Monday, December 23, 2024   امروز ,   دوشنبه 3 دی 1403 خورشیدی

جزئیات مطالب  

   
24 شهريور 1388
هجونامه نشريه اينترنتي جنبش سوسياليستي

  توضیح هیئت تحریریه  نشریه اینترنتی جنبش سوسیالیستی          

  http://i27.tinypic.com/28ic214.jpg

          در باره ٣ نوشته در رابطه با تاريخچه جبهه ملی ايران

 ـ آقای عبدالحسين آذرنگ در سال ١٣٨٤ نوشته ای در باره «جبهه ملی ايران» بنگارش در آورده است. او سعی نموده است تا با اشاره به رئوس بعضی از رويدادها  و اتفاقات تاريخی مقطع معينی از تاريخ معاصر ايران و برشمردن برخی از نظرات و خواست ها و اهداف سياسی دکتر مصدق و بيان گوشه هائی از مبارزات  مردم  و کشمکش های سياسی طرفداران و مخالفين دکتر مصدق و تاکيد بر توطئه های کشورهای استعمارگر که با سياست، عملکرد  و اهداف  دکتر مصدق و اصولا منافع ملی و استقلال ايران مخالف بودند، چگونگی تأسيس و مبارزات جبهه ملی را توضيح دهد. او درآن نوشته در باره ترکيب نيروهای تشکيل دهنده جبهه ملی، صحبت از: « بزرگ ترین ائتلاف نیروهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران تا پیش از انقلاب اسلامی ١٣٥٧ ش» نموده است.

گمان نداريم کسی بتواند از طريق نگارش يک  نوشته ی کوتاه (١٨ صفحه دينا ٤ ) تاريخچه ای کامل از مبارزات، خواست ها  و اهداف  سازمان  " جبهه ملی ايران"  از مقطع شروع فعاليت  در سال ١٣٢٨ ، تا مقطع پيروزی انقلاب بهمن ١٣٥٧ ، ارائه دهد. البته قابل فهم است که هر نويسنده ای در هنگام نگارش هر مطلبی ، در وحله اول روی مسائل مشخصی که بيشترمورد نظرش می باشند، تاکيد می ورزد وهمچنين اين امکان وجود دارد  که در هنگام نگارش ــ حتی بدون عمد ــ ،اشاره به بعضی از مسائل ، حتی برخی از مسائل محوری و کليدی  مربوط به موضوع بحث را فراموش کند.

همچنين بايد باين موضوع توجه داشت که نگارش مطالب تاريخی با نوشته های تبليغاتی  گروهی  و سازمانی و پروپاگاند حزبی، تفاوت فاحش دارد. نوشته های تاريخی حتمأ بايد بيانگر رويدادها و اتفاقاتی باشند که واقعأ در جامعه روی داده اند و اسناد و مدارک تاريخی بر صحت آنها تاکيد دارند! همچنين بايد خاطرنشان کرد که قلم بمزد ان بهيچوجه نمی توانند تاريخنويسان خوبی باشند، چون هدفشان از تاريخنويسی ،نه بررسی و تفسير وقايع ، اتفاقات و رويدادهای سياسی ـ اجتماعی  بصورتيکه رخ داده اند، بلکه تحريف تاريخ و واقعيات بنفع نيروی سياسی است که آنها را بخدمت گرفته اند، می باشد!

با توجه بمطالبی که اشاره رفت، بايد متذکر شد که نوشته آقای عبدالحسين آذرنگ نيز حتمأ کمبود ها و نقائصی با خود بهمراه دارد که در اثر نقد و  ارائه پيشنهادهای اصلاحی و تکميلی منتقدين می تواند تصحيح و تکميل گردد. باوجود اين بايد اذعان داشت که آقای عبدالحسين آذرنگ موفق شده اند ، نوشته نسبتأ خوبی را  در باره تاريخچه يک دوران مشخص از فعاليت های جبهه ملی ايران، که در واقع بخشی ازتاريخی سياسی وطنمان ايران در يک مقطع مشخص تاريخ معاصراست را بخوانندگان خود ارائه دهند!

