غمگنانه های من و پاسخی به یک نوشتارسخیف
در
این خانه
که بانگ کلون های درش
آزادی را
عشق را
ومیهن پرستی را
بشارت می دهد
گوژ پشتان تبر به دست
تنها "سرو "ایستاده
این خانه را
به بهانه سایه
تبر به ریشه می زنند
آه که چه سیه دورانی است اینک
ریا کاران و نیرنگ بازان
عاشق می شوند!؟
عاشقان در بند فرصت طلب!؟
دیروز در آخور زورمداران
درس نفاق می آموختند
و امروز نشسته در شب
در کمین فردای خوشنامی
ودر فضای کین آلود دروغ
بانگ اناالحق سر می دهند
حنجره های آلوده به دشنامشان
و قلبهای سیاه کین خواهشان
مگر نه اینکه همچو موریانه
ذره ذره
همه سالیان دهشتناک بیداد
بن سرو آزادی را سست نموده اند؟
آه که چه سیه دورانی است اینک
بوزینگان تشنه قدرت
جز پر پر نمودن شقایق ها چه توانند کرد؟
و شقایق ها جز پر پرشد ن آیا چاره ای دارند؟
آری یاران، سیه دورانی است اینک که بغض فرو خفته همه
سالیان جوانی ام را ،همه سالیانی که عاشق بودم و عاشق پیشه اینک دیگر نمی توانم
فرو برم. روزی با دلی پر عشق و سری پر شور تا به خود آمدم دیدم عاشق هستم. دیدم از
شنیدن نام معشوقم و دیدن همه سالیان رنج ها و بیدادهای رفته به عشقم اشکهایم جاری
و پاهایم لرزان می شود و اندبشه ام غرق آرمانی می شود که مرا هماره به فردایی
بشارت می دادکه دوست داشتن و عاشق بودن دیگر گناه نیست.
هزار راه نرفته را یک راه دیدم و یک راهنما نه سر خوشی
ونه دلمشغولی دوران جوانی در سر گذارندیم و نه شیفته جیفه دنیا شدم چون عاشق بودم
و عاشق هیچ نمی خواهد و هیچ نمی داند جز سر فرازی معشوق.
یک روز با خواندن عاشقانه های ،عاشقانی چون مصدق و فاطمی
غرق در شرمساری شدم و بر خود لرزدیم و روز دیگر از سر نوشت همه عاشقان سر زمینم
دانستم که چه می خواهم وچه باید بیاندیشم.
آری همان روز دیگر من هیچ نداشتم جز قلبی آکنده از
ایمان به آغاز فصلی که می توانست شاد روز همه مردمان سرزمینم باشد.
در این دوران صداقت رااز مصدق آموختم و شجاعت را از
فاطمی و فرو هر های دشنه آجین شده عاشق، و صبوری را از محمد مهردادهمیشه
استوار وپاک زیستن را ازعلی اردلان وایمان به رهایی را از پرویز ورجاوندو اراده
آهنین و صراحت در گفتاررااز خسرو سیف و اخلاق را ازکوروش زعیم وبسیار نیکی های
دیگر از همه راد مردان این کهن خاک.
در حلقه یاران و رفیقان جوانی جای گرفتم که آنان نیز
همچو من شیدا پیشه بودند و بس هیچ نمی خواستند جز آنچه که می توانست دگرگونه
دردهای همه مردمان سر زمینم باشد.
و نازنین همدمی دارم، این عشق دوم که او نیز پیش
از من عاشق ایرانش بودو پرچم سه رنگ و پر افتخار ایرانزمین ضمانت زندگی مشترکمان.
آری خواستم از بغض فروخفته ام بگویم که نمی دانم باید از
ریختن خون عاشقانی چون ندا و سهراب های در بگویم یا از در بند بودن صدها عاشق
دیگر.
از بغض فرو خفته ام بگویم که یاری از ما در بند است و ما
رها از بند یا اینکه بگویم که از بند شدن این یار، چه دوست نماها و مبارزان دروغین
دیروز و امروز شیهه سر مستی سر می دهند!
