سخنرانی کورش زعیم (عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران) در
دانشگاه مازندران در بابل
دوشنبه 2 خرداد 1384
آسیب شناسی
انتخابات و اصلاحات
بنام خداوند جان و خرد
با
درود به شما دانشجویان و فرزندان ایران زمین، و سپاسگزاری از اینکه به من فرصت سخن
گفتن و گفتگو با خود را داده اید، باید اعلام کنم که امروز در صحبت کردن محضور
دارم، چون به من هشدار جدی داده شده که مواظب حرفهایم باشم. بنابراین، مجبورم سخنم
را بخوانم تا از خط خارج نشوم!
ما
در زمان بسیار حساس و مخاطره آمیزی از تاریخ معاصر میهنمان هستیم. کشوری به عظمت
ایران در اثر ربع قرن عدم امکان مشارکت مردم در سرنوشت خویش، بی اعتنایی به ملت، بی
خردی، ناشایستگی، قدرت طلبی و تمامیت خواهی گروهی کوچک که همه ابزار ثروت و قدرت
کشور را بدست گرفته اند، به ذلتی افتاده که افزون بر ناامیدی و نگرانی مردم از
آینده، از هر سو و هرکس در جهان تحقیر می شویم، تهدید می شویم و زور می شنویم، و در
همه عرصاهایی که با زندگی مردم و اعتلای کشور بستگی دارد، شکست خورده ایم.
در
عرصه اقتصادی، هنری به جز استخراج ثروت خدادادی کشور و هزینه کردن آن نشان نداده
ایم. در طی ربع قرن گذشته با بیش از پانصد میلیارد دلار درآمد نفت چکار کردیم و
بکجا رسیده ایم؟ یک کشور ترکیه با چند میلیارد خریدهای ما در دوران جنگ، کشورشان را
از فقر و استیصال به موقعیت کنونی رسانده اند که ما از آنها التماس سرمایه گذاری
می کنیم، تکنولوژی وارد میکنیم و بازارهای طبیعی خود را در منطقه یک پس از دیگری
به آنها می بازیم. با پانصد میلیار دلار درآمد در دست مدیرانی خردمند و درستکار، ما
در طی این 25 سال می توانستیم یکی از شش ابرقدرت اقتصادی جهان شویم. در عوض، یکی
از ناتوان ترین اقتصادها و یکی از فقیرترین ملتها شده ایم. از این مبلغ، فقط کمتر
از پنجاه میلیارد تبدیل به ابزار تولید و سرمایه گذاری ثابت شده که اساس رشد
اقتصادی و افزایش درآمد پایدار ملی است. رشد اقتصادی ما از انقلاب تا کنون کمتر از
2% درسال بوده که تقریبا" همه آنرا مدیون افزایش بهای نفت در بازارهای جهان
هستیم. با این وجود، درآمد سرانه مردم از 2400 دلار در سال 1357 به 1700 دلار سقوط
کرده، حدود چهل درصد جمعیت کارپذیر بیکارهستند یا به شغل های کاذب مشغولندو بیش
از50% جمعیت کشور زیر خط فقر زندگی می کند. کشاورزی ما کمابیش بهمان سبک و سنت
گذشته مانده و فقط باران خدا در چند سال اخیر تولید سرانه را افزایش داده است. همه
اقتصاد اسیر مقررات و سیاستهای یک اقتصاد دلالی است. هنر بزرگ ما خریدن است نه
ساختن. درصادرات نه تنها ناتوان و شکست خورده ایم، بلکه بازارهای طبیعی خود در
منطقه را نیز به رقیبان باخته ایم. در حالیکه برای چند میلیارد دلار سرمایه خارجی
به گدایی افتاده ایم، صدها میلیارد دلار سرمایه های داخلی به خارج انتقال یافته و
کشورهای کوچکی مانند امارات را از خاک و بیابان به عرش قدرت اقتصادی رسانیده، و
مغزهای ما از ترس و خفقان و ناامیدی از آینده، به کشورهای آزاد مهاجرت کرده و در
آنجا بطور غبطه آوری خلاق و موفق و شکوفا شده اند.
وضع
اقتصادی و توسعه در مناطق مرزی ما بسیار بدتر است. عدم توجه و سرمایه گذاری، عدم
ایجاد شرایط و امکانات رشد و پیشرفت و اشتغال و آبادانی، عدم ایجاد فرصتهای برابر
در راستای شراکت در اداره کشور و تبعیض و عقب نگاهداشتگی، باعث ایجاد گرایش گریز
از مرکز و ذهنیت منفی نسبت به شهروندی این سرزمین بزرگ شده، ناامیدی و استیصال
ذهنیت ها را نسبت به تبلیغات سوء و توطئه های بیگانگان مساعد نموده و همبستگی ملی
و یکپارچگی کشور را به خطر انداخته است.