البته اظهار نظر مثبت ما در باره آن نوشته نمی تواند و نبايد سبب گردد تا صاحبنظران و علاقمندان به تاريخ معاصر ايران با احساس مسئوليت در باره کمبودها و اشتباهات تاريخی آن نوشته تاريخی، همچون نوشته های ديگر تاريخی، اظهار نظر ننمايند و با نقد مطالب مطرح شده در آن نوشته و توضيحات و پيشنهادهای اصلاحی و تکميلی خود، در تصحيح و تکميل  آن نکوشند!

 نقد نظرات بهيچوجه بمعنی دشمنی و يا کم بها دادن بمطلبی که مورد نقد قرار می گيرد، نيست. آنان که با چگونگی شيوه مبارزات دمکراتيک و يا کارهای علمی و دانشگاهی آشنائی دارند، حتمأ به اين اصل کلی اعتقاد دارند که  نقد نظرات و برخورد نظری با نظرات دگرانديش و روشنگری در آنمورد ، يکی از پايه های اصلی ديالوگ در جوامع علمی و دمکراتيک می باشد!

٢ ـ  آقای مهندس کورش زعيم يکی از افرادی است که درسال ١٣٨٥ نقدی برنوشته آقای عبدالحسين آذرنگ نوشته است.اما خواننده با کمی دقت متوجه می شود که نقد آقای زعيم کمتر درباره مطالب مطرح شده از سوی آقای عبدالحسين آذرنگ می باشد. تيتر انتخابی آقای زعيم  برای نوشته خود مبنی بر « تاريخچه فعاليت جبهه ملي ايران از سال ١٣٦٠ به بعد » ، بهترين گواه براين امر هست، که وی از طريق نوشته خود در باره تاريخچه  مقطع تاريخی ديگری از فعاليت های جبهه ملی که مورد نظرو بحث آقای آذرنگ نبوده است، سخن گفته اند.

 اگر چه برخورد به تاريخچه جبهه ملی از سال ١٣٦٠ به بعد ، بخودی خود عملی مثبت و ارزنده می باشد. ولی بايد قبول کرد که چنين نوشته ای را نمی توان بعنوان نقد به نوشته ای که موضوعش از زمان تأسيس تا مقطع تاريخی انقلاب بهمن ١٣٥٧ می باشد، قلمداد نمود.

 آقای زعيم در نوشته خود کوچکترين انتقاد و يا پيشنهاد اصلاحی به مطالب مطرح شده از سوی آقای آذرنگ ننموده است و تنها ايرادش به آقای آذرنک براين پايه دور مي زند که چرا او قبل از نگارش مطلبش « با مراجعه به خود جبهه ملي يا شخصيت هاي خبرساز آن، مقاله تاريخي خود را تكميل » نکرده است.در حاليکه کسی که مدعی است در باره جبهه ملی اطلاعات زيادی دارد و حتی «کتابی»  در آنباره تحرير نموده است ، می بايستی با مطالب تحرير شده از سوی آقای آذرنگ برخوردی جدی و انتقادی می نمود و در نوشته خود توضيح می داد که اشکالات و کمبودهای آن نوشته درباره آن مقطع تاريخی که نگارش شده است ، کدام مسائل هستند، موضوعی که بهيچوجه  مورد توجه  آقای مهندس زعيم قرار نگرفته است!

 آقای آذرنگ در هنگام تحرير مطالب (که بنظر ما زحمت زيادی را متحمل شده اند)، رئوس بعضی از مطالب را از لحاظ تاريخی پس و پيش ذکر کرده اند. مثلا جمعيت نهضت آزادی ايران ، تشکيلات سياسی که در ارديبهشت ماه  سال ١٣٤٠ ، يعنی قبل از کنگره اول جبهه ملی (ديماه ١٣٤١ ) تشکيل شده است ، در آن نوشته چنين القاء شده است که گويا آن تشکيلات پس از اينکه جبهه ملی دوم ، در اثر اختلافات دکتر مصدق با رهبری جبهه ملی دوم و در آن رابطه تشکيل جبهه ملی سوم از نماينگان احزاب و سازمان ها، شيرازه اش بهم خورد، وارد عرصه سياسی ايران شده است.در حاليکه يکی از مسائل مورد اختلاف بعضی از اعضاء جبهه ملی با يکديگر در آن زمان ، وجود سازمانی بنام «جمعيت نهضت آزادی» بود.

