|
|
|
|
جزئیات مطالب |
|
|
سالگرد اعدام سيامك زعيم در 1363 |
|
سالگرد اعدام سيامك زعيم
امروز بيست و هفتمين سال اعدام سيامك زعيم به جرم دگرانديشي سياسي است. سيامك دانش آموخته دانشگاه بركلي، امريكا، در رشته رياضيات، و يكي از تيزهوش ترين و آگاهترين شخصيت هاي سياسي و رهبري اوپوزيسيون چپ در ايران بود كه جانش را بخاطر خم نشدن در برابر زور و بيداد، خودداري از توبه براي نجات از مرك، و ايستادگي بر باورهاي خود از دست داد. او چنين روزي، پس از تحمل دو سال زندان و شكنجه، در ميان استاديوم فوتبال شهر آمل در برابر صدها تماشاچي تيرباران شد و در گوري پنهاني دفن گرديد. مادرش هنگام دريافت لوازمش از زندان اوين در برابر اين پرسش زندانبان كه چرا گريه نمي كنيد، پاسخ داد كه "من هرگز لذت ديدن اشگهايم را به شماها نمي دهم." او در خلوت اتاقش هنوز براي سيامك مي گريد.
كارت پستال تبريك نوروز او به خواهرش در سال 1340، نشانه عشق بي پايان او به ايران، فرهنگ كهن ايران زمين و سربلندي ميهن بود.
كورش زعيم
6
بهمن 1390
|
|
بازدید صفحه: 5677 |
|
|
|
|
|
|
جناب زعیم ضمن همدردی با شما در مورد از دست دادن رفیق سیامک، باید بعرض تان برسانم که سیامک جانش را به خاطر خم نشدن در برابر زور و بيداد، خودداري از توبه براي نجات از مرك، و ايستادگي بر باورهاي خود از دست نداد. بیاد بیآورید بسیاری از فعالین سیاسی با وجود اینکه توبه کردند، و در برابر زور و بیداد خم شدند، و از باور های خود نیز دست برداشتند، باز در برابر جوخه ی آتش ارتجاع اسلامی قرار گرفته و تیر باران شدند. سیامک اگر چنین نیز میکرد، باز از تیرباران خلاصی نداشت. چرا که او رهبری فکری و ایدئولوژیک جریان و حرکتی نظامی را در عمل به پیش می برد که در شهر آمل دست به یک قیام خونین و مسلحانه زدند. در یک عمل جمعی و داوطلبانه ، قیام کننده لزوما کسی نیست که ماشه را می کشد، بلکه آنهائی که این فکر را پرورده اند و افراد قیام کننده را رهبری می کنند، نیز ولو اینکه خود حتا یک تیر هم شلیک نکرده باشند، در آن قیام مسئولیت دارند و مسئولیتشان هم هیچ کمتر از آنی که تفنگ در دست دارد نیست. من با این جنبه از تحریف ماجرا نمی توانم موافق باشم. بنابراین : 1 ـ واقعیت را بگوئیم ولو اینکه بسیار تلخ و ناگوار است. دوم اینکه ممکن است به این توهم دامن بزنیم که گویا جمهوری اسلامی بی آزارتر از آنست که هست . مثلا رحم و مروت سرش می شود و اگر احیانا سیامک کوتاه می آمد، برغم مسئولیتی که در قیام آمل داشت، شانس زندگی را جمهوری اسلامی به وی می داد. من مطمئن هستم که سیامک و رفقایش آگاهانه پای در راهی گذاشته بودند که خود می دانستند می تواند به قیمت جانشان تمام شود. و تمام شد. بنابراین تاریخ واقعه را آنگونه که رخ داده بنویسیم. بنظرم برغم اینکه قیام آمل اشتباه بود، سیامک و بسیاری از رفقایش در بر خورد به اسارت خود، بسیار درست و ستودنی برخورد کردند. آنجا که تسلیم شکنجه ها و فریب های جمهوری اسلامی نشدند و آن نظام پلید و ضد انسانی را در اهداف و مقاصدشان به شکست کشاندند. و موقعیت خود را بدرستی ارزیابی کردند. این کار قهرمانانه هم به نفع خودشان بود و هم به نفع دیگران.