گفتم از درد بگویم دیدم که درمانی نیست این درد را
. این دردی که همچو دمل چرکین همه تن را فرا گرفته ذره ای بیش نیست اما مصیبتی است
به بزرگی سیاه چاله های نیستی که از پای انداخته است بسیاران را،بسیارانی که تاب
تحمل این همه درد را نداشتند اگر چه همچو دماوند ایستاده بودند اما زخم درون بد
دردی است برادر.
گر دشمنت تیغ به دست همه عمر زندگی را
آوردگاه رزم کند خم به ابرو نخواهی آورد اما وای به روزی که خاری در تن و
جانت خانه کرده باشد چه توانی کرد؟
در این روزهای رستاخیز و خروش درفش کاویان که در
دستهای دخترکان ایرانم جای گرفته نه در دست کاوه آهنگر که تو گویی امروز همه خود
کاوه ای دیگر شده اند عافیت طلبان نشسته در کنج امن یاوه سرایی می کنند و نسخه می
پیچند و راه نشان می دهند و سخن از جنبش آزادی خواهانه سر می دهند؟
آیا اینان آشناهای این خروش به پا خواسته و از جان گذشته
می توانند باشند؟
روی سخنم با شما ست
که می گویی " هرآنکس راکه درپی نفاق است نباید ملی خواند"
آری درست گفته ای
،آموخته ام که هر سخن حق و زیبایی حتا اگر از دهان ذبون ترین مردمان نیز بیان شود
باز نیکو است.
اما با نوشتن این
واژه زیبا آیا اندیشیده ای که معنای نفاق چیست و نفاق افکن چه کسی است؟ انسانها
اگر هیچ داوری را نپذیرند یگانه داور وجودی خویش وجدان را نمی توانند انکار کنند.
ایمان دارم که
این یکی را دیگر نمی توانی منکر شوی اگر چه در تحریف مبارزات تاریخی و همه آنچه که
به دیگر آزادیخواهان مربوط بوده است را تا کنون به یکجا یا به حساب خویش واریز
نموده ای یا که به کل منکر شده ای.
از اینکه
اینگونه با شما سخن می گویم وجانب ادب را رعایت نمی کنم بسیار از خودم
شرمنده ام اما دیگر سکوت جایز نیست و نمی توانم این همه نا جوانمردی
ونا راستی را ببینم و دم بر نیاورم مگر نه اینکه همه خواستمان رهایی از بیداد است
و نا راستی و بیداد پذیری نیز خود بیداد؟
پس چگونه
می توانم این همه بیداد را نه از دشمن بلکه از مدعی مبارزی چون شما شاهد باشم که
در همه این سالها ندیدم که تنی به نیکی از شما و یاران حلقه پنج نفره شما
یاد کند جز کژ اندیشان دو نفره ای که در برون مرز، که آنان نیز در انزوای اندیشه
غارنشینی خویش با دشنام گویی و اتهام زدن به عالم و آدم و لاف مبارزه میهنی
روز را به شب می رسانند و هر آینه در این اندیشه و توهم به سر می برند که چگونه می
توانند از پشت دشنه ای بر پشت میهن پرستی زنند.
هر آنچه
اندیشیدم که بگویم از شما چه آموخته ام در این سالها هیچ به خاطر نیاوردم. هر چه
اندیشیدم که به یاد آورم آیا کسی بوده است که از شما نرنجیده باشد دیدم آنکس را که
از خود دلگیر ننموده ای کسی نیست جزدشمنان جبهه ملی .
تاریخ را و
مبارزات نهضت ملی رابارها و بارها مرور کردم اما هر چه بیشتر تلاش نمودم کمتر نشان
خوشنامی از شما و باند معروفتان ! یافتم. اما آنچه نیز که یافتم همان خار در پای
آزادیخواهان بود و بس.
