوریم؛ ولی آن فرصت که در زمان احمد شاه و
کشمکش های داخلی دوران مشروطیت به دست آمده بود از دست رفت. تصور می کنم که درشرایط
آن روز، یک دولت ملی متکی به اراده ملت می توانست دستکم نخجوان، لنکران و قره باغ
و مرو را پس بگیرد.
در سال 1940، بعلت
درگیری جنگ حهانی دوم و نیاز لجیستیکی شوروی به مسیر ایران، طی پیمان دیگری بنام
"پیمان بازرگانی و دریانوردی" میان ایران و شوروی، مقرر شد که تا شانزده
کیلومتر از ساحل هر کشور در دریای کاسپی منطقه انحصاری ماهیگیری آن کشوربشمار آید،
ولی بقیه دریا به صورت مشاء متعلق به هردو کشور باشد.
نام راستین این دریا،
همانگونه که همه جهان آنرا می خوانند، کاسپی به معنای کاس دریا است. کاس همان قوم
کاس یا کاسیت است هزاران سال پیش بر بیشتر ایران فرمانروایی می کردند و کاشان و
قزوین از نامهای منصوب به آنان هستند. غربیان نام کاسپین از کاسپی گرفته اند و مورد
پذیرش همه دنیا در همه طول تاریخ بوده است. نام ساختگی "خزر" که متعلق
به قومی وحشی و غارتگر بوده که همیشه به ایران آسیب می رسانده است.
در سال 1990 اتحاد
شوروی فروپاشید و در نتیجه سه کشور مستقل دیگر همسایه ما در این دریا شدند. حضور این
کشورهای نوپا و ادعای آنها بر این دریا، بر پایه قوانین بین المللی، نباید اثری بر
حقوق و مالکیت ایران داشته باشد. ایران همان کرانه ای را دارد که هنگام عقد
پیمانها داشته و همان حقوق را نیزهنوز داراست. طبق قوانین بین المللی، تغییر در
تعداد طرفهای یک معاهده اثری بر موقعیت قانونی آن معاهده ندارد. بنابراین، معاهده
های 1921 و 1940 به قوت خود باقی هستند، مگر اینکه موافقتنامه جدیدی دراین رابطه
توسط ایران و روسیه امضاء شود. این امر نه تنها منطبق با قانون بین الملل است،
بلکه در بیانیه آلماتی که در21 دسامبر1991، توسط همه کشورهای مشترک المنافع شوروری
سابق (
CIS
) امضاء شد، کشورهای تازه استقلال یافته کلیه تعهدات بین المللی
شوروی سابق را تایید کردند. بنابراین، هرگونه اقدام یک جانبه کشورهای عضو
CIS
در این دریا غیرقانونی میباشد.
جمهوری آذربایجان که
نخستین عضو متخلف از این بیانیه بود، اقدام خود را مستند به کنوانسیون های 1958 و
1982 حقوق دریاها کرده بود که در باره حق انحصاری بهره برداری از فلات قاره کشورها
در یک دریای آزاد است. دریای آزاد دریایی است که مستقیما به اقیانوس یا دریای
دیگری راه داشته باشد، حتی اگر این راه از یک تنگه مانند بسفر یا هرمز باشد. بنابراین،
این تعریف می تواند به دریای کاسپی بخورد یا نخورد. کاسپی بزرگترین دریاچه روی
زمین است. ولی یک رودخانه قابل کشتیرانی صدها کیومتری را مانند ولگا آن را به
اقیانوس مرتبط می کند. همچنین از زمان استالین که آبراه ولگا-دُن ساخته شد، به
دریای سیاه هم راه یافت. این رودخانه ها متعلق به کشور روسیه هستند و اموال مشترک
بین المللی بشمار نمی آیند، در حالیکه یک تنگه طبیعی متعلق به یک کشور میراث مشترک
جهانی بشمار می آید. در هر حال، چه دریاچه و چه دریا، این واقعیت بسیار روشن است
که دریای کاسپی میراث مشترک ایران و روسیه است که اکنون سهم روسیه آن به کشورهای
جدا شده از شوروی سابق هم تعلق دارد و سهم نیمه ایران محفوظ است.
