وقتی بنیانگذاری یک سازمان سیاسی بنام جبهه ملی ایران و
نام رهبر و اعضایش که همگی از شخصیت های
سرشناس و خوشنام و مبارز بودند اعلام شد، نامش بر سر زبانها افتاد و جنبش بزرگی
برای پیوستن به آن در تهران و شهرستانها بوجود آمد. شمار زیادی از مردم و طبقات و
اصناف گوناگون جامعه، مانند دانشگاهیان، بازاریان، دانشجویان، کارگران و کشاورزان
خواهان عضویت یا همکاری شدند. استقبال بی نظیر مردم برای عضویت، بنیانگذاران را بر
آن داشت که برای این تشکیلات سیاسی اساسنامه، آیین نامه و شرایط عضویت تعیین کنند.
جبهه ملی ایران، در آغاز سازمانی متشکل از گروه های سیاسی تعریف
شده بود و یک فرد عادی نمی توانست در آن عضو شود مگر اینکه نماینده گروه یا
سازمانی باشد. بدین ترتیب، جبهه ملی تفاوت زیادی با سازمانهای سیاسی و اجتماعی
دیگر داشت. هدف نخستین جبهه ملی "
ایجاد حکومت ملی به وسیله تامین آزادی
انتخابات و آزادی افکار" بود. و چون این هدف در میان همه سازمانهای ملی
سیاسی و اجتماعی مشترک بود، و از آنجا که مسئله قرارداد نفت، مهمترین و حیاتی ترین
پیمان اقتصادی- سیاسی کشور به شمار می رفت، ضرورت ایجاب می کرد که مصدق همه حزب
ها، گروههای سیاسی و شخصیت های ملی بالقوه و موثر و مخالف دولت را برای پیروی از
یک سیاست هماهنگ و منسجم در مبارزه برای انتخابات آزاد و نیز احقاق حقوق ملت ایران در رابطه با قرارداد نفت زیر یک چتر
همبسته کند. بویژه در مورد قرارداد نفت، سرعت عمل و یک اقدام سریع و توانمند، یک
نیاز فوری بود. مصدق فرصت نداشت اقدام به تشکیل یک حزب نماید و منتظر شود تا این
حزب برای مبارزه سخت و سریع السیری که در پیش بود از قدرت کافی برخوردار شود. بنابراین،
یک جبهه که شامل سازمانهای موجود شود بهترین گزینه ممکن در آن زمان بسیار حساس در
سرنوشت ملت ایران بود.
در آن زمان تشکل های زیادی بوجود آمده بودند که مخالف دولت
بودند و رهبران آنها در کنار مصدق قرار گرفته بودند. مصدق به آن شخصیت ها و به آن
سازمانها و به نیروهایشان برای قدرت بخشیدن به مبارزه خود نیاز داشت و نمی توانست
از آنها بخواهد که از هواداران خود چشم پوشی کنند و به حزب یگانه ای بپیوندند.
بنابراین، ایجاد یک "جبهه" همبسته با آرمان مشترک از سازمانهای موجود، تنها
را خردمندانه و عملی بود.
در نخستین سازماندهی جبهه ملی ایران، حزب ها و گروههای
سیاسی زیر، رهبری دکتر مصدق را پذیرفتند و با پذیرش عضویت با جبهه ملی، به همکاری
پرداختند:
1-
حزب ایران: که در سال
1323، بنیانگذاری شده بود و چهل نفر از خوشنام ترین آزادیخواهان عضو آن بودند،
نخستین سازمانی بود که به جبهه ملی پیوست و هنوز در چارچوب جبهه ملی فعالیت می
کند.
2-
سازمان نظارت بر
انتخابات آزاد: که برهبری دکتر مظفر بقایی در پیوند با مبارزه انتخاباتی دوره
شانزدهم مجلس ایجاد شده بود و روزنامه شاهد هسته اصلی آن را تشکیل می داد. پس از
پایان انتخابات، نام آن به «سازمان نگهبانان آزادی» تغییر یافت. در سال 1329، خلیل
ملکی و گروهی از روشنفکران میهن پرست حزب توده که بعلت وابستگی آن به شوروی و فساد
در رهبری آن سرخورده شده بودند و در سال 1326، انشعاب کرده بودند، از آنجا که
مجذوب دکتر مصدق و سیاست مبارزه ضد استعماری جبهه ملی شده بودند، به دکتر بقایی
پیوستند. خوشفکری و قدرت تحلیلی خلیل ملکی و تجربه سازمانی او باعث اهمیت و گسترش
این حزب شد و «سازمان نگهبانان آزادی» در عرض یک سال تبدیل به یک حزب بزرگ و پویا
شد و نام آن در سال 1330، به «حزب
زحمتکشان ایران» تغییر پیدا کرد.
3-
حزب ملت ایران بر
بنیاد پان ایرانیست: در شهریور 1326، شماری جوانان پرشور میهن پرست و بیگانه ستیز
سازمانی بنام "مکتب پان ایرانیست" تشکیل دادند. از آنجا که این تشکیلات
بر پایه یک ایدئولوژی پویای تهاجمی بوجود آمده بود، بزودی میان اعضای آن درباره
هدف حزب اختلاف افتاد و گروهی از آنان، از جمله زنده یاد داریوش فروهر انشعاب کردند
و در 1327، «حزب نبرد ایران» را تشکیل دادند. در آبان 1330، با الحاق گروه دیگری
که از مکتب پان ایرانیست جدا شده بودند، تشکیلات جدیدی را بنام «حزب ملت ایران بر
بنیاد پان ایرانیست» برهبری داریوش فروهر ایجاد کردند و در زیر پرچم جبهه ملی
ایران در کنار مصدق به مبارزه پرداختند. بقیه اعضای "مکتب" هم حزب «پان
ایرانیست» را تشکیل دادند و تا 30 تیر 1331، همراه با جبهه ملی بودند، ولی پس از
آن راه دیگری را که نزدیکی به دربار بود برگزیدند. حزب ملت ایران بر بنیاد پان
ایرانیست در سال 1340، به «حزب ملت ایران» تغییر نام داد که از وفادارترین یاران
مصدق و جبهه ملی ایران بشمار می رود.