در نوشتاری سخیف زمین
و آسمان را به هم دوختی تا نسبت به هموندی میهن پرست و در بند عقده گشایی کنی اگر
چه تازگی نداشت اما اینبار بی پروا تر و نامهربانتر از همیشه خنجر از رو بستی تا
زندانبانان آسوده باشند که زعیم با وجود همچو شمایی نیاز به شکنجه و عذاب زندان
ندارد که خود عذاب و شکنجه ای بس دهشتنا ک تر از هر دژخیمی را همه این سالها بر او
روا داشته اید.
چه خوب شد که
در طی همه این سالها هیچگاه با چون تویی هم سخن نشدم و نه اینکه گفته ها و شنیده
های دیگران بر من تاثیر گذار بوده بلکه از آن رو بود که هیچگاه نتوانستم در نگاه و
کلامت نشانی از صداقت و شجاعت بینم.و تنها تر از آن بودی که بخواهم عاشقانه های
میهن پرستی ام را با تو گویم
از یار شاطر و بار
خاطر گفتی" دیدم که خود بار خاطری بیش نیستی چون همه دوران یا در اندیشه
توطئه بودی و یا در توهم آن.
هم میهنان بیانیه ای چند روز پیش از سوی جبهه ملی ایران
تحت عنوان "دولت در سایه" منتشر شد که این بیانیه از سوی هیئت رهبری جبه
ملی ایران تهیه و جهت انتشار در اختیار اعضای دفتر پژوهشهای هیئت رهبری نهاده
شد.
اما با کمال تاسف نوشتاری در رد این بیانیه با امضای
روابط عمومی جبهه ملی ایران منتشرمی شودکه به جهت تنویر افکار عمومی ایرانیان باید
عنوان شودکه مسئولیت روابط عمومی جبهه ملی ایران بر عهده مهندس زعیم بوده وایشان
در حال حاضر در بازداشت به سر می برند اگر چه ایشان از هیئت اجرایی جبهه ملی ایران
به علت همان فشارهای مورد اشاره ایشان یعنی از ما بهتران" استعفا داده اند
اما این استعفا هر گز پذیرفته نشده و تا پذیرفته شدن استعفای او ،وی همچنان عضو
هیئت اجرایی تلقی خواهد شد و نسبت دادن این بیانیه به سازمان دانش آموختگان جبهه
ملی علارغم آگاهی نگارندگان این بیانیه نسبت به تهیه و صدور آن توسط هیئت رهبری
هدفی جز ضربه زدن به سازمان دانشجویان و دانش آموختگان این یادگار شادروان دکتر
پرویز ورجاوند نمی تواند باشد که همواره مورد بغض بد خواهان بوده است.
بد خواهان جبهه ملی ایران که سالیان سال است در
جلد میهن پرستی و پیرو مصدق بزرگ عملا سد راه آزادیخواهان میهن پرست و جوانان برای
مبارزه بودند در نوشته های کذایی خود خنجر های کین خود را اینبار عریان تر از
همیشه به دست گرفته و بر مهندس کوروش زعیم که جز برای آزادی میهن و دموکراسی و
حقوق ملت ایران هیچگاه گامی بر نداشته فرو می آورند حال گویا فراموش نموده اندکه
زعیم اگر در پی منافع شخصی بود در چنین سن و سالی همه هست و نیست و خانواده و
زندگی خود را فدای آرمانهای میهن پرستانه اش نمی نمود.
در این شرایط اینان که میهن پرستی و عشق به جبهه ملی
ایران را بهانه کین خواهی و عقده گشایی های شخصی خود نموده اند و حتا درباره عضو
سازمانی خویش احساس مسئولیت و انصافی ندارند چگونه می توانند در فردای ایران سخن
از مدار با دیگران داشته باشند.
آری هر آنکس را که در پی نفاق است نباید ملی خواند
اما فراموش نموده اید که چه کسانی در همه این
سالها همواره موجبات تفرقه افکنی و چند دستگی در بین نیروهای ملی را فراهم آوردند؟
فراموش نموده اید چرا حزب ملت ایران و بسیاری از ملیون و
مبارزان دیرپا دیگر حاضر نیستند در کنار شما ها ی "از ما بهتران"
تحت نام جبهه ملی ایران فعالیت کنند؟
آیا فراموش نموده اید که در همه این سالها حتا یک
نفرجوان،آری یک نفر را هم شما ها نتوانستنید جذب جبهه ملی نمایید؟و تا آنجا هم که
می توانستید تلاش کردید جوانان را با اعمال خود خواهانه و تنگ نظرانه خود از جبهه
ملی گریزان کنید.
