5 آبان
1382
نمایندگان گرامی شورای عالی جبهه ملی برونمرز
درباره: نامه
سرگشاده شما به رئیس هیئت رهبری و رئیس هیئت اجرائیه جبهه ملی ایران در تهران
سروران گرامی:
نامه
شگفت انگیز شما را که در 21 اکتبر، دو روز پیش از تشکیل پلنوم، نوشته و پخش شد خواندم.
از اینکه برخی اظهارات من در مصاحبه رادیویی نهم اسفند 1382، باعث سوء تفاهم و
دلگیری آن عزیزان شده که برخی مطالب مرا نادرست وتوهین آمیز تصور کرده اید،
متاسفم. ما از آن بزرگان انتظار داشتیم که در برابر مفاهیمی که برایشان مبهم بوده،
نخست پرس و جو می کردند و سپس اقدام به نوشتن و پخش چنین نامه تندی می کردند. فکر
نمی کنم چنین بازتابهای عجولانه شایسته موقعیت شما در مقام مبارزان راه آزادی
باشد. من قصد دفاع از گفته هایم ندارم، ولی وظیفه خود میدانم که برای رفع ابهام
درباره مطالبی که مورد پرسش شما بوده شرح بیشتری بدهم تا کمی آرامش به دلهای نازک
شما بازگردد.
1-
مطالب گفته شده به
هیچ عنوان برای طرفداری از کسی یا گروهی نبوده است. اگر شما به نوشته ها و مصاحبه های
من و همه مسئولان دیگر جبهه ملی در طی سالهای گذشته و مطالبی که درهمین رابطه در
پیام جبهه ملی ایران درج شده مراجعه فرمایید، متوجه می شوید که سخن من کاملا در
هماهنگی با سیاست کلی جبهه ملی در طی ربع قرن گذشته بوده است. برای ما، همه شما که
در خارج زحمت می کشید و برای ایران در قالب جبهه ملی مبارزه می کنید یکسان عزیز و
محترم هستید. تا کنون جبهه ملی و اعضای مسئول آن هرگز از کس یا گروه خاصی در خارج
از کشور طرفداری نکرده اند. خط مشی جبهه ملی درباره انکار رابطه سازمانی با هیچ
شخص یا گروه سیاسی خارج کشورکه بارها اعلام شده، برای پیشگیری از بهانه جویی ها
وتهمت های ارتباطات خارجی توسط حاکمیت جمهوری اسلامی بوده است، هرچند که دوستی
دیرینه با بسیاری از شما عزیزان همیشه وجود داشته و دارد.
2-
این اظهار که جبهه
ملی نیازی به تشکیل مجدد در خارج از کشور ندارد نیز دو جنبه داشته است. یکی اینکه
جبهه ملی دهه هاست که توسط گروههای متعدد در کشورهای متعدد فعالیت داشته است و
هیچکدام از تهران اجازه نگرفته بوده اند. تا هنگامی که موجودیت حقوقی جبهه ملی
ایران در خارج از کشور ثبت نشده یا خود تشکیلات جبهه ملی ایران اقدام به گشایش
شعبه ای نکرده باشد، جبهه ملی در انحصار کسی نیست و هر گروهی می تواند با توجه به
قوانین محل اقدام به فعالیت کند. جنبه دوم این اظهار، جلوگیری ازایجاد این ابهام
بود که کسی از درون رهبری جبهه ملی ایران، دستوری برای تشکیل یک جبهه ملی جدید در
خارج از کشور را صادر کرده باشد و دیگر عزیزان را که سالهاست در کشورها و شهرهای
مختلف بنام جبهه ملی فعالیت می کنند نادیده گرفته باشد. هیچ عضو رهبری در تهران
چنین کاری را، که خلاف سیاستگذاری خودشان است، نکرده است، و اظهارات من برای پاسخ
دادن به همه آن تماسهای از خارج کشوربود که تصور می کردند چنین کاری انجام گرفته
است. اقدام شما برای گسترده کردن فعالیت های سیاسی در راستای آرمانهای جبهه ملی
ایران بسیار پسندیده است و چیزی هم بجزاینگونه اقدامات ازآن بزرگواران دلسوخته
برای ایران انتظار نمیرود، ولی سازمانهای
سیاسی برون مرزی، اروپا یا امریکا، هیچ ارتباط سازمانی با جبهه ملی ایران در تهران
ندارند، ولی دعای خیر همه ما را بدنبال دارند.