4-
نهضت خداپرستان
سوسیالیست: این حزب که در سال 1322، توسط محمد نخشب و هم اندیشانش تشکیل شده بود،
گرایش مذهبی داشت و علیه حکومت وقت و حزب توده مبارزه می کرد. در سال 1323، در
کنار آیت الله کاشانی و آیت الله طالقانی قرار گرفت و با انجمن اسلامی دانشجویان و
جمعییت فدائیان اسلام در مبارزه برای احقاق حقوق مردم فلسطین و علیه اسراییل
همکاری می کرد. پس از بنیانگذاری جبهه ملی ایران، آنها به جبهه ملی پیوستند. در
سال 1330، با حزب ایران ائتلاف کردند و این همبستگی که تا اواخر 1331 ادامه داشت و
باعث گسترش عضویت و فعالیت حزب ایران شد. محمد نخشب و یارانش پس از خروج از حزب
ایران «جمعییت آزادی مردم ایران» وابسته به جبهه ملی ایران را تشکیل دادند و تا
پایان به مصدق وفادار ماندند. این حزب پس از کودتای 28 مرداد 1332، در تشکیل نهضت
مقاومت نقش هسته ای داشت و در سال 1333، نام
آن به «حزب مردم ایران» تغییر یافت. اکنون هم با همین نام فعالیت می کند و عضو
جبهه ملی ایران است.
5-
جمعییت مبارز: که در
1327 توسط گروهی از کارمندان روشنفکر وزارتخانه های فرهنگ و دارایی برهبری رضا
کاویانی تشکیل شده بود. جمعییت مبارز در انتخابات دوره شانزدهم بسیار فعال بود و
راهپیمایی های باشکوهی براه می انداخت که پیشاپیش آن همیشه یک گروه موزیک بود.
6-
مجمع مسلمانان مجاهد:
این گروه سیاسی شامل شمار زیادی از کاسبان جزء و دستفروشان بود که توسط شمس قنات
آبادی رهبری می شد. آنها وابسته به آیت الله کاشانی بودند و تا 30 تیر 1331، که
کاشانی در جبهه ملی بود در کنار جبهه ملی و وفادار به مصدق ماندند.
7-
اتحادیه بازرگانان و
بازاریان: که اکثر بازرگانان، بازاریان و کاسبان را در بر می گرفت و حتی چند
نماینده به مجلس فرستادند.
8-
گروههای غیر متشکل دیگر
هم از همه اصناف و از جمله دانشگاه تهران بودند که جملگی با جبهه ملی ایران همکاری
و در راستای سیاستهای دکتر مصدق فعالیت می کردند.
اقدامات جبهه ملی در مجلس شانزدهم چشمگیر بود. وقتی در
1329، پیشنهاد دولت برای تصویب لایحه نفت بنام گس- گلشائیان در مجلس مطرح شد، در
برابر مخالفت جناح جبهه ملی با آن، کمیسیونی برای بررسی و اظهار نظر تشکیل شد که
تقریبا همه نمایندگان جبهه ملی برای عضویت در آن انتخاب شدند.
پس از تصویب طرح بررسی مسئله نفت، جبهه ملی بر آن شد که
مبارزه خود را برای ایجاد جو مناسبی برای تصویب پیشنهاد ملی شدن نفت در ایران
تشدید کند. جبهه ملی بر این باور بود که با ملی شدن صنعت نفت، نه تنها بزرگترین
سرمایه و درآمد کشور از اختیار بیگانگان خارج، و نفوذ تاریخی آنها، بویژه انگلستان
و شوروی، در سیاست ایران ریشه کن خواهد شد، بلکه سرزمین ایران که از زمان پادشاهان
قاجار بصورت یک کشور دست نشانده، تحقیر شده، بی اختیار و از قافله تمدن جهان عقب
مانده درآمده بود، روحیه ملی خود را بازخواهد یافت و بر سرنوشت خود حاکم خواهد شد.
جبهه ملی ایران مصمم شده بود که بعنوان یک ضرورت تاریخی و
اجتماعی، ابرقدرت انگلستان را که بیش از یک قرن و نیم در تاروپود زندگی سیاسی و
اقتصادی کشور رخنه کرده و افیون وار اعتماد به نفس ملت را سست و از آینده
ناامیدشان کرده بود، بشکند و به جهان هشدار دهد که این ملت دیگر زیر بار زور و
استثمار نمی رود و از خواب بیدار شده است.
در نهایت
نمایندگان جبهه ملی عضو کمیسیون نفت پیشنهادی به مجلس دادند که آغاز یکی از تحولات
بزرگ تاریخ معاصر ایران بود. بخشی از این سند تاریخی از قرار زیر است:
"...
بنام سعادت ایران و به منظور کمک به تامین صلح جهانی، امضاء کنندگان ذیل پیشنهاد
می نماییم کهصنعت نفت ایران در تمام مناطق کشور بدون استثناء ملی اعلام شود؛ یعنی
تمام عملیات اکتشاف، استخراج و بهره برداری در دست دولت قرار گیرد. الهیار صالح،
ابوالحسن حائری زاده، دکتر محمد مصدق، حسین مکی، دکتر علی شایگان، میرسید علی
بهبهانی، عبدالقدیر آزاد، محمود نریمان، عباس اسلامی، دکتر مظفر بقایی کرمانی،
کاظم شیبانی"
در 24 اسفند 1329، سرانجام، پس از طی ماجراهای زیاد،
پیشنهاد ملی شدن نفت تصویب شد. بدین ترتیب، مبارزه بی امان جبهه ملی ایران برای
احقاق حق ملت ایران و خلاصی از چنگال سلطه بیگانگان، علیرغم دشمنی ها و کارشکنی
های کشورهای خارجی و دولتها و مجلس های غیرمردمی ایران، به پیروزی انجامید. برای
نخستین بار از زمان سلطنت قاجاریه، ایران در برابر بزرگترین ابرقدرتهای تاریخ جهان
ایستاد و گفت: "نه!".