همزمان با اطمینان
دادن روسیه به ایران که پیمان های 1921 و 1940 پابرجاست، و سپس پیشنهاد سال 1996
آنها مبنی بر تخصیص یک منطقه 10 تا 45 مایلی برای هر کشور، در سال 2001 با قزاقستان
و آذربایجان به عقد پیمانهای تقسیم دریا میان خودشان پرداخت و هر سه با شرکتهای
سرمایه گذار برای اکتشاف واستخراج منابع زیر دریا به عقد قرارداد پرداختند که این
خود یک تخلف از قانون بین المللی است. در 2002، روسیه پس از اولین نشست سران کشورهای
کرانه کاسپی تهدید کرد که شمال دریا را میان خود و قزاقستان و آذربایجان تقسیم
خواهند کرد. در نشست اخیر تهران، روسیه با صحبت های دوپهلو هم حق ایران را تایید
کرد و هم تقسیم دریا توسط قزاقستان و آذربایجان را. رییس جمهورهای قزاقستان و
آذربایجان هم که با لحن توهین آمیزی پیمانهای میان ایران و شوروی را باطل اعلام
کردند.
اکنون، بار دیگر به علت
ضعف حکومت ایران در داخل و نیز در عرصه سیاست بین المللی، و نیز اینکه سیاستگذاری
در کشور و در امور خارجه یکپارچه و قدرتمند نیست، که خود ناشی ازاختلافات و دعوا
های درونی حکومت و از روابط ناخردمندانه جمهوری اسلامی با قدرتهایی که می توانند
بر سرنوشت منطقه نفوذ اثر پذیر داشته باشند است، منافع و حقوق ایران شدیدا تهدید شده
است. وقتی اشخاص مسئول نامسئولانه در کشور در فرصتهای مختلف منافع 13 تا 20 در صدی
را برای ایران اعلام و حتی به رسیدن به آنها
هم ابراز تردید می کنند، درماندگی را دولت را نشان می دهد و نشانگر شکست دیگری در
منطقه شمال ایران است که در صورت اتفاق، از معاهده ترکمانچای وموافقتنامه الجزیره هم
خفتبارتر خواهد بود. آنان که با شعارهای ستزگرانه توخالی در صحنه بین المللی قصد
مرعوب کردن رقبای داخلی خود را داشته اند و روابط ایران با جامعه جهانی را بی دلیل
و بی منطق خصمانه نگه داشته اند، کشور را گروگان سیاسی قدرتهای جهانی ساخته اند، و
منافع ایران را در سراسر جهان به نابودی کشانده اند، باید روزی به ملت ایران
پاسخگو باشند. تصور می رود که موافقتنامه ای که بالاخره درباره تقسیم منافع دریای
کاسپین توسط ایران امضاء شود، در تاریخ ایران در ردیف معاهده های گلستان و ترکمانچای
بشمار خواهد آمد، زیرا اینبار هم ما بخشی از سرزمین خود را در زیر آبهای دریای مازندران
که بیش از ده درصد خاک ایران است، به بیگانگان واگذار خواهیم کرد.
ولی با توجه به ضرورت
واقع گرایی نسبت به شرایط اسفناک کنونی ما در جهان، و اینکه دولت ایران هیچ قدرت
چانه زنی ندارد، زیرا هیچ دوستی در جهان ندارد، ومسئولان وسیاستمردان کشور، از روی
ساده لوحی ونابخردی، از آغاز، درصد منافع ایران را زیر درصد مالکیت قانونی کنونی
مطرح وبحث کرده اند، شکی نیست که رقبای ما خواهند کوشید که ما را حتی زیر این درصد
ها نگه دارند. در یک چانه زنی بین المللی، اگر شما هدف دلخواه خود را اعلام کنید،
در یک سازش نهایی طبیعتا" بایستی از آن هدف کمی کوتاه بیایید تا توافق انجام
بگیرد. اینکه چرا این آقایان، که همگی خود را عالم و عقل کل می خوانند، از آغاز همان
50% قانونی ما را اعلام نکردند، قابل توجیه نیست. اگر این نوابغ دنیای سیاست، از
آغاز روی سهم پنجاه درصدی ایران پافشاری می کردند، و این مجلسهای "برگزیده مردم"
ششم و هفتم روی حفظ منافع قانونی ایران سروصدا براه می انداختند، بعلت وجود حق
مسلم ایران طبق معاهده های قانونی بین المللی در این رابطه، موضوع در نهایت به
سازمان ملل کشیده می شد.