 آقای مهندس کورش زعيم  بعنوان يک فرد «خبرساز»  جبهه ملی، حتمأ می بايستی در نقد خود توضيح می دادند که اظهارات آقای عبدالحسين آذرنگ در باره « شاخة خارج از کشور »  جبهه ملی در مقطع تاريخی مورد بحث، کاملا ناقص ونارسا می باشد! مگر آقای مهندس کورش زعيم در هنگام تحصيل خود در ايالات متحده آمريکا مقيم نبوده اند و اگر در آنزمان از نزديک با مبارزات دانشجويان ايرانی برهبری کنفدراسيون جهانی محصلين و دانشجويان ايرانی و تشکيلات جبهه ملی ايران در ايالات متحده آمريکا در تماس بوده باشند، حتمأ بايد اطلاع می داشتند و آگاه بودند که جوانان مصدقی ، در مبارزات عليه رژيم شاه و افشای ماهيت عملکرد امپرياليسم در حمايت از آن رژيم وابسته و سرکوبگر، در اروپا و آمريکا نقش تعيين کننده ای داشته اند و مطالب نوشته آقای آذرنگ در آنمورد مشخص، بيانگر تاريخ واقعی مبارزات ايرانيان در خارج از کشور نيست! (١)

بنظر ما کسی که به نوشته ی تاريخی نقدی می نويسد ، می بايستی  به کمبود ها و نقائص و اشتباهات تاريخی نوشته مورد بحث اشاره نمايد. اما آقای مهندس کورش زعيم با بی توجهی به چگونگی شيوه نگارش يک نقد تاريخی، در واقع بعنوان يکی از فعالين و صاحبنظران تشکيلات جبهه ملی ايران، به تمام کمبودها و نقائص آن نوشته  صحه گذاشته اند و انتقاد و ايراد خود را فقط متوجه موضوعی نموده اند ، که اصولا موضوع بحث آقای عبدالحسين آذرنگ نبوده است

آقای آذرنگ در نوشته خود  با نقل قول از مهندس بازرگان و نجاتی ، نوشته است که  «جبهة ملی ، با اتخاذ سیاست نامشخص و متناقض در برابر امینی ، به تضعیف او کمک کرد.»  در واقع ، «جناحهای تندرو و میانه رو جبهه ، در باره امینی دو نظر متفاوت داشتند.». حال اين سئوال مطرح است که آيا کسی که به آذرنگ خرده گرفته است که چرا به جبهه ملی و شخصيت های خبرساز آن جبهه برای تکميل مقاله اش مراجعه نکرده است، بهتر نمی بود در همان نوشته انتقادی خود، همچنين توضيح می داد که جبهه ملی طرفدار اجرای قانون اساسی ، يعنی  برقراری حاکميت قانون  و حاکميت ملت بود. تحقق حاکميت ملت را نيز در گروی برگزاری انتخابات آزاد می دانست. مگر دکترعلی امينی قصد داشت تا قانون اساسی l مشروطيت را بمرحله اجرا درآورد که حال در آن رابطه به جبهه ملی و جناح های تندروی آن انتقاد وارد باشد که چرا بخاطر تحقق آن خواست با دکترعلی امينی همصدا و همراه نشده اند؟!

 باکمی توجه و بررسی اسناد و مدارک تاريخی دوران مورد بحث باين نتيجه می رسيم که يکی از مسائل محوری مورد اختلاف جبهه ملی با شاه، امر بی توجهی شاه به اصول قانون اساسی و در واقع قانون شکنی بود. دکترعلی امينی هم که بنابرخواست آمريکائی ها بمقام نخست وزيری منصوب شد، در تمام دوران صدارتش ، بهيچوجه حاضر به برگزاری انتخابات مجلس شورايملی نشد. حتی يکی از شروط قبول مقام نخست وزيری از سوی او، خواست انحلال مجلس شورايملی توسط شاه بود!!