پس از ملی شدن صنعت نفت، بحران دیگری شکل گرفت: انگلستان
تهدید به اقدامات تلافی جویانه کرد. مصدق و جبهه ملی عجله داشتند که شرکت ملی نفت
ایران تشکیل شود، از شرکت نفت انگیس خلع ید شود و اداره امور نفت ایران بدست ایرانیان
بیافتد، دولت امریکا وارد صحنه شده می کوشید به سازشی میان انگلستان و ایران که
تساوی حقوق بود دست یابد. امریکا ضمنا" به انگستان قول داده بود که در صورت
عدم سازش ایران، در شورای امنیت سازمان ملل از انگلستان پشتیبانی خواهد کرد. در
این میان کارگران صنعت نفت در آبادان هم دست به اعتصاب زده بودند. سرعت عمل جبهه
ملی برای به تصویب رساندن لایحه خلع ید، حسین علاء را از عواقب آن چنان نگران کرده
بود که در 6 اردیبهشت 1330 از نخست وزیری استعفا کرد. با استعفای علاء، کشور در
آستانه بحران دیگری قرار گرفت. شایع شده بود که او تحت فشار بیگانگان مجبور به
کناره گیری شده بوده است. همچنین، شایع شده بود که انگلستان قصد داشت سید ضیاء
طباطبایی را به نخست وزیری برساند.
احتمال روی کار آمدن سید ضیاء، نمایندگان مجلس را به وحشت
انداخته بود، زیرا تصور می کردند که همان خشونت و بگیر و ببندهای کودتای 1299 را
اجرا خواهد کرد و استبداد دوباره بر ایران حاکم خواهد شد. روز 7 اردیبهشت 1330، که
قرار بود لایحه خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران مطرح شود، مجلس تصمیم به
غیرعلنی کردن جلسه گرفت. در آن جلسه سرنوشت ساز، بحث درباره نخست وزیر آینده
درگرفت. جمال امامی که برنامه داشت سید ضیاء را کاندید کند، در آغاز سخن به
استهزاء گفت لابد آقای دکتر مصدق می خواهند نخست وزیر شوند و کشور را از این وضع
نجات دهند. او مطئن بود که مصدق مانند گذشته از نخست وزیری سر باز خواهد زد. ولی
مصدق که نگران منتفی شدن اجرای ملی شدن صنعت نفت توسط دخست وزیری که مورد علاقه
انگستان باشد بود، بی درنگ اعلام آمادگی کرد. بیشتر نمایندگان، حتا مخالفان مصدق
از ترس سید ضیاء، از نامزدی مصدق استقبال کردند و در برابر ناباوری جمال امامی و
دیگر نمایندگان درباری، مجلس با رای 71 موافق از صد رای حاضر، به نخست وزیری مصدق رای
تمایل داد. بدین ترتیب، نخستین دولت جبهه ملی ایران بواقعیت پیوست.
نخست وزیری مصدق آنقدر غافلگیرانه بود که خبر با سرعتی خارق
العاده به سراسر جهان مخابره شد. کنجکاوی از سرانجام لایحه خلع ید و شایعه نخست
وزیری مصدق، جمعیت زیادی را به میدان بهارستان کشانده بود. در این جلسه، مصدق شرط
پذیرش نخست وزیری را تصویب لایحه اجرای قانون ملی شدن نفت، که به «لایحه خلع ید»
معروف شده بود، قرار داده بود. نمایندگان هم بناچار این شرط را پذیرفتند. دکتر
حسین فاطمی در شماره همان عصر روزنامه باختر امروز نوشت:
"
...
کمتر از نیم قرن است که ملت ایران دکتر مصدق را به پیشوایی خود برگزیده است. کیست
که در سیاست این مملکت وارد باشد و سواد
خواندن و نوشتن فارسی داشته باشد و اسم مصدق را در مبارزات حیاتی و عظیم ملی
نشنیده باشد؟
"نام
او با مشروطیت ایران همیشه همراه بوده و تنها کسی است که در مبارزات اصولی خود
سرسختی و مجاهدت ممتد و طولانی نشان داده و با نفوذ اجانب همیشه جنگیده
است..."
با اصرار مصدق، سه فوریتی بودن لایحه خلع ید در همان جلسه
که به شب کشیده شده بود تصویب شد. میدان بهارستان مملو از جمعیت بود که منتظر
شنیدن سرانجام لایحه خلع ید و نخست وزیری مصدق بودند. لایحه خلع ید ماده به ماده
خوانده، بحث و تصویب شد. پس از پایان جلسه مجلس و اعلام دو خبر خوبی که مردم منتظر
آنها بودند، میدان بهارستان یکپارچه تبدیل به ابراز احساسات و شادی مردم شد. برای
نخستین بار در تاریخ مجلس شورای ملی در ایران، مردم از یک یک نمایندگان که از مجلس
بیرون می آمدند استقبال و قدردانی کردند. آن شب تا 4 بامداد، جمعیت در میدان
بهارستان به شادی و پایکوبی پرداختند. آغاز دولت جبهه ملی، یکی از پرافتخارترین و
زیباترین روزها در عرصه سیاست ایران بود.
مصدق پس از دریافت فرمان نخست وزیری از شاه، یکسره به
دیدار آیت الله کاشانی رفت. کاشانی انتظار داشت که مصدق در مورد گزینش وزیران با
او مشورت کند، ولی مصدق در آن جلسه از بحث درباره کابینه خودداری کرد و همین مایه
نخستین کدورت کاشانی از مصدق شد، زیرا کاشانی مایل بود که دستکم دو وزیر را خودش
تعیین کند.
