دکتر مهدی مؤید زاده
هرآنکس را که درپی نفاق است نباید ملی خواند
زندان تطهیر کننده نیست
مگر در روز سی ام تیر ماه
۱۳۸۸
که دوازده نفر از اعضاء جبهه ملی
بنام اغتشاشگر دستگیر شدند آنها هم دولت سایه
میخواستند؟
نویسنده آن مطلب خواسته است جبهه ملی را از
جنبش مردم ایران دور نگهدارد و
با نام بردن از آرمان آقای زعیم درباره دولت سایه علت بازداشت را داشتن
چنین آرمانی واعلام چنین نظریه ای درماهها قبل به شمار آورده است . حال از
کدام منبع موثقی به چنین اطلاعی رسیده است الله اعلم!
برای انکه هر شخص یا گروهی نتواند نکات مورد
نظر خویش را بنام جبهه ملی ایران که در داخل کشور است منتشر کند چندماهی است که
جبهه ملی ایران درداخل کشور رسما ومکررا اعلام کرده است که برای پیشگیری از
ناهماهنگی ورعایت ائین نامه های تشکیلاتی اعلامیه واطلاعیه وهرگونه نوشته ای که
بنام جبهه ملی برای سایت های خبری فرستاده میشود فقط از طریق روابط عمومی بایدباشد
وگرنه آن اعلامیه از سوی جبهه ملی ایران نیست .
مگر در روز سی ام تیر ماه
۱۳۸۸
که دوازده نفر از اعضاءجبهه ملی بنام اغتشاشگر
دستگیر شدند آنها هم دولت سایه میخواستند؟ اعلام دولت سایه درآنچه که
مجموعه نظریات آقای زعیم است
چندماه قبل منتشر گردید نوشته شده بود که گروهی در این دولت سایه نقش دارند
:
جناب مهندس امیر انتظام
رئیس این دولت است وتنی چند در کنار مهندس زعیم در پست های وزارت سایه !
اگر الگو، تاریخ انگلستان است آیا هیچ وجه تشابهی میان دموکراسی انگلیس ودیکتاتوری
ایران متصوراست؟
نیروهای
ملی بخش تفکیک ناپذیر جنبش آزادیخواهانه امروزی ملت ایران اند
هرآنکس راکه درپی نفاق است نباید ملی خواند.
چندماهیست که ایرانیان را شور وشوق آزادیخواهی دربر گرفته است
.آزادی درتمام شئون انسانی لمس شدنیست .آزادی درهمه زمینه ها دارای قوانین جهان
شمولی است که کم وکاست آن با معیارهای جهانی کاملا قابل ارزیابی است .دستیابی به
آزادیهای مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر اساسی ترین آرمان انسان امروزی است
. باتمام عدم اعتمادی که مردم ایران به حاکمیت داشته ودارند .در انتخابات
اخیر به میدان آمدند تا آزادی را بخواهند وآنرا فریادکنند .مردم
خواستار کسب آزادی درانتخابات شدند .درنظامیکه بسیاری ازقوانین اساسی اش در
جای جای همان قانون بزنجیر استبدادمحصور شده است مردم شنیدند که حاکمان از
آزادی انتخابات سخن میگویند ، سوگند میخورند شمارش آراء درست خواهد بود،
خردشان حکم برناباوری داشت آما مصمم شدند که یکبار هم شده گفته ها را با تردید
باور کنند . در روزهای محدود تبلیغات انتخاباتی خوشبینانه وشادمان به
کوچه ها وخیابانهای ایران ریختند میدانستند حاکمیت درفکر استفاده ازحضور
ملیونی آنهاست ولی تن به این آزمون دادند تا بار دیگر اگر حاکمان خلف وعده
کردند ،رسوایشان کنند . مردم امیدوارانه به روش کشورهای دارای دموکراسی با
راهنمایی ایرانیان درتبعید مراکز انتخاباتی کاندیداها را آراستند وعده ای هم براین
باور راسخ شدند که انتخابات ایران هم دموکراتیک خواهد بود . به سوی صندوقهای رای
رفتند رای خود به صندوقها ریختند وچون به پایان وقت اخذ رای نزدیک شدند تقاضای
افزایش ساعات رای دادن نمودند که اولین مقاومتها از سوی کسانیکه انتخابات را
مهندسی کرده بودند آغاز شد وبا کمال تاسف این آغازی ننگین وبهت آور بود
! آماری ازپیش ناشیانه تنظیم شده چند ساعت پس از اخذ رای بروی
سایت های اینترنتی دولتیان آمد که مبارکمان باد پیروز شدیم!! ، آنچه دلخواه حاکمیت
اصولگرا بود وچندی اضطراری آنرا پنهان کرده بودند تا بازی دموکراسی راه انداخته
باشند خیلی زود آشکار شد .