در
سیاست خارجی، کمتر کشوری توانسته بدتر از ما عمل کند. ربع قرن شعارهای توخالی،
دشمنی های بی خردانه و دخالتهای ضد ارزشی، باعث شده که در جهان منزوی شویم، ما را
به تروریسم متهم کنند، ما را محاصره اقتصادی و نظامی کنند، و حتی دوستی های کهن
خود را درمنطقه با کشورهایی که در گستره فرهنگ و تاریخ ایران زمین قرار دارند به
دشمنی و رقابتهای ناسالم تبدیل کنیم.
من
امروز نمی توانم درباره غیر دموکراتیک بودن انتخابات و تحولات ساختاری بنیادین که
برای استقرار حاکمیت ملی و عدالت اجتماعی ضروری است، چندان صریح با شما سخن بگویم،
چون می ترسم مبادا از خط سرخ گذر کنم. چون بمن اخطار شده که نباید دیگر از خط سرخ
گذر کنم، و تهدید شده ام که وگرنه مسئول تبعات سخت آن خواهم بود.
نباید
گفت این که داریم دموکراسی نیست، زیرا حاکمیت در بین خود دموکراتیک عمل می کند.
دموکراسی یونان که غربی ها اینهمه به آن می نازند هم فقط یک دموکراسی در میان طبقه
اشراف بود و بقیه مردم برده بودند! نباید گفت که انتخابات آزاد نداریم. ما کاملا"
آزاد هستیم از میان نامزدهایی که با دقت برایمان تعیین شده هر کس را بخواهیم
انتخاب کنیم! مگر ما خود می توانیم امضای امام زمان را بگیریم؟
می
گویند نگو بسیاری مسئولان انتصابی رده بالا شایستگی لازم را برای شغلشان نداشته و ندارند،
دانش و تجربه لازم را نداشته و ندارند و تعهد آنها به منافع مردم ایران نسبت به
منافع شخصی و گروهی خود ناچیز بوده است. نباید گفت مسئولان انتخابی کشورهم انتصابی
هستند. نباید گفت که کشور در همه زمینه های مادی و معنوی، با وجود درآمد سرشار و
ثروت فراوان، با وجود گنجینه ای از مغزهای کم نظیر، و پشتوانه فرهنگی کهن و بی
همتا، نسبت به موقعیت خود در جهان، عقب افتاده است. حتا آمارهای رسمی و دولتی را برای اثبات درجه عقب افتادگی اقتصادی،
فساد و ویرانی اجتماعی و اخلاقی، و رواج بی عدالتی نباید بازگو کرد. می گویند
نباید گفت که شعارگرایی حاکمیت جهت تغذیه منافع شخصی و گروهی، همه درها را بروی
ملت ما بسته، ثروتهای مادی و معنوی ما را فراری داده، دنیا را با ما دشمن کرده،
دشمن را در سراسر مرزهای ما مستقر کرده و تمامیت ارضی کشور را بخطر انداخته است.
نباید گفت که شوراها و مجلس هیچکدام با
رای اکثریت مردم انتخاب نشده اند، نماینده مردم نیستند و حق قانونگذاری و تصمیم
گیری برای مردم را ندارد. نباید گفت که تقریبا" هیچکدام از نامزدهای مطرح
انتخابات ریاست جمهوری شایستگی این مسئولیت را ندارند، در شغل های پیشین خود هم
موفق نبوده اند وجملگی در نابسامانی های ربع قرن گذشته کمابیش دخالت داشته اند. نباید
گفت که هیچکدام از نامزدان ریاست جمهوری برنامه ای مدون و معقول برای اداره کشور
ندارند، هیچکدام مسائل کشور را بخوبی درک نمی کنند،
و اینکه حتا اگر نیت
اصلاح شرایط و اوضاع را داشته باشند، فاقد قدرت اجرایی لازم خواهند بود. نباید گفت
فعالیت حزب های سیاسی باید آزاد باشد، رسانه ها باید از انحصار گروهی معین درآیند
و همه گروههای سیاسی از آزادی فعالیت و دسترسی به رسانه ها برخوردار باشند. نباید
گفت که تعداد بی شمار نامزدان ریاست جمهوری دلیل کثرت گرایی نیست، فقط ما را مضحکه
جهان می کند، که این حزب های سیاسی هستند که باید نامزدهای اصلح را ازمیان اعضای
خود انتخاب و بهمراه با یک برنامه تدوین شده معرفی و پشتیبانی کنند؛ نه اینکه صدها انجمن
ها و محفل و هیئت را نام حزب بدهیم و بودجه بدهیم که همه کمابیش یک برنامه را اجرا
کنند.