مصدق در 12 اردیبهشت 1330، هیئت وزیران و برنامه دولت خود
را اعلام کرد. برنامه دولت خیلی ساده بود:
1-
اجرای قانون ملی شدن
نفت در سراسر کشور
2-
اصلاح قانون انتخابات
مجلس شورای ملی و شهرداری ها.
با اعلام کابینه دولت، بجز آیت الله کاشانی، یکی دیگر از
حامیان مصدق، عبدالقدیر آزاد، نیز دست به اعتراض گذاشت، زیرا انتظار داشت سه نفر
را از حزب "استقلال" خود وارد هیئت دولت کند. آزاد متعاقبا" آنقدر
به مخالفت با مصدق پرداخت که سرانجام به اتهام جاه طلبی و عدم رعایت منافع ملی از
جبهه ملی اخراج شد. مصدق، دکتر فاطمی جوان را نیز به معاونت خود برگزید که با
مخالفت مجلس روبرو شد، ولی بالاخره بعنوان معاون پارلمانی و سیاسی نخست وزیر
پذیرفته شد.
نخستین فرمانی که مصدق بعنوان نخست وزیر صادر کرد خطاب به
رییس شهربانی بود:
"...
شهربانی کل کشور، در جراید ایران آنچه راجع به شخص اینجانب نگاشته می شود، هرچه
نوشته باشند، بهیچ وجه نباید مورد اعتراض و تعرض قرار گیرد..."
دستور منع تعرض مصدق به شهربانی که از روح آزادی خواهی وی
سرچشمه می گرفت، باعث شد که جناح های مخالف، بویژه حزب توده، به سوء استفاده
بپردازند و در طول نخست وزیری مصدق با فحاشی، تهمت، توهین و شایعه پراکنی، دشواری
های زیادی برای دولت و جریان ملی شدن نفت ایجاد کنند. ولی مصدق هرگز از دستور خود
عدول نکرد.
پس از نخست وزیری، شایعاتی مبنی بر توطئه ای برای ترور
مصدق سر زبانها افتاد. حتا شاه در ملاقاتی به مصدق گفته بود که از ستاد ارتش شنیده
فدائیان اسلام قصد کشتن او را دارند، و اینکه او دستور داده شهربانی از او حفاظت
کند. مصدق پاسخ داده بود:
"اعلیحضرتا،
من یک جان دارم و می خواهم آن را در راه اصلاح و صواب مردم و شما نثار کنم. من از
اول عمر معتقد نبوده ام که در بستر بیماری جان بدهم. آرزویم این بوده است که در
راه انجام وظیفه شهید راه وطن بشوم. من به این ماموریتی که نمی توانند و یا شاید
نخواهند قدمی بردارند احتیاج ندارم. مرا به خدا بسپارید و هر چه خواسته است تسلیم
و رضا دارم..."
مصدق فکر می کرد که توطئه قتل او برای جلوگیری از اجرای
قانون ملی شدن نفت است. بهمین دلیل، تصمیم گرفت تا پایان اجرای قانون ملی شدن، در
مجلس بماند و بخانه نرود تا در رفت و آمد روزانه به مجلس، فرصت برای توطئه گران
بوجود نیاورد. مصدق بسیار هشیارانه عمل کرد، زیرا می دانست که دوران بسیار سخت و
پر تلاطمی در پیش دارد و در طی چند هفته اول نخست وزیریش باید تصمیم های مهم و
خطرناکی را بگیرد. او همچنان می دانست که مورد کینه و دشمنی دربار است و دشمن حیله
گر و قدرتمندی هم بنام انگلستان دارد که او را برای آینده منافعش در ایران خطرناک
می داند و ساکت ننشسته دائم توسط عوامل
خود در ایران در حال توطئه است. از سوی دیگر، اکثر نمایندگان هر دو مجلس شورا و
سنا هم با او دشمن هستند و مایلند او شکست بخورد. ارتش هم توسط شاه کنترل می شد و
حفاظت آنها از او قابل اعتماد نبود. بنابراین، دور از دسترس بودن او باعث دشوار
شدن اجرای برنامه های سوء قصد بود و او می توانست در امنیت نسبی اقدامات ملی شدن
صنعت نفت را به سرانجام برساند. از آن پس رویدادها بسرعت پیش می رفت:
24 اردیبهشت: دکتر مصدق به همه اداره ها و سازمانهای دولتی
انحلال شرکت نفت ایران و انگلیس را اعلام کرد.
27 اردیبهشت: سفیر انگلستان در ایران اعتراض دولت خود را
به ملی شدن صنعت نفت تسلیم دولت کرد و این کار را خلاف عرف و مقررات بین المللی
اعلام کرد.
28 اردیبهشت: دولت امریکا بیانیه ای درباره ایران منتشر و
تصمیم یکطرفه ایران را خلاف عرف و مقررات بین المللی اعلام کرد.
29 اردیبهشت: دولت ایران پاسخ قاطع خود را به سفیر
انگلستان تسلیم کرد که ملی کردن صنایع نفت ناشی از حق حاکمیت ملت ایت و هیچ مقام
بین المللی حق رسیدگی به آن را ندارد.
30 اردیبهشت: اعلامیه ای در پاسخ به بیانیه رسمی دولت
امریکا منتشر شد که ملی شدن صنعت نفت بازتاب میل و اراده ملت ایران است.
30 اردیبهشت: سازمان نظارت بر آزادی انتخابات تبدیل به
«حزب زحمتکشان» شد و رهبری آن را دکتر مظفر بقایی که در آن زمان جزو جبهه ملی بود
به عهده گرفت. چند تن از تئوریسین های حزب توده هم که شیفته مبارزه دکتر مصدق شده
بودند، به این حزب پیوستند.
31 اردیبهشت: تظاهرات بزرگی به دعوت آیت الله کاشانی در
میدان بهارستان به پشتیبانی از دولت برپا شد که در آن حسین مکی از تشکیلات جبهه
ملی، مهندس بیانی از حزب ایران، دکتر بقایی از حزب زحمتکشان، و شمس قنات آبادی از
مجمع مسلمانان مجاهد سخنرانی کردند.