بهت و حیرت
نتایج انتخابات بهت وحیرت میلیونهانفر رای دهنده را درپی داشت
. شگفت زده وآرام به کوچه وخیابان آمدند ، گفتند رای ماچه شد؟ رای مارا نشانمان
دهید . پاسخ خشونتی تصور نشدنی بود. حرکتهای اعتراضی شروع شد تلاش دراین بود
که کاری خلاف مقررات انجام نشود وبهانه بدست پلیس ولباس شخصی ها داده نشود .
جهانیان از طریق وسایل جدید ارتباط جمعی نه از طریق خبرنگاران وعکاسان که بشدت
درحلقه سانسور ماموران قرار داشتند بل بوسیله مردمی که با اینترنت وتلفن همراه با
ساده تری روش خبر می دادند از عظمت حرکت آرام ملیونها معترض به انتخابات آگاه شدند
. حماسه ای درحال شکل گیری بود وقدرت بدستان حاکم ناتوانتراز اینکه برآن حجابی
کشند وآن را از دید مردم دنیا نهان سازند . حکومت دهها هزار نیروی رزمی بمیدان
فرستاد ازضد شورش گرفته تا بسیج ولباس شخصی ها با امر براینکه به هر نحو حرکت
وجنبش باید خاموش شود .دریغ وصد افسوس که دهها زن ومرد ودختر آزادیخواه که به عشق
آزادی به خیابانها آمده بودند در پی ضرب وشتم وحشیانه وگلوله بارانها در خون خویش
غلطیدند . جهان ازآنچه برصفحه تلویزیونها دید اندوهگینانه گریست . ارائه
کنندگان برنامه ها از بینندگان خود میخواستند تا کودکان را از نگاه برتلویزیونها
منع کنند تل آنچه می بینند که تاثیرمنفی در روان آنها نگذارد
دگر روز با زبان سکوت با نوارهای مشکی ولباسهای عزا به ماتم
عزیزانشان آمدندآنهم پایانی اندوهبارداشت . روایت این آزآدیخواهی
وروزهای تلخی که کام جهانی را تلخ کرد و شرح آنچه باآز ادیخواهان کردند،سینه
ای فراخ میخواهدبه وسعت گیتی تا قدرت بیان آن باشدو قلمهایی توانمندکه آنرا به
رشته تحریردرآورد.
بنظر میرسد تا ملی باید تا بتوان به تحلیل آنچه برایران
میگذرد نشست .مراحلی سریع وبسیار تاثیرگذار درحال گذر است .دوست ودشمن این جنبش
مردمی آزادیخواهانه میداند که هدف اصلی مردم دستیابی به آزادی ودمکراسی است
.
ملت ایران زندگی آزادمیطلبد وانتخابات آزاد را بعنوان ورود به راه خواسته های
برحق خویش برگزیده است . مردم ایران بیش از یکصدسال است که پای براه دمکراسی
وآزادیخواهی نهاده وبه این راه آشنایند وخطا ست گرتصورشود ویا نادانسته بیان گردد
که دمکراسی برای جامعه ما زوداست .نهضت مشروطه ایران، نهضت ملی ایران برهبری دکتر
مصدق وانقلاب ناکام وبه کژراهه رفته بهمن
۵۷
همگی
برای آزادی ودموکراسی بوده است . جنبش بزرگی که از
۲۲
خرداد
۱۳۸۸
بشکلی فراگیر میلیونهانفربراهش گام نهاده اند ادامه تردیدناپذیر مبارزات
ضداستبدادی وآزادیخواهی ملت ایرانست .
یار شاطر باشیم نه بار خاطر
ملت ایران نه استبداد شاهی میخواهد ونه استبدادمذهبی
،فریادبرون آمده ازسینه های جانباختگان دوماهه اخیر برای آزادی است . هیچکس وهیچ
گروه ودسته ای حتا آنانکه سوابق چند دهساله آزادیخواهی دارند حق مصادره آنرا
ندارند .فرصت طلب ها باآگاهی ملت ایران از صحنه بیرون شده وخواهند شد .