در سازمان ملل، ایران
می توانست ادعا کند که اگر پیمان های 1921 و 1940 درباره این دریا باید نقض شود،
پس پیمانهای 1813 و 1828 (ترکمانچای و گلستان) نیز دیگر اعتباری ندارند. به این
ترتیب، ایران در یک موضع چانه زنی بسیار قدرتمندی قرار میگرفت. قانون بین الملل
ازموضع ایران حمایت می کرد، موضوع به رسانه ها وافکارعمومی مردم جهان کشیده می شد،
دولتهای جهان، بویژه آنها که دراین منطقه منافعی ندارند وبسیاری از کشورهای جهان
سوم، احتمالا" از موضع ایران دستکم حمایت گویشی می کردند، و در نتیجه سرانجام
این چالش برای کشورهای مدعی در دریای کاسپی در ابهام فرو می رفت یا به دادگاه بین
المللی کشانده می شد. بهر حال، هر اتفاقی که می افتاد، هر رایی که داده می شد و هر
ستمی که به ایران روا داشته می شد، سهم ایران از20% که کمتر نمی شد! اگر این اتفاق هم می افتاد، مجلس
ایران میتواند آن را تایید نکند تا این زخم برای چانه زنی های آینده باز بماند.
واقعییت این است که
در مورد مسئله کاسپی، ما همیشه گروگان روابطمان با امریکا بوده ایم. در رژیم
گذشته، بعلت روابط نزدیک با امریکا که نوعی تهدید برای شوروی به حساب می آمد، و
عضویت ما در پیمان سنتو که برای مقابله با شوروی ایجاد شده بود، دولت شوروی اجازه نمی داد ما از یک خط فرضی میان
آستارا و حسین قلی پا فراتر بگذاریم، با وجود اینکه حق بهره برداری از سراسر دریا
را داشتیم. اکنون هم به علت روابط تیره ای که با امریکا داریم و امریکا می کوشد با
حضور در این منطقه منافع ایران را زیر پا گذارد، حقوق ما در این دریا در حال ضایع
شدن است. ابرقدرتی که نفوذش می توانست موقعیت ما را تقویت کند، اکنون تمام نفوذش
را برای شکست ما بکار می برد. تنها چیزی که در طول تاریخ تا کنون از دریای کاسپی
نصیب ما شده، فاضل آب روسیه است که از رود ولگا همیشه به این دریا میریخته و
میریزد، ونیز آلودگیهای زیست محیطی شدید مناطق نفت خیز باکو که بعلت روشهای
ناشیانه استخراج نفت توسط شوروی و اکنون توسط جمهوری آذربایجان و بی اعتنایی آنها
به محیط زیست.
پیشنهادی که روسیه
روی آن تاکید دارد اینست که بستر دریا را به تناسب طول ساحل پنج کشور به پنج بخش
تقسیم کند، ولی سطح دریا برای کشتیرانی مشترک باشد. بستردریا حدود660 میلیاردبشکه
ذخیره نفت و گاز دارد که دو سوم ذخایر کل جهان است و نزدیک به همه آن بیرون از یک
پنجم ایران قرار می گیرد. به این ترتیب، سهم ایران از ذخایر زیر بستر دریا نزدیک
به صفر می شود. ما هم به روسیه پیشنهاد میکنیم که برای چگونگی تقسیم سهم پنجاه
درصدی خود با سه کشوری که از درون خودش درآمده اند مذاکره کند و کاری به کار سهم
ایران نداشته باشد. یا اینکه کشورها همان بیست کیلومتر دریای سرزمینی و بیست
کیلومتر حاشیه استحفاضی را داشته باشند، ولی بقیه دریا منطقه انحصاری اقتصادی
مشترک باشد که در آن ایران حق بهره برداری تا پنجاه درصد ذخایر را داشته باشد.