2 خرداد: وزیر دارایی (محمدعلی وارسته) به شرکت سابق نفت
ایران و انگلیس اخطار کرد که نمایندگان خود را برای اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت
به ایران بفرستد، وگرنه دولت ایران راسا وظایف خود را انجام خواهد داد.
5 خرداد: شرکت نفت ایران و انگلیس به وزیر دارایی پاسخ داد
به احترام دولت نماینده ای خواهد فرستاد فقط برای اینکه اظهارات دولت را بشنود و
به لندن گزارش کند.
6 خرداد: دولت انگلستان در پاسخ به اخطار وزیر دارایی
ایران به وزارت خارجه ایران (محمدباقر کاظمی) اطلاع داد که علیه ایران به دیوان
داوری لاهه شکایت می کند.
6 خرداد: تلگرافی از دیوان داوری لاهه به وزارت خارجه رسید
که دولت انگلستان علیه دولت ایران به خاطر لغو یک جانبه قرارداد فی مابین و ملی
کردن نفت که برخلاف مفاد قرارداد و حقوق بین المللی است، شکایت و درخواست پابرجایی
قرارداد و دریافت غرامت کرده است.
7 خرداد: تظاهرات و راهپیمایی گسترده ای در تهران و
شهرستانها علیه شرکت سابق نفت برپا شد.
7 خرداد: سفیر امریکا، سفیر انگلستان و دکتر مصدق را برای
ناهار و جلسه میانجیگری دعوت کرد که مصدق نپذیرفت. او پاسخ داد که این موضوع مربوط
به شرکت نفت انگلیس و ایران است نه دولت انگلستان.
7 خرداد: مصدق از اقامتگاه مجلس به منزل خود بازگشت.
8 خرداد: مصدق شمس الدین امیرعلایی، وزیر بازرگانی و
اقتصاد ملی، را که مردی بسیار جدی و قاطع بود با حفظ سمت به استانداری خوزستان
منصوب کرد و با این حرکت نشان داد که قصد دارد قانون ملی شدن نفت را بدون فوت وقت
و بدون توجه به شکایت انگلستان اجرا کند.
9 خرداد: وزیر دارایی در یادداشتی به نماینده شرکت سابق
نفت، قانون ملی شدن نفت و روش اجرای آن را شرح داد و اینکه یک هیئت مدیره موقت از
سوی دولت انتخاب شده که با هیئت مختلط نظارت به انجام وظیفه، یعنی اکتشاف،
استخراج، پالایش، پخش و فروش بپردازد.
11 خرداد: امیرعلایی که برای یک ماه اختیارات تام داشت،
بمنظور خلع ید، وارد اهواز شد.
16 خرداد: اعضای هیئت مدیره موقت وارد اهواز شدند.
18 خرداد: هیئت مختلط نظارت بر اجرای قانون ملی شدن نفت با
بدرقه هزاران نفر در ایستگاه راه آهن تهران عازم اهواز شد و در اهواز با پیشباز
انبوه مردم اهواز روبرو شد. مهندس مهدی بازرگان که بجای دکتر محمود حسابی انتخاب
شده بود، بعدا به این هیئت پیوست.
20 خرداد: امیرعلایی علیرغم کارشکنی های عمال شرکت نفت
سابق، هیئت اعزامی دولت را در ساختمان مرکزی شرکت نفت مستقر کرد و پرچم ایران را
بر فراز آن به اهتزار درآورد.
20 خرداد: هیئتی بریاست باسیل جکسون از انگلستان برای
مذاکره با ایران وارد تهران شد. جکسون اعلام کرد که برای شراکت 50/50 آماده است با
دولت مذاکره کند.
21 خرداد: جلسه میان هیئت مدیره موقت، هیئت نظارت و
نمایندگان انگلیسی شرکت نفت تشکیل شد و انگلیسی ها تهدید کردند که کارکنان انگلیسی
دست از کار خواهند کشید.
22 خرداد: نخستین آگهی فروش نفت از سوی شرکت ملی نفت ایران
بچاپ رسید.
28 خرداد: روز بسیار مهمی در تاریخ معاصر ایران بود، چون
در آن روز عملیات خلع ید از شرکت نفت انگلیس و ایران اجرا شد.
29 خرداد: مصدق تلگرافی به هیئت مدیره موقت در اهواز
فرستاد که از این پس اختیارات کامل برای اجرای وظایف خود دارند. مصدق در پیامی به
ملت ایران اعلام کرد که پیشنهادهای هیئت جکسون مغایر با قانون ملی شدن نفت بوده و
پذیرفته نشده است.
30 خرداد: مصدق در مجلس پایان خلع ید را و پایان گفتگو با
انگلستان را اعلام کرد. از 92 نماینده حاضر، 91 نفر به او رای اعتماد دادند.
4 تیر: وزیر خارجه انگلستان اعلام کرد که رزمناو موریسون
فوری بسوی آبادان حرکت کرده و جای بسی تاسف است که دولت ایران دست به اقداماتی زده
که نتایج مصیبت باری را خواهد داشت.
5 تیر: مهندسان و کارکنان انگلیسی آبادان را ترک کردند.
نخست وزیر انگلستان علت آنرا قانون ضد خرابکاری ایران دانست که می توانست منجر به
اعدام اتباع انگلستان شود.
7 تیر: تظاهرات بزرگی علیه شرکت سابق نفت برپا شد.
8 تیر: وزیر خارجه انگلستان دوباره ایران را تهدید کرد که
ناسازکاری با انگلستان خردمندانه نیست.
16 تیر: دکتر مصدق در پیامی رادیویی اعلام کرد که عده ای
می خواهند مجسمه او را بسازند و در یکی از میدان ها نصب کنند. لعنت خدا و نفرین
رسول بر هر کسی که این کار را بکند!
17 تیر: هری ترومن، رییس جمهور امریکا با پیامی به مصدق
گفت که اورل هریمن را برای مذاکره به ایران می فرستد.