آیا نمی دانید که دوستان گرمابه و گلستان شما در ورای
مرزهای ایران در یک پروژه هدایت شده ماهها پیش بهانه اتهامی کوروش زعیم و جوانان
دیگر را مهیا نموده اند
و هزار و یک صغرا
کبری چیدند تا بگویند زعیم و دیگرانی که در لاک محافظه کاری و منفعت طلبی فرو
نرفته اند
و نان به نرخ روز نمی خورند یا
وابسته به اسرائیل و امریکا هستند و یا در ارتباط با کنت تیمرمن و یا وابسته به
حکومت اسلامی؟
زهی شرم ازاین همه دروغ
کدام منش دموکراتیک را توانستید به عنوان عضو یک سازمان
دیر پای آزادیخواه به نمایش بگذارید؟
عربده کشی در جلسات را یا باند بازی وتفرقه افکنی و
تشکیل گروه فشار درون سازمانی را .
تقلب در پلنوم سال 82 را باید عنوان نمود یا تفلب در
انتخابات هیئت اجرایی جبهه ملی ایران را و یا هم ارائه لیست دروغین از اعضای کمیته
های یک
نفره را برای انتخابات پلنوم؟که اسناد همه اینها
موجود است و اگر لازم شد در اختیار رسانه ها قرار خواهد گرفت.
سیاست صبرو انتظار پیشه کردن اپورتونیستی رادر اوج
مبارزات روزهای اخیر به دیگران توصیه مینمایید و خروش ملت را دعوای داخلی حکومت می
نماید وسکوت را تجویز می کنیدواینک دم از همراهی با جنبش آزادیخواهانه میزنید؟
آیا فراموش نموده اید روز ی را که جوانان میهن با تمام
وجود آزادیخواهی را در خیابانهای تهران فریاد می زدنند ، شما در پی محاکمه کردن
کوروش زعیم در غیاب او بودید؟
فراموش کرده اید که چرا و به چه دلیل لیست اخراج
فعالترین افراد درون جبهه ملی را در تدارک دیده بودید تا به گمان خود برای همیشه
از شر زعیم و یارانش خلاص شوید؟
آری زندان خزینه نیست که تطهیر کننده باشداما بی گمان
پاداش یک میهن پرست آزادیخواه هم نمی تواند باشد.
اما هم میهنان توجه داشته که در نوشتاری که از سوی یکی
از اعضای شورای مرکزی جبهه ملی ایران منتشر شده شدیدترین حملات متوجه مهندس کورش
زعیم که در بازداشت است و روزهای سختی را می گذراند و همچنین مهندس عباس امیر
انتظام و دکتر باوند شده است.
یعنی سه تن از چهره های با سابقه و سرشناس میهنی که دوست
و دشمن شرافت و پاکدامنی آنان را تایید خواهند کرد . و البته اینگونه نوشتن از سوی
این شخص مسبوق به سایقه بوده و حاکی از یک عقده شخصی است تا یک انتقاد سازمانی و
باید هزاران بار افسوس خورد از اینکه اینک بر جای بزرگانی چون شهید فاطمی و
اللهیار صالح و صدیقی و دهها میهن پرست راست کردار دیگر امروز کسانی تکیه زده اند
که ابتدایی ترین اصول اخلاقی را نیز رعایت نمی کنند و آن هنگام سخن از آزادی و
مردم سالاری و میهن پرستی سر می دهند.
این نوشتار که در ابتدا با پریشان گویی تلاش دارد تا
توانایی قلم نگارنده را به رخ کشد در تیتر پارگراف نهایی نیت وی را به خوبی به
نمایش می گذارد که همانگونه که بیان شد چیزی جز یه کین خواهی شخصی نمی تواند باشد.