منهم
اطاعت می کنم و هیچکدام از اینها را نخواهم گفت. اعلام می کنم که هرگز از خط سرخ
گذر نخواهم کرد. از خط سپید هم نمی گذرم.
من هرگز از رنگ سبز هم نخواهم گذشت. این سه رنگ برای من مقدس هستند، افتخار من
هستند، نماد حیثیت ملی من هستند. من هرگز از آنها نخواهم گذشت. در سرخ می غلتم ولی
از این سه رنگ نمی گذرم. سپید می پوشم ولی از یک وجب این خاک نمی گذرم، و من و شما
باهم میهنمان را، علی رغم تهدید ها و دشمنان، در سبز خواهیم آراست.
اگر روش حکومتی حاکم بر ما در طی ربع قرن
گذشته درست بوده، و انحصارگری در حکومت و قدرت، بر کثرت گرایی و مردم سالاری ارجح
است، پس ما می بایستی اکنون یکی از قدرتمند ترین اقتصادهای جهان و یکی از مرفه
ترین و راضی ترین جوامع جهان باشیم. حساب کنید اگر بهای نفت در بازارهای جهانی
بالا نمی رفت، و اگر در سالهای اخیر باران خدا تولید کشاورزی را افزایش نمیداد، که
این آقایان بحساب خود می گذارند، اکنون کجا می بودیم؟ اگر اینها از بی دانشی، بی
خردی، ناشایستگی و عدم تعهد اجتماعی نیست، پس از چیست؟ اکنون حتی بسیاری از
مسئولان بلندپایه حاکمیت هم برای فاصله گرفتن از شکستها و ناکامی ها، که خود در ایجاد
آنها شریک بوده اند، لب به اعتراض گشوده اند. روسای اجرایی از نارسایی ها و
انسدادها و کارشکنی ها و قاچاق و فساد گسترده شکایت می کنند، رییس قوه قضاییه به
بیدادگری های سازمان خودش اعتراض می کند، و نامزدهای دست چین شده هم برای کسب وجهه
به افشاگری می پردازند.
یعنی
اوضاع بدتر از آن است که دیگر بتوان پنهانش کرد. ولی اگر همین حرفها را کسانی خارج
از حاکمیت بزنند، از خط سرخ پا فرا گذاشته اند، و به "براندازی نرم"
متهم می شوند. تا کی باید سرمان را در برف فرو کنیم؟
بنابراین،
ما که خارج از حاکمیت هستیم، امروز زبانمان بسته است. ما نمی خواهیم بخاطر حرف
حساب زدن و دلسوزی برای ایران وایرانی به همکاری با توطئه های تبلیغاتی خارجی و
براندازی تهدید شویم. بفرمایش دبیر شورای نگهبان، حکم های اعدام مخالفان صادر شده
و فقط منتظر موقع مقتضی هستند.
دیگر
از عظمت ایران کهن، از فرهنگ ایرانی که هزاران سال است در زندگی همه افراد بشر
نفوذ دارد، از دانش و فن ایرانی که پایه گذار دانش بشری بوده و هنوز همه را به
شگفتی وا می دارد، از هوشمندی و هشیاری ملت ایران، از خداپرستی که ایران جهان را
به آن روشن کرد، از فلسفه دموکراسی که ایران سده ها پیش از یونان عرضه کرد، از
حقوق بشر که پایه گذارش ایران بود، سخن نمی گوییم. و نه از اینکه این حاکمیت با این فرهنگ باشکوه وافتخارآمیز ایرانی ناسازگاری
دارد.
زیرا فرهنگ اصیل
ایرانی، اهورایی و دینی است، ولی حکومت دینی را نمی پذیرد؛ یکتاپرست است، ولی
حکومت یکتایی را نمی پذیرد؛ جهانگراست و حکومت منزوی و مطرود جهان را نمی پذیرد.
بهمین
دلیل ما بر این باور هستیم که فقط مردم هستند که می توانند و باید که سرنوشت خود
را تعیین کنند تا حاکمیت ملی برقرار شود. و برخلاف باور شورای نگهبان، مردم ایران
صغیر و محجور و دیوانه نیستند که حق رای دادن و تصمیم گیری نداشته باشند و نیازمند
قیم باشند. ما باور داریم که تا شرایط آزاد برای ابراز عقیده، فعالیت سیاسی و
گزینش مستقیم فراهم نباشد، و تا هنگامیکه قدرت گزینش و تصمیم گیری و دسترسی به رسانه
ها در دست اشخاص و مراکز خاص باشد، فرض برگزاری انتخابات آزاد از سوی حاکمیت امکان
ناپذیر و غیرواقعی خواهد بود و مشارکت حداکثری در انتخابات فقط کمک به تداوم وضع
موجود خواهد کرد.
-0-