20 تیر: شاه دنبال سفیر انگلستان، شپرد، می فرستد و در
ملاقتشان به او می گوید: "
... باید از شر مصدق رهایی یافت، ولی نمی دانم
چگونه..."
23 تیر: روز ورود هریمن به تهران، حزب توده برای حادثه
آفرینی و نمایش قدرت در برابر فرستاده امریکا و ناتوانی مصدق در حفظ امنیت، تظاهرات
بزرگی براه انداخت. حزب زحمتکشان بدون آگاهی و اجازه مصدق بری مقابله وارد ماجرا
شد و در نتیجه زدوخورد سنگینی روی داد که نشان داد اعضای حزب توده با آمادگی کامل
برای زدوخورد بیرون آمده بودند. بدستور شاه، شهربانی به سرکوب تظاهر کنندگان
پرداخت و شمار زیادی کشته و زخمی شدند. مصدق دخالت پلیس را بشدت تقبیح کرد. آن
روزها کل نیروهای نظامی و انتظامی تحت فرمان شهص شاه بودند و نخست وزیر هیچ قدرت
امنیتی نداشت.
23 تیر: رادیو بی بی سی تفسیر کرد:
"... فاجعه روز
یکشنبه در تهران نشان داد که دکتر مصدق بر اوضاع ایران مسلط نیست و کمونیست ها در
کمین هستند تا ایران را ببلعند. اگر انگلستان خود را کنار بکشد، کار ایران تمام
است..."
17 شهریور: مصدق در سخنرانی خود در مجلس گفت که "
...
اعلیحضرت خودشان رئیس شهربانی را تعیین فرمودند و بعد قضییه 23 تیر در تهران پیش
آمد و این حادثه بهانه ای شد که در مجلس علیه دولت مخالفتهایی شدید آغاز کنند.
اینجانب از پیشگاه شاهانه مجازات رئیس شهربانی را خواستم. مشارالیه به دادگاه
نظامی فرستاده شد، ولی دادگاه او را تبرئه کرد..."
31 شهریور: نشست مشترک هیئت مختلط نظارت بر خلع ید و هیئت
وزیران تشکیل شد و پاسخ نماینده امریکا به این شرخ تصویب شد و هریمن بعهده گرفت که
آنرا به دولت انگلستان ابلاغ کند:
1- در
صورتی ایران حاضر به مذاکره با دولت انگلستان است که بوکالت از طرف شرکت نفت
مذاکره کند.
2- دوم
اینکه دولت انگلستان ملی شدن صنعت نفت را به رسمیت بشناسد و اعلام کند.
3-
ایران فقط درباره نحوه اجرای قانون مذاکره خواهد کرد.
8 مرداد: هریمن که برای مشاوره با هیئت وزیران انگلستان به
لندن رفته بود، دوباره به ایران بازگشت.
12 مرداد: دولت انگلستان پیشنهاد ایران را پذیرفت و هیئتی
بریاست استوکس وارد ایران شد. این دومین پیروزی قابل ملاحظه برای ایران بود.
همزمان، دولت انگلستان 4 ناو جنگی دیگر اعزام کرد که جمعا 9 کشتی جنگی آماده رزم
در آبادان می شدند.
شرایط برای مذاکره مناسب نبود و پیشنهاد 8 ماده ای
انگلستان قابل پذیرش نبود. اختلاف شدیدی در دولت انگلستان سر ایران در گرفته بود و
نشانه های ضد و نقیضی می رسید. حسین مکی در آبادان رفتاری افراطی را در پیش گرفته
بود و باعث ناآرامی زیادی شده بود و سرانجام مصدق مجبور شد برای آرام کردن جو
مذاکرات، مکی را احضار کند. حزب توده و عمال دربار هم برای شکست مذاکرات به اعمال
خرابکارانه و ایجاد آشوب در تهران می پرداختند. مذاکرات شکست خورد.
13 مرداد: لایحه قرضه ملی دولت در مجلس تصویب شد، زیرا
مصدق احتمال می داد که انگلستان از فروش نفت ایران جلوگیری کند و دولت به بحران
مالی بر می خورد.
15 شهریور: دولت انگلستان به همه جهانیان اعلام کرد که هر
کس از ایران نفت بخرد تحت تعقیب قرار خواهد گرفت.
2 مهر: دولت به کارکنان انگلیسی که از کار خودداری می
کردند، اخطار کرد که باید از کشور خارج شوند. پالایشگاه آبادان عملا" تعطیل
شد. ولی مردم با خرید اوراق قرضه ملی به کمک مصدق شتافتند و خرید قرضه بصورت یک
حرکت و وظیفه ملی درآمد. ولی ثروتمندان و مالکان بزرگ از خرید آن خودداری کردند. حزب
توده هم خرید اوراق قرضه ملی را تحریم کرد.
4 مهر: مصدق برای گزارش وضع و اینکه مصمم است از حقوق
ایران در شورای امنیت دفاع کند به مجلس رفت، ولی جناح اکثریت از حضور خودداری
کردند و جلسه تشکیل نشد. مصدق ناراحت از اینهمه خیانت و خرابکاری و بیگانه پرستی
در بیرون از مجلس سخنرانی معروف خود را در میان انبوه مردم که برای شنیدن سخنان
مصدق در مجلس گرآمده بودند، که: "
... مجلس آنجاست که مردم هستند...".
5 مهر: دولت انگلستان از ایران به شورای امنیت شکایت کرد.
11 مهر: مصدق در جلسه علنی مجلس شرکت کرد. نمایندگان این بار
از خوف واکنش مردم در جلسه شرکت کردند و مخالفتی از کسی سر نزد.
13 مهر: مجلس سنا هم از مصدق تجلیل و آیت الله کاشانی
اعلامیه ای در حمایت از مصدق صادر کرد.
14 مهر: دکتر مصدق طی یک بدرقه بی نظیر مردم در فرودگاه
مهرآباد، عازم نیویورک شد.