او تیتر نهایی را اینگونه آغاز می کند:
“
زندان تطهير کننده
نيست"
یعنی اینکه کورش زعیم یک گناهکار است و با رفتن به زندان
هم گناهانش پاک و بخشوده نخواهد شد.نمی دانم تعریف مبارزه میهنی اگر گناه است که پاداش
هم زندان پس همه آنهایی که این روزها در بند هستند گناهکارانی هستند که حتا با
زندان رفتن هم باز هم گناهکار باقی خواهند ماند!و به گمان من از این واژه بی محتوا
هیچ نتیجه ای نمی توان گرفت جز عمق نفرت و حسادت نگارنده.
وی ادامه می دهد
"در روزگاری که ملت ايران با مبارزات شبانه روزی
خود برای آزادی ودموکراسی در تلاش است و همان گونه که اشاره شد نيروهای ملی موظفند
قدرت و توان خويش برای تحقق اين مرحله ارائه کنند، بعضی برآنند تا شايد بتوانند با
ايجاد برخورد ميان نيروهای مبارز ملی و مردمی از طريق اعلاميه های ترديدآميز و
نظريات دور از واقعيت از همبستگی همه نيروهای غيروابسته به سرسپردگان بيگانه
ممانعت بعمل آورند و آبی گل آلود کنند تادربرخوردهای داخلی سکان حرکت ملی مردم
ايران را دردست گيرند."
اگر منظور ایشان از نیروهای ملی باند مربوطه در جبهه ملی
باشد که باید فاتحه مبارزات مردم را خواندو منظور ایشان از بعضی نیز بر آگاهان
پوشیده نیست و همانگونه که عنوان شد بیانیه مورد ادعای ایشان از سوی هیئت رهبری و
سخنگوی جبهه ملی ایران که انعکاس دهنده آراء و نظرات و مواضع رسمی جبهه ملی ایران
است تدوین شده و اگر ایشان این سخنگو و هیئت رهبری را قبول ندارند که خود جای بحث
دیگری است گرچه شواهد نشان می دهد که ایشان در همه این سالها در تلاش بوده اند که
به هئیت رهبری جبهه ملی ایران راه پیدا کنند و مایوس نیستند،
که باید عنوان نمود" آروز بر جوانان عیب نیست.
از وابستگی به بیگانگان نیز سخن گفتند که فعلن صلاح نیست
تاریخ را در اینجا واکاوی کنیم چون آگاهان به خوبی بر تاریخ اشراف دارند و به خوبی
می توانند افراد و وابستگی بعضی آنان به مراکز قدرت را مورد داوری خویش قرار دهند.
به یاد مثلی افتادم که دزدها هنگام فرار برای رد گم کردن
همواره فریاد می زنند آی دزد آی دزد
ایشان ادامه می دهند:
...اما آنچه مرا واداشت به آن اشاره کنم موضع گيری
خاصی است که درتائيد نظر آقای مهندس زعيم
عضو مستعفی هيئت اجرائيه جبهه ملی
انجام شده است.اعتراض به بازداشت مهندس زعيم بطور قطع ضروری وبايد هم پيگيری شود
ولی بهانه ای که برای اعتراض بود قابل قبول بنظر نميرسيد.مگر اعتراض به بازداشت
وشکنجه وآزار زندانيان از هر گروه دسته ای باشند توجيه لازم داشته است.؟نويسنده آن
مطلب خواسته است جبهه ملی را از جنبش مردم ايران دور نگهدارد وبا نام بردن از
آرمان آقای زعيم درباره دولت سايه علت بازداشت را داشتن چنين آرمانی واعلام چنين
نظريه ای درماهها قبل به شمار آورده است. حال از کدام منبع موثقی به چنين اطلاعی
رسيده است الله اعلم!