|
من آنچه را میدانستم نوشتم. سیامک با قیام مسلحانه مخالف نبود، اینگونه که برخی همراهان نزدیکش به من گفته اند، با زمان اجرای آن موافق نبود. ولی مردانه بر باورهای خود ایستاد. از او در زندان خواسته بودند با حجت الاسلام موسوی تبریزی در تلویزیون مناظره کند. گفته بوده او میمون رژیم نمی شود. در خرین ملاقات به مادر گفته بود از او خواسته اند توبه کند تا از اعدام نجات پیدا کند. مادرم، که سیامک عزیزکرده او بود، به او گفته بود توبه یک ننگ خانوادگی خواهد بود. |
|
|
آقای زعیم عزیز، اولاً کرمانشاهی نه و کرماشانی (اگر حضرتعالی برادرتان را بهتر از بنده میشناسید، بنده هم نام خودم و شهرم را بهتر از شما میدانم.) ثانیاً دقت نفرمودید که بنده چه گفتم. اینکه سیامک روزگاری در جبهۀ شما بوده را انکار نکردم، مسئله ای را مطرح کردم که حتی می تواند اخلاقی تعبیر بشود: آیا در شرایطی که هیچ نوشته ای از سیامک منتشر نمی شود و هیچ کس یادی از او نمی کند و در واقع مجرایی برای شناخت وی برای نسل جوان ایران وجود ندارد، آیا باید به صرف یک نامه (23 سال پیش از شهادت) این تصور را ایجاد کرد که وی ناسیونالیست بوده است؟ آیا نباید «واقعیت» او را معرفی کرد؟ آیا نباید دیگر نامه ها یا نوشتجات یا مقالاتی را که از وی در دست دارید منتشر نمایید؟ همین یکی چون با مرام شما جور درمی آید کافی است؟
باستانگرایی که میفرمایید را در آن سالها خود رژیم حاکم (رژیم شاه) تبلیغ میکرد و بسیار طبیعی بوده که یک جوان پیش از بلوغ فکری به سمت آن گرایش داشته باشد. متأسفانه بعضی ها هنوز از آن جو ایدئولوژیک بیرون نیامده اند، ولی سیامک با تیزهوشی راه را از چاه بازشناخته است.
در ضمن کمونیسم صرفاً یک ابزار و یا فرمولی برای انقلاب کردن نیست که بتوانیم بگوییم سیامک «فقط برای اینکه» انقلاب کند کمونیست شد! کمونیسم تحلیلی مشخص از تاریخ و اقتصاد و سیاست ارائه می کند که نشاندهندۀ یک چرخش کلی است. افزون بر این خیلی ها کمونیست هم بودند ولی انقلابی نبودند. بنابراین از شما می خواهم «واقعیت کمونیست سیامک» را سانسور نکنید و اگر آن روی ماه را نشان نمی دهید، با نمایاندن این رویش کسی را به اشتباه نیندازید.
کرماشانی |
آقای کرماشاهی گرامی، یاد کردن از یک برادر، جنبه خانوادگی و احسای دارد؛ و یاد کردن از یک شخصیت کنشگر جنبه دیدگاهی و کنشگری. یاد کردن از اعدام او جنبه احساسی خانوادگی است. این دو مورد را با هم نیامیزید. درباره ایدئولوژی درست است که او با تندروی مخالف بود و به من می گفت که شاید برای رسیدن به مدینه فاضله کمونیسم سیصد تا چهارصد سال وقت لازم باشد تا مردم بفهمند و جامعه را به آن سو ببرند. |
|
|
آقای زعیم، واقعاً جای خجالت است که عقاید یک شهید را باب میلمان تحریف کنیم. در شرایطی که هیچ از این بزرگوار یادی نمی شود، جنابعالی کارت پستالی را که ایشان 23 سال پیش از شهادتش در دوران نوجوانی به خواهرش هدیه نموده از ته صندوقچۀ خاطرات بیرون آورده و به نسل جدید عرضه می کنید. برای ما واضح است که جنابعالی افکار ناسیونالیستی دارید، اما خودتان هم می دانید که سیامک ناسیونالیست نبود، چه رسد به آنکه باستانگرا هم باشد! اگر راست میگویید مقالات ایشان در سازمان انقلابیون کمونیست و اتحادیۀ کمونیست ها (سربداران) را بازپخش کنید تا نسل جدید با «واقعیت» مبارزات و شخصیت انقلابی سیامک آشنا شود. چرا شخصیت و افکار وی را تحریف می کنید؟ آیا اینگونه عدم اعتقاد خود به سانسور را اثبات می نمایید؟ نکند در این به اصطلاح حاکمیت ملی که جبهۀ کذایی شما به دنبال آن است قرار است همۀ کمونیست ها به استناد یک نامۀ دوستانه در دوران ناپحتگی نوجوانی ناسیونالیست و باستانگرا معرفی شوند؟!
کرماشانی |
کرمانشاهی گرامی، اجاز بدهید من ادعا کنم که برادرم را بیش از شما می شناسم. برادرم تا به امریکا آمد، ملی بود. در آنجا عضو شاخه شیکاگو جبهه ملی شد که من هم بودم. خط میخی را آموخته بود و امضایش را و برخی یادداشت شخصی خود را به میخی می نوشت و به ایران باستان افتخار می کرد. در امریکا به کمونیسم گرایید فقط برای اینکه باور داشت یک نیروی انقلابی می تواند رژیم شاه را سرنگون کند نه یک نیروی روشنفکری. |
|
|
متاسفانه در اين 33سال صدها هزار نفر از بهترين جوانان اين كشور در اوج سكوت و بي اطلاعي مردم عوام توسط حيوانهاي انسان نماي جمهوري اسلامي بطرز وحشيانه اي اعدام شده اند كه سيامك زعيم نيز از اين گونه انسانهاي پاكباخته هست . اميدوارم روزي برسه كه زنده باشيم و حكومت دموكرات ،ملي و سكولار ايران را ببينيم و از اين شهداي راه آزادي آنطور كه در شانشان هست تجليل كنيم.
به اميد آنروز - تبريز 20بهمن 1390
فتح الله نجاتي |
سپاس از مهر شما. |
|
|
|