15 مهر: مصدق وارد نیویورک شد و به علت شهرت و شخصیت جهانی
او مردم نیویورک استقبالی باشکوه و بی نظیری از او کردند که فقط برای قهرمانان ملی
خود می کنند.
18 مهر: مصدق در جلسه شورای امنیت حاضر شد و ضمن شکایت
متقابل از انگلستان، موضع دولت ایران را تشریح کرد. نماینده انگلستان که طرف شاکی
بود، هنگام سخنرانی فقط به دفاع پرداخت و اظهار کرد که اتهامات مصدق اغراق آمیز
است. با هوشمندی مصدق، جلسه محاکمه ایران تبدیل به جلسه محاکمه انگلستان شده بود!
سخنرانی مصدق بازتاب بسیار مثبت و گستره ای بسود ایران در جهان پیدا کرد و شورای
امنیت را سخت تحت تاثیر قرار داد.
26 مهر: عدم تمایل اعضای شورای امنیت به تصویب قطعنامه
پیشنهادی انگلستان مشهود بود. نماینده فرانسه پیشنهاد کرد پیشنهاد انگلستان مسکوت
بماند و برای تعیین صلاحیت رسیدگی شورای امنیت به دادگاه بین المللی لاهه مراجعه
شود. پیشنهاد با رای مخالف شوروی و ممتنع یوگوسلاوی تصویب شد. این پیروزی بزرگ،
مصدق را تبدیل به یک قهرمان بزرگ بین المللی تبدیل کرد و ملت ایران پس از قرنها
خاموشی بعنوان یک ملت زنده و مبارز و هوشمند به سر زبانها افتاد.
30 مهر: مصدق وارد واشنگتن شد، با ترومن ملاقات کرد و پس
از 80 ساعت مذاکره با معاون وزارت خارجه امریکا، به این توافق رسیدند که پالایشگاه
آبادان برای دو سال به هلندی ها واگذار و توسط کارشناسان هلندی راه اندازی شود.
همزمان، ایدن، نخست وزیر انگلستان، در پاریس پیشنهاد سهیم شدن امریکا را در شرکت
نفت انگلیس و ایران مطرح کرد و، در نتیجه، توافقات مصدق با امریکا، منتفی شد.
اکنون امریکا دیگر از حالت بیطرفی خارج شده بود. با وجود فشار افکار عمومی مردم
امریکا و جمایت همه مطبوعات و محافل سیاسی امریکا، دولت امریکا با درخواست کمک 125
میلیون دلاری به ایران مخالفت کرد.
از این پس، رویدادها به زیان ایران رخ داد. در انگلستان
حزب محافظه کار بقدرت رسید و چرچیل نخست وزیر شد. چرچیل در نخستین سخنرانی خود،
سیاست سرسختانه ای نسبت به ایران ابراز کرد. در غیاب مصدق در ایران هم مخالفان
مصدق در مجلس که قول همکاری داده بودند، آغاز به ایجاد تشنج کرده بودند و حمله به
مصدق دوباره شدت گرفته بود. حزب توده که از هیچ فرصتی از تضعیف مصدق نمی گذشت،
برنامه های متعددی برای ایجاد آشوب و ناامنی اجرا کرد، از جمله حمله به دانشگاه و
گروگان گرفتن اعضای شورای عالی دانشگاه. دوره مجلس شانزدهم رو به پایان بود و دولت
انگلستان که به نمایندگان اکثریت مجلس اعتماد داشت و هنور امیدوار بود لایحه های
مورد علاقه اش به تصویب برسد، انتخابات بعدی را به صلاح منافع خودش نمی دانست و
نمی خواست انتخابات آینده با وجود مصدق در راس دولت صورت گیرد. نمایندگان کوشش می
کردند که مدت تصدی این مجلس طولانی تر شود و در غیاب مصدق تصویب کرده بودند که
انتخابات مجلس هفدهم عقب بیافتد.
28 آبان: مصدق در راه بازگشت، به دعوت دولت مصر به قاهره
رفت. استقبال مردم مصر از مصدق چنان پرشور و بی نظیر بود که انگار یک قهرمان ملی
وارد شده است.
1 آذر: مصدق در میان استقبال عظیم و بی سابقه مردم وارد
تهران شد و نشان داده شد چقدر در میان مردم ایران محبوبیت دارد.
3 آذر: مجلس برای گزارش سفر به مجلس رفت. میدان بهارستان
مملو از جمعیت بود و او در میان کف زدن های مردم وارد مجلس شد و در آنجا هم
نمایندگان با کف زدن شدید و ابراز احساسات از او استقبال کردند. مصدق در مجلس به
تعویق انتخابات اعتراض کرد و گفت چون مجلس سنا به آن هنوز رای نداد و توسط شاه هم
امضاء نشده از آن تبعیت نخواهد کرد. او گفت:
...
در مورد انتخابات، انگلیسی ها می خواهند این دولت برود و آنها عملیاتی بکنند که
مجلی بعد تقاضای آنها را انجام دهد. از این نظر حاضر نیستم دقیقه ای امر انتخابات
تاخیر شود..."
14 آذر: حزب توده بیش از هر گروه مخالف علیه دولت مصدق
توطئه می کرد. قصد آنها ایجاد اغتشاش و ایجاد جو بی ثباتی و ناتوانی دولت بود، و
در این عملیات هم حمایت انگلستان را داشتند و هم شوروی. در این حزب توده تظاهرات
خشونت باری را، علیرغم ممنوعیت توسط شهربانی، برا انداخت که طی زد و خورد شدید با
پلیس، یک سرهنگ شهربانی کشته شد. سپس اعضای حزب فاشیستی سومکا، حزب پان ایرانیست و
حزب زحمتکشان با چوبدستی وارد ماجرا شدند و به توده ای ها حمله کردند. طرح حزب
توده موفق شد و نمایندگان مخالف آغاز به حمله به دولت را کردند. مصدق اجازه داد
سخنرانی های نمایندگان که مملو از فحاشی و تهمت و بی احترامی بود از رادیو پخش
شود. روزنامه های وابسته بحزب توده نوشتند:
"...