٣ ـ نوشته ديگری از سوی «کمیته تعلیمات جبهه ملی زیر نظر ( مهدی مویدزاده )» ، تحت عنوان « در دهه شصت چه گذشت ؟»  نگارش شده است( بتاريخ ٢٥  خرداد ١٣٨٦). در آن نوشته نيز اگر چه در مقدمه به نوشته آقای عبدالحسين آذرنگ و نوشته آقای مهندس کورش زعيم اشاره رفته است، همچنين درباره کمبودها و نقائص نوشته آقای عبدالحسين آذرنگ کمتر مطلبی به نگارش درآمده است. اما در آن نوشته سعی شده است تا شمه ای از مبارزات جبهه ملی بعد از انقلاب (در « دهه شصت») را، با کمک گرفتن از اسناد و مدارک تاريخی توضيح دهد. توضيحاتی که در بعضی موارد در مغايرت کامل با مطالب مطرح شده از سوی آقای مهندس کورش زعيم قرار دارند!

نوشته «کميته تعليمات جبهه ملی» روشن می کند که آقای مهندس زعيم ــ خواسته و يا نا خواسته ــ ، در نوشته خود، کمتر به فعاليت های آن بخش از فعالين جبهه ملی برهبری مرحوم دکتر مسعود حجازی، دکترحسين موسويان، دکتر مهدی مؤيد زاده ... ، افرادی که بطور مثبت و يا منفی نقش محوری در مبارزات  و فعاليت های جبهه ملی داشته  و حتی بعضی از آنها که در حيات هستند، هم اکنون دارند ( و در واقع همان افرادی که از مخالفين سرسخت هم کاسه شدن مصدقيها با پهلويست ها و نيروهای وابسته به بيگانه بوده و هستند ـ موضوعی که يکی از اختلافات برخی از اعضاء جبهه ملی با يکديگرمی باشد)، همان افرادی که بعضی از طرفداران وهمفکران آقای زعيم ، از آنها بنام «باند» نام می برند، و بدون توجه به روابط تشکيلاتی حاکم بر جبهه ملی ، از آقای مهندس کورش زعيم، بنام « رهبر جبهه ملی» ، ياد می کنند!

ما هر سه نوشته فوق را که به تيتر و نام نويسندگان آنها  که در اين نوشته اشاره رفت، در يک مجموعه انتشار می دهيم. باين اميد که علاقمندان با نقد اين نوشته ها و ارائه  توضيحات اصلاحی و تکميلی خود ، به يک بحث اصولی دامن زنند!

 هيئت تحريريه نشريه اينترنتی جنبش سوسياليستی

نشريه سازمان سوسياليست های ايران ـ سوسياليست های طرفدار «راه مصدق»

سه شنبه  ۲ ٤ شهريور ۱ ٣٨٨ -  ۱ ٥ سپتامبر ۲۰۰۹ 

socialistha@ois-iran.com

www.ois-iran.com

پانويس:

١ ـ کنفدراسيون، جنبش دانشجوئی، ساواک شاه و روزنامه کيهان ، مطالبی در باره تاريخچه کنفدراسيون جهانی محصلين و دانشجويان ايرانی ـ اتحاديه ملی( افشاگری در باره تحريف تاريخ از سوی جاسوس ساواک و نويسندگان کيهان چاپ تهران) ــ  بقلم دکتر منصور بيات زاده  

www.tvpn.de/ois/ois-iran-2000-a-htm

در زير به لينک هر سه  نوشته مورد بحث در رابطه با تاريخچه جبهه ملی ايران، اشاره می کنيم:

  ١ـ  «جبهه ملی ايران» ؛ « بزرگ ترین ائتلاف نیروهای سیاسی در تاریخ معاصر ایران تا پیش از انقلاب اسلامی ١٣٥٧ ش» ـ بقلم عبدالحسين آذرنک

http://www.ois-iran.com/2009/shahriwar-1388/ois-iran-4700-azarang-jebheyemelli_iran.pdf

  ٢  ـ  « تاريخچه فعاليت جبهه ملي ايران از سال ١٣٦٠ به بعد »، بقلم مهندس کورش زعيم

http://www.ois-iran.com/2009/shahriwar-1388/ois-iran-4701-zaim-tarikhtche_jebheyemelli_az_1360_bebaad.pdf

  ٣ ـ « در دهه شصت چه گذشت ؟»، از سوی «کمیته تعلیمات جبهه ملی زیر نظر ( مهدی مویدزاده )»

http://www.ois-iran.com/2009/shahriwar-1388/ois-iran-4702-moayedzadeh-tarikhtche_jebheyemelli_dahaye_shast.pdf

 

 

؟کY ��������مه اینها موجود است و اگر لازم شد در اختیار رسانه ها قرار خواهد گرفت.