درداخل ویا خارج کشور نیروهایی ملی ومردمی،سالیان سال براه
دموکراسی وآزادی پای فشرده بهای سنگینی پرداخته اند .آنان حاکمیت ملی وجدایی
دین وحکومت را خواستارند ، راه سعادت ملت را در حکومتی برآمده ازاراده ملت
میدانند ، آزادی را بهمان تعاریف اعلامیه جهانی حقوق بشر راهگشا
میدانند ،سطح خواسته های این نیروهای ملی فراتر از آنست که درآغاز جنبش اخیر آمده
است . عقلانیت وخرد ورزی حکم میکند که در مبارزه برای کسب حداقل ها یار شفیق جنبش
باید بود، زیرا ، تا حداقل ها حاصل نشود راه برای وصول حداکثر هموار
نخواهدگردید . نمونه اینکه جنبش گسترده زنان ایران خواستار حق خویش دراین انتخابات
است درحالیکه این نه تنها همه خواست زنان نیست بلکه میتواند کف آن باشد واگر امروز
همه نیروها بایددراین مسیر که همان رسید ن به آزادی انتخابات است متمرکز شود ولی
اصل والاتر که برابری حقوق زن ومرد و رفع نابرابرابری جنسیتی است گرچه امروزه تحقق
یافتنش دوربنظر میاید ولی درراس خواسته های زنان باقی خواهد ماند .
نیروهایی که به راه ملت سر سپرده اند .،آنانکه چون جبهه ملی
ایران سابقه ای درخشان درراه مبارزات ملی دارند ،همانگونه از بیانیه ها ونوشته های
تحلیلی جبهه ملی داخل کشور برمیاید ،همه حرکت ها وتحلیلها ودعوت هایشان در همراهی
با نیروهای خط مبارزه ملت است که:صدسال پس از انقلاب مشروطیت ومبارزه برای
آزادی وعدالت هنوز برای تحقق الفبای آزادی ودموکراسی با نظام استبدادی مذهبی
درجدال میباشد(به نقل از اعلامیه مورخ
۱۰ /۵ /۸۸ ).
خرد حکم میکند که برای سعادت ملت ایران دراین جنبش عظیمی
که نخستین گامها را برداشته است همگان همراهی کنیم .راه امروز نیروهای ملی
آنست که تجربیات خویش رابی نام ونشان تقدیم مردمی کنند که میدانند چه میخواهند وچه
نمیخواهند آنانرا یار شاطر باشیم نه بار خاطر .
زندان تطهیر کننده نیست
در روزگاری که ملت ایران با مبارزات شبانه روزی خود
برای آزادی ودموکراسی در تلاش است وهمانگونه که اشاره شد نیروهای ملی موظفند قدرت
وتوان خویش برای تحقق اینمرحله ارائه کنند ، بعضی برآنند تا شاید بتوانند با ایجاد
برخوردمیان نیروهای مبارز ملی ومردمی از طریق اعلامیه های تردیدآمیز ونظریات دوراز
واقعیت از همبستگی همه نیروهای غیروابسته به سرسپردگان بیگانه ممانعت بعمل آورندو
آبی گل آلود کنند تادربرخوردهای داخلی سکان حرکت ملی مردم ایران را دردست گیرند.در
۲۴/۵/۸۸
اعلامیه ای بنام جبهه ملی ایران به سایت هایی که معمولا اعلامیه های جبهه ملی را
منتشر میکنند ارسال میشود .چون مندرجات آن ورود به، یا تائید حرکتی بود که
بطور حتم مستلزم شورای مرکزی جبهه ملی بود اصالت آن زیر سئوال رفت
.برای انکه هر شخص یا گروهی نتواند نکات مورد نظر خویش را بنام جبهه ملی ایران که
در داخل کشور است منتشر کند چندماهی است که جبهه ملی ایران درداخل کشور رسما
ومکررا اعلام کرده است که برای پیشگیری از ناهماهنگی ورعایت ائین نامه های
تشکیلاتی اعلامیه واطلاعیه وهرگونه نوشته ای که بنام جبهه ملی برای سایت های خبری
فرستاده میشود باید فقط از طریق روابط عمومی باشد وگرنه آن اعلامیه از سوی جبهه
ملی ایران نخواهد بود. این اعلامیه هم چون از طرف روابط عمومی هیئت اجرائی
نیامده بود بخودی خود نمایا نگر نظریات جبهه ملی نبود همانگونه که اشاره شد
آن اعلامیه ازسوی جبهه ملی نبوده است اما آنچه مرا واداشت به آن اشاره کنم
موضع گیری خاصی است که
درتائید نظر آقای مهندس زعیم عضو مستعفی هیئت اجرائیه جبهه ملی انجام شده است
.