مصدق ماهییت خیانتکار خود را یکبار دیگر نشان داد..."
"...
ما فریاد تنفر و اعتراض خود را بر ضد رژیم ترور، آدم کشی، غارت و دزدی اوباش و
اراذل دولت دکتر مصدق و مظالم پلیس قانون شکن او بلند می کنیم..."
"...
حکومت قلدر دکتر مصدق را مجلس شورای ملی باید سرنگون سازد. در تاریخ ایران سابقه
ندارد دولتی تشکیل شود که خود در چاپیدن و قتل و غارت مردم بیگناه شرکت کرده و نظم
عمومی را مختل نماید، دست بریختن خون مردم بزند..."
"...
حکومت اراذل دولت مصدق السلطنه به پشتیبانی اوباش در مقابل مردم ایستاده
است..."
"...
ننگ... بر مصدق پیر کفتار خون آشام و دارو دسته ننگین او ..."
توطئه 14 آذر نشان داد که دکتر مصدق در برابر چه نیروها،
دسته ها و گروه های مخالف خیانتکار و وطن فروش قرار گرفته، و اینکه چه عظمتی در او
بود که می توانست با وجود این ناملایمتی ها رسالت خود را برای نجات کشور از چنگ
نفوذ بیگانگان به انجام برساند. با وجود این، مصدق هرگز آزادی بیان را محدود نکرد
و آزادی مطبوعات را مقدس می داشت.
19 آذر: مصدق با تحمل اینهمه توطئه و توهین، در سخنرانی
خود در مجلس گفت:
"...
در هر مملکتی که اقلیت آزاد نباشد ...
صحبت کند، آن مملکت بهیچ وجه ترقی نمی کند..."
پس از این جلسه، وقتی نمایندگان جبهه ملی یاران از مجلس
خارج شدند، جمعیت بزرگی که در میدان بهارستان منتظر آنها بود بشدت ابراز احساسات
کرد و برخی را سر دست بلند کردند.
5 دی: نمایندگان اکثریت مجلس که مخالف دولت بودند و در
انتخابات دوره هفدهم امیدی به انتخاب شدن نداشتند، در راستای ایجاد تشنج و وادار
کردن مصدق به کناره گیری، دولت را بعنوان سلب آزادی و امنیت افراد ملت و سوء سیاست
اقتصادی استیضاح کردند، ولی موضوع هرگز به رای گیری نرسید.
30 دی: دولت ایران همه کنسولگری های انگلستان را در سراسر
ایران بست. این حرکت، امکان دخالت آنها را در انتخابات کاهش داد. روز بعد که تعطیل
اعلام شده بود، مردم در سراسر کشور به تظاهرات و حمایت از دولت پرداختند.
3 بهمن: انتخابات دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام شد.
جبهه ملی ایران 12 نامزد برای تهران اعلام کرده بود.
18 بهمن: نتیجه انتخابات اعلام شد، که یازده نفر از
نامزدهای جبهه ملی در تهران انتخاب شده بودند. مصدق دستور داده بود که دولت در
انتخابات دخالت نکند. بنابراین، در شهرستانها، عاملان دربار جولان داده صندوق ها
را پر از رای می کردند، اشخاص بیسواد را از روستا میاوردند و برایشان رای می
نوشتند و در بسیاری حوزه ها گزارش شده بود که خود حافظان صندوق کارشان رای نوشتن و
در صندوق انداختن بود، زیرا هیچ ناظری از دولت حضور نداشت. در برخی حوزه ها
نمایندگی ها از دربار خریداری می شد. خود من آگاهی دارم که یکی از آشنایان پزشگ ما
در منزل ما اقرار کرد که نمایندگی بابل را سی هزار تومان خریده است. مصدق متوجه شد
که آزادمنشی او و عدم دخالت دولت به زیان کشور تمام شده و همه عوامل دربار و
بیگانگان وارد مجلس خواهند شد. بنابراین، تصمیم گرفت که باستناد گزارش های رسیده،
انتخابات را در نیمه راه متوقف کند. از 136 نفر نماینده، فقط 80 نفر انتخاب شده
بودند.
24 بهمن: در این زمان، جبهه ملی ایران به اوج محبوبیت خود
در میان مردم رسیده بود. بسیاری از مردم در سراسر کشور خود را عضو جبهه ملی معرفی
می کردند و خودسرانه اعلامیه می دادند. جبهه ملی برای جلوگیری از سوء استفاده
اشخاص فرصت طلب و ایجاد سوء تفاهم و در نتیجه خدشه وارد آمدن به چهره جبهه ملی، در
طی اعلامیه ای فهرست اعضای رسمی خود را منتشر کرد.
25 بهمن: یکی از پرآوازه ترین و خوسفکرترین اعضای جبهه
ملی، دکتر حسین فاطمی بود که مورد اعتماد کامل دکتر مصدق بود و عقاید او را گوش می
داد. دربار، حزب توده ایران و جمعیت فدائیان اسلام دشمنان سرسخت او بودند. در این
روز نقشه فدائیان اسلام برای ترور دکتر فاطمی توسط جوان پانزده ساله ای بنام عبد
خدایی اجرا شد. دکتر فاطمی در این سوء قصد شدیدا" زخمی شد و تا آخر عمر معلول
بود. عبد خدایی بعدا" اقرار کرد که فدائیان اسلام برنامه قتل همه اعضای جبهه
ملی را داشتند. دکتر فاطمی وقتی در بیمارستان بهوش آمد و فهمید که زنده خواهد
ماند، خطاب به عیادت کنندگان گفت: "
... مثل اینکه انگلیسی ها در تیراندازی
هم ناشی هستند..."
29 بهمن: دوره شانزدهم پایان یافت، ولی مجلس هنوز آماده
تشکیل نبود.