 

سیاست صبرو انتظار پیشه کردن اپورتونیستی رادر اوج مبارزات روزهای اخیر به دیگران توصیه مینمایید و خروش ملت را دعوای داخلی حکومت می نماید وسکوت را تجویز می کنیدواینک دم از همراهی با جنبش آزادیخواهانه میزنید؟

آیا فراموش نموده اید روز ی را که جوانان میهن با تمام وجود آزادیخواهی را در خیابانهای تهران فریاد می زدنند ، شما در پی محاکمه کردن کوروش زعیم در غیاب او بودید؟

فراموش کرده اید که چرا و به چه دلیل لیست اخراج فعالترین افراد درون جبهه ملی را در تدارک دیده بودید تا به گمان خود برای همیشه از شر زعیم و یارانش خلاص شوید؟

آری زندان خزینه نیست که تطهیر کننده باشداما بی گمان پاداش یک میهن پرست آزادیخواه هم نمی تواند باشد.

اما هم میهنان توجه داشته که در نوشتاری که از سوی یکی از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتشر شده شدیدترین حملات متوجه مهندس کورش زعیم که در بازداشت است و روزهای سختی را می گذراند و همچنین مهندس عباس امیر انتظام و دکتر باوند شده است.

یعنی سه تن از چهره های با سابقه و سرشناس میهنی که دوست و دشمن شرافت و پاکدامنی آنان را تایید خواهند کرد . و البته اینگونه نوشتن از سوی این شخص مسبوق به سایقه بوده و حاکی از یک عقده شخصی است تا یک انتقاد سازمانی و باید هزاران بار افسوس خورد از اینکه اینک بر جای بزرگانی چون شهید فاطمی و اللهیار صالح و صدیقی و دهها میهن پرست راست کردار دیگر امروز کسانی تکیه زده اند که ابتدایی ترین اصول اخلاقی را نیز رعایت نمی کنند و آن هنگام سخن از آزادی و مردم سالاری و میهن پرستی سر می دهند.

این نوشتار که در ابتدا با پریشان گویی تلاش دارد تا توانایی قلم نگارنده را به رخ کشد در تیتر پارگراف نهایی نیت وی را به خوبی به نمایش می گذارد که همانگونه که بیان شد چیزی جز یه کین خواهی شخصی نمی تواند باشد.

او تیتر نهایی را اینگونه آغاز می کند:

  زندان تطهير کننده نيست"

یعنی اینکه کورش زعیم یک گناهکار است و با رفتن به زندان هم گناهانش پاک و بخشوده نخواهد شد.نمی دانم تعریف مبارزه میهنی اگر گناه است که پاداش هم زندان پس همه آنهایی که این روزها در بند هستند گناهکارانی هستند که حتا با زندان رفتن هم باز هم گناهکار باقی خواهند ماند!و به گمان من از این واژه بی محتوا هیچ نتیجه ای نمی توان گرفت جز عمق نفرت و حسادت نگارنده. وی ادامه می دهد

"در روزگاری که ملت ايران با مبارزات شبانه روزی خود برای آزادی ودموکراسی در تلاش است و همان گونه که اشاره شد نيروهای ملی موظفند قدرت و توان خويش برای تحقق اين مرحله ارائه کنند، بعضی برآنند تا شايد بتوانند با ايجاد برخورد ميان نيروهای مبارز ملی و مردمی از طريق اعلاميه های ترديدآميز و نظريات دور از واقعيت از همبستگی همه نيروهای غيروابسته به سرسپردگان بيگانه ممانعت بعمل آورند و آبی گل آلود کنند تادربرخوردهای داخلی سکان حرکت ملی مردم ايران را دردست گيرند."