اعتراض به بازداشت مهندس
زعیم بطور قطع ضروری است و باید هم پیگیری شود ولی بهانه ای که برای اعتراض بود
قابل قبول بنظر نمیرسید .مگر اعتراض به بازداشت وشکنجه وآزار زندانیان، از
هر گروه دسته ای باشند، توجیهی لازم داشته است .؟ نویسنده آن مطلب خواسته است جبهه
ملی را از جنبش مردم ایران دور نگهدارد
و با نام بردن از آرمان آقای زعیم درباره دولت سایه علت
بازداشت را داشتن چنین آرمانی واعلام چنین نظریه ای درماهها قبل به شمار آورده است
. حال از کدام منبع موثقی به چنین اطلاعی رسیده است الله اعلم !
دراینجا جدا از تعلق نداشتن آن نوشته به جبهه ملی پرسشی بنظر
میرسد، مگر در روز سی ام تیر ماه
۱۳۸۸
که دوازده نفر از اعضاءجبهه ملی بنام اغتشاشگر دستگیر شدند آنها هم دولت سایه
میخواستند؟
اعلام دولت سایه
درآنچه که مجموعه نظریات آقای زعیم است چندماه قبل منتشر گردید و در آن وقت نوشته
شده بود که گروهی در این دولت سایه نقش دارند : جناب مهندس امیر انتظام رئیس
این دولت است وتنی چند در کنار مهندس زعیم در پست های وزارت سایه ! اگر
الگو تاریخ انگلستان است آیا هیچ وجه تشابهی میان دموکراسی انگلیس ودیکتاتوری
ایران متصوراست ؟ خوشبختانه مردم ما آگاهتر ازآنند که توهما ت شخصی را به پای
باورهای سازمانی گروههای ملی بگذارند. نوشته اند آقای محسن رضایی در جریان
انتخابات اخیر اشاره ای به تشکیل دولت سایه کرده است . آقای رضایی چون از
خودیهای نظام است میتواند برای خود وزرایی تعیین کند که روزانه کار وزرا را نظارت
کرده به نقدآن بنشینند
آیا دولت
سایه پیشنهادی مهندس زعیم هم چون محسن رضایی وحاکمیت است؟
نمیدانم ،شاید.جناب مهندس
امیرانتظام ویا آقای دکترباوند و..آیا باعضویت در دولت سایه
مهندس زعیم موافقند؟ آیامیخواهید بگوئید همه رهروان جنبش اخیر هم باید
از دولت ساخته سایه شما حمایت کنند ؟تصور نکردید نتیجه عکس دارد؟ چرا
میخواهید بمردم ا لقا ء کنید که جبهه ملی برای شما دولت و وزیر معین کرده است
.ازکی تا بحال قیم مردم شده اید ؟صدای مرگ بردیکتاتور ملت ایران را نمیشنوید؟ آیا
براستی این طرح برای منزوی کردن نیروهای ملی تنظیم نشده است ؟ بحث بیشتر درباره
جنبه های حقوقی دولت سایه را بزمان دیگری میگذارم .
دریک سایت که بشد ت به زندانی شدن آقای زعیم اعتراض دارد
نویسنده ای زندانی شدن را دلیل حقانیت یک فرد و بزندان نیفتادن را حجتی بر ناتوانی
دیگران در مبارزات آزادیخواهانه دانسته اند .این طرز تلقی نمیتواند بهیچوجه منطقی
باشد که
زندان نه مکان
قهرمان سازی ونه جای تطهیراست؛ اگر فولاد بودی آبدیده میشوی. باری زمانه را
دفتر ودستاریست که حساب نیک وبد کسان درآن نوشته میشود و ملت ایران سره وناسره را
از یکدیگر باز خواهد شناخت .