ایشان خوشحالی خاص خود را نسبت به استعفای کورش
زعیم پنهان نمی کند(البته استعفایی که هیچگاه پذیرفته نشد)
و دنبال توجیه دستگیری زعیم می گردنندحال چه توجیهی می تواند بالاتر از
اتهام های شما و یاران منزوی شما در برون مرز باشد. او می گوید که نگارنده بیانیه
یعنی هیئت رهبری جبهه ملی به دنبال دور نگه داشتن جبهه ملی از جنبش مردم بوده
است!؟ عجب
هر گز از خود پرسیده اید که شما را تا چه حد جوانان
و دانشجویان و حتا سیاسیون داخلی می شناسند؟شما خودتان همیشه از جنبش مردم ایران
دور بوده اید و بهتر است این را به حساب جبهه ملی نگذارید اگر چه ترمز این سازمان
در همه این دورانها باند شما بوده که نقش ایزوله کردن را برای این سازمان پویا
بازی کرده است اما نتیجه هیچگاه دلخواه شما نبوده و نخواهد بود.
در اینجا او
می افزاید: مگر در روز سی ام تير ماه
۱۳۸۸
که دوازده نفر از اعضاءجبهه ملی بنام اغتشاشگر دستگير شدند آنها هم دولت
سايه ميخواستند؟
در ابتدا باید یاد آور شد که در همین رابطه نیز دوست
شفیق شما هیچ اعتقادی به اطلاع رسانی در باره بازداشت شدن این عزیزان نداشته و اگر
نبود همت یاران جوان بی گمان برای شما هیچ اهمیتی نیز این موضوع نداشت همانگونه که
با صدور بیانیه در حمایت از مهندس زعیم نیز مخالف بودید.
پارادوکس در گفتارتان در اینجا به خوبی به نمایش در می
آیدچون به باور شما کورش زعیم نه به خاطر عضویتش در جبهه ملی بلکه به خاطر
نوشتارهایش بازداشت شده است و حال این گفته شما یعنی اینکه صرف عضویت در
جبهه ملی هم می تواند بهانه بازداشت باشد و حاکمیت برای بازداشت نیاز به بهانه ای
دیگر ندارد.
اما به گمان من مهندس زعیم هیچگاه در
مانیفیست خود سخن از دولت در سایه نکرده و آنچه را که بیان کرده یک پیشنهاد برای
برون رفت میهن در شرایط دشواری چون روزهای کنونی بود که اگر خوب مطالعه می کردی بی
گمان متوجه هوش و ذکاوت او در پیش بینی حوادث فعلی ایران می شدی و این نوشتار در
شرایطی منتشر شد که شما و دوستان چند نفره شما از هیچ کوششی در آن هنگام برای
تخریب زعیم فرو گذار نکردید و بیانیه فعلی هم به باور من در رد اتهام دوست گرمابه
و گلستان غار نشین شما جناب دوار پناه بود که همان چند ماه پیش این اتهامات واهی
را متوجه زعیم ساخت.
و این تشابه خردمندانه هیئت رهبری در صدور این
بیانیه،بین نظریات مهندس زعیم و دولت در سایه محسن رضایی می توانست یک راهکار باشد
برای کاستن از فشارها روی کورش زعیم. و حال تاکید شما بر همان اتهامات واهی قطعن
نتیجه ای نا خوشایند را متوجه وی خواهد نمود.
من در اینجا نیازی نمی بینم که از نا مهربانی های
نگارنده این سطور نسبت به مهندس امیر انتظام این مبارز میهنی و اسطوره مقاومت و
نجابت و همچنین دکتر هرمیداس باوند دانشمند ارزنده ایران سخنی بگویم چون این مسائل
بر کسی پوشیده نیست که این عزیزان چه ها که از این نامهربانی ها در طی این سالها
کشیده اند.
اما امروز ما جوانان جبهه ملی ایران و ادامه دهندگان راه
مصدق بزرگ دیگر سکوت را در این شرایط دشوار میهن که نیاز به هم بستگی و خرد ورزی
دارد جایز ندانسته و نسبت به توهین کنندگان و اتهام زنندگان به بزرگان ملی هیچ
گونه سکوتی را روا نخواهیم داشتم و زین پس بی پرده هر آنچه را که ایرانیان باید
آگاه باشند بدون اغماض بیان خواهیم داشت.
پاینده ایران
اشکان رضوی
تهران 27 امرداد 1388 خورشیدی