اگر منظور ایشان از نیروهای ملی باند مربوطه در جبهه ملی باشد که باید فاتحه مبارزات مردم را خواندو منظور ایشان از بعضی نیز بر آگاهان پوشیده نیست و همانگونه که عنوان شد بیانیه مورد ادعای ایشان از سوی هیئت رهبری و سخنگوی جبهه ملی ایران که انعکاس دهنده آراء و نظرات و مواضع رسمی جبهه ملی ایران است تدوین شده و اگر ایشان این سخنگو و هیئت رهبری را قبول ندارند که خود جای بحث دیگری است گرچه شواهد نشان می دهد که ایشان در همه این سالها در تلاش بوده اند که به هئیت رهبری جبهه ملی ایران راه پیدا کنند و مایوس نیستند، که  باید عنوان نمود" آروز بر جوانان عیب نیست.

از وابستگی به بیگانگان نیز سخن گفتند که فعلن صلاح نیست تاریخ را در اینجا واکاوی کنیم چون آگاهان به خوبی بر تاریخ اشراف دارند و به خوبی می توانند افراد و وابستگی بعضی آنان به مراکز قدرت را مورد داوری خویش قرار دهند.

به یاد مثلی افتادم که دزدها هنگام فرار برای رد گم کردن همواره فریاد می زنند آی دزد آی دزد

ایشان ادامه می دهند:

 ...اما آنچه مرا واداشت به آن اشاره کنم موضع گيری خاصی است که درتائيد نظر آقای مهندس زعيم عضو مستعفی هيئت اجرائيه جبهه ملی انجام شده است.اعتراض به بازداشت مهندس زعيم بطور قطع ضروری وبايد هم پيگيری شود ولی بهانه ای که برای اعتراض بود قابل قبول بنظر نميرسيد.مگر اعتراض به بازداشت وشکنجه وآزار زندانيان از هر گروه دسته ای باشند توجيه لازم داشته است.؟نويسنده آن مطلب خواسته است جبهه ملی را از جنبش مردم ايران دور نگهدارد وبا نام بردن از آرمان آقای زعيم درباره دولت سايه علت بازداشت را داشتن چنين آرمانی واعلام چنين نظريه ای درماهها قبل به شمار آورده است. حال از کدام منبع موثقی به چنين اطلاعی رسيده است الله اعلم!

 ایشان خوشحالی خاص خود را نسبت به استعفای کورش زعیم پنهان نمی کند(البته استعفایی که هیچگاه پذیرفته نشد) و دنبال توجیه دستگیری زعیم می گردنندحال چه توجیهی می تواند بالاتر از اتهام های شما و یاران منزوی شما در برون مرز باشد. او می گوید که نگارنده بیانیه یعنی هیئت رهبری جبهه ملی به دنبال دور نگه داشتن جبهه ملی از جنبش مردم بوده است!؟ عجب

 هر گز از خود پرسیده اید که شما را تا چه حد جوانان و دانشجویان و حتا سیاسیون داخلی می شناسند؟شما خودتان همیشه از جنبش مردم ایران دور بوده اید و بهتر است این را به حساب جبهه ملی نگذارید اگر چه ترمز این سازمان در همه این دورانها باند شما بوده که نقش ایزوله کردن را برای این سازمان پویا بازی کرده است اما نتیجه هیچگاه دلخواه شما نبوده و نخواهد بود.

  در اینجا او می افزاید: مگر در روز سی ام تير ماه ۱۳۸۸ که دوازده نفر از اعضاءجبهه ملی بنام اغتشاشگر دستگير شدند آنها هم دولت سايه ميخواستند؟

در ابتدا باید یاد آور شد که در همین رابطه نیز دوست شفیق شما هیچ اعتقادی به اطلاع رسانی در باره بازداشت شدن این عزیزان نداشته و اگر نبود همت یاران جوان بی گمان برای شما هیچ اهمیتی نیز این موضوع نداشت همانگونه که با صدور بیانیه در حمایت از مهندس زعیم نیز مخالف بودید.