جمهوری اسلامی اگر در
این تصور باطل باشد که با پذیرش طرح روسیه خواهد توانست حسن نیت و رای روسیه را در
اجلاس شورای امنیت بخرد سخت در اشتباه است. نخست اینکه بی تفاوتی و عدم اعتراض
جمهوری اسلامی به تقسیم بندی ها و بهره برداریهای غیرقانونی می تواند پس از مدتی
از دید قانون بین الملل عرف تلقی شود، یعنی سکوت علامت رضا بوده است. دوم اینکه،
هرگونه عقب نشینی از موضع قانونی ایران در دریا به معنای واگذاری خاک و تجزیه
ایران خواهد بود، همانگونه که در ترکمانچای رخ داد. سوم اینکه، لجاجت در سرپیچی
ازقطعنامه های شورای امنیت، ارزش چنین هزینه هنگفتی را ندارد. چهارم اینکه سازش با
روسیه دراین زمینه، تضمین راه اندازی نیروگاه بوشهرنخواهد بود. همانگونه که من در
1991 و از 2003 تا کنون تکرار کرده ام، روسیه نه توان فنی و نه انگیزه سیاسی راه
اندازی نیروگاه بوشهر را دارد و نه اینکه هرگز برخلاف قطعنامه های شورای امنیت عمل
خواهد کرد.
در هر حال، ما اکنون
در موقعیت بسیار اسفناکی هستیم. ما باید تحرک تازه ای را آغاز کنیم و خط بطلان روی
همه بحثهای 20% و کمتر بکشیم. رسانه ها باید بر حفظ حقوق و منافع قانونی موجود ما
پافشاری کنند. ولی از آنجا که سیاست های غلط، ستیزگرانه و زیانبار جمهوری اسلامی
در طی سه دهه گذشته دشمنان قدرتمند و زیادی را برای ما بوجود آورده، مابایستی، پس
از اینکه به یک دولت و یک مجلس مردمی دست یافتیم و روابط خود را با کشورهای دیگر
عادی نمودیم، با کشورهای سه گانه قزاقستان، آذربایجان و ترکمنستان به مذاکره بنشینم
و در برابر تضمین منافع ارضی تاریخی ایران، امتیازهایی را در انتقال نفت و گاز
آنها به خلیج پارس، سرمایه گذاری در پروژه های نفت و گاز، و دیگر زمینه های مورد
نیاز آنها بدهیم. تسلیم شدن به قولها و سیاستهای فریبکارانه روسیه سزاوار مانیست، تهدید
کردن و تهدید آمیز جلوه کردن هم کار عاقلانه ای نمیباشد، زیرا که ما نه توان و نه تحمل
یک درگیری فرسایشی دیگر را داریم. ما باید
با خردمندی و یک برنامه درازمدت حساب شده هم مذاکره کنیم و هم مراجع بین المللی را
درگیر این مسئله کنیم و در تمام این مدت کوشش کنیم کشورهای دیکر از بهره برداری خودداری
نمایند.
تا هنگامیکه ما دارای
دولتی توانا و شایسته برای حفظ منافع ملی شویم، باید فقط دعا کنیم که جمهوری
اسلامی کوزه را نشکند. هنوز راههای خردمندانه ای وجود دارد که با دوراندیشی،
برنامه ریزی و درایت سیاسی، خسارات تاریخی و ارزیابی ناپذیری راکه به آینده
اقتصادی وموقعیت استراتژیک ایران وارد آمده جبران نماییم، و این کار غیر ممکن
نیست.
کورش زعیم
25/8/86