مهدی مویدزاده . (تهران بیست پنج مرداد
۱۳۸۸)
ج���(��8��
و گروه ها و احزاب وابسته به آن است) چاره ای نداشته اند
جز اينکه صرفاً آسايشگاه سالخوردگان سياسی باقی بمانند و به زايشگاه نسل های سياسی
ملی و دموکرات و رزمندهء بعدی ما تبديل نشوند؟
آخر
يک جوان پر جوش و به تنگ آمده از اوضاع کنونی کشور چگونه بايد با تشکيلاتی همبستگی
پيدا کند که در تاريخ همين سی سالهء اخير خود هم در استقرار حکومت اسلامی شراکتی
قاطع داشته و هم بخاطر ماندن در گذشته های دربسته نتوانسته است خود را به نقد سالم
بکشد و، مثلاً، به صراحت اعلام بدارد که اگرچه احتمالاً ـ با ما يا بی ما ـ سيل
انقلاب به همينجا که اکنون هستيم می انجاميد اما رهبران ما در محاسبات خود اشتباه
کردند، عضويت در دولت موقت ذوق زده شان کرد، خود را ارزان در اختيار نيروهای ضد
سکولاريسم نهادند و ـ بجای عدم مداخله در جريانی که بزودی خود به انحرافی بودنش
واقف شدند ـ به موقع خود را کنار نکشيدند؟ چگونه می توان هنوز به تشکيلاتی دل بست
که از يکسو با ملی ـ مذهبی ها سر و سر دارد و از سوئی کسانی چون ابراهيم يزدی پای
ثابت جلسات آن (که اغلب بصورت مجالس ختم و يادبود برگزار می شوند) شرکت داشته
باشند؟
بنظر
من، برای يک تشکيلات سياسی، انديشيدن به فردا ممکن نيست اگر با ارزيابی گذشته و
نفی هرآنچه که اشتباه و خطای فاحش بوده همراه نبوده و حاصل تجربه ها برايش حکم درس
گرفتنی برای فردای کم اشتباه تر ـ و نه تثبيت در ديروز پر از اشتباه ـ نباشد؛
حتی اگر روابط عمومی اش را انسانی
شجاع و دوست داشتنی همچون مهندس کورش زعيم اداره کند که در سراسر سخنش دريغ و درد
و آرزو برای جهيدن و امروزی شدن موج می زند.
و،
پس، بنظر من، بين اين عبارت که «اکنون، این فقط گذشته است که ما را با لگد به جلو
می راند و ما تاثیری بر آنجا که ما را می برد نداریم، و فقط امیدوار هستیم که آن
همانجائی باشد که می خواهیم برویم» و اين سخن آرزو وار که «تصور کنید که ما خود
آنجایی را که می خواهیم برویم تعریف کنیم و ذهن خود را از هرآنچه ما را سرگردان
کرده، به گذشته وابسته کرده، یا در پناه اندیشه ای که به ما امنیت کاذب می دهد
قرار داده، آزاد کنیم» دره ای شگرف قرار دارد و به اين آسانی ها نمی توان بر اين
فاصله پل زد و دو عبارت مذکور را کنار هم نهاده از آن شاهراه بلندی به سوی عافيت
ساخت.
من
می گويم که اگرچه همبستگی بين «نيروهای ملی و دموکرات» امر بسيار مؤثر و ضروری و
مهمی «می تواند باشد» اما در حال حاضر از آن جهت منتفی است که ـ به استناد سخنان
آقای زعيم ـ چنين «نيرو» هائی يا وجود خارجی ندارند و يا، اگر بازماندهء اسکلتی جريانات
گذشته اند، دقيقاً به همين دردهائی گرفتارند
که پزشک حاذقی چون مهندس کورش زعيم به شرح دلشکن آنها
پرداخته است. و آيا می توان، در ميان شرح بيماری های اين مريض کهنسال، نسخه
ای کارآمد برای نوتوانی آن نيز يافت؟
بنظر
من، جزو داروهای تجويزی چنين نسخه ای، اگر دست يافتنی باشد، يقيناً، در غياب احزاب
و تشکل های امروزين و برنامه و آدم دار، نمی توان به داروی «همبستگی» دل بست؛ و
همين نکته مخاطبان را وا می دارد تا
از مهندس زعيم بيش و پيشتر از اين رفتن ها را انتظار داشته باشند.
شرکت در يک سمينار و سخنان مهم و اساسی گفتن، اگر نخواهيم آن را به اسقاط تکليف
تعبير کنيم، بايد راهگشای مؤثری برای طرح درمان های عملی باشد و اکنون با ترديد فکر
می کنم، يا اميوارم،
که
مهندس زعيم در اين مسير قدم بزرگی برداشته باشد. اين امر را آيندهء نه
چندان دور نشان خواهد داد.
برگرفته از نشريهء اينترنتی «سکولاريسم نو»، به
سردبيری اسماعيل نوری علا:
http://www.NewSecularism.com