پارادوکس در گفتارتان در اینجا به خوبی به نمایش در می آیدچون به باور شما کورش زعیم نه به خاطر عضویتش در جبهه ملی بلکه به خاطر نوشتارهایش بازداشت شده است  و حال این گفته شما یعنی اینکه صرف عضویت در جبهه ملی هم می تواند بهانه بازداشت باشد و حاکمیت برای بازداشت نیاز به بهانه ای دیگر ندارد.

 اما به گمان من مهندس زعیم  هیچگاه در مانیفیست خود سخن از دولت در سایه نکرده و آنچه را که بیان کرده یک پیشنهاد برای برون رفت میهن در شرایط دشواری چون روزهای کنونی بود که اگر خوب مطالعه می کردی بی گمان متوجه هوش و ذکاوت او در پیش بینی حوادث فعلی ایران می شدی و این نوشتار در شرایطی منتشر شد که شما و دوستان چند نفره شما از هیچ کوششی در آن هنگام برای تخریب زعیم فرو گذار نکردید و بیانیه فعلی هم به باور من در رد اتهام دوست گرمابه و گلستان غار نشین شما جناب دوار پناه بود که همان چند ماه پیش این اتهامات واهی را متوجه زعیم ساخت.

و این تشابه خردمندانه هیئت رهبری در صدور این بیانیه،بین نظریات مهندس زعیم و دولت در سایه محسن رضایی می توانست یک راهکار باشد برای کاستن از فشارها روی کورش زعیم. و حال تاکید شما بر همان اتهامات واهی قطعن نتیجه ای نا خوشایند را متوجه وی خواهد نمود.

من در اینجا نیازی نمی بینم که از نا مهربانی های نگارنده این سطور نسبت به مهندس امیر انتظام این مبارز میهنی و اسطوره مقاومت و نجابت و همچنین دکتر هرمیداس باوند دانشمند ارزنده ایران سخنی بگویم چون این مسائل بر کسی پوشیده نیست که این عزیزان چه ها که از این نامهربانی ها در طی این سالها کشیده اند.

اما امروز ما جوانان جبهه ملی ایران و ادامه دهندگان راه مصدق بزرگ دیگر سکوت را در این شرایط دشوار میهن که نیاز به هم بستگی و خرد ورزی دارد جایز ندانسته و نسبت به توهین کنندگان و اتهام زنندگان به بزرگان ملی هیچ گونه سکوتی را روا نخواهیم داشتم و زین پس بی پرده هر آنچه را که ایرانیان باید آگاه باشند بدون اغماض بیان خواهیم داشت.

 پاینده ایران

اشکان رضوی

تهران 27 امرداد 1388 خورشیدی

بازدید صفحه: 2152
 



Yeah that's what I'm takling about baby--nice work!
Mahesh
Nice to have your support.

شما می توانید نظر خود را در مورد این مطلب بنویسید

   
 : نام ونام خانوادگي
 : توضیحات

کد امنیتی را در کادر زیر وارد نمائید
 
   
   
 

      



 

جستجو در سایت

 

 

فهرست موضوع ها

 

      جمهوری اسلامی
      انتخابات در ایران
      حقوق بشر در ایران
      سیاست خارجی ایران
      اقتصاد ایران
      میراث فرهنگی و تاریخی
      کورش بزرگ
      پاسارگاد و تخت جمشید
      دموکراسی و سکولاریسم
      جنبش های ملی ایران
      جنبش ملی کردن نفت
      جبهه ملی ایران
      چهره های ملی ایران
      بحران هسته ای ایران
      خلیج پارس
      دریای مازندران
      سازمان ملل متحد
      شورای امنیت
      شورای حقوق بشر
      دیوان کیفری بین المللی
      یونسکو
      آسیای میانه و قفقاز
      خاور میانه
      خاور دور
      اروپا
      امریکای شمالی و جنوبی
      درباره من
      فرتور ها (عکس ها)
      English
 
 
 

 پیشنهاد ها و نوآوری ها

 

کلیه حقوق این وب سایت مربوط به کوروش زعیم ،محفوظ می باشد و هرگونه کپی برداری فقط با ذکر منبع مجاز می باشد