3- درباره موضوع فدرالیسم، اشاره من بشما یا
سازمان شما نبوده و نمی دانستم که جلسه اشاره شده توسط شما عزیزان تشکیل شده بوده،
که در این صورت چنین ابراز عقیده ای از شما بعید می بوده است؛ شاید هم گزارشگر با ترفندی
خاص این دو را بهم ارتباط داده یا مرا دردام بهره برداریهای خودشان انداخته بوده
است. اما، این مسئله آنچنان حاد و حیاتی است که مانند یک زخم باز و سوزان ما را در
اینجا حساس کرده است. مسئله قومیت ها در سراسر مرزهای ایران، که توسط بیگانگان به
آن دامن زده می شود، و جمهوری اسلامی هیچ توجه و حساسیتی نسبت به آن ندارد، یکی از حادترین و حساسترین معضلات کنونی کشور
است که یکپارچگی ایران را به مخاطره افکنده است. سیاستی که در گفته من ابراز شده
همانست که جبهه ملی تعیین کرده و بارها حساسیت و اهمیت آن در بیانیه های جبهه و درسخنرانی
ها ابراز شده است. اگر شما به محتوا توجه فرموده و از آن انتقاد میکردید بهتر بود
تا نحوه ابراز آنرا در صدر توجه خود قرار دهید. از اینکه مطلب را با جمله ای
ناخوشایند آغاز کرده بودم، که بهیچوجه منظورم گروه شما نبوده، پوزش می خواهم.
3-
محتوای مصاحبه من درباره
مواضع بالا، که مورد اعتراض شما قرار گرفته است، در جلسه روز 24 ابان 1382، شورای
مرکزی جبهه ملی ایران خوانده شد و مورد تایید اکثریت نزدیک به اتفاق قرار گرفت.
حتی دو تن از اعضای ارشد شورا مصاحبه را درخور تقدیر رسمی دانستند و یکنفر آنرا
سزاوار اعطای مدال!
4-
و اما آنچه ظاهرا
برای آن بزرگواران دردناکتر از همه مطالب دیگر بوده، و بخش عمده ای از نامه را
بخود اختصاص داده، ادعای من مبنی بر شرکت داشتن در تشکیل جبهه ملی در امریکا بوده
است. با وجودیکه به مقدم بودن همه شما عزیزان در ایجاد جبهه ملی در خارج اذعان
دارم و به آن ارج می نهم و حق خود را واگذار می کنم، باید عرض کنم که من از سال 1328
که برای اولین بار شادروان مصدق را در خانه خودمان، که در آنجا با یاران خود از
جمله عموی من، جلسات سیاسی می گذاشتند دیدم وازدست او یک خودنویس واترمن برای
محتوای روزنامه دیواری مدرسه که یک تنه می نوشتم و آهنگ سیاسی داشت، جایزه گرفتم،
و از زمانیکه مرا برای انتظامات یکی از چادرهای رای گیری رفراندم در میدان توپخانه
گماشتند، خود را جبهه ملی فرض کرده ام.
در سال 1962 که دردانشگاه ایلی نوی سال آخر
خود را می گذراندم با کمک یکی ازهمفکران، پژوهشی را در باره کودتای 28 مرداد، با
مراجعه به کتابخانه کنگره و نشریات زمان، انجام دادم که در یک جزوه 32 صفحه ای به
تعداد کم تکثیر و یکی از آنها برای شادروان دکتر شایگان، که ایشان را از ایران می
شناختم، فرستاده شد. متعاقب آن آقای دکتر شایگان تماس گرفتند و از ما خواستند که
دانشجویان ایرانی دانشگاه را گرد آوریم، و اندیشه های جبهه ملی و مصدق را اشاعه
دهیم و اگر جلسات سخنرانی تشکیل دهیم، ایشان هم در آنها شرکت خواهند کرد. ماهم
اینکار را کردیم و خود من بارها در سالهای 1962 و 63 به نیویورک میرفتم و ایشان را
برای سخنرانی به اوربانا، شیکاگو ودیگرشهرهای دانشگاهی نزدیک می آوردم و دوباره
ایشان را به نیویورک باز می گرداندم. این فعالیت ها منجر به تشکیل خانه ایران در شیکاگو
شد که چهار نفر بنیانگذار آن بودیم. خانه ایران بزودی مرکز گردهمایی ایرانیان آن
شهر شد. نخستین کنگره کنفدراسیون در شیکاگو به میزبانی خانه ایران تشکیل شد که در
آن دوست عزیز آقای لباسچی و برادر شهید خودم، که قبلا در شاخه شیکاگو وارد شده بود،
شرکت داشتند.
اشاره شما به فعالیت پس از انقلاب من کاملا درست
است. در سال 1357، که تازه از خارج برگشته بودم توسط دوست دیرینه و بسیار بسیار
عزیزم دکتر سعید فاطمی به تشکیلات جدید معرفی شدم. فعالیت من با ورود به سازمان
مهندسان آغاز شد، ولی همزمان به عضویت کمیسیون پنج نفره تدوین اساسنامه جدید و
کمیسیون منشور جبهه ملی گماشته شدم و ارائه پیشنهاد یک آیین نامه یا نظامنامه
داخلی را نیز بمن سپردند. پس از اختلاف وجدایی شادروان دکتر صدیقی از شورا، یک کمیته
حسن نیت به ابتکار وعضویت من تشکیل شد تا دو طرف را بهم نزدیک و همبستگی را به
شورا باز گرداند، که در طی آن با همه رهبران وقت جبهه ملاقات و سعی در یافتن وجوه
مشترک ویکپارچه کردن شورا را داشتم. تصور نمیکنم که جبهه ملی اینهمه مسئولیت را بدون
یک ذهنیت دیرینه به شخص "تازه واردی" محول می کرده است. بویژه اینکه
درانتخابات دوره اول مجلس، هم جبهه وهم گروه بشارت دکتر صدیقی، جداگانه مرا نامزد
انتخاباتی مجلس کردند. و در نخستین هیئت امنای احمد آباد به انتخاب دکتر غلامحسین
مصدق، همراه با شادروانان فروهر و اردلان و آقای شاه حسینی، عضو بودم.
در طی ربع قرن گذشته، فعالیتهای مرا بعنوان یک
عضو کوچک جبهه ملی،همه شاهد بوده اند، و بسیاری از جلسات خصوصی شخصیت های تراز اول
جبهه ملی چه درگذشتگان و چه سران کنونی، در منزل من تشکیل میشده و چه بسا بحرانهای
شخصی که می توانست برای جبهه خانمانسوز باشد، و هرگز تاریخ از آنها باخبر نخواهد
شد، با پادرمیانی و در منزل من بطور محرمانه حل و فصل شده و همبستگی درونی جبهه ملی
حفظ شده است.
شما سرشناسان جبهه ملی نباید نسبت به سرباز
گمنامی مانند من اینگونه بی مهری کنید. اگر من جای شما بودم خوشحال میشدم که چنین گمنامانی
همه زندگی اقتصادی و خانوادگیشان را فدای آرمانهای شما کنند، جان خود را بخطر
اندازند، دژها را برایتان درهم بشکنند و راه را باز کنند که بتوانید دوباره گام به
میهن بگذارید و به پیشرفت و سربلندی میهن عزیز بپردازید. من همیشه و کماکان کوشش
خواهم کرد که تنش را از جبهه ملی بزدایم و اختلافات درون سازمانی را با مذاکره،
گذشت و کدخدامنشی حل و فصل نمایم که چهره سازمان از بیرون مخدوش بنظر نیاید. به ما
ملحق شوید.
به امید اینکه همیشه خرد چراغ راه ما باشد،
با گرامیداشت،
کورش زعیم